نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 537
وقایع نظامی
جنگ میان پادشاهان سلجوقی
* امیر تتش بن آلب ارسلان به قصد
جنگ با برادرش برکیاروق به اصفهان می رود تا قدرت را از او بگیرد.
برکیاروق نیز با سپاهی برای مقابله با او روانه می
شود و جنگ با شکست تتش و کشته شدن او در صحنه جنگ پایان می یابد.
دعوت پاپ به جنگ صلیبی
*پاپ اوربان دوم پیامی از
امپراتور بیزانس آلکسیس کومنین دریافت می کند که از
او برای جنگ با ترکان سلجوقی کمک می خواهد. پاپ در شهر «کلیرمون
فرّان» در «فرانسه» 26 نوامبر 1095م شورای کلیسایی تشکیل
می دهد و نخستین جنگ صلیبی را برضد ترک ها اعلام می
کند. او هم چنین از پادشاهان و امیران مسیحی اروپا می
خواهد جنگ میان خود را رها کرده، به طور مسلح به سوی (کافران)روانه
شوند و هر کس در این جنگ شرکت کند گناهانش آمرزیده می شود و کلیسا،
از دارایی او راحمایت می کند. ریمون چهارم، امیر
تولوز، نخستین کسی است که این دعوت را می پذیرد و
جنگ صلیبی اول را فرماندهی می کند. پاپ از اسقف های
کلیسای کاتولیک نیز می خواهد مردم را به جنگ صلیبی
دعوت کنند. یکی از مهم ترین مبلّغان جنگ اسقف پطرس عابد است.
ابویوسف، یعقوب بن سلیمان
اسفرایینی، کتابدار کتابخانه مدرسه نظامیه بغداد و از
دانشمندان لغت و تاریخ بود.بدائع الاخبار و روائع الاشعار، سیر
الخلافه، شرائد الخلافه، قلائد الحکم و... از نوشته های اوست.(2)
بثینه دختر معتمد
بثینه دختر معتمد بن عباد، امیر
اشبیلیه و مادرش رمیکیه است. او مانند مادرش زیبا،
بذله گو و شاعر بود. هنگامی که پدر و مادر و برادرانش دستگیر شدند و
کاخ پدرش تاراج شد، او نیز اسیر شد. همواره معتمد و رمیکیه
نگران او بودند و نمی دانستند چه برسرش آمده است؛ تا این که نامه ای
منظوم به آنان رسید که در آن اجازه خواسته بود با کسی که او را خریده
ازدواج کند. یکی از بازرگانان اشبیلیه او را خریده
بود تا کنیز سوگلی پسرش باشد و او را به وی بخشیده بود.
هنگامی که آن پسر خواست با او در آمیزد، نپذیرفت و نسب خود را
آشکار ساخت و گفت: اجازه این کار را به تو نمی دهم، مگر آن که با من
ازدواج کنی، و آن هم به این شرط که پدرم اجازه دهد. او در نامه ای
به پدرش، چنین سروده بود:
«سخنم را بشنو و به گفتارم گوش فراده!
که این گفتارها چونان رشته مرواریدی برگردن، نمایان است.
از این که من اسیر و شاه
زاده خانمی از بنی عباد هستم ناراحت نشوید!
دختر پادشاه بزرگی که دورانش سر
آمد؛ و این چنین روزگار به تباهی باز می گردد.
چون خواست خدا بر این شد که
اجتماع ما را پراکنده سازد و به عوض طعام به ما حزن و اندوه بچشاند.
نفاق در حکومت پدرم رخنه کرد. آن گاه
فراق که مطلوب ما نبود، دامن ما را گرفت.
پس من گریختم و شخصی مالک
من شد و در کار من (به نادرستی) تعجیل کرد.
زیرا مرا چونان بردگان در معرض
فروش نهاد و کسی که مرا خرید از همه چیز مصون و محفوظم داشت؛ جز
از تیره بختی!
پس بر آن شد تا مرا به فرزند پاک نهاد
خویش تزویج کند.
اما برای جلب رضا، به تو متوسل شد؛
چون تو خیرخواه منی.
باشد که اگر وی را شایسته
همسری من دانستی و امید سعادت مرا در برِ او داشتی، به
ازدواج من با او رضا دهی.
به امید این که ملکه رمیکیه
(مادرم) برای ما دعا کند و از خداوند سعادت و خوشبختی برایمان
بخواهد.»
هنگامی که نامه او به پدرش در
زندان اغمات رسید پدر از زنده بودن او شادمان شد و با ازدواج او موافقت و با
حضور شاهدان او را به پسر تاجری که او را خریده بود تزویج کرد و
با نامه ای منظوم به او پاسخ داد. بثینه در 25 سالگی درگذشت.(3)
تتش بن آلب ارسلان
او ابوسعید فرزند سلطان آلب
ارسلان سلجوقی ملقب به تاج الدوله، برادرش ملک شاه سرزمین شام را به تیول
او در آورد. او به شام رفت و آن را از دست فاطمیان خارج ساخت و از سال 470
تا 488ق بر آن فرمانروایی کرد. میان او و برادرش سلطان برکیاروق
فرزند ملک شاه
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 537