* مستنصر فاطمی وصیت کرده
بود پسرش نزار به جای او بنشیند، ولی پس از مرگش وزیرش
افضل او را برکنار و با برادرش ابوالقاسم احمد بیعت کرد و او را المستعلی
بالله نامید.
جنگ میان نزاریان و مستعلیان
* نزار بن مستنصر به اسکندریه می
رود و حاکم، قاضی و مردم آن شهر با او بیعت می کنند. وزیرافضل
به آن جا رفته، بر نزار پیروز می شود و او را دستگیر می
کند و نزد برادرش مستعلی می برد و مستعلی او را می کشد.
واگذاری سرزمین های
فتح شده توسط خلیفه عباسی به ابن تاشفین
* یوسف بن تاشفین از
المستظهربالله عباسی می خواهد حکومت سرزمین هایی را
که گشوده به او واگذارد و بدین منظور عبدالله بن عربی اشبیلی
و پسرش قاضی ابوبکر بن عربی، امام مشهور را با این درخواست نزد
او می فرستد و خلیفه درخواست از را می پذیرد.
اندلس: بطلیوس
* مرابطین بر این شهر دست می
یابند.
وقایع نظامی
جنگ قدرت میان سلجوقیان
* تاج الدوله تتش، پادشاه شام سپاهی
گرد می آورد تا حلب را بگیرد، زیرا امیر آن آق سنقر و نیز
بوزان فرمانروای رهابه ملک شاه پیوسته اند. در جنگی که در تل
سلطان نزدیک حلب رخ می دهد، بوزان عقب می نشیند و آق ستفر
اسیر و نزد تاج الدوله تتش آورده می شود. تتش او را همراه گروهی
از یارانش می کشد. تتش برحلب و موصل دست می یابد و سپس به
سوی رها، حران و دیاربکر روانه می شود و بر آن ها دست می یابد.
سپس راه خود را ادامه داده، به آذربایجان و همدان می رود و در همدان
به نام او خطبه می خوانند.
جنگ میان مسلمانان و اسپانیایی
ها
* السید کمپیادور، بلنسیه
را محاصره می کند و قاضی ابن حجّاف به دلیل گرسنگی فراگیر
در شهر، توان مقاومت برابر او را ندارد و از او امان می خواهد و در برابر،
برای تسلیم خود شروطی تعیین می کند. «السید»
می پذیرد و به شهر می آید، ولی شروط خود را زیر
پا می گذارد و ابن حجّاف قاضی و حاکم شهر را دستگیر کرده، در
آتش می سوزاند و گروهی از بزرگان شهر را می کشد.
ابوحفص، عمر بن محمد بن عبدالله بن محمد
بن مسلمه تجیبی ملقب به المتوکّل علی الله و معروف به ابن افطس،
واپسین پادشاه بنی افطس (فرمانروایان بطلیوس) بود. پدرش
در سال 460ق درگذشت و او کارگزار پدرش در یابره بود. سپس در آن جا و مناطق
اطراف آن مستقلا حکومت کرد. برادرش به جای پدر نشست و در سال 473ق درگذشت و
متوکل به تنهایی زمام حکومت را به دست گرفت و به بطلیوس، پایتخت
پدرانش رفت. معتمد بن عباد از او نزد یوسف بن تاشفین سخن چینی
کرد و مدعی شد به آلفونسو، پادشاه قشتالهپیوسته است و او را تحریک
کرد پیش از رسیدن آن ستمگر به مرز، بر وی بتازد. ابن تاشفین
به سوی بطلیوس پیشروی کرد و در سال 487ق بر آن دست یافت
و متوکل را با دو پسرش افضل و عباس دستگیر کرد و روز عید قربان آن ها
را کشت.
ابن عبدون قصیده مشهور خود را در
سوگ آنان سروده است که مطلع آن چنین است:
«روزگار اینک پس از آن رادمرد بر
بازماندگان مویه روا می دارد، اما مویه بر سایه ها و صورت
ها را چه سود؟»
پس این قصیده را چنین
دنبال می کند:
«زنهار! زنهار! از آرمیدن میان
دندان و چنگال شیر (از حوادث ناگوار روزگار ایمن مباش!) و من در پند و
موعظه به تو کوتاهی نمی کنم.
روزگار گرچه رفتاری مسالمت آمیز
دارد، اما پیوسته در ستیز با انسان است.
شب و روز همانند شمشیر و نیزه
هستند که به جان انسان ها افتاده اند.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 532