responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 527

می توانستند از مردم آن کشتند و اسیر گرفتند. فرناندو، ششند را فرمانروای شهر «قلمریه» و به کنت ملقب ساخت. وی در سیاست زبردست و هوشمند بود و پایه های قدرت آلفونسوی ششم را نزد بیشتر پادشاهان ملوک الطوایف محکم کرد. می گویند: آلفونسو پس از دست یابی برطلیطله در سال 478ق او را به فرمانروایی آن سامان گماشت.(6)

 

ولاّده مروانی

 

دختر المستکفی بالله، محمد بن عبدالرحمان بن عبیدالله بن عبدالرحمان ناصر اندلسی مادرش کنیزی مسیحی به نام سکری بود. ولاّده در زیبایی سرآمد بود و چهره ای درخشان، چشمانی آبی و موهایی خرمایی داشت. ابن بسّام او را چنین وصف کرده است: «میان زن های زمان خویش بی همتا بود، حضوری پیوسته، شور و شوق وصف ناشدنی و چهره ای زیبا و مجلسی شیرین داشت مجلس او در قرطبه انجمن آزادگان شهر، و درگاه او جولانگاه تیزتکان نظم و نثر بود. دیدگان اهل ادب برابر درخشندگی چهره اش بی فروغ می شد و شاعران و نویسندگان برای رسیدن به شیرینی مجالستش، سر از پا نمی شناختند.»

شاعر و هم نشین شاعران بود. به خاطر داستان های خود با دو وزیر، ابن زیدون و ابن عبدوس مشهور است. آن دو او را دوست داشتند، اما او اولی را دوست داشت و از دومی خوشش نمی آمد.

ابن زیدون درباره عشق او زیباترین قصیده خود را سروده است. بعدها رابطه آن دو، تیره شد و ولاّده از او دوری گزید و او با قصاید بسیار دلنشین می کوشید دل او را به دست آورد. از جمله آن ها قصیده ای با مطلع ذیل است:

«دوری جایگزین نزدیکی ما به یکدیگر شد و در پی دیدارهای خوش، هجران روی آورد.»

و در آن می گوید:

«آن زمانه ای که پیوسته ما را به خاطر انس و الفت مان با ایشان شادمان می ساخت، اینک سرشک حزن از دیدگانمان جاری می سازد.

آری! دشمنان از این که ما جام عشق سر می کشیدیم به خشم آمدند و دعا کردند عیش ما منغصّ شود؛ روزگار نیز دعای ایشان را آمین گفت.

چنان خوش بودیم که هرگز نگرانی فراق نداشتیم، اما اینک هیچ امید دیدار نداریم.»

سپس ادامه می دهد:

«از یکدیگر دور شدیم، اما آتش عشق و شوق دیدار در درونمان به خاموشی نگرائید و هیچ گاه اشک دیدگانم به خشکی ننشست.

اگر شکیبایی پیشه نمی ساختیم و خویش را تسلّی نمی دادیم، زود بود که چون هوای شما می کردیم، حزن و اندوهِ فراق، ما را از پای در آورد.

در فراقتان روز روشنمان به تاریکی گرایید؛ در حالی که در ایام وصال، شب های ما به سان روز روشن بود.

آری! زندگی ما از انس با شما خوش و خرّم بود و آبشخور عشق و دلدادگیمان صافی و زلال می نمود.

یاد باد آن عهد شادی ها و خوشی ها؛ آن گاه که برای روح و روان ما عطر و ریحان بودید.

گمان مبرید دوری شما مرام ما را دگرگون می سازد و عشق از یاد ما می برد!؛ گرچه همین دوری، بسیاری از عاشقان را از دلدادگی باز می دارد.

به خدا سوگند! دل ما نه هوای جز شما را کرده، و نه از آرزوی وصال شما رویگردان شده است.

ای نسیم صبا! سلام ما را به آن محبوبی برسان که اگر زنده بود، از آن سرزمین دور نیز بر ما سلام می کرد.»

او قصیده خود را چنین ادامه می دهد:

«ای عزیز! تا زمانی که ما بر عهد و محبت خویش هستیم، تو نیز چنین پاسدار عهد خویش باش!

آری! آزاده کسی است که چون از روی انصاف به او سر نهند او نیز سرنهد.

هیچ یاری جز تو و هیچ معشوقی برنگزیدیم که ما را از یاد تو ببرد.

حتی اگر ماه شب چهارده (با آن همه جلوه) از منزلگاه رفیع خویش به ما نظر کند، باز این تویی که ما را به دام عشق خود گرفتار می کنی.

گرچه به وصل ما تن نمی دهی، اما وفای ما را به عهد و پیمان هم چنان ثابت خواهی یافت، زیرا خیال تو هم ما را قانع و یادت ما را کفایت می کند.

درود خدا بر تو باد تا زمانی که عشق به تو پا برجاست و من و تو آن را از نامحرمان می پوشانیم!».

هنگامی که ابن زیدون می خواست به اشبیلیه برود، برای خداحافظی به او نوشت:

«صبر و شکیبایی از عاشقی رخت بر بسته که اینک تو را وداع می گوید، و رازی فاش شد که نزد تو به امانت گذاشته بود.

اینک انگشت ندامت به دهان گرفته که چرا وقتی تو را بدرقه می کرد گرمی بیشتری به خرج نمی داد.

ای آن که در رفعت و درخشندگی به بدر آسمان می مانی! خدای را آن ساعتی که طلوع و تابیدن آغاز می کنی!

گرچه اینک در فراق تو شب هایم سخت طولانی شده، امّا چه

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 527
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست