responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 536

المقتدی بامرالله

 

ابوالقاسم، عبدالله بن امیر محمد بن عبدالله (القائم بامرالله) بن احمد (القادربالله) جدش القائم بامرالله کار را به او سپرد و او را المقتدی بامرالله نامید. وی پس از درگذشت القائم بامرالله در سال 467ق در هیجده سالگی به خلافت رسید. وی بیست و هفتمین خلیفه عباسی بود. مادرش کنیزی به نام قرّة العین و از نژاد ارمنی بود و خلافت فرزندش المستظهربالله و فرزند المستظهربالله را دید. المقتدی بالله به آبادانی بغداد پرداخت و دستور داد رامشگران، عیاشان و گنه کاران را از بغداد برانند و بر ناموس مردم بسیار غیرت میورزید و امر به معروف و نهی از منکر می کرد. دستور داد برج های کبوتربازی را ویران کنند و از ریختن فاضلاب حمام ها به دجله جلوگیری کرد و به صاحبان آن ها دستور داد چاه فاضلاب حفر کنند و ملوانان را از بردن مرد و زن در یک کشتی بازداشت. وی بلندهمت و با ادبیات و شعر آشنا و زمان او زمان خیر و راحتی و آسایش بود.

در سال 474ق از دختر ملک شاه خواستگاری کرد. همسر ملک شاه با خلیفه شرط کرد که خلیفه کنیز و زنی جز او را نگه ندارد و شب ها را کنار او بگذراند. خلیفه پذیرفت و محرم سال 480ق جهیزیه دختر ملک شاه را بر 130 شتر آراسته به دیبای رومی به دربار خلیفه آوردند. بیشتر بار شترها طلا و نقره بود. 74 رأس استر آراسته به دیبای ملکی که زنگ ها و لجام آن ها از طلا و نقره و بر شش رأس آن ها دوازده صندوق از نقره بود که جواهرات و زیور درون آن شمرده نمی شد، میان کاروان به چشم می خورد. پیشاپیش استرها 33 اسب با بار طلا و جواهر می رفت. پیرامون کجاوه عروس دویست دختر ترک با مرکب های عجیب حرکت می کردند. عروس را به دارالخلافه آوردند بغداد مانند آن شب را به خود ندیده بود. خلیفه مقتدر به رسم ترک ها، پنجاه هزار دینار شیربها به مادر عروس داد. خلیفه در حالی درگذشت که 38 سال و هشت ماه داشت و مدت خلافت او نوزده سال و هشت ماه بود. سه روز مرگ او را پنهان کردند تا کار بیعت با پسرش المستظهربالله به پایان رسید.(11)

پی نوشت ها:

 

[1] شنبه اول محرم سال 487 = 21 ژوئن سال 1094؛ دوشنبه چهاردهم ذی الحجه سال 487 = اول ژوئن سال 1095.

[2] المغرب فی حلی المغرب، ج 1، ص 364؛ فوات الوفیات، ج 2، ص 116؛ العبر، ج 4، ص 344؛ الذخیره، ج 2، ص 361؛ قلائد العقیان، ص 36؛ نفح الطیب، ج 1، ص 417؛ تاریخ دول الطوائف، ص 87؛ بغیة الملتمس ، ص 523؛ الأعلام ، ج 5، ص 221؛ فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 5، ص 195.

[3] البیان المغرب، ج 3، ص 305؛ همان، ج 4، ص 37، 39 و 247؛ الأعلام ، ج 2، ص 116؛ الحلل السندسیة، ج 3، ص 57، 59، 60، 64، 77، 80، 88، 96 و 213.

[4] فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 4، ص 706؛ نفح الطیب، ج 3، ص 208؛ همان، ج 4، ص 135؛ المغرب فی حلّی المغرب، ج 2، ص 21.

[5] الذخیرة، ج 2، ص 232؛ الحلة السیراء، ج 2، ص 180؛ طبقات الاطباء، ص 500؛ سیوطی، بغیة الوعاة، ص 285؛ اعلام الجغرافیین العرب، ص356؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «ابوعبیدالبکری»؛ تاریخ الادب الجغرافی، ج 1، ص 274 و 278؛ الأعلام ، ج 4، ص 223؛ نفح الطیب، ج1، ص 714؛ فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 4، ص 702.

[6] وفیات الاعیان، ج 1، ص 241؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 385؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 147؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 141؛ اعلام النبلاء، ج 1، ص 365 و 463؛ زبدة الحلب، ج 2، ص 102، 113 و 241.

[7] تاریخ ابن اثیر، ج 1، ص 235؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 139 و 141؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 383؛؛ العبر، ج 3، ص 322؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 222؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 147؛ المنتظم، ج 9، ص 16؛ خطط مقریزی، ج 1، ص 308 و پس از آن؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «بدرالجمالی»؛ الأعلام ، ج 2، ص 13؛ رفع الإصر عن قضاة مصر ، ص 130.

[8] تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 214 و 240؛ نساء الخلفاء، ص 131؛ الوزارة فی عهد السلاجقه، ص 179؛ تاریخ الادب فی ایران، ص375 به بعد.

[9] شذرات الذهب، ج 3، ص 380؛ فوات الوفیات، ج 1، ص 229؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 140؛ الأعلام ، ج 2، ص 189؛ معجم الادباء، ج 3، ص 47.

[10] النجوم الزاهره، ج 5، ص 1 به بعد؛ ابن خلدون، ج 4، ص 62؛ بدائع الزهور فی وقائع الدهور، ج 1، ص 215؛ تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص 154؛ شذرات الذهب، ج3، ص 382؛ حُسن المحاضرة، ج 2، ص 116؛ تاریخ الاسلام السیاسی، ج 3، ص 265؛ الأعلام ، ج 8، ص 180؛ العبر، ج3، ص 321؛ تاریخ الادب فی ایران، ص 245.

[11] تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 96، 120 و 229؛ فوات الوفیات، ج 1، ص 488؛ شذرات الذهب، ج 2، ص 380؛ العبر، ج 2، ص 218؛ المنتظم، ج 9، ص 2؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 139؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 146.

 

سال 488 ق = 1095 م(1)

 

رویدادها

 

اشبیلیه ـ اغمات

 

* درگذشت معتمد بن عباد، امیر سابق اشبیلیه در زندان خود در اغمات و مرگ همسرش رمیکیه.

 

دمشق:

 

* دقاق بن تتش بن آلب ارسلان، پادشاه دمشق و حلب، پس از مرگ پدرش، جانشین او و به شمس الملوک ملقب می شود. وی برادرش رضوان بن تتش را امیر حلب می سازد.

 

* دقاق بن تتش سردار خود طغتکین را اتابک (نایب) خود در دمشق می سازد و او را ظهیرالدین لقب می دهد.

 

برکیاروق

 

* برکیاروق، فرزند ملک شاه سلجوقی، مؤیدالملک فرزند نظام الملک را از وزارت خود برکنار کرده، برادرش علی را به وزارت برمی گزیند و او را فخرالملک لقب می دهد.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 536
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست