نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 56
و اگر نمازگزاری نماز را وسیله
فریب دیگران قرار دهد، آنکه نماز را به عمد ترک می کند، از او
به خدا نزدیک تر است.»
و باز، از بروز نادانی و فزونی
نادانان و نبود خردمندان، شکوه کرده، می گوید:
«جاهلان و نابخردان در همه جا فراوان
شده، و در عوض، عاقلان هوشیار میان ما چونان بیگانگان شده اند.»
سپس ناامیدی او را از اصلاح
مردمان می بینیم، زیرا وفاداری و راستی از
جامعه رخت بربست و نیرنگ و فریب رواج یافت و گمراهی و خیانت
بر همه جا چیره شده است. در این باره نیز می گوید:
«راستی و دوستی، هدایت
و نیک کرداری رخت بربست. فریب و نیرنگ، پسندیده، و
وفاداری و اخلاص کم رنگ شد. اوضاع به گونه ای است که خردمند اگر بیمار
باشد، احساس می کند مرگ برای آنچه او تحمل می کند شفا است.
چنان مصیبتی پدیدآمده
که پدر، فرزندانش را به جان می پذیرد، اما آنان چنان ناسپاسند که به وی
گوشزد می کنند هیچ نسبتی با وی ندارند.
ایشان را با محبت و مهربانی
پروراند و آن گاه که جوان شدند، پدر از ایشان رنج و تلخی کشید.»
ابوالعلاء از این که می دید
زبان عربی دچار سستی و فروپاشی شده و اشتباهات نحوی در آن
به حدی شایع شده که برخی تلفظ صحیح و دقیق کلماتِ
ابوالعلاء را بر او اشکال می گرفتند، دلش به درد آمده، می گوید:
«کسانی را که می دیدم
در گفت وگو دچار «لحن» (اشتباهات نحوی) آشکار می شدند، همچون خودشان
با آن ها سخن می گفتم، زیرا عیب من نزد ایشان این
است که صحیح و بدون لحن سخن می گویم».
ابوالعلاء ادیبان را به دروغگویی
و دورویی متهم می کند و برآن است بگوید که ایشان
برای رسیدن به خواسته خود، همرنگ جماعت شده اند. او می گوید:
«تنها ادیبانند که همه جا از سوی
مردم به مجالس دروغگویی و مسخرگی فراخوانده می شوند؛ آنان
کالایی جز دروغ و دو رویی ندارند.»
سپس با فقها همسو شده، از بیم
فساد فراگیر، خواستار حجاب زنان می شود. ابوالعلاء معتقد است وظیفه
زنان فقط دوزندگی و بافندگی است؛ نه خواندن و نوشتن. او اصرار دارد
زنان تنها سوره های کوچک قرآن را برای عبادات فراگیرند و از
اسباب فریب و تحریکشان دوری کنند. او می گوید:
«به زنان دوزندگی و بافندگی
و پرداختن به کارِ خانه را آموزش دهید و از آموزش نوشتن و خواندن به آنها
بپرهیزید.
نماز زن با دو سوره حمد و توحید
است، زیرا این دو سوره، آنان را از آموختن سوره های بزرگی
چون یونس و توبه بی نیاز می کند.»
بنابراین، در شعرِ این سه
تن (بحتری، ابن رومی و ابوالعلاء معرّی) تصویری
جامع و فراگیر از حیات جامعه اسلامی از آغاز دوره اول عباسی
تا پایان دوره دوم عباسی (200-500ق) را می بینیم.
کنار این سه تن، طبقه ای از شاعران را می بینیم که
بخت یارشان نبود و آن چنان که باید شناخته نشدند. اینان با توده
مردم، دمساز و در مشکلات و بدبختی هایشان شریک بوده، همانند
آنان در فقر و ناداری به سر می بردند. چون ایشان زیر بار
ستم بودند، درهای کاخ های خلفا به رویشان بسته بود، لذا این
امکان برایشان فراهم نبود تا بتوانند آنچه در پس دیوار قصرها می
گذرد را وصف کنند، از این رو تنها به وصف سختی هایی می
پرداختند که خود و دیگر مستمندان و بخت برگشتگان با آن دست به گریبان
بودند. از جمله این شاعران، جحظه برمکی است که در وصف حال و زندگی
خویش می گوید:
«خدای را شکر که هیچ گاه
(در مدح امیران) مداحی همچون: ای ماه درخشان و ای دادگر
جهان و ای کافور گرانقدر نگفتم.
آری! نه آن را گفتم و نه این
را که چه شد کاخ های بلند و چه شد محصولاتِ املاک و کجاست قپاندار ما.
و نیز هیچ گاه به من گفته
نشد که فلان مقدار جو و گندم فراوان از فلان زمین کشاورزی برایت
رسید.
آری! من هیچ غلام و کنیز
و مِلکی ندارم و همواره در بلاها و مصیبت ها شکیبا هستم.
از مال دنیا فقط تکه نانی و
ظرف آبی و پوششی ناچیز دارم که آن را هم روزگار ناسازگار، ژندهو
پوسیده کرده است.»
جحظه برمکی از خاندانی
ثروتمند و صاحب مقام است که هیچ کس در حد آن ها نبود، اما پس از آن، تندباد
روزگار ایشان را از قله مجد و بزرگی برکنده، به دست نابودی
سپرد. وی که از شاعران طبقه نخست شمرده می شود وضع و حال روزگار خویش
را این گونه وصف می کند که نه مِلک و زمینی دارد و نه
غلام و کنیزی جز تکه نانی که به زحمت آن را به دست می
آورد. نوشیدنی جز اندکی در اختیار ندارد. غیر از
لباسی کهنه چیز دیگری تنش را نمی پوشاند.(118)
حسن بن حجاج نیز از دیگر
شاعرانی است که از سختی زندگی اش شِکوه دارد و فقر و سیه
روزی خود را این گونه
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 56