نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 92
افریقی، و به محمد بن
عبدالحکم و محمد بن موّاز، محمدان مصری گفته می شد. این چهار
تن، معاصر بودند و از آن پس، دیگر فقیهانی مالکی مذهب نظیر
آنان در یک زمان پیدا نشد. آنان معروف ترین گسترش دهندگان مذهب
مالکی در افریقا و سیسیل بودند. ابن سحنون در قیروان
و در 57 سالگی درگذشت.(2)
جوزجانی
ابواسحاق، ابراهیم بن یعقوب
بن اسحاق سعدی جوزجانی، خطیب، امام جمعه، عالم و محدثِ دمشق و
از حافظان صاحب نظر و مورد اعتماد و ثقه بود. نخست به مکه و سپس به بصره سفر کرد.
سپس به دمشق رفت و تا واپسین دم زندگی در آن جا ماندگار شد و به شهرت
فراوانی دست یافت.
ابراهیم (جوزجانی) منسوب به
جوزجان، یکی از شهرهای خراسان بود و در همان جا زاده شد. کتاب
هایی از جمله: کتاب الجرح و التعدیل را نوشت. او در دمشق
درگذشت.(3)
عمری
ابوعبدالرحمان عبدالحمید بن
عبدالعزیز بن عبدالله بن عمر بن خطّاب، عابدی پرهیزکار و انقلابی
ای دلاور بود. در مصر اقامت کرده، با بُجات (قومی از حبشیان) در
صعید جنگید و به دلیل سرکشی آنان، به سرزمینشان
وارد شده، بسیاری از آنان را کشت. او در پی این نبرد،
هواداران بسیاری پیدا کرد و قدرتش افزون شد. این مسئله در
روزگار حکومت احمد بن طولون، امیر مصر رخ داد.
او برای نبرد با عمری سپاهی
فرستاد. هنگامی که با یکدیگر روبه رو شدند، عمری به
فرمانده سپاه ابن طولون گفت: «من نه قصد فساد داشته ام و نه ذمّی یا
مسلمانی را آزار داده ام؛ بلکه فقط برای جهاد خروج کرده ام. پس ماجرایم
را برای ابن طولون بنویس!»؛ ولی او پاسخی نداده، با او
جنگید؛ اما لشکر ابن طولون شکست خورد. هنگامی که خبر شکست به ابن
طولون رسید، فرمانده لشکر را سرزنش کرد و گفت: «به سبب سرپیچیتان،
بر شما پیروز شد.» و دستور داد او را واگذارند. پس از مدتی دو تن از
غلامان عمری به طور ناگهانی او را کشتند و سرش را نزد ابن طولون
بردند. ابن طولون از انگیزه این کارشان پرسید؛ گفتند: «می
خواستیم به تو نزدیک شویم.» ابن طولون نیز دستور داد آن
دو را کشتند.(4)
مالک بن طوق
ابوکلثوم، مالک بن طوق بن عتّاب تغلبی،
امیری از سواران و اشراف و بخشنده بود. طی سال های
232-235ق از سوی متوکل عباسی، امیر دمشق بود. مالک به کمک هارون
الرشید، بر کرانه رود فرات شهرک «رحبه» را بنا نهاد که به «رحبه مالک» معروف
شد و ساکنان آن در زمان مالک بسیار شد. هارون الرشید بر او خشم کرد و
در صدد کشتن او برآمد. سپس مالک نزد او رفت و سخنانی گفت و نظر او را جلب
کرد. هارون از او راضی شد و او را بخشید.
بحتری او را طی قصیده
ای با مطلع ذیل ستود:
«یاران بار سفر بستند. پس کدامین
اشک است که از سر اندوه ریخته نشد؟ و کدامین توان است که به سستی
نگرایید و گسسته نشد؟»
بحتری در بخشی از این
قصیده می گوید:
«رحبه» سرسبز که آبشخور گوارا و چمن زاری
دارد، اقامتگاه بسیاری از شیفتگان و سائلان است.
از شرق و غرب، گروه های بسیاری
به امید دست یابی به عطای او قصد آن جا را می کنند،
و عده ای در حال فرودآمدن و برخی درحال بلندشدن و ترک آن جا هستند.
آنان کنار رحبه منزل می گزینند
و خود نزد پادشاه پرشوکت و پاکیزه و بزرگواری می روند؛
پادشاهی که در هر روز دشوار، عزمی
آزموده و اقدامی شجاعانه دارد.»(5)
محمد بن موسی
ابوعبدالله محمد بن موسی بن شاکر،
یکی از سه پسر موسی بن شاکر (محمد، احمد و حسن) بود. این
سه تن در علوم ریاضی، هندسه، علم الحیل (مکانیک)، موسیقی
و نجوم نامدار شدند. آنان از مقرّبان مأمون بودند و او برای درک آرای
دشوار و پیچیده حکیمان قدیم (که فهمش برای او سخت
بود) به آنان رجوع می کرد.
آنان سرپرستی بخش علوم ریاضی،
اخترشناسی، مکانیک و... را در بیت الحکمه به عهده گرفتند. محمد
که از دوبرادر خود معروف تر بود، برآنچه در زمینه جبر و مقابله در بیت
الحکمه ترجمه می شد نظارت داشت. او کتاب هایی را تعیین
کرده، در اختیار مترجمان خاصی می گذاشت. هم چنین نویسندگانی
زیر نظر او نویسندگی می کردند. محمد افزون بر زمینه
های گوناگون، در ستاره شناسی، فلسفه و طب ممحض شد. و احمد در علم الحیل
و حسن در هندسه مشهور شدند.
آنان بسیار کوشیدند و مبالغ
بسیاری از دارایی خود خرج کردند تا کتاب هایی
را از سرزمین روم به دست آوردند و با گروه هایی که مأمون برای
یافتن و فراهم کردن کتب علمی به روم می فرستاد همکاری
کردند. سپس فرستادن گروه هایی برای تهیه
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 92