responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 500

شریف مرتضی او را با قصیده ای ستود که مطلع آن چنین است:

«ای امیرمؤمنان! درود و سلام بر تو باد! تویی که زمام محبت من را در دست بلند خویش داری.»

و در آن می گوید:

«تویی آن والامقامی که وقتی پای به دیارش نهادم به آرزوهایم رسیدم.

تکیه گاه من تویی و بس، و مرا جز در کنف رفیع تو جای دیگر نیست.

بدان که محبت تو در سویدای دل من است و تو چونان صبح روشن در تیرگی شب های منی.»

شعری دارد که نشانه ورع و دینداری اوست و از آن جمله می گوید:

«ای خدای بزرگ! ای بخشنده ترین بخشندگان! درگذر از بنده ای که در گناهان غوطهور شده است!

گناهان بزرگ او در چشمش ناچیز جلوه کرده است. چون می داند تو گناهکاران را می آمرزی.

پس ای خدایی که هم گذشت و عفو و هم دوزخ و بهشت از آن اوست!

دستم را بگیر، بر من منّت نه و از گناهانم در گذر.»

القائم بامرالله در 76 سالگی درگذشت.(5)

مأمون بن ذی النون

 

ابوزکریا، یحیی بن اسماعیل بن عبدالرحمان بن سلیمان بن ذی النون، ملقب به مأمون، از ملوک الطوایف اندلس و فرمانروای طلیطله بود که پس از مرگ پدرش اسماعیل در سال 435ق به این منصب رسید. فرمانروایی او 33 سال طول کشید که پر از جنگ ها و دشمنی ها میان او و دو رقیب نیرومندش؛ یعنی سلیمان بن هود، فرمانروای سرقسطه و معتمد بن عبّاد، فرمانروای اشبیلیه بود.

 

نخست جنگ میان او و ابن هود، همسایه شمال شرقی او درگرفت. انگیزه این جنگ، شهر وادی الحجاره، مرز میان دو کشور بود که برخی از مردم آن، به ریاست ابن هود گرایش داشتند. ابن ذی النون بدترین شیوه را برگزید و از فرناندوی اول، پادشاه قشتاله کمک خواست. او نیز سپاهی به کمکش فرستاد و آنان در سرزمین ابن هود (که هم مرز قشتاله بود) به فساد و ویرانی پرداختند و منطقه را از محصولات کشاورزی و خوراکی ها خالی کردند. ابن هود که از ابن ذی النون خردمندتر نبود، کوشید به هر شکلی با فرناندو هم پیمان شود و هدایا و اموالی برای او فرستاد. فرناندو نیز سپاهی به طلیطله فرستاد و سپاه دست به ویرانی زد و دژهای در دست منصور بن ابی عامر را گرفت و بدین ترتیب پادشاه قشتاله بر هر دو کشور دست درازی کرد و این با همکاری ]ناخواسته[ خود ابن هود و ابن ذی النون بود. این وضعیت از سال 435ق تا زمان مرگ ابن هود ادامه داشت و خطوط دفاعی مسلمین سقوط کرد واسپانیایی ها در کشور هر دو طرف طمع کردند و اندک زمانی پس از مرگ ابن ذی النون، بر طلیطله دست یافتند. ابن ذی النون سپس با همسایگانش بنی افطس که همه فرمانروایان بطلیوس بودند، به دشمنی پرداخت و میان او و ابوبکر محمد بن افطس مظفرجنگ هایی درگرفت که نتیجه چندانی نداشت.

 

ابن ذی النون کوشید قرطبه را به دست آورد، از این رو با معتمد بن عباد بر سر اشغال آن متحد شد و هنگامی که بر آن حمله برد، ابن عباد پیمان را شکست و ابن ذی النون را از آن جا راند و خود، قرطبه را تصرف کرد. در سال 458ق ابن ذی النون شهر بلنسیه را گرفت و به دولت بنی عامر پایان داد و شرق اندلس یک پارچه به فرمان او در آمد. پس از مرگ معتضد بن عباد در سال 461ق نیرومندتر شد و توانست در سال 467ق قرطبه را بگیرد و با سپاه بزرگی وارد آن شود، ولی دیری نپایید که درگذشت و پیکرش را به طلیطله بردند و در آن جا دفن کردند. در سال 468ق معتمد بن عباد، «قرطبه» را باز پس گرفت و ابن عکاشه، کارگزار مأمون برآن سامان را کشت.(6)

 

ماوردیه

 

او زنی پارسا و از اهالی بصره بود. او بر نوشتن و خواندن توانا بود و زنان نزد او گرد می آمدند و او آنان را موعظه می کرد و تعلیم می داد. پنجاه سال عمر خود را به روزه و شب زنده داری گذراند. او در نود سالگی در بصره درگذشت و همه مردم شهر در تشییع جنازه او حاضر شدند.(7)

پی نوشت ها:

 

[1] چهارشنبه اول محرم سال 467 = 27 اگوست سال 1074؛ پنج شنبه اول جمادی الاول سال 467 = اول ژانویه سال 1075.

[2] الأعلام ، ج 4، ص 103؛ التکمله، ص 551.

[3] وفیات الاعیان، ج 3، ص 387؛ العبر، ج 3، ص 267؛ شذرات الذهب، ج 2، ص 327؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 112؛ معجم الادباء، ج5، ص 121؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 99؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «الباخرزی»؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج3، ص 170؛ الأعلام ، ج 5، ص 81.

[4] شذرات الذهب، ج 3، ص 329؛ زبدة الحلب، ج 2، ص 9 و 15 به بعد؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 100؛ الأعلام ، ج 8، ص 66.

[5] تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص 417؛ همان، ج 10، ص 94؛ تاریخ بغداد، ج 9، ص 399؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 203؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 110؛ تاریخ الخلفاء، ص 417؛ العبر، ج 3، ص 266؛ فوات الوفیات، ج 1، ص 431؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 97؛ الأعلام ، ج 4، ص 190؛ دیوان شریف مرتضی؛ تاریخ مختصر الدول، ص 324.

[6] البیان المغرب، ج 3، ص 165 و 283؛ تاریخ ملوک الطوائف، ص 96؛ نفح الطیب، ج 1، ص 415؛ الأعلام ، ج 9، ص 165.

[7] النجوم الزاهره، ج 5، ص 97؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 109.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 500
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست