نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1192
موضوع: جهل و جاهليت
تاريخ: 73/10/08
بسم الله الرحمن الرحيم
1- دانايي و آگاهي
بينندهها اين بحث را زماني ميبينند که شهادت امام کاظم(ع) را پشت سر گذاشتهاند و در آستانه بعثت پيامبر(ص) هستيم. بيست و هفتم رجب، بعثت رسول اکرم(ص) است و ما سالي يکبار همکاران نهضت سوادآموزي را در جلسهي تلويزيوني دعوت ميکنيم. هفت دي سالروز تأسيس نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام(ره) است. ما دسترسي نداريم که با همه صحبت کنيم و فقط افرادي را که در تهران هستند دعوت ميکنيم. خوشبختانه اين باعث افتخارمان است که توانستيم ميليونها افراد را باسواد کنيم. جمعيت زيادي از افرادي که با سواد شدند، ادامه تحصيل دادند. ما بعضي از افراد را داشتهايم که از نهضت سوادآموزي به دانشگاه رفتهاند. من به بعضي از دانشگاهها رفتهام. افرادي كه در آنجا درس ميخواندند از من بسيار تشکر کردهاند. فکر کردهاند كه به خاطر سخنراني من بوده است كه با سواد شدهاند. به آنها گفتم: بخاطر نهضت سوادآموزي است که ما به اين جا رسيدهايم. نهضت سوادآموزي از اول در خط امام بوده است. شهداي زيادي را تقديم کرده است. معلمين زحمتکش هم با حقوق کم دارند زحمت ميکشند.
2- بعثت در جاهليت
بحث ما راجع به بعثت و مبارزه با جهل و جاهليت است. زمان رسول اکرم(ص) را زمان جاهليت ميگويند. يک مقداري راجع به جاهليت صحبت کنيم. الان هم به بعثت انبياء نياز است. نياز به دين مخصوص، زمان خاصي نميخواهد. الان هم مردم حتي در كشورهاي مترقي در جاهليت هستند. قرآن ميفرمايد: (وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ) (بقره /198) پيغمبر را براي شما فرستاديم در حالي كه شما گمراه بوديد. قرآن ميفرمايد: (إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ) (آل عمران /103) پيغمبر(ص) آمد و دلهاي شما را به هم گره زد. (وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً) (انفال /63) اگر تمام پولهاي کره زمين را ميدادي، دلهاي اينها به هم گره نميخورد. خيلي وقتها بين زن و شوهرها پول زياد است ولي همديگر را دوست ندارند. دل دست اوست. (وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ) (آل عمران /103) شما نزديك گودي آتش بوديد. پيغمبر(ص) دست شما را گرفت و شما را نجات داد. (إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً) (آل عمران /103) به خون هم تشنه بوديد. گودالي از آتش جلوي شما بود. شما را نجات داد. (وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُم) (اعراف /86) کم بوديد و از برکت اسلام زياد شديد. (أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفينَ) (زخرف /5) اسراف کار بوديد. (كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ) (مائده /79) از منکر دست بردار نبوديد و خلافکار بوديد. قرآن ميفرمايد: (إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ) (فتح /26) شما به خاطر اين موضوع كه ما بيشتر هستيم يا شما بيشتر هستيد، تعصب جاهلي داشتيد. سرشماري کردند. گفتند: زن حامله را دو برابر حساب کنيد. مردههاي ما را هم بشماريد. بعد آيه نازل شد کجاي کار هستيد؟ چقدر شما نادان هستيد. (أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ) (تكاثر /2-1) به قدري سرگرم سرشماري شديد تا مقبرههاي پدرانتان را زيارت کرديد. گاهي براي کرک مو شترشان شعري ميگفتند. وسط شعر دعوايشان ميشد. الان هم دنيا ميآيد و روي مليت هايشان سرمايه گذاري ميکند. الان خواستهي ابرقدرتها زنده کردن قوميت است. چون قوميت که زنده شد تعصب جاهلي زنده ميشود و خونريزي ميشود. قرآن راجع به جاهليت ميگويد: (أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ) (مائده /50) شما سراغ برنامههاي جاهليت ميرويد «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً» عدهاي از اشراف يهود نزد پيغمبر آمدند. گفتند: که ما از بزرگان يهود هستيم. اگر شما به نفع ما حکم کنيد همه ما به تو ايمان ميآوريم. پيغمبر(ص) فرمود: من به نفع کسي حکم نميکنم. هرچه در قانون هست، همان است. (فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُم) (مائده /48)
3- نقش جهل در گمراهي
جهل در خداشناسي اثر دارد. حضرت موسي بني اسرائيل را نجات داد و آنها را از رود نيل عبور داد. بني اسرائيلي که با چشم خودشان ديدند كه خداوند چگونه مردم را از دست فرعون نجات داد و دل دريا را شکافت، وقتي آن طرف رفتند و چشمانشان به بت پرستها خورد. گفتند: (قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ) (اعراف /138) موسي ببين اينها بت دارند. تو هم براي ما يک بت درست بکن. از موسي خواستند که بت تراشي کند. چطور محيط بت پرستي به اينها رنگ شرک داد؟ موسي گفت: «إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» جهل شما را اينطور کرد. البته معناي جهل سواد نيست. ممکن است کسي فوق ليسانش داشته باشد اما باز هم جاهل باشد. جهل به معني سواد نيست. معناي ديگر دارد. يعني نميداند چه كار کند. خيليها گواهينامهي پايه يک دارند ولي ميشود كه راه را گم بکنند. جاهل راه را نميداند اما ميتواند بخواند و بنويسد. در زمان قوم لوط مردم دچار گناه لواط شدند. حضرت لوط فرمود: (أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ) (نمل /55) انحرافات جنسي به خاطر جهل است. حضرت يعقوب به برادرها گفت: شما ميدانيد كه چرا يوسف را در چاه انداختيد؟ (إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ) (يوسف /89) به خاطر اينكه جاهل بوديد. جاهل به معني بي فرهنگ و بي فكر است. قرآن جاهل را گمراه ميداند. انحراف جنسي و گوساله پرستي را بخاطر جهل ميداند. تعصب را بخاطر جهل ميداند. ريشهي شرک و تعصب و انحراف جنسي و حسادت همه در جهل است. قرآن به مشرکين ميگويد: «قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»، (حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ) (فتح /26). حضرت علي(ع) ميفرمايد: زماني پيغمبر(ص) مبعوث شد که (فَالْهُدَى خَامِلٌ) (نهجالبلاغه، خطبه 2) يعني چراغ هدايت خاموش شده بود. «وَ الْعَمَى شَامِلٌ»(نهجالبلاغه، خطبه 2) نابينايي همه مردم را گرفته بود. همه ديد نداشتند و راه را گم کرده بودند. «عُصِيَ الرَّحْمَنُ»(نهجالبلاغه، خطبه 2) خداوند معصيت ميشد. «وَ نُصِرَ الشَّيْطَان»(نهجالبلاغه، خطبه 2) شيطان طرفدار داشت «وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ»(نهجالبلاغه، خطبه 2) هرکس مؤمن بود، خوار بود «انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ» ريسمان دين پاره شده بود. «وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ»(نهجالبلاغه، خطبه 26) شما عربها بدترين شيوه و مکتب را داشتيد. «الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ»(نهجالبلاغه، خطبه 26) پيغمبر نازل شد. بتها در ميان شما نصب شده بود. «وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ»(نهجالبلاغه، خطبه 95) مردم همه گيج بودند. تکبر همه را گرفته بود. کارهايتان متفرق بود و جنگها بين شما شعله کشيده بود. «نَوْمُهُمْ سُهُودٌ»(نهجالبلاغه، خطبه 2) خواب نداشتيد «عَالِمُهَا مُلْجَمٌ»(نهجالبلاغه، خطبه 2) زبان عالم شما بسته بود. «وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ»(نهجالبلاغه، خطبه 2) جاهل شما مورد کرامت بود. زماني كه پيغمبر مبعوث شد، جاهل برو و بيايي داشت. هر زمان ديديد كه يک بي سواد مکرم ميشود و يک عالم تحقير ميشود، آن زمان، زمان جاهليت است. روزولت با دلار انيشتين را خريد. زماني که دلار دانشمندان را بخرد، آن زمان، زمان جاهليت است. هر زمان كه دست زوردار باز شود و زبان علم دار بسته شود، آن زمان، زمان جاهليت است. قرآن به زنان پيامبر ميفرمايد: (وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى) (احزاب /33) در خانه قرار بگيريد و جلوهگري نکنيد.
4- جاهليت مدرن
امام باقر(ع) ميفرمايد: در كنار جاهليت اولي، جاهليت دوم هم هست. جاهليت دوم الان هم هست. سيد قطب كتابي را به نام جاهليت قرن عشرين(قرن بيستم) نوشته است. اين کتاب ترجمه هم شده است. کتاب ديگري به نام قرن ديوانه هست. جاهليت زماني است که «وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ»(نهجالبلاغه، خطبه 89) يعني مردم در درون دلهره دارند و از بيرون چنگ و دندان نشان دادند. جاهليت الان بيشتر است. چون زمان پيامبر دختر را زنده بگور ميکردند. الان هم که کورتاژ ميكنند، دختر و پسر را در چاه دستشويي مياندازند. آن زمان دشمن، دشمن را ميکشت، الان مادر فرزندش را ميکشد. آن زمان تک تک ميکشتند، الان دسته جمعي با بمب ميکشند. الان نياز به مکتب انبياء بيش از زمان صدر اسلام است. آن زمان از ترس خرجي بچه را ميکشتند، الان هم همينطور است اما جاهليت مدرنتر شده است. خيال نکنيم كه بعثت انبياء گذشته است. وقتي ميگويند: وحدت، يعني هر دو با هم برادر هستند. ولي قرار نيست فکرشان با هم يکي باشد. مگر دو برادر فکرشان يکي است؟ مگر فكر شيعهها يکي است. هميشه دنيا در جهل ميسوزد و نياز به بعثت انبياء هست. من به هندوستان رفتم. گفتند: شهر، شهر دانشجويي است. يعني با تاکسي بايد از دانشگاه عبور کرد. آنجا خيلي بزرگ بود. دهها هزار دانشجو با تعداد زيادي پروفسور در آنجا بودند. در آنجا بت خانه بود. استاد و دانشجو به آنجا ميآمدند و عبادت ميکردند. شما بگوييد: آيا الان زمان جاهليت نيست؟ ما در ايران هستيم و بت نميبينيم اما هنوز بت پرستي هست. همين الان صدها ميليون بت پرست داريم «نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ»(نهجالبلاغه،خطبه2) سرمه چشمشان اشک است. «تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ»(نهجالبلاغه، خطبه 26) آب آلوده ميخورديد. غذاي غليظ ميخورديد. افراد باسواد نداشتيد. انقلاب ما يک بعثتي بود. ما در زمان شاه در يک استاني چهار نفر ديپلم رياضي داشتيم. الان در همان استان بيش از هزار دانشجو وجود دارد. در زمان شاه 37 درصد باسواد بودند. الان بيش از70 درصد باسواد هستند. اگر در پادگان افسري ميخواست نماز بخواند، به اسم دستشويي به گوشهاي ميرفت و نماز ميخواند. اما الان با گفتن: «حَيَّ عَلَى الصَّلَاة» نماز را بسيار باشکوه ميخوانند. اين بعثت است. پيغمبر اکرم(ص) با جاهليت مبارزه کرد. فرمود: تمام احکام جاهليت زير پاي من است. پيغمبر اکرم(ص) فرمود: «كُلَّ دَمٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ مَطْلُولٌ»(عوالياللآلي، ج2، ص137) هرکس در جاهليت خونريزي کرده است، الان کنار گذاشته شده است. وقتي پيامبر(ص) را به منطقهاي اعزام کردند، فرمود: «و اجعل أمر الجاهلية تحت قدميك»(كشفالغمة، ج1، ص220) تمام قواعد و قضاوتهاي زمان جاهليت را زير پا بگذار. باز فرمود: «لِيَدَعَنَّ النَّاسُ فَخْرَهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَوْ لِيَكُونَنَّ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْخَنَافِسِ»(بحارالأنوار، ج61، ص313) فخرهاي خود را كه در زمان جاهليت داشتيد كنار بگذاريد. وگرنه از سوسک بدتر هستيد. جوبير مسلمان فقيري بود. فرمود: نزد فلان تاجر برو و بگو: دخترش را به شما بدهد. گفت: آخر من چيزي ندارم. جويبر فرمود: اسلام که آمد تمام آنهايي که گمنام بودند، عزيز شدند. پيامبر(ص) فرمود: (إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَضَعَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ شَرِيفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَضِيعاً) (كافي، ج5، ص339) هرکس در زمان جاهليت شريف بود، ما شرافت را از او ميگيريم و او را ذليل ميکنيم. «وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَضِيعاً» آنها که شرفشان را از دست دادند يا گمنام بودند بالا ميبريم. (خافِضَةٌ رافِعَةٌ) (واقعه /3) يعني عدهاي را بالا ميبريم و عدهاي را پايين ميآوريم. «وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ذَلِيلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ»(كافي، ج5، ص339) آن کسي که ذليل بود به خاطر اسلام عزيز ميکنيم «وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ» اين فخر فروشان را کنار ميگذاريم. الان هم افرادي هستند كه ميگويند: آقا من دخترم را به فلاني ميدهم. پزشكي از يك خانواده تحصيل کرده، دختر گرفت. يک عدد سكه مهر آن دختر بود. ولي بعضيها گدا هستند و تعداد زيادي سکه مهر دخترشان ميکنند. شما در مواقعي كه ميخواهيد چيزي به كسي بدهيد فقير ميشويد. ولي وقتي كه ميخواهيد از كسي چيزي مثل مهريه را بگيريد، دختر فروشي ميكنيد. امام باقر(ع) فرمود: «ثَلَاثَةٌ مِنْ عَمَلِ الْجَاهِلِيَّةِ الْفَخْرُ بِالْأَنْسَابِ وَ الطَّعْنُ بِالْأَحْسَابِ وَ الِاسْتِسْقَاءُ بِالْأَنْوَاءِ»(معانيالأخبار، ص326) سه چيز از جاهليت است. به افراد فخر ميفروشند. مثلاً بخاطر اينکه دختر فلاني هستند طعنه ميزنند و از فلان ستاره باران ميخواهد يعني به شانس معتقد است. روزي يک تاجري پيش من آمد و گفت: اگر من نبودم انقلاب نبود. من خيلي از او بدم آمد به طوري که اسم او را از داخل دفتر تلفنم خط زدم. يک بار زنگ زد. گفت: سالهاست كه از ما احوالي نميپرسي؟ گفتم راستش من ده سال پيش از تو متنفر شدم. اوس و خزرج نشسته بودند و دربارهي گذشته صحبت ميکردند. هريک از كارهاي خود ميگفتند. کار به دعوا و شمشير کشي کشيده شد. آيه نازل شد: (وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (آل عمران /101) چطور شما بر ميگرديد و کافر ميشويد؟ آيات خدا تلاوت ميشود و رسول خدا پيش شماست. چرا اين حرفها را ميزنيد؟ ما روزي پنج مرتبه در نماز ميگوييم «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» نميگوييم: سلام بر ترکها و عربها! ميگوييم: درود بر ما و بندگان صالح خدا. ميخواهم اين را بگويم. آنها که دستشان به مکتب انبياء نميرسد، همان تفکر جاهليت را دارند. الان هم هست و بيشتر شده است.
«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1192