نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1172
1- مقايسه اسلام با ديگر اديان و مكاتب 2- رشد اسلام در آمريكا و اروپا 3- مقايسه رهبران اسلام و رهبران كفر 4- سبك و آهنگ قرآن، از جاذبههاي قرآن 5- قداست و كرامت قرآن كريم 6- هماهنگي قرآن با فطرت انسان 7- هماهنگي قرآن با عقل بشري 8- جامعيت قرآن در پاسخگويي به نيازهاي بشر
موضوع: جلوهها و جاذبههاي قرآن
تاريخ پخش: 16/06/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها پاي تلويزيون بحث را در رمضان 87 خواهند ديد. چون ماه رمضان عظمتش به قرآن است، نصفش را من ميخوانم نصفش را شما بخوانيد. («شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِل…») (بقره/185) نميگويد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» نميگويد: ماه رمضاني كه روزه واجب است. ميگويد: ماه رمضاني كه قرآن آمده. پس معلوم ميشود پز رمضان به روزه نيست. پز رمضان به قرآن است. («شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن») نميگويد: «شهر رمضان الذي كتب عليكم الصيام» اين راجع به قرآن كه از شب جمعههاي قبل از ماه رمضان صحبتهايي شد و حالا هم اوايل رمضان است، باز راجع به قرآن صحبت بكنيم عوامل جلوه و جاذبهي قرآن را ميخواهيم در اين جلسه بگوييم و اينكه قرآن ميزان است، يعني چه؟ قرآن شفا است، يعني چه؟ عوامل جاذبهي قرآن. البته ماه رمضان يك ماه استثنايي است. كدام ماه نفس كشيدن ثواب سبحان الله دارد؟ شما خواب هستي نفس هم كه ميكشي هر نفسي ثواب سبحان الله دارد. خوابش هم عبادت است. به همين خاطر گفتند: سعي كنيد زبانتان هم روزه باشد. فكرتان هم روزه باشد. چشمتان هم روزه باشد. ماه خودسازي، ماه مهماني خدا، و خدا هم كه مهماني ميكند غذاي قرآن را به ما داده است. پيداست وقتي ميگويد: «ضِيَافَةِ اللَّه» در اين ماه، «دُعِيتُمْ فِيه» (وسائلالشيعه/ج10/ص313) دعوت شديد به مهماني خدا آنوقت در مهماني به ما قرآن ميدهد. خداي بينهايت وقتي پذيرايي ميكند پيداست پذيرايياش هم بينهايت است. آنوقت اين قرآن پذيرايي بينهايت الهي است. حالا يك خرده ذره ذره با نكاتي از قرآن آشنا شديم و باز هم در اين جلسه چند قدمي جلوتر برويم انشالله! اثرش با خداست.
1- مقايسه اسلام با ديگر اديان و مكاتب
1- جاذبههاي قرآن. اسلام و قرآن جاذبه دارد. من رمضان قبل آمريكا بودم. البته آمريكا به ما ويزا نداد. مسيحيت آمريكا، كليسا از ما دعوت كرد. چون از طريق كليسا بود ما رفتيم. هم در نيويورك هم در واشنگتن، هم در بعضي شهرهاي ديگر جلساتي داشتيم. يك شب جمعي از مسيحيها آمدند پاي سخنراني ما، من ديدم حالا مسيحيها آمدند، مسلمانها هم هستند البته مترجم هم عرض كنم به حضور شما كه ترجمه ميكرد. چون من كه انگليسي بلد نبودم و گفتم كه… يك كسي به من گفت: تو چقدر انگليسي بلد هستي؟ گفتم: من هيچي! فقط ماچ بلد هستم. ميگويند:thank you very much اين چون ماچش فارسي است (خنده حضار) من روي كلمهي انگليسي هم thank you very اش را هم ياد گرفتم. من دكتراي زبان كاشاني دارم. فكر كرديم امروز چه صحبت كنيم، گفتيم بياييم مقايسه كنيم بين اذان و ناقوس. شعار مسلمانها اذان است. يك نفر گفتيم چه كسي اذان ميگويد؟ گفت: من صدايم خوب است. بلند شد اذان گفت. صداي ناقوس هم هركس شنيده، شنيده. هركس نشنيده،صداي دلنگ دلنگ ساعت است. يك مقايسه كرديم بين اذان و ناقوس گفتم: ببينيد كدامها جاذبه دارد؟ روابط عمومي اسلام اذان است، اذان يعني روابط عمومي! اذان يعني فضاي دين براي تبليغات باز است. كسي كه ميرود پشت بام داد ميزند پيداست فضا باز است. خوب، يعني فضا باز است. يك كسي اذان ميگفت، رسيد به «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً اميرالمؤمنين وَلِيُّ اللَّه» يك مترجم داشت، اين مترجم «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّه» را دوست نداشت. گفت: اين چه ميگويد براي من؟ در ترجمه گفت: ميگويد «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّه» ولي دروغ ميگويد. گفتند: تو دروغ ميگويي. دروغ را نميشود پشت بام داد زد. اينكه تو تنگ گوش من ميگويي پيداست تو دروغ ميگويي. همينكه انسان ميرود پشت بام داد ميزند فضا باز است. همينكه بلال اذان ميگويد يعني نژاد سياه و سفيد مطرح نيست. همينكه روي كعبه مي رود يعني ساختمانهاي مهم بايد در آن به روي آدمهاي برده هم باز باشد. اينها همه پيام دارد. الآن هرجا ساختمان مهم است، 40 تا پليس ايستاده حلقهي اول، حلقهي دوم، مگر ميشود در ساختمانهاي مهم رفت. مهمترين ساختمان اسلام كعبه است، يك برده حق دارد بالاي آن برود، داد بزند. اينها پيام دارد. سياه و سفيد حل است. پيام دارد. آنوقت اذان اولش الله اكبر، آخرش هم لا اله الا الله. اول اذان الله است. آخرش هم الله است. يك دور ايدئولوژي تفكرات اسلام است. اين هم با ريتم. اين هم با مهندسي. اول اذان الله اكبر چهار تا است. بعد جفت جفت ميشود. «حي علي الصلاة» «حي علي خير العمل» همه جفت است. اولش چهار تا است. از امام سوال ميكنند چرا همه دو تا دو تا، اولي چرا چهار تا؟ امام فرمود: چون اول كار مردم هنوز در جريان نيستند بايد تكرار شود كه مردم در جريان قرار گيرند. در جريان كه قرار گرفتند دو تا بس است. يعني پيداست كه الكي نيست كه آن چهار تا، آن دو تا. فرمول دارد. يك پزشك، ده، دوازده سال درس خوانده پزشك شده ميگويد: اين قرص را نصفه بخور. اين را تمام بخور. اين را دوتا دوتا بخور. چطور پزشك بعد از دوازده سال ميداند چه نصفي، چه يكي، چه دو تا. آنوقت خداي پزشكها همينطور ميگويد: الله اكبر! چهار تا، آن هم دو تا، آن هم يكي. مگر ميشود («مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير») (هود/1) از طرف خداست. خلاصه اين آقا اذان ميگفت، من هم مقايسه ميكردم بين اذان و ناقوس. ما اگر خواسته باشيم ببينيم… آنوقت جالب اين است كه در آمريكا بيش از هزار مسجد داريم. سران آمريكا ميگويند: چه كنيم؟
2- رشد اسلام در آمريكا و اروپا
اسلام تند تند با سرعت دارد پيش ميرود. اين كاريكاتوري كه ميكشند براي پيغمبر، به خاطر اين است كه جلوي رشد اسلام را بگيرند. فيلمهايي كه ميسازند، تمام حركتهاي غربيها براي خاطر اين است كه وحشتشان گرفته. ميگويند: تهاجم اسلام! ما هم حرفمان اين است كه شما ميگفتيد: اسلام با زور شمشير پيش رفت. يك سوال: الآن اسلام با چه پيش رفته؟ الآن مگر اسلام با زور شمشير در آمريكا پيش ميرود؟ بابا اسلام يك جاذبه دارد. هر كس كاخ رئيس جمهور آمريكا را ببيند، بيايد خانهي امام خميني را ببيند اصلاً هيچ نيازي به استدلال نداريم. لباس امام با لباس رئيس جمهور آمريكا. خانهي امام خانهي رئيس جمهور آمريكا. درآمدشان، اخلاقشان، خصلتشان، ادبشان، تواضعشان، اين جاذبههاي قرآن را بايد بگوييم. اسلام در دنيا دارد پيش ميرود، سران كشورها به وحشت افتادند. تمام كارهايي هم كه ميكنند به خاطر اين است. تهمتهايي كه ميزنند. بودجههايي كه صرف ميكنند. تبليغات ميكنند. همه براي اين است كه جلوي اسلام را بگيرند و به لطف خدا، خدا قول داده، خدا قول داده اين آيه سه بار در قرآن آمده است. ميگويد كه: («لِيُظْهِرَهُ» «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه») (توبه/33) اين كلمه سه بار در قرآن تكرار شده است. ترجمهاش اين است: اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. بعد آنهايي هم كه نميتوانند ببينند يك آيه برايشان داريم. قرآن يك آيه دارد ميگويد: («مُوتُوا»)، («مُوتُوا») از موت است. يعني بميريد. («مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»)(آلعمران/119) از غصه بمير. («مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ») اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. و ما هم بايد به دشمنان بگوييم چه؟ («مُوتُوا») حفظ كنيد دو تا كلمه است. («مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ») يعني از غيظ بميريد. اسلام جاذبههايي دارد.
قبل از پيروزي انقلاب بعضي از ياران امام را گرفتند، خدا رحمت كند طيب، تهران بعضي از افراد ديگر حاج رضايي، ديگران، گاهي به اينها ميگفتند كه: چقدر به شما دادند كه مثلاً دور امام، خميني، خميني ميكنيد چقدر پول دادند؟ ميگفت: من اصلاً خميني را نديدم. نداي او و نالهي او و اعلاميهي او تحت تأثير قرار گرفتم. مگر پيغمبر پول ميداد؟ مگر حضرت عيسي و موسي پول ميدادند؟ اصلاً كار به گذشته نداريم. ما گاهي وقتها مكه كه ميرويم در بحثهاي بين مسلمانها كه ميگويند: چه كسي حق است، چه كسي باطل؟ ميگويم: ببين سراغ هزار و چهارصد سال پيش نرو! كه هزار و چهارصد سال پيش حق با عليبن ابيطالب بوده يا حق با كس ديگر؟ بابا امروز را حساب كن. يك كسي گفت: برويم همدان هفت متر ميپرم! گفت: ببين اگر پرش تو خوب است همينجا بپر. چرا مي گويي: برويم همدان؟ شما دست از گذشته بردار. بسم الله الرحمن الرحيم. ما يك حرف با شما ميزنيم. سادگي يا تجمل؟ تكليف ما را روشن كن. كدامها بهتر است؟ هركس بحث بكند ميگويد: سادگي. ميگويم: بسم الله اگر سادگي بهتر است، برويم خانهي مسئولين… مثلاً برويم خانهي امام، رهبر اسلام، برويم خانهي مثلاً ديگران.
3- مقايسه رهبران اسلام و رهبران كفر
علم بهتر است يا غير علم، يا جهل؟ هيچ كس نميگويد: جهل. ميگوييم: علم. ميگويد: برويم ببينيم اعلم چه كسي است؟ سواد امام را يك كفه بگذاريد. سواد مثلاً صدام و نميدانم شاه حسن و شاه حسين را… شجاعت بهتر است يا ترس؟ همه ميگويند: شجاعت. ميگويم: خيلي خوب ببينيد شجاع چه كسي است؟ سيد حسن نصر الله شجاع است يا ديگران؟ اصلاً چه كار داريم كه هزار و چهار صد سال پيش حق با چه كسي بود؟ همين امروز يك جاذبههايي دارد، سادگي جاذبه دارد. شجاعت جاذبه دارد. سخاوت جاذبه دارد. اخلاص جاذبه دارد. جاذبههايي دارد. ما داشتيم افرادي كه با تقوا بودند در يك منطقه از دنيا رفتند، آدمهاي تارك الصلاة در تشييع جنازهاش گريه كردند.گفتند من نماز نميخوانم. اما اين خيلي آدم خوبي بود. ميگويد: خيلي آدم خوبي بود. جاذبه دارد. امام حسين ميگويد: من زير سم اسب ميروم، زير بار زور نميروم. اين جاذبه دارد. جاذبهاش تا هندوستان رفته. رهبر هندوستان با چهل تا ماشين بنز ضد گلوله ميآيد پا برهنه ميشود در عزاداري شركت ميكند. با او مصاحبه ميكنند، تو كه حسين را نميشناسي. ميگويد: من خدا و پيغمبرِ حسين را قبول ندارم. اما خود امام حسين را قبول دارم. چون خيلي شجاع بود. زير سم اسب رفت، زير بار زور نرفت. جاذبهها دارد. مقداري از جاذبههاي قرآن را برايتان بگويم. سبك قرآن. جاذبههاي قرآن:
4- سبك و آهنگ قرآن، از جاذبههاي قرآن
آهنگ قرآن، سبك قرآن. سبك و آهنگ. يك آيه قرآن در مناجاتها باشد آدم ميفهمد كه اين جملاتش با جملات مناجات فرق مي كند. مثل يك سكهاي كه در گوني نخود باشد. يعني گم نميشود، قاطي نيست. ريتمهايي كه قرآن دارد. هرجاي قرآن را باز ميكني، ريتم دارد. («سيهدين» «عظيم» «اجمعين» «آخرين» «مومنين» «رحيم» «عاكفين») ريتم دارد. («الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» «الرَّحْمنِ الرَّحيم» «مالِكِ يَوْمِ الدِّين» «نستعين» «مستقيم» «ضالين» «احد» «صمد» «يلد» «يولد») سبك و آهنگش، («إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت») (تكوير/1) («وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت») (تكوير/2) («وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَت») (تكوير/6) («وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَت») (تكوير/2) اصلاً ريتم دارد. سبك و آهنگش استثنايي است.
5- قداست و كرامت قرآن كريم
قداست دارد. كلام خالق است. كلام معشوق من است. خالق است. به گردن من حق دارد. كريم است. («إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ»)(واقعه/77) به چه كسي كريم ميگويند؟ به كسي كه يكبار پول به آدم بدهد كه آدم كريم نميگويند. به كسي كريم ميگويند كه هركس در خانهاش برود به او ميدهد، هرچه هم تكرار كند، باز نميگويد: بست است برو! اگر يك كسي دو قلم، سه قلم جنس به ما داد، دفعه پنجم گفت: برو، اينكه كريم نيست. شما به كسي كريم ميگويي كه هركس هر ساعتي در هر زماني، در هر مكاني، هرچه بخواهد به اين كريم ميگويي. («إِنَّهُ لَقُرْآنٌ») قرآن كريم است. هرچه نگاهش ميكني،… حضرت آيت الله العظمي مكارم، خوب ما در خدمتش بوديم، طلبهي جواني بوديم، 17 سالي تفسير نمونه نوشتيم. چند وقت قبل من خدمتش رسيده بودم، ايشان ميگفت كه: الان اگر نمونه بنويسيم اين را كه نمينويسيم. چيز ديگر مينويسيم. اين تفسير نمونهي سي سال پيش بوده است. علامه طباطبايي ميفرمود: تفسير قرآن دو سال به دو سال بايد عوض شود. يعني هرچه نگاه به قرآن ميكني مثل آب چشمه هرچه ميكني باز هم، آب دارد. اين كريم است. زمينهي تحقيق است. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار) زمينهي تحقيق. در قرآن گاهي يك كلمه است، اين كلمه يك جرقه ميشود براي يك رشتهي علم. مثلاً يك كلمه در قرآن داريم («لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرين») (بقره/69) رنگش دل را شاد ميكند. همين كلمهي («لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرين») رنگش دل را شاد ميكند يك رشته علم پيدا شده به نام روانشناسي رنگها. يعني رنگها در روان اثر دارد. يك آيه داريم خدا به ايوب ميگويد: («ارْكُضْ بِرِجْلِك») پايت را به زمين بزن. («هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَراب») (ص/42) با آب سرد آب تني كن. بعد ميگويد: مقدارياش را هم بخور. نميگويد: («وَ شَراب بارِدٌ») آب خنك بخور. ميگويد: با آب خنك آب تني كن. اين آب خنك را … امروز دليل اينكه استحمام با آب سرد، استحمام با آب سرد. اين زمينهي تحقيق است. رواياتي داريم صدها و شايد هزارها، روايت داشته باشيم، وقتي ميگويد: سدر بزن. اين سدر با پوست بدن چه ميكند؟ حديث است. اين گرد سدر را بايد با پوست بدن چند رقم رويش آزمايش كنيم قصه چيست، مستحب است، با سدر بدنت را بشويي. سدر با پوست بدن چه ميكند؟ قرآن و حقوق، فقط حقوق خانواده شايد چند صد آيه داشته باشيم در قرآن فقط حقوق خانواده. حق حضانت، حق شير دادن، حق چه، حق چه، حق چه… يكي از دوستان آيات حقوقي را از قرآن بيرون كشيده بود، يك كتابي، اوه! يك كتاب شايدضخيم. به شرطي كه هر سطرش هم يك نكته داشته باشد. نه يعني قلم فرسايي يك مقاله بنويسد. يعني پر مطلب، زمينهي تحقيق است. در سياست، در مديريت، تنها روغني كه اسمش در قرآن آمده روغن زيتون است. («تَنْبُتُ بِالدُّهْن») (مؤمنون/20) اسم هيچ روغني در قرآن نيامده جز روغن زيتون. اين چيست؟ برويد تحقيق كنيد ببينيد چيست؟ مقايسه كنيد روغن زيتون را با همهي روغنها. يك كلمه اسم روغن زيتون را برده است. برويد وارسي كنيد. ممكن است يك كسي مثلاً زيتون را بخورد تلخ باشد. يك كسي زيتون را خورد تلخ بود. گفت: اين چيست خدا به آن قسم خورده است؟ معلوم ميشود خود خدا هنوز نخورده است. (خنده حضار) اگر خورده بود به آن قسم نميخورد… خوب بله آدمهايي كه زود قضاوت ميكنند همين است.
ما قضاوتهايمان زود است. يك وقت اگر ماشين به نرده خورد، اَه! چه روز نحسي است. آقا روز خوبي بود. ماشينم خورد زخمي شد، بابا اگر ماشينت به نرده نخورده بود ميافتاد در دره! پس اين نرده جلوي دره را گرفت. گاهي وقتها يك مشكل جزئي پيش ميآيد، كه انسان به خاطر مشكل جزئي به فكر ميافتد مشكلات كلي را… چند تا بمب كه تهران افتاد در آن زمان جنگ باعث شد كه تمام شهرداريهاي تهران هركس ميخواست خانه بسازد مسئلهي سنگر هم جز برنامه بود. يعني گاهي وقتها يك جرقه تبديل به يك جريان ميشود. يعني حوادث تلخ هم در فضاي عموم ميبيني تلخ نبود. اين تلخ است، ولي… يك بچه در حوض آب ميافتاد. غرق ميشد و خانواده مادرش داغ ميبيند.بله، خوب مادر ميسوزد در فراق و غصه، اما تمام زنهاي منطقه يا ديوار حوض را بالا ميبرند يا دور حوض پنجره و نرده ميزنند. يعني ميبيني يك برنامهي حفاظتي و امنيتي در يك منطقه راه ميافتد به خاطر فوت يك بچه. يعني گاهي وقت ها يك جرقه سبب ميشود كه جرياني راه بيافتد. تلخيهايي كه عقل را زياد ميكند، تلخيهايي كه رشد را زياد ميكند، به هر حال ما در جنگ خيلي… اوه! اينجا كرمانشاه است. چقدر جوان عمودي آمد شهيد شد. با آمبولانس افقي برگشت. اما آنوقت الآن اين كرمانشاه امروز با كرمانشاه قبل فرق ميكند. ايران خيلي جوان داد. خيلي شهيد داد. الآن جوانهاي امروز با جوانهاي قبل، ايران به جايي رسيده كه همه ابرقدرتها دست و پا ميزنند يك خرده عزت ايران را كم كنند مرتب عزت خودشان كم ميشود، عزت ايران بيشتر ميشود. مشكلات زياد داريم. مشكلات سر جايش. اما بايد آنها را هم ديد. زمينهي تحقيق است.
6- هماهنگي قرآن با فطرت انسان
قرآن هماهنگ با فطرت است. هرچه را كه فطرت دوست دارد، قرآن هم عزت دارد. يك چيزي را شما بگو آدم فطرتاً آن را خوشش ميآيد، اسلام جلويش را گرفته. ممكن است جوانها بگويند: حاج آقا! ما دوست داريم مثلاً دخترها را ببينيم چرا اسلام گفته حرام است؟ خوب من خوشم ميآيد، مگر تو نميگويي هرچه فطري است اسلام دوست دارد؟ فطرت چه ميگويد؟ فطرت مي گويد: اين دختر قشنگ است، اين پسر قشنگ است، من يك خرده با او اختلاط كنم، گپ بزنم، رابطهاي داشته باشم، خوش و بشي باشد، يك بستني با هم بخوريم. شما آخوندها نميگذاريد. اين در يك لحظه شما ميگويي كه: فطرت من، غريزهي من خوشش ميآيد از اين تماس. اين رابطهي دختر و پسر، اين رابطه مثلاً خوب… اين خيلي به نفع است؟ من يك سوال ميكنم؟ چون بينندهها ماه رمضان بحث را گوش ميدهند، ديگر خوب همهي ايرانيها جواب ميتوانند بدهند. بيني و بين الله! خودتان و وجدانتان. نهار خوشمزهتر است يا افطاري؟ هرچه هست بگوييد. با هم بگوييد. (حضار پاسخ ميدهند) چرا افطاري خوشمزهتر است؟ چون يك مدت گرسنگي كشيدي. چون گرسنگي كشيدي افطاري برايت خوشمزهتر است. كساني كه به ناموس مردم نگاه نكنند وقتي زن گرفتند، اِه… اِه… (با بيان حالت) (خنده حضار) با تمام وجود زنشان را دوست دارند. (خنده حضار) اما كساني كه دائم با هر كس و ناكسي بستني خوردند. تخمه شكستند. خوش و بش كردند، مثل آدمي كه هي راه ميرود يك انگشت حلوا از اين، يك انگشت حلوا از اين، اين ديگر وقتي سفره پهن شد، اشتها ندارد. ما معتقد هستيم بنده اعتقادم اين است. اعتقاد من اين است كه اين محروميتها گرچه آدم را نگه ميدارد اما عوضش انسان تصميم ميگيرد زودتر ازدواج كند، چون به او فشار ميآيد. از آن طرف هم اسلام گفته: ناموس مردم را حق نداري خيانت كني. فشار غريزه يك سمت، ممنوعيت اسلام يك جا، اين اقدام به ازدواجش تند ميشود، آنوقت همسرش را دو دستي سفت نگه ميدارد. ولي آدمي كه هرزه شد، سر يك چيز جزئي به خانمش ميگويد: نميخواهي برو! هزار تا مثل تو در خيابانها هست. هيچي! آدمي كه يك خرده گرسنگي بكشد…
يك سوال ديگر: اينها كه گرما ميخورند، وقتي استخر ديدند از شيرجه لذت ميبرند يا آنهايي كه دائماً به عنوان ناجي غريق دور استخر تاب ميخورند. آن ناجي كه شيرجه ميرود كيف ميكند يا آن كسي كه گرما خورده است؟ آن كسي كه گرما خورده. چون يك مدتي در گرما بوده حالا استخر برايش مزه ميكند. اصولاً وقتي يك چيزي را زجر كشيديم، وقتي ياد گرفتيم اين براي ما دلچسبتر است. اين يك حقيقتي است. حالا… قرآن با فطرت است. آنجايي هم كه اسلام ميگويد: اين كار را نكن. بگو: آقا! مگر نميگويي: فطرت! خوب دوست دارم. قلباً دوست دارم. ميگويم: قلباً! ميل غريزي من دوست دارد. بله! اين دوستي عوارضي دارد. شما حساب كن مثل يك غذايي كه بچه دوست دارد، مادرش جلويش را ميگيرد. ميگويد: مادر! تو مادر من نيستي. تو اگر من را دوست داري، من خوشم ميآيد بگذار بخورم. ميگويد: آقا جان! صلاحت نيست بخوري. اگر اين غذا را بخوري، آسيبها، آفتها، خطرها، وقت امتحان آدم خوشش ميآيد از بازي، اما يك بچه ميگويد: آخر ببينيد من اگر خواسته باشم امروز لذت بازي را ترجيح بدهم درسم عقب ميافتد يك عمري تحقير ميشوم به خاطر اينكه سوادم كم است.
7- هماهنگي قرآن با عقل بشري
مسئلهي ديگر هماهنگي با عقل، هم با فطرت هم با عقل. فطرت و عقل فرقش چيست؟ فطرت چهار تا هر دارد.هر چيزي كه چهار تا هر داشت فطرت است. اين علامت فطرت است. هر، هر، هر، هر، اين علامت فطرت است. اگر يك چيزي در هر زمان، در هر مكان، در هر سن، در هر رژيم بود ميگويند: اين فطري است. مثل علاقه به بچه. در هر زمان، در هر مكان، در هر سن، در هر رژيمي مادر بچهاش را دوست دارد. و لذا ميگويند: علاقه به بچه فطري است. اما لباس آخوندي، نه در هر زماني، در هر مكاني، هر سني، هر رژيمي آخوندها دوست دارند. فلفل خوردن، هنديها فلفل ميخورند. نميدانم شاپو… او شاپو دارد. او… يك سريها صنفي قبول دارند. مكاني، زماني خاص است. اما يك چيزي كه هر، هر، هر، هر، اين فطري است. در هر زمان، در هر مكان، در هر سن، در هر رژيم. اين را ميگويند: فطري است. حالا شما نگو: اگر علاقه به بچه فطري است پس چرا دخترهايشان را زنده در گور ميكردند؟ مگر دخترها پچهشان نبودند؟ ببينيد علاقه به بچه فطري است. اما علاقه به آبرو هم فطري است. يعني آدم آبرويش را هم دوست دارد. يعني در هر زمان، در هر مكان، در هر سن، در هر رژيمي آدم آبرويش را هم دوست دارد. و آنها خيال ميكردند، دختر ننگ است. و اگر كسي دختر داشته باشد ديگر در جامعه آبرو… اين چون براساس آن خيال بود آن خيال باعث شد كه به خاطر آن فطرت، آن فطرت را زير پا ميگذاشتند. مثل اينكه آدم هم پول را دوست دارد هم جان را… بعضي پول را فداي جان ميكنند، بعضي جان را فداي پول ميكنند. اينها به خاطر حفظ آبرويشان آن فطرتشان را از بين ميبردند. توجه به… يعني قرآن هم با فطرت ميسازد، و هم قرآن با عقل. يعني شما يك آيه پيدا نميكنيد كه بگويند: اين آيه ضد عقل است. ممكن است بگوييم: ما نميفهميم. اما فرق ميكند كه من نميفهمم. يا نه من ميفهمم كه اين ضد عقل است. اصولاً دستور، سه رقم دستور داريم. دستور سه رقم داريم. يا دستور فوق عقل است، يا دستور طبق عقل است. يا دستور ضد عقل است. از سه حال بيشتر نيست. ضد عقل، طبق عقل، فوق عقل، در اسلام دستور ضد عقل نيست كه بگويند: اين با عقل نميسازد. اما لازم هم نيست همه دستورها طبق عقل باشد. ممكن است امروز من نميفهمم، اما فردا علم پيش برود من بفهمم. خيلي از دستورها بوده. مثل دستورهايي كه پدر و مادر به بچهاش ميدهد، بچه ممكن است بعضي حرفها را نفهمد كه بابا چرا ميگويد: اين كار را بكن. چرا ميگويد: اين كار را نكن. اما بزرگ ميشود ميفهمد. ما در اسلام دستوري ضد عقل نداريم. البته گاهي وقتها يك چيزهايي را نميفهميم. مثلاً نماز مغرب سه ركعت است. نميدانم چرا؟ خوب اين برگ درخت انار باريك است. چرا؟ نميدانم چرا. برگ انگور هم پهن است. چرا؟ نميدانم چرا. ضد عقل كه نيست. يك وقت ميگويي: نه! ضد عقل است. برگ انار باريك است، اين ضد عقل است. ضد عقل كه نيست. منتهي من نميفهمم. خيلي چيزها را من نميفهمم. ضد عقل نيست. يك مهندس اگر يك حركتي انجام ميدهد، شما نميگويي: اين مهندس عقل ندارد. چون ميداني مهندس است ميگويي: لابد حالا من نمي فهمم، لابد مهندس است. اينها يك گروه مهندس هستند. اگر يك مهندس چند سال درس خوانده، شما نميگويي: كارهايش ضد عقل است. ميگويي: من كه مهندس نيستم نميفهمم اما اين، بالاخره مهندس است. به خاطر مهندسياش آرام هستي. يكي نميگويد: بابا اين ديوانه است. نه خير ديوانه نيست. تو نميفهمي. كسي كه چهار سال، پنج سال، شش سال درس خوانده شما كارهايش را ميگويي لابد حكمتي دارد. آنوقت خداي حكيم خبير، ميخواهيم همهي كارهايش را بفهميم.
دستورات اسلام انعطاف پذير است. يعني اسلام هيچ وقت بنبست ندارد. خطرناكترين گناهها را هم كه كرديد، راه توبه باز است. انعطاف پذير است. يعني دستور شناور دارد. اين كار، اگر نشد آن كار. اگر نشد، آن كار. يعني هميشه چند راه را تعيين كرده است.
8- جامعيت قرآن در پاسخگويي به نيازهاي بشر
به تمام نيازها جواب ميدهد. نيازهاي فردي، نيازهاي اجتماعي، نيازهاي سياسي، نيازهاي حقوقي، الآن كه خدمت شما نشستم، حدود هفتصد نكتهي اقتصادي در قرآن كشف شده جمع شده. دو هزار و هفتصد نكتهي حقوقي از قرآن تا حالا جمع شده، من هم طلبه هستم. من ملّا نيستم. نه مجتهد هستم. نه فيلسوف هستم. نه عارف هستم. يك طلبه هستم كمي با قرآن آشنا هستم. اين دوستان ميآيند پيامهاي حقوقي، پيامهاي اقتصادي، پيامهاي سياسي، قرآن راجع به همهي ابعاد حرف زده است. همين روزه، ببين روزه چقدر جامع است. ميگويد: روزه… رابطهي روزه با خودت. يك مقدار بگذار اين چربيهاي زيادي ذخيره بسوزد. آدمهايي كه روزه ميگيرند اين در بدنشان بيخودي ذخيره شده، اين به خاطر گرسنگي سوخت ميشود و از راه تنفس دفع ميشود. روزه درمان بسياري از بيماريها است.
رابطه روزه با فقرا. مزهي گرسنگي را بچشي. بفهمي گرسنهها چه ميكشند؟ رابطهي روزه با خودت. سوخت شدن اضافات بدن. رابطهي روزه با فقرا، مزهي گرسنگي را بچش. بفهمي گرسنهها چه ميكشند؟
رابطهي روزه با قيامت، وقتي تشنه و گرسنه شدي، «وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَه»(وسائلالشيعة/ج10/ص313) گرسنه و تشنه شدي ياد قيامت هم بيفت.
رابطه روزه با حصر اقتصادي، اگر فردا يك ابرقدرتي گفت: من شما را در محاصره قرار ميدهم، ميگوييم: بسمه تعالي، به درك! مصرف را پايين ميآوريم. مصرف را پايين ميآوريم. ما ميتوانيم يك وعده غذا را كم كنيم مشكلي هم پيش نيايد. ببين يك روزه است. اما در مقابل ابر قدرتها تمرين محاصرهي اقتصادي است. در مقابل وجدان عواطفت نسبت به فقرا. در روز قيامت، ياد گرسنگي و تشنگي قيامت. راجع به خودت. يعني دستور اسلام جامع است. حجش را نگاه ميكني. در حجش همه چيزي هست. يعني دست به هر جاي اسلام ميگذاري جامع است. يعني يك نگاه نكرده است. مادر بچهدار ميشود. اين بچه چند رقم مشكلات مادر را حل ميكند. مادر انس ميخواهد با بچه مأنوس است. مادر ميخواهد آينده خودش توليد داشته باشد اين توليد انسان ميكند. تربيت انسان ميكند. مادر نميدانم ميخواهد، محبت خودش را اظهار كند، به بچه اظهار ميكند. مادر ميخواهد ثمرهي وجودش را ببيند، ايام فراغتش پر شود. مادر نياز به ورزش دارد. كلي اين بچه مادر را به تلاطم وادار ميكند. ميخواهد رشد كند ايثار، مادر به بچهاش ايثار ميكند. سحرخيزي، از پا ميپرد. نميدانم اصلاً نگاه ميكني به يك كسي كه بچه دارد ميگوييم: عجب! اين بچه چقدر مشكلات مادر را حل كرد و چقدر مادر مشكلات بچه را… بچه هم هيچ چيز بلد نيست. بچه سر تا پا عاجز است. مادر هم سر تا پا نياز است. هم اين بچه نيازهاي مادر را تأمين ميكند. هم مادر نيازهاي… بچه يك مدير كل تربيت ميخواهد. يك مدير كل ورزش ميخواهد. يك مدير كل بهداشت ميخواهد. يك مدير كل نميدانم… يعني همهي اين مدير كلهايش را مادر تنهايي… يك كُلفت سه شيفت مجاني… يك كُلفت سه شيفت مجاني… نگاه ميكني هر دو به همديگر عين دو تا دستي كه…
آزادي سوال، در قرآن هر چه ميخواهي سوال ميكردند. از پيغمبر، ميپرسيدند («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّة») (بقره/189) از هلال ماه ميپرسيدند. («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ») (انفال/1) بيابانها براي چه كسي است؟ جنگلها براي چه كسي است؟ («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوح») (اسراء/85) روح چه چيزي است؟ («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ») (بقره/222) خانمهايي كه در ماه چند روز عادت ماهانه دارند، حكمش چيست؟ («يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُون») (بقره/215) چه چيز انفاق كنيم؟ («يَسْئَلُونَكَ») هرچه («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِر») (بقره/219) يعني هم رهبر در دسترس بود، هم («يَسْئَلُونَكَ») راحت ميرفتند ميپرسيدند. هم سوالها هرچه ميخواهي بپرس. جامعيت، بيان فلسفه، اشاره ميكنند وقت تمام شد. انصاف، ديگر من اينها را تيترش را بگويم الي آخر. راه شناخت قرآن يكي تدبر و عقل خودمان است، يكي روايات است و يكي هم تقوا است. آدمهايي كه با تقوا هستند يك دريچههاي علمي رويشان باز ميشود. اگر تقوا داشته باشيد خدا به شما نور ميدهد. قرآن ميگويد. ميگويد: كساني كه با تقوا هستند «الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه» (بحارالانوار/ج7/ص323) كسي كه تقوا داشته باشد («يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورا») (نور/40) («يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً») (انفال/29) يعني به آدمهاي پاك يك نوري ميدهيم، به آدمهاي پاك يك نوري ميدهيم، يك چيزهايي ميفهمند، كه آدمهاي بيتقوا آن را نميفهمند. حرفهايم تمام. جاذبهي قرآن. سبكش، قداستش، كريم بودنش، زمينهي تحقيقش، انعطاف پذيرياش، جامعيتش، اسلام پيش ميرود. سه مرتبه گفته: («لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه») اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. تمام دست و پاهايي كه آمريكا ميزنند، خشونتها، وحشيگريهايي كه براي ما ميبافند همه به خاطر اين است كه جلوي رشد اسلام را بگيرند. ولي («فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلين») (صافات/98) همه آتش روشن كردند ابراهيم را بسوزانند ابراهيم سوخته نشد. همه به مريم تهمت زدند، اما خداوند مريم را مقدس، پاك نگه داشت. («وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّه») (آلعمران/54) همه تدبير كردند پيغمبر را در رختخواب بكشند تار عنكبوت پيغمبر را حفظ كرد. طراحي آمريكا بود، شن طبس خنثي كرد. ما خدا داريم، فقط ما بندهي خوبي باشيم، خدا در مشكلات دست ما را ميگيرد.
خدايا! تمام بركات رمضان را نصيب همهي امت بفرما. مزهي قرآن را به ما بچشان، توفيق بده مزهي قرآن را به نسل نو بچشانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1172