responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 105

رنج و خواری پای نهی. تیره بختی به تو روی کند و اشک بسیار از تو فرو ریزد.

 

به زندگی بی رنج و فراخ خود ادامه ده و بترس از اینکه حقیقت را به گمان سودا کنی، و از افسونگر فریبکار بر حذر باش تا تو را در عذاب خوارکننده نیندازد. به جان خودم سوگند، من خیرخواه تو بودم؛ ولی چه بسیار خیرخواهی که به متهم مانند شد».

 

در مقامه مذکور، شعری آمده است که حریری در آن می گوید:

 

«هرگز به وطنی که در آن به تو ستم و خواری روا داشته می شود، عشق مورز. از سرزمینی که فرومایگان را بر اوج قله ها می نشاند، کوچ کن، و بگریز و مکانی را بگزین که تو را نگه دارد؛ گرچه در دو طرف کوه حضن (کوهی در نجد) باشد. جان و نفس خود را برتر از آن ببین که به آلودگی بیارایی. در شهرها به گردش و سیاحت بپرداز. هر شهری را که پسندیدی وطن بگزین. شهرهایی که در آن سکنا گزیده بودی، فراموش کن و شوق زن و فرزند از سر بیرون کن. آگاه باش که شخص آزاد در وطن خود بی اجر و به فراموشی سپرده می شود. به سان مروارید که تا در صدف هست خرد شود و در برابر آن بهای اندکی دهند».

 

در مقامه دیناریه به ستایش دینار پرداخته، می گوید:

 

«چه گرامی است ! آنکه چهره زردش زیبا و دلنشین است؛ در همه کرانه های زمین به سفرهای دور و دراز می پردازد. آوازه و شهرت او همه جا پیچیده؛ راز توانگری را در چین و شکن های چهره اش (نقوش) به ودیعت نهادند.

 

با بذل و بخشش آن، کار سامان یابد و چهره درخشانش آن را نزد همه مردم محبوب کرده است. گویا در دل ها گداخته شده است (گویا اینکه طلا را با آتش دل گداخته و به قالب ریخته اند)؛ با او حمله کند کسی که در همیانش آن جمع شده است. هر چند خویشی نداشته باشد یا خویشانش ضعیف باشند؛ به به ! زر ناب و زیبایی آن. خوشا به یاری و بی نیاز کردن آن؛ چه بسیار امیرانی که فرمانروایی شان با آن سامان یافت، و چه بسیار نازپرورده ای که اگر آن دینار نبود، اندوه پایدار داشت و چه بسا سپاه انبوهی که با حمله آن شکست خورد. چه بسا بدر تمامی (ماه شب چهاردهی) که با بدره (کیسه زر) به دست آمد؛ چه بسا خشمگینی که چون اخگر زبانه می کشید. آن دینار با او راز گفت و خشمش فرو نشست؛ چه بسا اسیر و دربندی که خویشانش او را واگذارده بودند. دینار او را نجات داد و شادی او صفا یافت؛ قسم به خدایی که او را بیافرید، اگر پرهیزکاری و دینداری نبود، می گفتم: بزرگ است قدرت او».

 

سپس به نکوهش دینار می پردازد و می گوید:

 

«نابود باد فریبنده و ریاکار؛ چهره زرد دورو به سان منافق. با دو چهره خود را به بیننده نشان می دهد؛ با زیور معشوق و رنگ عاشق. دوستی آن نزد ارباب حقیقت، انسان را به نافرمانی و خشم خداوند وامی دارد. اگر آن نبود، دست دزدی بریده نمی شد و کسی ستم نمی کرد، و بخیل از مهمانی که شب بر او وارد می شد، نمی رمید، و شخص طلبکار از تأخیر بدهکار گله نمی کرد. و کسی [به خدا] پناه نمی برد از شر تیرنگاه حسود و از شر خوی های بدی که در اوست. دیناری که در تنگناها به درد انسان نمی خورد؛ مگر اینکه مثل برده گریزان بگریزد (خرج شود). خوشا به حال آنکه آن را از فرازی پرت کند، و خوشا به حال آن کس که وقتی به سان یک عاشق با او راز می گوید، همچون یک انسان راستین به او بگوید: من را در وصال تو اندیشه ای نیست، از من جدا شو».

 

حریری در مقاماتش بر اساس مقتضیات داستان ها، از زبان کسی که به استهزا و تمسخر او می پردازد، اشعاری سروده تا شاهد و دلیلی بر اهدافش باشد. در مقامه بغدادیه از زبان شاعری چنین می گوید:

 

«سگ و شاعر در یک تراز هستند؛ ای کاش من شاعر نمی بودم ! آیا شاعر جز این کاری دارد که در مقابل هر کس دست دراز کند و درخواست بخشش کند ؟»

 

و در مقامه مغربیه از زبان شخص طفیلی (مهمان ناخوانده) چنین آورده است:

 

«هر روز در صحن خانه می چرخم و مثل مگسان دودی که برای پختن غذا برافروخته اند، بو می کنم.

 

اگر نشان مراسم عروسی یا مهمانی یا هر دودی را ببینم، راه خود را کج نمی کنم؛ بلکه با زور به مهمانی می روم، نه از دشنام ترسی دارم و نه از مشت دربان. بر کسی که وارد می شوم اعتنایی ندارم؛ نه رخصت می گیرم و نه ترس به خود راه می دهم. همه اینها آسان تر و بهتر است از مشقت و مدیونی و دشنامی بقال و قصاب». 4

 

سمیرمی

 

علی بن احمدبن حرب سمیرمی، منسوب به سمیرم (آبادی ای بین اصفهان و شیراز)، کمال الدین، وزیر سلطان محمودبن محمدبن ملک شاه سلجوقی. او آشکارا ستم می کرد و کارهای زشت مرتکب می شد. بسیاری از اوقات به مصادره اموال مردم می پرداخت. سنت های بدی بنیاد نهاد. در سال 514ق آتش جنگ میان سلطان محمود و برادرش سلطان مسعود نزدیک همدان زبانه کشید و سلطان محمود در این جنگ پیروز شد. ازجمله اسیران، حسین بن علی طغرائی بود. به تحریک سمیرمی، سلطان محمود در صدد قتل طغرائی به اتهام الحاد برآمد. سپس از او درگذشت و پس از مدتی سمیرمی ترور شد و می گویند غلام سیاه طغرائی به انتقام مولای خود، او را کشت.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 105
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست