responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 138

ابوبکربن ابراهیم، فرمانروای سرقسطه، از سوی مرابطون، او را به وزارت برگزید و هنگامی که آلفونسوی اول، پادشاه آراگون، در سال 512ق سرقسطه را به محاصره درآورد، ابن باجه به اشبیلیه رفت و در آنجا به طبابت پرداخت. بسیاری از کتاب های ارسطو را شرح کرد و کتاب هایی را تألیف کرد که ابن ابی اصیبعه در کتاب خود، طبقات الاطباء، آورده است. بیشتر آن کتاب ها از بین رفته است و آنچه برجای مانده به زبان های لاتینی و عبری ترجمه شده است؛ ازجمله: مجموعة فی الفلسفه و الطب و الطبیعیات و رساله ای به نام الوداع نوشته که این رساله را پیش از آنکه به سیاحت درازمدت خود بپردازد نوشته و آن را برای یکی از شاگردان خود فرستاده تا از دیدگاه های ویژه او در مسائل مهم آگاه شود نیز در این رساله میل و اشتیاق ابن باجه در بالابردن ارزش علم و فلسفه آشکار می شود. چون علم و فلسفه راهنمای انسانند تا انسان خود و آنچه اطراف اوست بشناسد، ابن باجه زمینه دیدگاه های علمی را در غرب برای جدایی علم از دین فراهم آورد و در این راه شکنجه ها دید و به زندقه و کفر متهم شد. در شهر فاس بود که او را مسموم کردند و در میانسالی در 58 سالگی درگذشت. در تاریخ وفات او اختلاف است. بعضی منابع آن را 522 ق و بعضی دیگر 523ق گزارش کرده اند؛ ولی به گمان بیشتر در سال 533 ق درگذشته باشد. فرنگیان او را با نام (Ibn Bajja) می شناسند. 3

 

ابن خفاجه

 

ابراهیم بن ابی الفتح عبداللّه بن خفاجه هواری شقری اندلسی. وی در جزیره شقر (شهرکی است واقع میان شاطبه و بلنسیه) چشم به جهان گشود. در جوانی به بلنسیه رفت و نزد بزرگان آن شهر دانش آموخت. ابن خفاجه شاعری غزل سرا و از نویسندگان شیوانویس بود و به علوم گوناگون نظیر حدیث، فقه و لغت آشنا بود. شعرش دلربا و آسان بود و در توصیف طبیعت و اشتیاق به وطن سرآمد بود. او را به صنوبری [شاعر معروف] تشبیه می کردند. مردم به او لقب جنان (باغبان) داده بودند؛ چون بسیار به توصیف باغ و بوستان پرداخته است. او شعر را دست مایه کسب درآمد قرار نداد و مجرد زیست. هنگامی که اسپانیایی ها در سال 478ق، به رهبری کمپیادور، بر بلنسیه چیره شدند و قاضی آن شهر ابن جحاف را سوزانیدند، ابن خفاجه در سوگ او قصیده ای با این مطلع سرود:

 

«ای خانه ! دم تیز شمشیر عرصه تو را تباه کرده است؛ فرسودگی و آتش زیبایی تو را از بین برده است».

 

در آن قصیده می گوید:

 

«هرگاه در آستانه تو بیننده ای رفت وآمد کند، در حوادث روزگار بسیار تأمل و اندیشه کند و سرشک از دیده سرازیر کند. سرزمینی که حوادث مردمش را این سو و آن سو پرتاب کرده است و سرنوشت خرابی آن را آشکار کرده است، دست تاریخ در عرصه و میدان آن سرزمین نوشته است: نه تو، تویی و نه سرا سراست».

 

و در توصیف اندلس و باغ های آن گفته است:

 

«ای مردم اندلس ! خوشا به حالتان ! آبی و سایه و جوی هایی و درختانی. بهشت جز در سرزمین شما نیست و اگر اختیار به من دهند، من سرزمین شما را اختیار می کنم. مپندارید فردا وارد دوزخ می شوید، هر کس وارد بهشت شد دیگر به دوزخ در نمی آید».

 

نیز در غزلی می گوید:

 

«ای زیباروی سپیدچهره که چشمان را به اسارت خود در می آوری و به شگفتی وا می داری ! ای آهووش خردسال که به آرامی بند از دل می گسلی ! ندیدم و نشنیدم چونان او مرواریدی که از شرم به عقیق مبدل شود. هرگاه به زیبایی های چهره اش بنگری چهره خود را در چهره درخشان و آیینه سای او می بینی. ای که کمر و اندامت از باریکی و نازکی گسسته ! چه شده است که قلبت نازک نیست».

 

همچنین در وصف نهری چنین سروده است:

 

«شگفتا از نهری که در سرزمین بطحاء (زمین مسطح) روان شده است؛ نوشیدن آن، از آب دهان زیبارویان لذیذتر است. بسان دستبند، متمایل است و می چرخد، گویا درحالی که گل آن را احاطه کرده است، کهکشان آسمان است. [آب آن] به درجه ای شفاف و لطیف است که پنداشته می شود قرصی از نقره در جامه ای سبز ریخته شده است. شاخه های درختان آن را دربرگرفته بودند، گویا پلک هایی است که با چشمی آبی دربرگرفته شده باشد. چه بسیار من در آنجا ماده زردرنگی گرفتم که دست های ندیمان را رنگین کرده بود. درحالی که شعاع زرّین غروب، بر سیمین آب آن نهر روان بود؛ باد با شاخه ها بازی می کرد».

 

نیز در نسیب4 چنین سروده است:

 

«محبوب بدون وعده ای از پیش به سویم آمد؛ من در این دیدار ماه شب تمام را دیدم. درحالی که جانم به لب رسیده بود، او را سرزنش کردم و سخن از سرزنش شیرین است. چون اجتماع ما دست داد، درحالی که اشک چون جوی روان بود، از خوشحالی شعری گفتم:

 

خداوند گاه دو نفر را که از هم دورند و فکر می کنند دیگر دیداری دست نمی دهد، گرد می آورد».

 

درباره فقیهان زمان خود چنین سروده است:

 

«دانش ها آموختند تا با جدال ها و مناظره های خود، صدرنشین مجلس و صاحب منزلتی شوند. زهد و پارسایی را وانمود کردند تا اگر فرصتی دست داد، به موقوفات مساجد و معابد دست یازند». 5

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 138
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست