responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 125

527 ق / 1132 ـ 1133م1

 

رویدادها

 

دولت سلاجقه عراق: درگذشت طغرل پسر محمد پسر ملک شاه و جانشینی برادرش مسعود.

 

وقایع نظامی

 

دولت بوریان: شمس الملوک اسماعیل، حاکم دمشق بربانیاس که در تصرف صلیبیان بود، چیره شد و شهر حماة را نیز از چنگ عمادالدین زنگی باز پس گرفت.

 

حلب و صلیبیان: صلیبیان می کوشند تا بر حلب چیره شوند و امیر سیف الاسلام سوار پسر تونکین، جانشین عمادالدین، از نفوذ و پیشروی آنان جلوگیری می کند.

 

باطنیان اسماعیلی، قلعه قدموس را در اختیار می گیرند و از آنجا به مسلمانان مجاور یورش می برند.

 

دولت موحدون در مغرب: عبدالمؤمن بن علی، امیر موحدون کشور گشایی می کند و شهرهای سوس، اطلس متوسط، تافیللت، ریف و شمال وهران را پی درپی به تصرف خود در می آورد.

 

درگذشتگان

 

ابن ابی یعلی (ابوخازم)؛

 

ابن حمدیس صقلی؛

 

ابن رطبی؛

 

مهینی.

 

ابن ابی یعلی (ابوخازم)

 

ابوخازم بن الفراء محمدبن محمدبن الحسین، معروف به ابن ابی یعلی. وی فقیه حنبلی و از اهل بغداد و برادر ابوالحسین بن ابویعلی متوفای 526ق بود. ابن ابی یعلی تألیفاتی دارد؛ ازجمله: التبصره در فقه تطبیقی و رئوس المسائل. وی در هفتاد سالگی درگذشت. 2

 

ابن حمدیس صقلی

 

ابومحمد، عبدالجباربن ابی بکر محمدبن حمدیس ازدی صقلی، عرب نژاد بود. در شهر سرقوسه در جزیره سیسیل به دنیا آمد و در همانجا دانش آموخت. چون نورمان ها3 در سال 471ق بیشتر مناطق الجزیره را به تصرف خود درآوردند، ابن حمدیس، الجزیره را به قصد تونس ترک گفت و در آنجا مدتی اقامت گزید. سپس به اندلس رفته و در اشبیلیه، مرکز حکمرانی معتمدبن عباد سکنی گزید و روزگارانی در آنجا سپری کرد. معتمد از حضور او در اشبیلیه باخبر شد. او را نزد خود فرا خواند و در صدد امتحان او در بدیهه گویی شعر برآمد. معتمد از او خوشش آمد و نزد معتمد مال و منزلت یافت و پرآوازه شد. در اشبیلیه، به خوش گذرانی و لهو روی آورد.

 

زمانی که معتمد در سال 484ق به اسارت مرابطون درآمد، ابن حمدیس به مغرب رفت؛ ولی پیوسته به اغمات آمدوشد می کرد و به دیدار معتمد ـ که در آنجا زندانی بود ـ می رفت و چون در سال 488ق معتمد درگذشت، ابن حمدیس به دربار بنی علناس، بنی زیری4 و بنی خراسان5 راه یافت و برای وفاداری به معتمد، هیچ گاه به دربار شاهان مرابطون نپیوست و سرانجام در بجایه، در ساحل شرقی شهر الجزایر، مستقر شده و تازمان مرگ آنجا را ترک نکرد. در هشتاد سالگی درگذشت. در بعضی گزارش ها آمده است وی در جزیره میورقه درگذشت. به نظر می رسد در آن زمان وی نابینا شده بود. ابن حمدیس، شاعری بود که شعر بسیار سرود و در توصیف برجسته بود و اشعارش از سلیقه و طبعش می جوشید. اشعار او مشتمل بر مدح، مرثیه، غزل، نسیب و اندکی از خمریات، 6 حکمت و زهد است. اشتیاق فراوان به زادگاهش، سیسیل، در اشعارش متبلور است. او در قصیده ای از سیسیل یاد می کند و خاطرات دوران خوش گذرانی و لهو را متذکر می شود و اشتیاق خود را به آن سامان ابراز می دارد. مطلع قصیده این است:

 

«در دوران جوانی به خواسته ها و نیازهای خود رسیدم، [امروز] پیری به من اخطار می دهد [مرگ را]».

 

و در ادامه آمده است:

 

«بسا زن دیرنشینی که درب صومعه اش را بسته بود و ما شبانه به دیدار او رفتیم. بوی خوش باده، پرده از رازهای آن برداشته بود و ما را سوی آن زن رهنمون کرد. پول نقد و سیم خود را در ترازوی او افکندم و او از خم، باده ای چون رنگ زر برای ما بیرون آورد. باده شناس زیرک، از بوی خوش، آن را شناخت و برگزید. جوانمردی که به انواع باده ها آگاه بود حتی می دانست از چه تاکی است و چه زمانی از آن سپری شده است. او گونه های مختلف باده را که بخواهی بر می شمرد که چند سال بر آن گذشته و باده فروش آن کیست. زنان خنیاگر که تارهای خود را به لرزش درآورده بودند، حزن و اندوه ما را فرو نشاندند. این پریوش دست در آغوش بربط و آن مه پیکر بوسه بر نای می زد. و آن دگر رقص کنان، دست بر دایره و پای بر زمین می کوبید».

 

تاآنجاکه می گوید:

 

«به یاد سیسیل افتادم؛ یادآوری آن مرا اندوهگین کرد. به یاد خانه ای افتادم که جوانی خود را به همراه جوانان بذله گو در آنجا سپری کردم. اگر من از بهشت رانده شدم، اکنون به توصیف و گزارش آن می پردازم. اگر آبی که از سرشک فرو می ریزد شور نمی بود، من از اشک خودم نهری در آن روان می کردم. بیست ساله بودم که از شور

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 125
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست