نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1036
موضوع: تفسير سوره يوسف32- آيه 93
تاريخ پخش: 79/11/27
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سوره يوسف را معنا ميکرديم تا اينکه رسيديم به اينجا که يوسف گفت: پيراهن مرا ببريد بيا ندازيد روي چشم پدر، بينا ميشود. قرآن ميفرمايد: (اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعينَ) (يوسف /93) يوسف گفت): اين پيراهن مرا ببريد بعد از اينکه برادران يوسف و يوسف همديگر را بعد سي سال شناخته و همديگر را در آغوش گرفته و صحنه عجيبي بود و شرمنده شدند از کارشان عذرخواهي کرده و يوسف گفت من شما را ميبخشم.
1- ميراث فرهنگي انبيا
«هذا» در اين آيه چيست؟ بيش از 200 مرتبه کلمه هذا در قرآن است و بعضي از آنها باري دارد. همه آنها دارد ولي ما نميفهميم. روايتي را الحمدلله از طريق کامپيوتر کشف کرديم که کامپيوتر به کار ما هم ميخورد, 450 کتاب حديث همه و دهها هزار حديث را ريختهاند در کامپيوتر هر کدام را ميخواهي فوري ميدهد. روايتي را کشف کرديم که اين پيراهن پيراهني بوده که از حضرت ابراهيم(ع) ارث رسيده به پسرش اسحاق(ع) و از او به پسرش يعقوب(ع) و ازاو به پسرش يوسف(ع) و اين پيراهن خاصي است. گفته: پيراهن من اين، يعني ديگران که پوشيدهاند من هم، چون بعضي چيزها را به عنوان يادگاري بايد نگه داشت. امام صادق (ع) به يکي از يارانش فرمود: ميخواهي پيراهن جدم علي(ع) که پوشيد و رفت مسجد کوفه و شمشير به فرق او زده به خون سرش آغشته شده بياورم؟ معلوم ميشود که ائمه ما(ع) اين چيزها را به قول امروزيها به عنوان ميراث فرهنگي نگهداري ميکرده اند. يکسري چيزها غلط است مثل چوب کبريت پدر بزرگ، باري نداري. ولي گاهي يک دوره تاريخ است خاطرات بار فکري و مذهبي دارد. مسئله پيراهن سه بار در داستان يوسف تکرار شده. پيراهن غم: که آن را به قولي قاطي کرده و با آن چشمهاي يعقوب سوخت. پيراهن غم: که چشمهاي يعقوب به آن باز و بينا گرديد.پيراهن غم: آبروي يوسف را خريد که گفتند ببينيد از کجا پاره شد اگر از پشت حق با يوسف است.
2- ريشه قرآني «تبرك»
* نکات و درسها: 1- تبرک جايز است. خداوند رحمت کند آيه الله علامه، مجتهد، زاهد، عادل، آيت الله احمدي ميانه اي، کتابي نوشته به نام تبرک. چون وهابي که حسابشان با بقيه اهل سنت فرق ميکند، شعيه و سني فرقي نميکنيم، برادريم ولي وهابيها عقايد انحرافي دارند. مثلاً ميگويند تبرک شرک است، وقتي ما در مدينه ميخواهيم ضريح را ببوسيم ميگويند: تو مشرک هستي چون آهن را ميبوسي، و حال آنکه درب خانه خود ما هم آهن است ولي نميبوسيم، ولي آهني را ميبوسيم که ضريح پيامبر (ص) است. مثال: کفش هم چرم است ولي کسي آن را نميبوسد ولي اگر چرم جلد قرآن شد ما آن را ميبوسيم اصولاً من در اسلام «مقدس» داريم بعضي از چيزها مقدس است، هر چيز رنگ الهي داشته باشد مقدس است. قرآن ميفرمايد: حضرت صالح(ع) درباره ناقه (هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ) (هود /64) اين ناقه با اراده الهي است. قرآن ميفرمايد: حضرت صالح(ع) درباره: (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوء) (هود /64) به او بد نرسانيد. قرآن ميفرمايد: حضرت صالح(ع) درباره (فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ) (هود /64) پس عذاب شما را فرا ميگيرد ابولهب عموي پيامبر (ص) بود ولي ما ميگوييم: (تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ) (مسد /1) بريده باد دست او. ولي همين اسم ابي لهب تا در قرآن است دست بي وضو نميشود به آن گذاشت. * تبرک قبل از اسلام هم داشته ايم: بني اسرائيل صندوقي داشتند که در راهپيمائيها جلو خود حرکت ميدادند، مثل هيأتهاي ما که براي عزاداري علامت ميبرند، منتهي اين علامت معني ندارد و کار درستي هم نيست. اصل عزاداري درست است ولي علامت درست نيست اين صندوق، صندوقي بود که وقتي موسي(ع) متولد شد و چون اعلام کرده بود امسال پسري بدنيا ميآيد که کاخ و قدرت فرعون را واژگون ميکند و دستور آمده بود که همه آنها که پسر بدنيا ميآورند او را بکشيد، به مادر موسي الهام شد که او را در سير شير بدهد و داخل همان صندوق به آب انداخته ما او را حفظ ميکنيم، اين صندوق در قوم بني اسرائيل معروف شد به تابوت عهد، صندوق مقدس، صندوق را يکي دزديد داستان: فردي را آوردند خدمت امام خميني ره که اين علم غيب دارد ايشان فرمود: من دفتر شعري دارم چهل سال پيش گم شد ميتواني بگويي کجاست؟ صندوق گم شد، حال آنها گرفته شد و به پيامبر گفتند: از کجا بدانيم حرفهاي تو درست است، چون گفته بودي رهبري فلاني را بپذيريد و آنها گفته بودند که او به درد اين کار نميخورد چون گداست. هر چه پيامبر فرمود اين مخ او کار کرده و بازويش خوب است و فرمانده مخ و بازو ميخواهد، مديريت و توان رزمي خوبي دارد گفتند: نه، پيامبر گفت (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ) (بقره /248)گفت براي آنها پيامبرشان اينکه نشانه حکومت(طالوت که از جانب خداست اينکه) او براي شما ميآورد تابوت را(همان صندوقي که سي، چهل سال است گم شده) که در آن صدوق آرامشي براي شماست از جانب پروردگار، همان صندوقي که موسي(ع) در آن بوده. بيشتر گوش بدهيد شما راحت ميرويد حضرت معصومه (س) و امام رضا(ع) ولي فرزند شما که ديپلم خوانده و به خيال خودش فکر ميکند خيلي با سواد است صد يا دويست کتاب خوانده و به خاطر همين وقتي به حرم ميآيد يک ژستي ميگيرد و نگاه ميکند، آدم خوبي است ولي چون توجيه نيست، ميگويد چرا من ببوسم و چرا تبرک. ما ميگوييم ريشه تبرک قرآني است. حتي مربوط به قبل از اسلام است، زمان موسي وعيسي (ع) هم بوده است. پس به آنها گفت علامت طالوت آوردن ملائکه تابوت و صندوق که هم باعث آرامش شما ميشود و ديگر اينکه يادگار وارث ال موسي است. حال اگر صندوقي يادگار موسي در آن است و آرام بخش است، اگر صندوقي يادگار پيامبر صل الله عليه و اله و سلم در آن باشد ارام بخش نباشد. ما اگر جايي قبر و آرامگاه عالم و سيدي و امامزادهاي باشد ميبوسيم چون بقيه من ربکم و بقيه مما ترک ال محم: يادگارهاي رسول الله هم مثل يادگارهايي موسي قداست دارد. اگر ظرفي را موسي آب خورده مايه برکت است اگر رسول الله هم آب بخورد مايه برکت است. کوه مقدس ميشود و خداوند به حضرت موسي ميفرمايد: ( فَاخْلَعْ نَعْلَيْك) (طه /12) کفشهايت را بيرون آور
3- برخي از اقسام تبرك
* چند رقم تبرک 1- تبرک به مکان 2- تبرک به زمان 3- تبرک به اشخاص 4- تبرک به اشياء اصولاً هر چيزي را که خداوند فرمود مبارک ما هم ميتوانيم به آن تبرک کنيم. * تبرک به مکان ، حرم: چند فرسخي مکه حرم مقدس است که حق نداري گياه را کنده و شکاري کني، ملخ را بکشي. مسجد الحرام: (فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَة) (قصص /30) (إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَه) (اسراء /16)حجر الاسود: سنگي در کعبه به کار گذاشته شده که حضرت دست به آن و به صورت ميکشد. رکن ايماني مسجد الاقصي مسجد * تبرک به زمان، شب قدر (لَيْلَةٍ مُبارَكَة) (دخان /3) سحر (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) (ذاريات /18) ايام الله: که اسم آن در قرآن آمده و ما در آستانه 22 بهمن هم هستيم. ايام الله: يعني روزي که خداوند به مومنين لطف کرده، يا مومنان را بالا برده و يا دشمنان را سرنگون کرده، که دهه فجر هر دو هست هم سقوط شاه و هم حکومت امام و ولايت فقيه. ايام عيد: در دعاي قنوت نماز عيد «بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيدا» (مستدركالوسائل، ج6،ص142)به حق اين روز، که مقدس است چون به آن قسم ياد ميکند (هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا) (آل عمران /38) اينجا بود که زکريا دعا کرد. حديث داريم ساعت آخر روز جمعه دعا مستجاب است. بعد از خطبههاي نماز جمعه: دعا مستجاب است. زماني که باران ميآيد: دعا مستجاب است. دعاي پدر در حق فرزند. * تبرک به اشخاص: قرآن ميگويد: (وَ جَعَلَني مُبارَكا) (مريم /31) وجود انبياء (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ) (بلد /2) مکهاي که تو در آن حلول کرده اي. *تبرک به اشياء: قرآن، آب زمزم حديث داريم پيامبر (ص) که در مدينه بود از مکه سوغات آب زمزم ميآوردند قبول ميکرد. آب وضوي پيامبر که سر آن دعوا بود. تربت امام حسين(ع). پيراهن يوسف، مقام ابراهيم، باقيمانده مومن شفاست. البته حساب اين از آن موقعي که مومن مريض است و واگير دارد جداست مومن سالم. * تبرک به اشياء قرآن پيراهن يوسف (اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي) (يوسف /93) ببريد پيراهن من را پس بياندازيد به صورت پدرم او بينا ميشود.
4- عنايت يوسف(ع) به تمامي افراد فاميل
* در معجزه و تبرک سن شرط نيست، گاهي پيراهن فرزند پدر را شفا ميدهد. مقام امام حسين(ع) از زينب کبري (س) بالاتر است ولي حضرت فرمود: خواهر در نماز شب به من دعا کن. حديث داريم امام باقر(ع) زماني که خواست دعا کند کوچولوها را جمع کرده ميگفت: من دعا ميکنم شما آمين بگوييد. در مباهله: پيامبر (ص) امام حسن و امام حسين (عليها السلام) که کوچک بودند با خود برد. پس هيچ اشکالي ندارد شما دست نوه و بچهات را ببوسي، يوسف علم غيب داشت: چون فرمود پيراهن مرا ببريد به صورت پدر انداخته بينا ميشود، از کجا خبر داشت. و در نهايت ميفرمايد: پدر که بينا شد (وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعينَ) (يوسف /93) همه پدر و مادر برادرها همه بياييد ميفهميم افرادي که به مقام و نان و آبي رسيدند بايد فقراي فاميل را فراموش نکنند، يوسف به حکومت رسيده و پدر و اقوام قحطي زده را دعوت ميکند. البته به اين معنا نيست که اگر کسي مسئوليت کرده مدير کل شد همه فاميل را استخدام کند. داستان: مرحوم آيت الله شيخ عبدالکريم حائري حدود هشتاد، نود سال قبل در اراک حوزه علميه دارد براي کاري ميخواهد به تهران برود، يک شب در قم ميخوابد اطراف او جمع شده و خواهش ميکنند که حوزه علميه را از اراک به قم بياورند ايشان پيشنهاد استخاره ميکند همين آيه مورد بحث ميآيد که: «وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعينَ» کاروان را بياوريد. بالاخره ايشان قبول کرده و نامهاي به آيت الله العظمي گلپايگاني و داستان را ميگويد و پيشنهاد ميکند همه به بياييد و ميآيند گاهي بايد هجرت کرد. و بايد براي افراد زجر کشيده وسيله رفاه را فراهم کردو همچنين افرادي که سالها اسير بوده اند.
5- تبرك پيراهن پيامبر(ص) بوسيله عرق جبين علي(ع)
حديث: علي(ع) آمد نشست پيامبر (ص) ديد پيشاني علي(ع) عرق کرده عرق از جبين او گرفت به عنوان تبرک به لباسهاي خود کشيد. در کتاب تبرک آيت الله ميانهاي موارد زيادي از تبرک آمده: مثلاً 116 بچه که ميآوردند پيامبر (ص) دست به سر آنها ميکشيد، و بعد هم که بزرگ ميشدند به اين مسئله افتخار ميکردند. حديث: خديجه کبري (س) به پيامبر (ص) عرض کرد من هر چه داشتم در راه اسلام دادم حالا شما عباي خود را بمن بدهيد براي کفن. اينکه خليفه اول و دوم ابي بکر و عمر را نزديک قبر پيامبر (ص) براي تبرک دفن کردند کج فهمي تا کجا ميگوييم در قبرستان بقيع روي سنگ اسامي ائمه (عليهم السلام) که دفن هستند بنويسيد ميگويند شرک است، ميگوييم اگر ما روي قوطي شکر بنويسيم «شکر» شرک است؟ يک زماني تابلو زدند در جاده که نماز را فراموش نکنيد. گفتند: بايد برداشت چون حواس راننده پرت ميشود. گفتم: مگر شما تابلو نداريد که اينجا حسن آباد اين حواس را پرت نميکند؟ مثل اينکه تو مريضي هستي حتي آدمهاي بالا شهري خل ما داريم مثلاً ميگويد بودن بز در منزل مايه آلودگي است، همين خودش در خانه سگ دارد، شما ادرار سگ و بز را بدهيد آزمايشگاه ببينيد کدام آلودگياش زيادتر است خل هستند. سگ ميشود تمدن. * مريض هستند براي «حسن آباد» تصادف نميکند ولي براي نماز. داستان: زمان شاه يک استاندار در خوزستان بود سخنراني کرد ما خيلي خنديديم، کلهها چي، خودشان را به نفهمي ميزدند ولي نميشود انسان اينقدر نفهمد، ميگفت شما از رودخانه کارون لوله کشي نکنيد براي کشاورزي چون زيبايي رودخانه بهم ميخورد چقدر بايد کند که کوير سبز بشود، ولي يک لوله از رودخانه زشت است.
6- لزوم تقليد در دين
آدمهاي باسوادوقتي به تقليد که ميرسند ميگويند: آيا تقليد لازم است؟ خوب است اينها گير من بيافتند، سوال ميکنم آقا ران شما کلفت است يا باريک؟ کلفت است ساق پا باريک، حال شلواري که پا کردي براي ران کلفت تنگ دوختهاي و براي ساق باريک گشاد. تو در تنبان پا کردن فکر نکرده و تقليد ميکني. بدن را در اختيار مد در عذاب زندگي ميکني، وقتي ميگوييم دين ميگويد زلف را داده به آرايشگاهي و خانه را به بنا، لباس را به خياط، گير ندارد. مريض است در تمام کارها تقليد و در دين سنگين است. آيهاي است تلخ: اگر گفتند نماز دهن دره کردي مريض هستي چطور سه ساعت فيلمهاي رنگ وارنگ را ديدي، چهار ساعت با هر کس و ناکس حرف زدي. (إِنَّها لَكَبيرَةٌ) (بقره /45) نماز سنگين است خدا پدرو مادر جمهوري اسلامي را بيامرزد گاهي چيزهايي ميشنويم، گفتم شما که پارک و سرسره و. . . . ميسازيد يک اطاق هم براي نمازخانه گفتند: ما بودجه نداريم. گفتم براي پوست تخمه و سطل زباله بودجه داري ولي براي «سبحان ربي الاعلي و بحمده» بودجه نداري؟ يه جاهاي خواب ميبرد ما را و بعضيها حالا هم خواب هستد نميخواهم بگويم چه بودجههاي ميلياردي تصويب ميشود ولي ميگوييم براي نماز ميگويد: وضع مملکت وضع مملکت اين است که تو رئيس آن شده اي، و متأسفانه در مذهبيها هم هست که براي علامات پول ميدهد ولي براي کتاب نه براي کفش 5 هزار تومان پول ميدهد ولي براي کتاب صدايش بلند است، کم ميآوريم به جاهايي همه با هم کم ميآوريم. انشاء الله بايد تقسيم شود، تقسيم بودجه، روحاني، پزشک، البته خوشبختانه مملکت ما وقتي حرفي زدي فکر کرده و قبول ميکند، الان ما بودجه براي پارکها و آموزش و پرورش داريم نه اينکه به ما بدهند خودشان در همه مراتب هستند، بايد گفت متذکر شد رگ مذهبي دارند گوش ميدهند بايد گفت ممکن است طرف غافل است گرچه در هر مسئوليت. خدايا به حق محمد و آل محمد، فهم صحيح نه کج فکري از اسلام ناب نه اسلام پر از خرافات.
7- راهكار جذب جوانان به دين از ديدگاه شهيد بهشتي
خداي رحمت کند مرحوم شهيد بهشتي از آلمان آمده بود من به ايشان گفتم چکار کنيم جوانها به اسلام و دين گرايش پيدا کنند فرمود: خرافات را از اسلام جدا کنيد. چون خيلي وقتها اسلام با خرافات قاطي ميشود. مثل اينکه ميخواهد آب بخورد ميبيند مگس دارد به خاطر آن آب نميخورد همچنين دين را نميگيرند به خاطر خرافات مسلماني را از اسلام جدا کنيم. مي گوييم اسلام ميگويد اين را ميگويي ياد عمل مسلمانها ميافتد که بعضي از آنها باعث ميشود که افراد از اسلام زده شود. و الا اسلام ناب و حقيقي جاذبه دارد. خدايا به حق محمد و آل محمد توفيق بده فهم صحيح از اسلام داشته و خالصانه و درست و به نسل بعد منتقل کنيم. خدايا قلب آقا امام زمان را براي هميشه از همه ما راضي بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1036