نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 534
ابن عسّال
ابومحمد، عبدالله بن فرج انصاری یحصبی
از مردم طلیطله بود. در آن جا دانش آموخت و هنگام دست یابی
اسپانیایی ها (سال 478ق) برطلیطله به غرناطه رفت و به
مردم فقه و تفسیر و موعظه می آموخت. او در نحو و ادب دانشی
گسترده یافت. شاعری خوش طبع بود و پس از سقوط طلیطله که خطر
بزرگ اسپانیایی ها را می دید چنین سرود:
«ای مردم اندلس! مرکب های
خویش را به تاخت وادارید و بیرون شوید؛ که دیگر
درنگ در این سرزمین روا نیست.
جامه از گوشه و کنارش سائیده می
شود، اما گویا جامه اندلس از میانه ریش ریش می
گردد.
گرفتار خصمی شده ایم که ما
را رها نمی کند؛ آخر چطور می توان با مارهای گزنده در یک
سبد زیست؟!»(4)
ابوعبید بکری
ابوعبید، عبدالله بن عبدالعزیز
بن محمد بکری اندلسی (منسوب به بکر بن وائل) نخستین جغرافی
دان مسلمان در اندلس، ادیب، شاعر و آشنا به فقه اللغه بود. در شهر «شلطیش»
در غرب اشبیلیه به دنیا آمد و راهی قرطبه شد و از آن جا
به «المریه» رفت و معن بن محمد بن صمادح، فرمانروای المریه او
را برای هم نشینی خود برگزید. وی پس از حمله مرابطین،
به قرطبه بازگشت و در این شهر درگذشت. می گویند: کتاب های
او به عنوان هدیه میان پادشاهان اندلس دست به دست می گشت.
وی در پی تألیف
المسالک و الممالک شهرتی بزرگ یافت. این کتاب، یک فرهنگ
جغرافیایی مشهور است و هنگامی که در «المریه» و تحت
حمایت محمد بن معد بن صمادح می زیست آن را نوشت. کتاب هایی
در لغت، دین، طب و گیاه شناسی نوشته است، ولی بیشتر
به کتاب های جغرافیایی خود شهرت دارد؛ مانند: معجم ما
استعجم که یک فرهنگ جغرافیایی کشورهایی است
که در اشعار عرب نامی از آن ها رفته است. در این کتاب، نام درست بسیاری
از شهرها را می آورد که دچار دگرگونی و تحریف شده بود. از نوشته
های او کتاب اعیان النبات و الشجریات الاندلسیه در گیاه
شناسی، کتاب شرح امالی ابی علی القالی و التنبیه
علی اغلاط ابی علی القالی است. ابومحمد در 55 سالگی
درگذشت.(5)
آقسنقر
ابوسعید، آقسنقر بن عبدالله، ملقب
به قسیم الدوله، معروف به حاجب، نیای خاندان اتابکی،
فرمانروایان موصل و پدر امیر عمادالدین زنگیو جدّ پدرش
محمود، الملک العادل (پادشاه دادگر)، نورالدین شهید است. آقسنقر، غلام
ملک شاه سلجوقی و از نزدیک ترین یاران او بود. چون ملک
شاه در سال 479ق حلب را از چنگ برادرش تتش درآورد، آقسنقر را به فرمانروایی
آن سامان گماشت؛ تتش خود، این شهر را در سال 477ق از بنی عقیل
گرفته بود. در عهد آقسنقر، حلب امنیت یافت. و او رفتار خوبی با
مردم آن شهر داشت و با حُسن تدبیر فرمانروایی می کرد.
راهزنان و مفسدان را از میان برداشت و بازرگانی در شهر توسعه یافت
و همه مردم از رفاه بهره مند شدند و عدالت و امنیت حاکم شد. پس از درگذشت
ملک شاه در سال 485ق تاج الدوله تتش، در اندیشه استیلا بر حلب افتاد و
در سال 487ق سپاهی بزرگ فراهم آورد و بدان سو روانه شد.
آقسنقر با گروهی از جنگ جویان
و از جمله عرب های بنی کلاب روانه میدان نبرد شد، ولی از
وجود همراهان، سودی نبرد و در جنگی در تل السلطان نزدیک حلب،
تاج الدوله پیروز، سپاه آقسنقر پراکنده و خودش دستگیر شد و او را دست
بسته و سر برهنه نزد تاج الدوله آوردند. او را جلو آوردند و گردنش را زدند و او را
در قبرستان پیامبران، معروف به «قرنیبا»، در حلب به خاک سپردند. هنگامی
که نواده اش نورالدین شهید به حلب آمد، باقیمانده جسد او را به
ساختمانی که خود در مسجد جامع زجاجیه در حلب ساخته بود، انتقال داد.
او غیر از آقسنقر قیم الدوله، فرمانروای موصل است که در سال
508ق درگذشت.(6)
بدر جمالی ابوالنجم، بدر بن
عبدالله جمالی، فرمانده سپاه مصر و پدر الملک الافضل، شاهنشاه و اصالتاً از
مردم ارمنستان بود. جمال الدولة بن عمار او را خرید و نزد او پرورش یافت
و بدو منسوب شد و در خدمات دولتی تا آن جا پیش رفت کرد که در سال 455ق
از سوی مستنصر فاطمی فرمانروای دمشق شد. سپس او را به مصر
فراخواند و برای سرکوب بلوایی از او کمک خواست و فرماندهی
سپاه را به او داد و او را رب السیف و القلم (خداوند شمشیر و قلم) نامید.
بدر توانست آرامش و امنیت را به مصر باز گرداند، ولی نتوانست شام را
به دلیل سرگرمی به مسائل داخلی باز پس گیرد، و از دیگر
سو، نیروی سلجوقیان نیز تا شام گسترش یافته بود،
اما او سجلوقیان که به فرماندهی اتسز سلجوقی در سال 469ق به مصر
آمده بودند را به عقب راند و قاهره را بادیواری بلند محصور ساخت و
دروازه های آن را بازسازی کرد و مسجد «جیّوشی» را کنار «مقطّم»
ساخت که بدو منسوب شد. این مسجد به نام جامع «امیرالجیوشی»
خوانده می شد که
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 534