نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 517
بن اسماعیل بن ذی النون،
فرمانروای طلیطله در سال 478ق به آن حمله برد و با زور آن را اشغال
کرد و عثمان واپسین پادشاه آن سامان نه ماه حکومت کرد و در آن جا مرد.
القادر هم چنان در «بلنسیه» بود
تا این که مردم آن شهر بر او شوریدند و او را کشتند و قاضی ابن
حجّاف را به امارت آن شهر گماشتند.(5)
عذری
او احمد بن عمر عذری، جهانگردی
اندلسی بود. به مشرق آمد و حدود نه سال در مکه زیست و درباره سفر خویش
کتابی نوشت و آن را نظام المرجان فی المسالک و الممالک نامید.
از این کتاب تاکنون اطلاعاتی به دست نیامده، ولی دیگران
بخش گسترده ای از آن را نقل کرده اند. وی استاد ابن حزم و ابوعبید
بکری، جغرافی دان اندلسی بود. شگفت آور نیست که نوشته او یکی
از اساسی ترین منابع برای آثار بکری در زمینه جغرافیا
باشد؟! قزوینی در زمینه هر ماده مربوط به اسپانیا و اروپای
غربی از او وام گرفته است. ادریسی و یاقوت حموی او
را مستند خود قرار داده اند. عذری در 85 سالگی درگذشت.(6)
قاضی نسوی
محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن علی
ابوعمرو نسوی، ملقب به اقضی القضاة و به القاضی الرئیس
معروف بود. خلیفه القائم بامراللهقضای خوارزم را به او سپرد. پادشاهان
سلجوقی در حل مشکلات مهم به او تکیه می کردند. گفته می
شود: سلطان ملک شاه بن آلب ارسلان به سفارش نظام الملک وزیر، او را از
خوارزم به اصفهان دعوت کرد و نزد خلیفه المقتدی بامرالله فرستاد تا
دخترش را برای او خواستگاری کند. هنگامی که به حضور خلیفه
رسید، پیام او را رساند و گفت: این پیام بود، اما نصیحتی
نیز دارم.
گفت: بگو.
گفت: خاندان خود را که خاندان پاک پیامبر
است، با نژاد ترکمن مخلوط نکن!
خلیفه گفت: پیامت را شنیدیم
و نصیحتت را پذیرفتم.
پیش از رسیدن قاضی به
حضور نظام الملک این سخن به گوش او رسید. هنگامی که قاضی
به اصفهان بازگشت، نظام الملک به او گفت: تو را از خوارزم به این جا آوردند
که کاری را درست کنی، ولی تو آن را خراب کردی!
گفت: پیامبر(صلی الله علیه
وآله) فرمود: «همانا دین، خیرخواهی است و من دینم را به
دنیا نمی فروشم.»
این اقدام قاضی از جلال و
منزلتش نکاست.(7)
محمد عامری
ابوبکر، محمد بن عبدالعزیز بن
عبدالرحمان بن منصور بن ابی عامر، از پادشاهان دولت عامری در اندلس به
شمار می رود. بلنسیه، دانیه، مرسیه و المریه در دست
او بود. پدرش در سال 457ق در سبته برکنار شد و از آن جا بیرون رفت. پسرش
محمد آن جا را باز پس گرفت و مردم با او بیعت کردند و او امور آن جا را
سامان داد و به کارِ کارگزاران رسید و بر حقوق سپاهیان افزود. وی
فقیهی دادگر و پیش از سلطنت نیز بزرگ جوانمردان بود. چون
بر سر کار آمد دادگری و نیکوکاری پیش گرفت. او بیست
و چند سال حکومت کرد و سرانجام در «بلنسیه» درگذشت.(8)
پی نوشت ها:
[1] سه شنبه اول محرم سال 478 = 29 آوریل
سال 1085؛ پنج شنبه دوازدهم رمضان سال 478 = اول ژانویه سال 1086.
[2] المنتظم، ج 9، ص 25؛ النجوم الزاهره،
ج 5، ص 124؛ الأعلام ، ج 9، ص 207.
[3] وفیات الاعیان، ج 3، ص
167؛ البدایة و النهایه، ج 2، ص 128؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 121؛
شذرات الذهب، ج 3، ص 358؛ العبر، ج 3، ص 297؛ طبقات الشافعیه، ج 2، ص 249؛
المنتظم، ج 9، ص 18؛ تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 33؛ الأعلام ، ج 4، ص306؛
دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «الجوینی»؛ مجلّه العربی،
سال 1972، شماره 162، ص 164.
[4] العبر، ج 3، ص 293؛ شذرات الذهب، ج
3، ص 362؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 129؛ تاریخ ابن اثیر،
ج 10؛ ص 146؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 121؛ الأعلام ، ج 7، ص 163.
[5] البیان المغرب، ج 3، ص 304؛
الأعلام ، ج 4، ص 376.
[7] سبکی، طبقات الشافعیة، ج
3، ص 74 و 75؛ الاعلام ، ج 7، ص 64.
[8] البیان المغرب، ج 2، ص 303؛
الأعلام ، ج 7، ص 77.
سال 479ق = 1086-1087 م(1)
رویدادها
ملک شاه و تجدید سازمان ناحیه
شام
* ملک شاه از اصفهان روانه بغداد می
شود و از آن جا به شام می رود تا سازمان جدید به آن بخشد و امیران
را بر مراکز امارت بگمارد.
* ملک شاه بر دژهای جعبر، منبج و
حلب دست می یابد و برادرش تتش را پس از کشته شدن سلیمان بن
قتلمش از آن شهر بیرون می کند و آق سنقر (معروف به حاجب)، نیای
آل زنگی و پدر عماد
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 517