نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 140
شب و بیداری خسته شدند و به
ستوه آمدند. باد صبا وزیدن گرفت و بوی مشک بپراکند و مرغزار از بوی
خوش آن بهره مند شد و عطرآگین گشت. سپیده، گونه ای شرمسار (زرد)
نمایان کرد که قطره های شبنم چون عرق، از آن گونه زیبا سرازیر
شد».
سپس به ممدوح خود می پردازد و می
گوید:
«ای خاندان معن ! درخت کرم شما بر
مردم سایه فکند که اگر شما نمی بودید، برگ و سایه ای
نداشت. شما در بخشش و کرم راهی نو و بدیع پیمودید و کسی
به پایه شما نرسد و یارای تقلیدکردن از شما نیست».
نیز در شکوه از روزگار و مردمش چنین
می گوید:
«قسم به جان تو، از دارایی
های دنیا هیچ به دست نیاوردم؛ نه چیز باارزش و نه بی
ارزش. و اکنون مرحوم و چون غارت شده از دنیا می روم و از پشیمانی
دست هایم را زیر و رو می کنم. مویه سر می دهم؛ سپس
چون می دانم مویه کردن سودی ندارد، اشک چشمانم را پاک می
کنم. من برای ترس از مرگ بی تابی نمی کنم؛ ولی چون
می دانم گریه کنان بر من اندکند، می گریم. روزگار مرا
نشناخت و مردم روزگار نیز به آنچه دارم پی نبردند. من آن گاه نامور و
سرشناس می شوم که به کام مرگ فرو روم. خوش دارم پس از مرگ زندگی خواهم
کرد و ناراحتم از اینکه پیش از مرگ مرده ام».
همچنین درباره تملق و مدارا با
مردم چنین سروده است:
«هرگاه دشمنت روزی مقام والایی
پیدا کند و تو نتوانی او را از آن مقام فرود آری، بدون هیچ
تکبری دستش را ببوس، وقتی نمی توانی آن را گاز بگیری».
ابن شرف در نود سالگی درگذشت. 2
بدیع اسطرلابی
ابوالقاسم، هبه اللّه بن حسین بن یوسف
بن محمد معروف به بدیع اسطرلابی. وی اهل بغداد، فیلسوف،
پزشک و از ریاضیدانان و اخترشناسان بزرگ بود. در ساخت ابزارهای
نجومی، یگانه روزگار خود بود. در اخترشناسی و رصدکردن ستارگان
مهارتی تام داشت و با ساختن ابزارهای نجومی، ثروت بسیار
اندوخت. بدیع، شاعری نامدار بود و اشعارش با نظم و معانی نیکو
همراه بود. اشعاری در هجو، غزل و پرده دری تا سرحد فحش و ناسزا دارد.
درباره برف انبوهی که بغداد را
پوشانده بود، چنین سروده است:
«ای صدرنشینان روزگار !
آنچه ما در اطراف عراق دیدیم، برف نبود.
ولی چون ظلم و ستم شما فراگیر
شد، گیسوان شهرها سفید شد».
نیز در مدح کسی سروده است:
«من برای مجلس تو ارمغانی می
دهم که از همان مجلس به دست آورده ام.
مثل دریا که ابر، باران بر او می
بارد و هیچ منتی بر دریا ندارد؛ چراکه این آب از همان دریاست».
همچنین در غزلی چنین
گفته است:
«چه بسا زیبارویی که
با خال هندسه وار خود می خرامد، و من در هر لحظه از آن می میرم
و زنده می شوم. ویژگی هایی، چهره زیبای
او را احاطه کرده است؛ گویا اقلیدس آنجاست و سخن می گوید.
رخسار او خط استواست و در خال او نقطه ای است و گونه اش مثلث شکل است». 3
رضوان بن ولخشی
حافظ لدین اللّه، خلیفه
فاطمی او را به وزارت برگزید. رضوان پیش تر وزیر، بهرام
ارمنی را از میان برداشته بود و خلیفه لقب ملک افضل را به او
داد و او نخستین وزیر در مصر است که به او چنین لقبی
دادند. پس از مدتی میان او و حافظ کدورتی پیدا شد. رضوان
به شام رفت و از زنگیان کمک طلبید. حافظ، کسی را سوی او
فرستاد تا رضایت او را جلب کند و با دادن امان، او را به مصر باز گرداند.
چون به مصر بازگشت، حافظ، او را زندانی کرد. ولی رضوان، دیوار
زندان را سوراخ کرد و از آنجا بیرون آمد و با اسب هایی که از پیش
آماده شده بود، سوار شد و گریخت و رود نیل را پشت سر گذاشت و وارد «جیزه»
شد. در آنجا مردم مغرب را جمع کرد و با مصریان جنگید و وارد قاهره شد.
حافظ، گروهی از سیاهان را فرستاد و بر غلامان او حمله ور شدند. رضوان
نیز به جنگ پرداخت و هنگامی که می خواست سوار بر اسب شود، او را
کشتند و سرش را نزد حافظ بردند و حافظ پس از رضوان، کسی را برای وزارت
برنگزید. 4
محمد پسر بوری
محمد پسر تاج الملوک بوری پسر
طغتکین، جمال الدین، حاکم دمشق. پس از کشته شدن برادرش محمود در سال
533ق، درحالی که کودکی نابالغ بود به جای برادرش نشست.
فرماندهان، تدبیر امور دولت را به سردار معین الدین انر
واگذاردند. محمد هنگام محاصره دمشق، به دست عمادالدین زنگی درگذشت و
او آخرین پادشاه بوریان است. 5
پی نوشت ها:
[1] یکشنبه اول محرم 534ق / 27 اوت
1139م؛ دوشنبه 10 جمادی الاول 534ق / اول ژانویه 1140م.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 140