نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 78
او را از کارهای کارگزاران آگاه می
کردند که مبادا به مردم ستم کنند. تمیم شاعر بود و اشعاری نیکو
دارد؛ ازجمله شعرهای او، غزل زیر است:
«اگر چشمم به چشمش بیفتد، خواسته
پنهانی مرا می داند. گویا در دل من به نظاره نشسته است و پرده
از رازها و مضمون های آن برمی دارد».
نیز می گوید:
«باده ای ناب و کهنه که روشنایی
آن چون اخگر فروزنده بود و گونه محبوب را می مانست، به دست او دادم. آن را [گرفت]
و بوسید و خنده کنان گفت: چگونه گونه های مردم را به خودشان هدیه
می دهند ؟ گفتم: بنوش ! آن سرشک من است و سرخی آن خون من است و نفس های
من آن را در جام پخته است. گفت: اگر از عشق من خون گریسته ای، با کمال
میل مرا از آن بنوشان. خوشا شبی که ماه شب چهارده هم آغوش من بود و
خورشید نیز در آن شب یکی از هم نشینانم بود. شب را
به بامداد رساندم، درحالی که با دهان و گونه هایش از ساغر و سیب
و آس بی نیاز بودم».
در حماسه نیز سروده است:
«یا پادشاهی با شرافت و
عزت؛ تاج بر سر بر فراز تخت، و یا مرگ میان تیزی نیزه
ها؛ چرا که من همیشه روزگاران جاوید نخواهم بود».
تمیم 79 سال زیست و 46 سال
حکمرانی او دوام داشت و بیش از صد پسر و شصت دختر از خود به جای
گذاشت و پس از او پسرش یحیی به سلطنت رسید. (2)
صدقّه بن مزید اسدی
ابوالحسن، صدقّه بن منصور بن دبیس
بن مزید اسدی، امیر سیف الدوله: وی امیر بادیه
عراق و حکمران حله و تکریت بود. سلطان محمدبن ملک شاه شهر واسط را به او
واگذارده بود و به او اجازه داده بود بصره را به تصرف خود درآورد. سخن چینان
میان او و سلطان محمد فساد کردند و کارهایی نیز از او
بروز کرد که سلطان انکار و تقبیح کرد؛ زیرا او دشمن سلطان را پناه
داده بود و از تسلیم او خودداری ورزید و کوشش های میانجی
گران موفقیتی دربر نداشت. سلطان سپاهی به فرماندهی وزیرش
احمدبن نظام الملک به نبرد او گسیل داشت. در آن جنگ صدقه کشته شد؛ سرش را
جدا کردند و نزد سلطان فرستادند. دبیس فرزند صدقه ازجمله اسیران بود
که سلطان او را عفو و آزاد کرد. دبیس به جای پدر بر حله و توابع آن
امارت کرد. صدقه بخشنده، جوانمرد، بردبار، راستگو، بسیار نیکوکار،
دادگر و پناهگاه هر ستمدیده ای بود. رعیت در دوران او با امنیت
و آسایش زندگی کردند. جز یک همسر اختیار نکرد و هرگز سُریّه
ای (کنیزی)
برای خود در نظر نگرفت. منصور، پدر صدقه به تشیع گرایش داشت و
صدقه نیز از مذهب پدرش تأثیر پذیرفته بود. (3)
پی نوشت ها:
[1] چهارشنبه اول محرم 501ق / 21 اوت
1107م؛ چهارشنبه 16 جمادی الاول 501ق / اول ژانویه 1108م.
[2] تاریخ ابن اثیر، ج10،
ص449؛ البدایه و النهایه، ج12، ص170؛ النجوم الزاهره، ج5، ص198؛ وفیات
الاعیان، ج1، ص304؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج5، ص73؛ دایرة
المعارف الاسلامیه، ذیل «تمیم»؛ الاعلام، ج2، ص290.
[3] وفیات الاعیان، ج2،
ص490؛ تاریخ ابن اثیر، ج10، ص444؛ النجوم الزاهره، ج5، ص196؛ الاعلام،
ج3، ص290.
502 ق / 1108 ـ 1109م(1)
رویدادها
ازدواج خلیفه عباسی: مستظهر
باللّه، خلیفه عباسی با خواهر محمد سلجوقی، حاکم عراق با کابینی
به مبلغ صدهزار دینار ازدواج کرد.
وزیر عباسیان: مستظهر، خلیفه
عباسی، علی بن نصربن جهور را به وزارت برگزید.
حکومت بنی ارتق: ابراهیم بن
سقمان بن ارتق، فرمانروای قلعه کیفا و آمد، درگذشت و برادرش رکن الدین
داوود جانشین او شد.
باطنیان و بنی منقذ: باطنیان
اسماعیلی مذهب می کوشند بر قلعه شیزر تسلط یابند و
در غیاب بنی منقذ ـ مالکان قلعه ـ بر آن یورش می برند؛ ولی
بنی منقذ خود را به آنان می رسانند و آنان را از قلعه بیرون می
کنند و از دو طرف، بسیاری کشته می شوند.
ترورهای باطنیان: باطنیان،
عبیداللّه بن علی خطیبی قاضی اصفهان، صاعدبن محمد
ابوالعلاء بخاری قاضی نیشابور و عبدالواحدبن اسماعیل رویانی،
قاضی آمل را ترور می کنند.
تمرد جاولی سقاو: جاولی
سقاو، امیر موصل از فرمان محمدبن ملک شاه، سلطان سلجوقی سرپیچی
کرد و از کمک مالی و نیروی انسانی به وی خودداری
ورزید. سلطان محمدبن ملک شاه سپاهی به فرماندهی شرف الدین
مودودبن التونکین به همراهی آق سنقر و دیگر امیران شهرها
سوی او روانه کرد. جاولی مجبور به ترک موصل شد و پس از آشوب های
بسیار قصد اصفهان، پایتخت سلطان کرد و کفن به دست، به حالت تسلیم
وارد اصفهان شد و سلطان او را عفو کرد و بر ولایت فارس گمارد. مردم فارس از
او ستم های بسیاری دیدند و سرانجام در سال 510ق درگذشت.
صلح میان اهل سنت و شیعیان:
شیعیان و اهل سنت توافق می کنند سنّیان متعرض زائران امام
موسی کاظم [علیه السلام] و شیعیان متعرض زائران مصعب بن
زبیر نشوند.
آزادی اسیری از صلیبیان:
بالدوین دوبرگ (Baudoun de Bourg)
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 78