نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 137
جانشین او شد و به علت خردسالی،
تحت قیمومت معین الدین انر درآمد.
معین الدین انر از صلیبیان
درخواست یاری کرد: معین الدین، امیر اسامه بن منقذ
را قاصد خود می کند و نزد فولک، پادشاه بیت المقدس، می فرستد و
از او کمک می خواهد تا از نفوذ و پیشروی عمادالدین زنگی
ـ که به درخواست صفوه الملک زمردخاتون روانه دمشق شده جلوگیری کند. معین
الدین، خطر عمادالدین زنگی را بر او و مملکت بیت المقدس
گوشزد می کند. عمادالدین از این ماجرا آگاه شد و از رویارویی
با صلیبیان خودداری ورزید و از اندیشه تصرف دمشق
منصرف شد و به موصل بازگشت.
بلایای طبیعی:
وقوع زلزله هایی که باعث هلاکت هزاران تن شد. سخت ترین آن در
حلب بود که باعث ویرانی دیوار اطراف شهر و برج و باروهای
آن شد و مردم به بیرون از شهر گریختند.
وقایع نظامی
اجرای معاهده قسطنطنیه و
نتایج آن: پس از گذشت یک سال از انعقاد معاهده میان امپراتور بیزانس،
حنا کومنن و ریمون پواتیه، امیر انطاکیه، برای درهم
شکستن نیروی عمادالدین زنگی، امپراتور در رأس سپاهی
راهی انطاکیه شد و نیروهای صلیبی به رهبری
ریمون، حاکم انطاکیه و جوسلین دوم، حاکم رها به او پیوستند
و در مسیر راه خود «بزاعه» 2 را تصرف کردند.
چون عمادالدین از این موضوع
آگاه شد، نیروهایی برای دفاع از حلب فرستاد و آنان به
دفاع از مردم حلب به نبرد پرداختند. امپراتور و صلیبیان از حلب گریختند
و به شیزر رفتند و آنجا را به محاصره خود درآوردند. حاکم شیزر،
ابوالعساکر سلطان بن علی بن منقذ از عمادالدین کمک خواست. عمادالدین
با سپاهیان خود به کمک او شتافت و کنار نهر العاصی در نزدیکی
شیزر فرود آمد و با صلیبیان و رومیان به کشمکش پرداخت و
با زیرکی خود در صدد تفرقه میان آنان افتاد و در این نقشه
اش موفق شد. صلیبیان از اطراف امپراتور متفرق شدند و امپراتور به قصد
بازپس گرفتن انطاکیه متوجه آنجا شد. جوسلین دوم، حاکم رها، سواران
انطاکیه را بر ضد او تحریک کرد. آنان به همراه اهالی انطاکیه
بر وی شوریدند و از سوی دیگر گزارش هایی مبنی
بر حمله سلاجقه روم به کلیکیا و شبیخون به شهر اذنه به او رسید.
این گزارش ها ساخته عمادالدین بود؛ در نتیجه امپراتور ناچار به
عقب نشینی شده و به کشور خود بازگشت.
جنگ میان سنجر پسر ملک شاه و اتسز
خوارزمشاه: اتسز پسر محمد بر سلطان سنجر، حاکم خراسان، شورید و سلطان سپاهی
برای جنگ با او روانه کرد. در این جنگ خوارزمشاه شکست خورده و پسرش
کشته شد و سلطان سنجر، خوارزم را تصرف کرده و آن را به اقطاع غیاث الدین
سلیمان شاه، برادرزاده خود محمد واگذار کرد.
اتسز به خوارزم بازگشت و به کمک مردم
خوارزم، سلیمان شاه و دیگر امیران سلجوقی همراه وی
را از خوارزم بیرون راند.
درگذشتگان
ابن باجه؛
ابن خفاجه؛
خرقی؛
زهری غرناطی؛
محمود پسر بوری.
ابن باجه
محمدبن یحیی بن باجه.
باجه به زبان مسیحیان اندلس، به معنای نقره است. پدرش ابوبکر
تُجیبی سرقسطی زرگر بود؛ ازاین رو به ابن صائغ معروف شد و
به ابن باجه نیز معروف است و به این لقب نامور شده است. وی در
سرقسطه به دنیا آمد و به آنجا منسوب است. ابن باجه از فلاسفه اسلام، عقل
گرا، ریاضی دان و آشنا به علوم طبیعی و اخترشناسی
بود و در علم پزشکی و موسیقی مهارت داشت. مَقَّری او را
چنین توصیف کرده است: «حکیم ابوبکربن باجه صاحب آهنگ های
معروف. آهنگ های شاد و طرب آور در اندلس به او منسوب است و آهنگسازان بر آن
اعتماد می کنند». اما در ادب، وی شاعر و سراینده قصاید
موسوم به موشحات است. از غزلیات او این است:
«ای ساکنان نعمان اراک ! به یقین
بدانید شما در دل من جای دارید. دوستی را پاس دارید،
چه بسیار افرادی که ما به آنان مبتلا شدیم که هرگاه از آنان
خواسته شود پیوند دوستی را حفظ کنند، خیانت می کنند. از
شب ها بپرسید هنگامی که شما دور شده اید، آیا خواب به
چشمان من راه یافته است ؟ آن گاه که در آسمان سرزمین شما برق می
زند، جز چشمان من چشمی آن را نمی بیند (همه در خوابند و من بیدار)».
نیز در مدح مرابطون نقابدار چنین
می گوید:
«گروهی که هرگاه نقاب بزنند نور
چهره شان از پشت نقاب چون هلال می درخشد، و اگر نقاب از چهره برگیرند
چون ماه تمام جلوه می کنند. از درخواست کنندگان دهش، سپاسی نجویند
و بخشش خود را از هیچ کس دریغ نمی دارند. اگر آنان بر تپه های
خشک دست بمالند، گل اقحوان طلا را برویانند».
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 137