responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 94

عسکری به فرزندش امام حسن داده شد. ایشان در همان جا در 29 سالگی دار فانی را وداع گفت.(3) (4)

حُنَیْن بن اسحاق

ابوزید، حنین بن اسحاق عبادی، از مسیحیان نسطوری، اهل حیره، پزشک، تاریخ نگار و مترجم بود. پدرش در حیره داروهای گیاهی می فروخت. حنین در جوانی به بصره رفته، ادبیات عرب را از خلیل بن احمد فراگرفت. سپس به جندی شاپور رفته، در آن جا دانش پزشکی را از یوحنا بن ماسویه آموخت و آن قدر مورد توجه و شگفتی استادش قرار گرفت که استاد به او اجازه داد به جایش داروهای گیاهی بسازد.

سپس حنین به سرزمین روم رفته، به آموختن زبان یونانی پرداخت. آن قدر در این زبان مهارت یافت که می گویند او حماسه «الیاد» سروده هومر را حفظ کرد. حنین هم چنین به سرزمین پارس رفته، زبان فارسی را آموخت. بدین ترتیب، او علاوه بر زبان سریانی (زبان مادری اش) زبان های فارسی، یونانی و عربی را نیز آموخت. آن گاه حنین به بغداد رفته، مورد عنایت جبرائیل بن بختیشوع قرار گرفت و به ترجمه کتاب های علوم یونانی به عربی پرداخت. ترجمه های حنین، جبرائیل را مسحور کرد، لذا او را به محمد، احمد و حسن فرزندان موسی بن شاکر (که در آن هنگام، پاسداران دانش و از پیشروان در ریاضیات، هندسه و اخترشناسی بودند) معرفی کرد. آنان نیز او را به مأمون معرفی کردند، و خلیفه او را سرپرست «دارالحکمه» کرد و مترجمانی تحت نظارت او قرار داد. او نیز بر ترجمه های آنان نظارت می کرد.

مأمون همسنگ کتاب هایی که حنین از یونانی به عربی ترجمه می کرد، به او طلا می داد؛ لذا حنین برای دست یابی به طلای بیشتر، ضخیم ترین کاغذها را به کار می برد و به نویسندگان دستور می داد کلمات را با حروف درشت برآنها بنویسند و میان سطرها فاصله بگذارند. بدین ترتیب، او به گردآوری ثروت هنگفتی موفق شد. حنین با نُه تن از خلفای بنی عباس معاصر بود که عبارتند از: مأمون؛ معتصم؛ واثق؛ متوکل؛ منتصر؛ مستعین؛ معتز؛ مهتدی و معتمد.

روزی متوکل از حنین خواست برایش سمّی تهیه کند تا با آن، دشمنانش را از پای درآورد. او نپذیرفت به خلیفه گفت: «من ساختن داروهای سودمند را آموخته ام! متوکل بر او خشمگین شده، اموالش را مصادره و او را زندانی کرد. سپس او را آزاد کرده، دو برابرِ اموالش را به او بازگرداند؛ می گویند هدف متوکل از این کار، آزمودن حُنین بوده و می خواست بداند آیا حنین به رسوم و سنت های متعارف (تعهدات اخلاقی) پزشکی پایبند است یا نه، ولی نظر درست در این باره آن است که متوکل پس از زندانی کردن حُنین بیمار شد و پزشکان از درمان او عاجز ماندند. متوکل به ناچار حنین را برای معالجه خود از زندان فراخواند. حُنین او را درمان کرد. متوکل به پاس این کار، او را بخشید و آزاد کرد و اموالش را به او بازگرداند.

حُنین به پرستش تصویرها و تمثال های مسیح و مادرش اعتقاد نداشت. روزی به تصویر مسیح و مادرش مریم آب دهان افکند. مهترترسایان او را تحقیر و منزوی کرد. حنین اندوهگین شد و در سن 66 سالگی با خوردن زهر به زندگی خود پایان داد.

حُنین بیش از یکصد تألیف و ترجمه دارد؛ مهم ترین آنها کتاب مادة الطب است که درآمدی است بر پزشکی، و آن را از کتاب پزشک یونانی، دیوسکوریدس ترجمه کرده است. او هم چنین تمام آثار جالینوس پزشک یونانی را به عربی ترجمه کرد و افتخار صدرنشینی نام جالینوس در قرون وسطی در شرق به او بازمی گردد. کتاب های الاغذیه، الضوء و حقیقته کتابی در انواع تب، کتابی در باره دردهای معده، کتابی در حفظ سلامت، کتابی در بهداشت دهان و دندان، کتابی در بیطره (دام پزشکی) و ده مقاله درباره بیماری های چشم از دیگر آثار اوست.(5)

زعفرانی

ابوعلی، حسن بن محمد صباح زعفرانی، فقیهی حافظ بود. زعفرانی منسوب به «زعفرانیه» روستایی نزدیک بغداد بود. نزد امام شافعی روایت حدیث را آموخت و از عالمان هوشمند بود. بخاری، ابوداوود و ترمذی از او حدیث روایت کرده اند.(6)

شعرانی

حسین بن اسحاق شعرانی، در زمان خود، بزرگِ پزشکان عراق بود. کتاب معروف المسائل در پزشکی از اوست. او هم چنین کتاب های یونانی را به عربی ترجمه می کرد.(7)

کندی

ابویوسف، یعقوب بن اسحاق بن صباح بن عمران بن اسماعیل بن محمد بن اشعث کندی، نسبش به پادشاهان کنده می رسد. او از نژاد عرب بود، لذا به فیلسوف عرب ملقب شد. در جهان غرب به الکندوس (ALKINDUS) معروف شده است. پدرش اسحاق بن صباح از سوی مهدی و هارون الرشید فرماندار کوفه بود و او در همان شهر در سال 195ق زاده شد. کندی به بغداد رفت و همان جا در فلسفه، طب،

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 94
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست