نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 497
هستند، ولی آن گاه که بهای
آن برایش معلوم می شود، دست نگه می دارد و عقب می نشیند.
آن روح باحیا و شرمگین در
تو، در بخشش از تو پیروی می کند و آن که خوهان بخشش تو شد، تو زیبنده
خود نمی دانی که از آن پوزش نخواهی.»
سرانجام در گودالی افتاد که برای
شکار شیر کنده بودند و درگذشت. او هنگام مرگ 65 سال داشت.(5)
عطیه مرداسی
ابوذؤابه، عطیة بن صالح بن مرداس
کلابی، ملقب به اسدالدوله و امیری از بنی مرداس بود. پس
از مرگ برادرش ثمال و به وصیت او در سال 454ق به طور مستقل بر حلب فرمان
راند. در زمان او میان مردم «حلب» و ترک های مقیم آن که بیشتر
از سپاهیان او بودند اختلاف افتاد و رهبران ترک به حرّان رفتند و محمود بن
نصر بن صالح بن مرداس، برادر زاده عطیه در آن جا را برای حمله به عمویش
عطیه کمک کردند. محمود در سال 457ق حلب را گرفت و عطیه به رقّه رفت و
مدتی آن جا را در دست داشت. شرف الدوله مسلم بن قریش در سال 462ق بر
او چیره شد و عطیه به امپراتوری روم رفت و در قسطنطنیه
درگذشت.(6)
فارقی (ابواحمد)
ابواحمد، احمد بن عبدالکریم بن
عبدالحاکم بن سعید فارقی، کنیه از نام خود گرفته است. وی
در سال 455ق قاضی مصر و در همان سال عهده دار وزارت شد. او را قاضی
القضاة می خواندند. بارها قاضی و وزیر شد و سرانجام کناره گرفت
و به شام تبعید شد و درآن جا درگذشت.(7)
قشیری (ابوالقاسم)
ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن بن
عبدالملک بن طلحه نیشابوری قشیری، از بنی قشیر
بن کعب بن ربیعة بن عامر بن صعصعه، از هوازن و از عدنانیان بود. او در
روزگار خود بزرگ خراسان، زاهد و عالم به دین بود. او را زین الاسلام می
گفتند و در نیشابور می زیست. سلطان آلب ارسلان سلجوقی او
را از دیگران برتر می شمرد و گرامی می داشت.
الرسالة القشیریه که درآن
شرح حال گروهی از علمای نیکوکار را آورده کتاب التیسیر
فی التفسیر، التفسیر الکبیر، لطائف الاشارات و... از تألیفات
اوست. وی در 98 سالگی در نیشابور درگذشت.(8)
ناصرالدوله حمدانی(حسین)
ابومحمد، حسین بن حسن بن عبدالله حمدانی
تغلبی، ملقب به ناصرالدوله، واپسین امیر حمدانیان حاکم بر
حلب و موصل بود. هنگامی که در سال 433ق فاطمیان بر حلب چیره
شدند، ناصرالدوله سر به فرمان آنان نهاد و مستنصر فاطمی او را به امارت دمشق
گماشت و سپس در سال 440ق او را برکنار و دستگیر کرد و به «مصر» فرستاد. او یارانی
گرد آورد و مردم را به برکناری مستنصر دعوت کرد. مستنصر با او جنگید و
او شکست خورد و به اسکندریه رفت و حمله به مصر را برنامه خود قرار داد تا آن
که توانست آن جا را محاصره کند و راه آن را ببندد. این شهر در تنگنا قرار
گرفت و گرانی و وبا در آن فراگیر شد، از این رو مستنصر با
ناصرالدوله نامه نگاری کرد و متعهد شد امور نظامی را بدو سپارد و او
پذیرفت. پس از آن مستنصر چون زندانیان در کاخ خود به سر می برد.
ناصرالدوله صد دینار مقرری روزانه برای او تعیین
کرد و خود را سلطان الجیوش (پادشاه لشگریان) خواند. سرانجام عده ای
از سرداران ممالک ترک بر ضد او توطئه کردند و او را در خانه اش کنار نیل به
نام «منازل العزّ» کشتند. او نواده ناصرالدوله، حسن بن عبدالله بود.(9)
پی نوشت ها:
[1] دوشنبه اول محرم سال 465 = هفدهم
سپتامبر سال 1072؛ سه شنبه هیجدهم ربیع الثانی سال 465= اول
ژانویه سال 1073.
[2] پیش تر آمده است: برای
رهایی او سربهایی معادل 000/1500دینار و جزیه
و... تعین کرد.م
[3] البدایة و النهایه، ج12،
ص 106؛ تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 29، 34 و 36؛ وفیات الاعیان،
ج 5، ص 69؛ العبر، ج 3، ص 258؛ راوندی، تاریخ الدولة السلجوقیة،
ص 185 به بعد؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 92؛ بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیة،
ص 273؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «آلب ارسلان»؛ تاریخ الادب فی
ایران، ص 221 و 225؛ تاریخ مختصر الدول، ص 321 و 324.
[4] الاحاطة باخبار غرناطه، ص 443؛ البیان
المغرب، ج 3، ص 262؛ العبر، ج 6، ص 180؛ مذکرات الامیر عبدالله، ص 30؛
الأعلام ، ج 2، ص 4.
[5] وفیات الاعیان، ج 3، ص
385؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 332؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 108؛
النجوم الزاهره، ج 5، ص 14؛ تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 88؛ الأعلام ، ج
5، ص 81؛ صرّدرّ دیوان شعر؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج 3، ص
166.
[6] زبدة الحلب، ج 1، ص 291 و 297؛
الأعلام ، ج 5، ص 33.
[8] طبقات سبکی، ج 2، ص 243؛ شذرات
الذهب، ج 3، ص 319؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 107؛ تاریخ
بغداد، ج 11، ص 83؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 205؛ کشف الظنون، ج 1، ص 28
و 88؛ الأعلام ، ج 4، ص 180؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 91.
[9] النجوم الزاهره، ج 5، ص 3، 83، 90 و
91؛ تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 80؛ الأعلام ، ج 2، ص 202.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 497