نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 81
صله های بسیاری بدو
بخشید؛ از جمله آن که در یک روز، سی هزار دینار از خلیفه
گرفت. سپس ابن حمدون هم نشین مستعین خلیفه عباسی شد و هدایای
بیشتری از این خلیفه گرفت.
ابن حمدون در بغداد اقامت داشت. کتاب هایی
درباره نام کوه ها، آب ها و رودخانه ها، بنی مرة بن عوف، بنی عقیل،
بنی طی و درباره اشعار ثابت بن قطنه نگاشته است.
جحظة برمکی در سوگ ابن حمدون مرثیه
ای با مطلع ذیل سرود:
«آیا پس از ابن حمدون، هیچ
نوشیدنی گوارا خواهد بود؛ در حالی که با مرگ او آب های
زلال گل آلود شدند؟!
مرگ ابن حمدون برای ما ضایعه
ای هولناک بود و کفتارها پس از او شیر شدند و برخی مردم چونان
کژدم به سوی ما حرکت کردند.
پس از مرگ ابن حمدون، چهره روزگار
دَرهَمْ شد و از هر سو بدان بنگری، آن را عبوس و گرفته می بینی.»(2)
ابن دینار
ابوعبدالله یزید بن عبدالله
بن دینار، از سرداران و حاکمان عباسی و ترک نژاد بود. متوکل خلیفه
عباسی در سال 242ق او را امیر مصر کرد. یزید به اداره
امور آن منطقه پرداخت و در جزیره معروف به «روضه» ابزار اندازه گیری
آب نیل را ایجاد کرد. اهالی اسکندریه در سال 253ق در
روزگار خلافت معتز بر یزید شوریدند. معتز سپاهی به
فرماندهی مزاحم بن خاقان برای سرکوب کردن قیام فرستاد. مزاحم قیام
را سرکوب کرد و معتز، یزید را برکنار و مزاحم را امیر مصر کرد. یزید
در سال 255ق به عراق بازگشت و طبق قولی پس از آن درگذشت.(3)
ابن کرّام
ابوعبدالله سیستانی، محمد
بن کرّام بن عرّاف بن حزامة بن براء در ایام حکومت محمد بن طاهر خزاعی،
امیر خراسان به نیشابور رفته، مکتبی را تبلیغ کرد که به
«کرّامیّه» مشهور شد. این مکتب بر پایه باور به جسم بودن خداوند
استوار است و مدعی است خداوند حد و نهایتی دارد و محل حوادث است
و قول و اراده و ادراک و مسموعات و مرئیات خداوند، عوارضی هستند که در
جسم حق تعالی حادث می شوند. محمد بن طاهر او را زندانی و سپس
رها کرد. ابن کرّام راه شام را پیش گرفت و در بیت المقدس ماند و در
همان جا درگذشت.(4)
ابوحاتم سیستانی
ابوحاتم سیستانی بصری
سهل بن محمد بن عثمان بن یزید جشمی، هم پیمان با بنی
جشم، اصلش سیستانی و بدان جا منسوب است. در بصره زاده شد و علوم قرآن
را از اصمعی، ابوعبیده و ابوزید انصاری فراگرفت. او از پیشوایان
بصریان در علوم قرائت، لغت، عروض و غریب الشعر (اشعار پیچیده)
بود.
ابوحاتم شاعری متوسط بود؛ ابیات
ذیل از اوست:
«چهره زیبای او را نمایاندند
و دلباخته را سرزنش کردند.
اگر پاکدامنی ما را می
خواستند؛ چهره زیبایش را نهان می کردند.»
قطعه ذیل نیز از اوست:
«اگر مرد پَستی را دیدی
که زمانه او را رفعت بخشید، فرمانبردارش باش و شأن والای او را بزرگ
دار! زیرا شنیده ایم خسرو روزی به مترجم خود گفت: «هنگامی
که روزگارِ شیران سپری شد و روزگار بوزینه فرارسید، برایش
برقص.»
از جمله آثار او:
القراآت، اعراب القرآن، خلق الانسان،
المقصور و الممدود، الفصاحة، ماتلحن فیه العامّة، النخلة، الوحوش، المعمرِّین،
اللیل و النهار، الوصایا، الزرع، الحنین الی الاوطان و
الفرق بین الآدمیین و کل ذی روح است. او نوشتن با مرکب
نامرئی را می دانست. وی در 95 سالگی در بصره درگذشت.(5)
احمد بن اسرائیل
ابوجعفر، احمد بن اسرائیل انباری،
کاتبی مسیحی از کاتبان توانا در دستگاه خلافت بود. واثق، خلیفه
عباسی او و دیگر کاتبان را زندانی کرده، از آنان خواست اموالی
که اختلاس کرده بودند، بازگردانند. احمد هزار تازیانه خورد تا هشتاد هزار دینار
بازپرداخت. او سپس کاتب متوکل و مستعین شد و هنگامی که میان
معتز و مستعین فتنه به پا شد، به مستعین روی آورد و درنتیجه،
وقتی معتز خلیفه شد، او را به وزارت گماشت و بدو خلعت بخشید و
تاجی برسرش نهاد. در ایام خلافت مهتدی پسر واثق دستور مصادره
اموالش صادر شد و او نوزده هزاردینار پرداخت کرد و زیرِ ضربات تازیانه
جان سپرد.(6)
اسد بن جانی
اسد در زمان جاحظ، پزشکی بود که
روزگاری بازارش کساد شد. از او پرسیدند: «امسال، سال وبا است و بیماری
ها بسیار، و تو پزشک دانا، بردبار، خدمتگزار و آگاهی هستی؛ پس
چرا بازارت چنین کساد است؟!» پاسخ داد: «بیماران به چهار دلیل
به من مراجعه نمی کنند: نخست آن که مسلمانم و مردم معتقدند مسلمانان در پزشکی
مهارتی به دست نخواهند آورد؛ دوم آن که نامم اسد است؛ در حالی که
سزاوار بود نامم صلیبا یا جبرائیل یا یوحنا و یا
بیرا باشد؛ سوم آن که کنیه ام ابوحارث است؛ در حالی که شایسته
بود ابوعیسی یا ابوزکریا و یا
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 81