نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 109
دشمن عثمان بود، به سلطان گفت: اگر او
را فرستادی، از شر او در امان نخواهی بود. او را بکش و سرش را به نزد
او بفرست. سلطان به خادم خود، عنبر دستور کشتن وی را داد. چون جلاد بر عثمان
وارد شد تا او را بکشد، به او گفت: مرا مهلت بده تا دو رکعت نماز بگزارم و او قبول
کرد. عثمان به عنبر گفت: شمشیرت را به من نشان ده. چون شمشیر را
ملاحظه کرد، گفت: شمشیر خودم برنده تر است. مرا با آن بکش. عنبر با همان شمشیر
او را کشت و سلطان محمود، سرش را نزد عمویش سنجر فرستاد. دوران مستوفی
چندان دوامی نداشت تا آنکه سلطان محمود او را دستگیر و در قلعه تکریت
زندانی کرد و سپس او را کشت. 4
پی نوشت ها:
[1] چهارشنبه اول محرم 517ق / 28 فوریه
1123م؛ سه شنبه 13 ذی القعده 517ق / اول ژانویه 1124م.
[2] وفیات الاعیان، ج1،
ص145؛ العبر، ج4، ص39؛ شذرات الذهب، ج4، ص54؛ البدایة و النهایة، ج12،
ص193؛ النجوم الزاهره، ج5، ص226؛ مقدمه خلیل مردم بک بر دیوان ابن خیاط؛
شوقی ضیف، ج6، ص633؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج3، ص254؛
الاعلام، ج1، ص207؛ زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، ج3، ص254.
[4] تاریخ ابن اثیر، ج10،
ص614؛ النجوم الزاهره، ج5، ص227؛ الوزارة فی عهد السلاجقه، ص263.
518 ق / 1124 ـ 1125م1
رویدادها
یاری خواستن مردم حلب از
اتابک، حاکم موصل: مردم حلب از آقسنقر اتابک، حاکم موصل کمک خواستند تا از آنان در
مقابل صلیبیان که حلب را به محاصره خود درآورده بودند، حمایت
کند. آنها از او خواستند شهر را تصرف کند؛ زیرا امیر حسام الدین
تمرتاش بن ایلغازی ارتقی در دفاع از شهر ناتوان شده بود. آقسنقر
به درخواست مردم حلب پاسخ داد و در رأس سپاهی بزرگ روانه حلب شد و چون صلیبیان
از آمدن آقسنقر آگاه شدند، شهر را ترک کردند.
آقسنقر سلسله اتابکان حلب را بنیان
نهاد. با ورود آقسنقر به حلب، امیر حسام الدین تمرتاش، آخرین
پادشاه ارتقی از حلب بیرون رفت.
حسام الدین تمرتاش روانه ماردین
شد و پس از مرگ برادرش سلیمان بن عبدالجباربن ارتق بر آنجا حکمرانی کرد.
دولت باطنیان در قلعه الموت: مرگ
حسن صباح و جانشینی کیابزرگ امید رودباری.
تأسیس انجمن های مذهبی
در اسپانیا: در اسپانیا انجمن های مذهبی برای نبرد
با مسلمانان تأسیس شد که شبیه سازمان سوار کاران معبد (الداویه)
بود که در سال 512ق / 1119م در فلسطین تأسیس شده بود. تأسیس این
انجمن ها در اسپانیا با نام های مختلف پیوسته ادامه داشت.
وقایع نظامی
صلیبیان حلب را به محاصره
در آوردند. صلیبیان به فرماندهی بالدوین، پادشاه بیت
المقدس و جوسلین دو کورتنای، امیر تل باشر، حلب را به محاصره
خود درآوردند و بنی منقذ، حاکمان شیزر و سلطان شاه، پسر امیر
رضوان سلجوقی به صلیبیان پیوستند و به یاری
آنان شتافتند. ارتقیان به هنگام تسخیر حلب در سال 511ق سلطان شاه را
برکنار کرده بودند.
صلیبیان با متفقان خود، وقتی
از ورود آقسنقر به شهر آگاه شدند، به محاصره شهر حلب پایان دادند و از آنجا
بیرون رفتند.
درگذشتگان
ابن خازن (ابوالفضل)؛
ابن برهان؛
ابن عطیه (ابوبکر)؛
ابن مالک معافری؛
حسن صباح؛
میدانی.
ابن خازن (ابوالفضل)
ابوالفضل، احمدبن محمد بن فضل بن
عبدالخالق، معروف به ابن خازن. وی اصالتا اهل دینور و تولد و مرگش در
بغداد بود. ابن خازن ادیب، شاعر و در خوشنویسی یگانه
روزگار خود بود و بدان مشهور شد. او غزلی لطیف دارد که پاره ای
از غزل این است:
«بسا کمرباریکی که سخن شیوایش
نسب اش را به عرب می رساند و چشمان زیبایش را به هند. از دست رقیبان
او جام تلخ صبر را جرعه جرعه نوشیدم؛ به خاطر لحظه ای از وصالش که از
شهد شیرین تر است. با عموها و دایی های او از در
سازش وارد شدم؛ جز یکی از آنان که به رخسار او غیرت نشان می
داد.
رخساری بسان نقطه مشکی که
در گلناری به ودیعت گذاشته باشند، و من آن را چون بنفشه ای دیدم
که در میان گل سرخ کاشته باشند».
حکیم ابوالقاسم اهوازی
مشهور به بدیع اسطرلابی، ابن خازن را به منزل خود دعوت کرد و از او پذیرایی
کرد و در خدمتش کوشید. در
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 109