responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 52

سرکشی، فراوانی سختی ها و حوادث روزگار، پیاپی بودن دشواری ها و مصیبت ها، مختل شدن نعمت ها و کم شدن باران ها بود.»(112)

مسکویه، فیلسوف و دانشمند، در کتابِ تجارب الامم علل کاهش قدرت و فروپاشی عباسیان را برشمرده، می گوید: «ناظر آگاه باید در یابد آیا آنچه براین پادشاهان رفته، چیزی جز نتیجه بی مبالاتی، غفلت از امور حکومتی، خوشگذرانی، غفلت از گزارشگران، ناآگاهی از نیت وزیران و فرماندهان لشکر و لشکریان و تکیه برقراردادها و دولت هایی بود که مورد اعتماد نبودند، و هم چنین ناآگاهی و عدم الگوگیری از احوال و روش پادشاهان موفق گذشته که چگونه بر سرزمین ها و نیات اطرافیانشان با انواع روش ها حکومت کردند. پادشاهان گذشته توانستند مملکت خود را به خوبی اداره کنند؛ نخست از راه دین که بر روان آنان حاکم بود، سپس با نظارت بازرسان مورد اطمینان و مأموران مخفی که برکارگزاران خود گماشته بودند، از لحظه لحظه عملکرد آنان خبر می گرفتند. با افرادی که شایسته خوش رفتاری بودند، به نیکی رفتار می کردند و از ترساندن پرهیز می کردند، ولی با کسانی که جز با خشم به راه نمی آمدند، با خشم رفتار می کردند، اما عباسیان از این شیوه ها غافل ماندند و این غفلت به سقوطشان انجامید.»(113)

سیوطی نیز در کتاب تاریخ خویش گزارش شایان توجهی آورده است: در حکومت بنی عباس اتحاد مسلمانان از بین رفت و اسم عرب از دیوان حکومتی پاک و اسم ترک ها جایگزین آن ها شد. ابتدا دیلمیان و سپس ترک ها مسلط شدند و دولت بزرگی را تشکیل دادند. کشورهای اسلامی پاره پاره شد؛ به گونه ای که در هر منطقه ای شخصی حاکم بود که برآنان ستم و با قدرت بر ایشان حکمرانی می کرد.(114)

امیران و خلفای اندلس وضعی بهتر از مردم شرق نداشتند، زیرا در عیاشی و اسراف پابه پای آنان پیش می رفتند و این امر، آنان را از اندیشیدن به دشمنان خویش بازداشت، از این رو دشمنان به آن ها حمله کرده، آن ها را از سرزمین خود بیرون راندند. در سال 456ق جنگی میان اسپانیایی ها و مسلمانان در منطقه بطرنه از نواحی بلنسیه درگرفت که اسپانیایی ها پیروز شده، از آن جا برای اشغال بلنسیه حرکت کردند. ابن بسّام آنچه را که در زمان حمله اسپانیایی ها به بلنسیه بر سر مردم آن سامان آمد، چنین بازگو می کند: «فرنگی ها (اروپایی ها) در حالی وارد بلنسیه شدند که مردم این منطقه از فنون جنگی ناآگاه بودند و از آموختن مسائل جنگی و نظامی دوری جسته، به خوشی های زودگذری چون شکم بارگی مشغول بودند. مهاجمان وانمود می کردند از رویارویی با مسلمانان ناتوانند و این گونه، مردم بلنسیه را فریب داده، آنان را تطمیع کردند. گروه هایی از آنان در نقاط مختلفی از شهر به کمین نشستند و ساکنان این منطقه همراه امیر خود عبدالعزیز بن عامر با لباس های نو و زینتی از شهر بیرون آمدند. مهاجمان آرام آرام فریبشان دادند، آن گاه به آنان حمله، با کشتار و اسارت، روزگارشان را سیاه کردند. از اینان فقط کسانی نجات یافتند که اجلشان فرا نرسیده بود. امیر عبدالعزیز خود را نجات داد. در این باره، یکی از شاعران گفته است:

«آنان لباس های آهنین را برای جنگ پوشیدند؛ در حالی که شما پرنیان رنگارنگ بر تن کردید.

نه کار آن ها بد بود و نه کار شما جای تحسین داشت؛ البته اگر آن حوادث در بطرنه رخ نمی داد.»(115)

مردم طلیطله نیز ـ آن گونه که ابن بسّام می گوید ـ چنین سرنوشتی داشتند. آلفونس ششم بر آنان پیروز شد و بیشتر مردم را کشت. از جمله چیزهایی که اروپایی ها از اهالی این منطقه هنگام خروجشان با لباس های زینتی، به غنیمت گرفتند، هزار زره مخصوص زیر کلاه بود. البته آنان غنایم دیگری نیز به دست آوردند.(116)

سست ایمانی و اثر آن در فروپاشی حکومت اسلامی

از آنچه گذشت چنین برمی آید که سستیِ ایمان، مسلمانان را از برنامه های اسلام جدا کرد، زیرا اسلام، ایمان را مراقب اعمال انسان قرار داد و او را به درک عمیق در تشخیص خیر و شر، فضایل و رذایل، عدالت و ظلم مجهّز ساخت و انگیزه درونی را داور این میدان قرار داد؛ به گونه ای که براساس همین انگیزه های درونی، اعمال انسان حسابرسی می شود. اما تند باد هواپرستی، ایمان را از بین می برد و انسان، توانایی درک فضیلت ها را از دست می دهد و احکام برخاسته از نیت آلوده، انسان را به مسیری خلاف مسیر ارزش ها هدایت می کند. از سوی دیگر، ایمان مسلمانان صدر اسلام خالص بود و هواهای نفسانی آن را فاسد نکرد. آنان درک و احساس عمیقی از عدالت و مکارم اخلاقی داشتند، از این رو آن ایمان، احساس و درک، پیروزی های بزرگی را برای آنان به ارمغان می آورد. وقتی مردم درستی دعوتشان را دیدند، دسته دسته به اسلام گرویدند. میان مسلمانانِ صدر اسلام الگوهایی بود که از آنان پیروی می شد، اما چون مسلمانان دوره های بعد به سببِ دنیاگرایی، به فساد و نافرمانی از دستورهای الهی کشیده شده، در شهوترانی و شکم بارگی زیاده روی کرده، به دنیا چسبیدند و مانند عاشقی ـ که غیبت رقیب را مغتنم شمرده ـ بدان روی آوردند و نقش ایمان در اعمالشان کم رنگ شد. ستم جانشین عدالت و صدای

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 52
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست