نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1198
موضوع: حبط عمل در قرآن
تاريخ پخش: 74/11/29
بسم الله الرحمن الرحيم
1- حبط عمل در قرآن
بحث ما در مورد تأثير و تأثر عمل در يکديگر است. يک کاري در کار ديگر اثر ميگذارد. گاهي يک حالت در عمل اثر ميگذارد و گاهي يک عمل در حالت اثر ميگذارد. شما گاهي اوقات دو كار را پشت سر هم انجام ميدهيد. كار دومي كه شما انجام ميدهيد يا كار اول شما را كامل ميكند و يا كار شما را خراب ميكند و اين چند فراز دارد. گاهي عمل در حالت اثر ميگذارد. گاهي عمل در روح اثر ميگذارد. گاهي روح در عمل اثر ميگذارد. گاهي روح در روح اثر ميگذارد و گاهي هم عمل در عمل اثر ميگذارد. گاهي عمل در روح اثر ميگذارد مثلاً شما يک کارهايي ميکنيد و سنگدل ميشويد. غذاهاي خاصي را ميخوريد و قساوت قلب پيدا ميکنيد. اول دل شما صاف بود. اما در اثر گناه پي در پي سنگدل شديد. عمل در روح اثر ميگذارد. گاهي روح در عمل اثر ميگذارد. مثل اينکه اگر انسان نشاط داشته باشد، بهتر نماز ميخواند و اگر نشاط نداشته باشد نمازش را خوب نميخواند. حالت در عمل اثر دارد. روح در روح اثر دارد. حالت در حالت اثر دارد. مثلا روح انسان گرايش دارد به اينکه با اشراف و اغنياء بنشيند. اين برخورد باعث ميشود كه انسان کم کم منش خاصي پيدا کند و طبيعت او خاص شود. عمل در عمل اثر ميگذارد. روح در روح اثر ميگذارد. بحث اين جلسهي ما دربارهي چيزهايي است که باعث ميشود عمل خوب انسان از بين برود. به از بين رفتن عمل خوب حبط ميگويند. اينکه يک کسي در طول ماه رمضان گناه نميكند اما بلافاصله بعد از تمام شدن اين ماه، با يك كار اشتباه تمام رشتهها را پنبه ميكند، حبط كرده است.
2- عوامل حبط عمل
الف: راضي نبودن از خدا يکي از عوامل حبط راضي نبودن از خداست. امام باقر(ع) ميفرمايد: «مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ» (كافي/ج2/ص62) خداوند اصولي را مقدر کرده است كه اگر شما غيظ کني و راضي نباشي، خدا به خاطر غيظ شما برنامه خودش را به هم نميزند. غيظ شما فقط باعث ميشود که اجر شما از بين برود. بنابراين به چيزي كه خداوند مقدر كرده است، بايد گفت: آن زمان كه امام حسين(ع) روي دوش پيغمبر(ص) سوار ميشد، راضي بود. وقتي هم كه در قتلگاه كربلا بدنش زير سم اسبان رفت، باز هم راضي بود. کارمندان بانک هم همينطور هستند. يک روز رئيس بانک ميگويد: امروز در اين باجه بايست و پول بده. يک بار هم ميگويد: امروز در اين باجه بايست و پول بگير. آن كارمند نه آن روزي که پول ميدهد سکته ميکند و نه آن روزي که پول ميگيرد خوشحال ميشود. هر طور بگويند، انجام ميدهد. حضرت ابراهيم(ع) در دعاهاي خود ميگفت: خدايا من و ذريهام را (أُمَّةً مُسْلِمَةً) (بقره /128) طوري قرار بده که تسليم بشويم. ب: بدگويي كردن سعايت به معني بدگويي به افراد مهم است. افرادي سعايت ميکنند. يعني نزد افراد مهم مثل: فرماندار، بخشدار، وکيل، وزير، حاکم، قاضي، امام جمعه، استاندار ميروند و ميگويند: فلاني چنين است و با اين كار ريشهي شخص را ميزنند. اگر کسي براي کسي بزند، عبادتهايي که كرده است، هدر ميرود. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ سَعَى بِأَخِيهِ إِلَى سُلْطَانٍ وَ لَمْ يَنَلْهُ مِنْهُ سُوءٌ وَ لَا مَكْرُوهٌ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ» (ثوابالأعمال/ص285) اگر کسي نزد حاکمي برود و سعي كند كه با حرفهايش براي ديگري بزند، اگرچه آن حاکم ضرري به اين آقا نزد و فقط حرفهاي او را بشنود تمام اعمال اين آقا از بين ميرود. يک روز يک نفر عکسي را نزد من آورد و گفت: فلاني را ببين كه در اتاق کار خود نشسته است و با اين خانم حرف ميزند. در حالي كه اين خانم چادر از سرش افتاده است باز هم با او صحبت ميكند. گفت: خيلي تلاش كردم تا اين آقا را از كارش عزل كردم. گفتم: معلوم ميشود که تو يک دوربين مخفي داشتهاي و در کمين بودي تا ببيني چه کسي گناه ميکند و فيلمبرداري کني! اگر گناهي را ديديم بايد برويم اطلاع بدهيم نه اينکه برويم از روزنه در نگاه کنيم و دوربين را آماده باش قرار دهيم. از اين كار معلوم ميشود كه تو ميخواهي سعايت کني. افشاء کردن يک موارد خاصي دارد. اصل اسلام اين است که تجسس حرام است. اگر گناهي را ديديم بايد اطلاع بدهيم اما به كساني كه اصل باشند. سعايت باعث ميشود که تمام اعمال از بين ميبرود. ميدانيد چرا اين بحث را ميکنم؟ براي اينكه شبهاي قدر را پشت سر گذاشتهايم و من ميترسم كه هرچه بافتهايد، پنبه کنيد. قالي بافي چند ماه طول ميكشد اما حفظ آن دهها سال کار دارد. در زايمان مادر نه ماه زجر ميکشد اما بعد از نه ماه، بايد سي سال بچه داري كند. يعني هميشه حفظ چيزي از خود آن مهمتر است. عبادت هايتان را با سعايت كردن از بين نبريد. براي همديگر نزنيد. چند وقت ديگر انتخابات مجلس است. خدا ميداند كه چه خواهيم کرد؟ من ميخواهم يك مطلبي را بگويم. گرچه گوش نميدهند ولي ميگويم. من آدمي را ديدم که براي تبليغاتش در انتخابات خيلي پوستر و عکس ميزدند و بعد هم تمام اين عكسها پاره ميشد. وقتي يکي از نمايندهها ميخواست کانديدا بشود، گفتم: نميشود يك دفتري درست كنيد و پشت اين دفتر از خودتان تبليغ كنيد. با اين كار هم خودتان را معرفي كردهايد و هم به طبقات محروم كمك ميكنيد. ما بايد سعي كنيم كه مسير تبليغات را مسير مفيد قرار بدهيم. ج: ظلم به كارگر ظلم به کارگر: از عواملي که باعث ميشود که کارهاي انسان حبط بشود، ظلم به کارگر است. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ» (منلايحضرهالفقيه/ج4/ ص11) اگر کسي به کارگرش ظلم کند، خدا تمام عمل او را از بين ميبرد. نگاه بد: اگر زن شوهردار به مردي نگاه کند و چهرهي آن مرد را ببيند، تمام كارهاي خوب آن خانم از بين ميرود. پيامبر(ص) فرمود: «اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَيْنَهَا مِنْ غَيْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِكَ أَحْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْهُ» (أعلامالدين/ص417) اگر زني به مرد نامحرم نگاه كند، تمام کارهاي خوب اين خانم از بين ميرود. فحشا عمل را از بين ميبرد. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ رَمَى مُحْصَناً أَوْ مُحْصَنَةً أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ» (ثوابالأعمال/ص285) اگر كسي براي زن شوهردار يا مردي كه زن دارد شايعه درست كند و تهمت ناروا به آنها بزند، تمام كارهاي آن شخص به خاطر اين تهمت از بين ميرود. حديث داريم که حضرت فرمود: هرکس يک «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» (كافي/ج2/ ص506) بگويد ده درخت در بهشت به مجموع درختهاي او اضافه ميشود. يک نفر گفت: پس باغ من چقدر درخت دارد. خدا ميداند كه ما چقدر الله اکبر گفتهايم. حضرت فرمودند: گاهي هم يک آتش ميفرستيم و همه را ميسوزانيم. در استخر خيلي آب ميرود اما به خاطر سوراخهايي كه دارد داخل آن آب زيادي نميماند. و لذا قرآن ميگويد: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) (انعام /160) ميگويد: «مَنْ جاءَ» نميگويد: «مَنْ عَمل» مگر نميگويد: هرکس عملي را انجام دهد، ده برابر به او ميدهيم. ميگويد: کار خوبتان را بياوريد. خيليها کار خوب انجام ميدهند اما نميتوانند اين کار خوب را بردارند و تا قيامت ببرند. وسط راه از دستشان ميافتد. «جاءَ» يعني بردار و بياور. حضرت علي(ع) داشت در كوچه ميرفت. در کوچه ديد كه کسي داخل خانهاش اين آيه را ميخواند و زار زار گريه ميکند. (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ) (زمر /9) حضرت فرمود: همين كسي كه با اين حال اين آيه را ميخواند، جزو خوارج است. يک کسي به مسجد پيغمبر(ص) آمد و يک نمازي خواند. همه مسلمانها گفتند: ديدي او چه نمازي خواند؟ او به معراج رفت و برگشت. حضرت فرمود: او يکي از خوارج است. حضرت علي(ع) فرمود: «لَا يَبْقَى لَهُ عَمَلٌ إِلَّا حَبِطَ وَ يَبْقَى عَلَيْهِ مُوَالَاتُهُ لِأَعْدَاءِ عَلِيٍّ ع وَ جَحْدُهُ وَلَايَتَهُ» (تأويلالآياتالظاهرة/ص178) اگر کسي منکر ولايت بشود عملش حبط ميشود. د: ترك نماز ترک نماز: پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ تَرَكَ صَلَاتَهُ حَتَّى تَفُوتَهُ مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (جامعالأخبار/ص73) اگر کسي نمازش را بدون عذر تعطيل کند، عملش حبط ميشود. گاهي وقتها ميگوييم: عروسي است، بعداً ميخوانيم. مريض هستيم، بعداً ميخوانيم. مگر مريض ميتواند كه نمازش را نخواند. از حضرت امام(ره) در حال نماز فيلمي دارند. ايشان سرم به دستش است. زير کتف ايشان را گرفتهاند. حال ايشان بدتر ميشود و به جايي ميرسد که ديگر نميتواند خم بشود. مهر را برميدارند و به پيشاني ايشان ميگذارند و ايشان «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» را ميگويد. نماز در هيچ حالي ساقط نميشود. به راننده گفتم: براي نماز نگه دار. اما آن راننده نگه نداشت. ما او را جريمه کرديم و سه روز ماشين او را نگه داشتيم و براي همين كار پنجاه هزار تومان جريمه شد. ميگويند: مگر زور است؟ بله براي نماز زور است. چون نماز به اندازه يک چمدان ارزش دارد. اگر چمدان شما بيفتد و شما بگويي نگه دار و او نگه ندارد، او را جريمه ميکني؟ اگر شما براي نماز ساکت بشويد، معلوم ميشود که غيرت شما براي چمدان بيش از نماز است. مشكل از ما است. مشكل از راننده نيست. راننده اگر بفهمد كه ما جدي هستيم، نگه ميدارد. اگر بفهمد كه ما مسلمان آبکي هستيم، او هم آبکي جواب ميدهد. نماز چيزي نيست که از آن بگذريم. آشکار کردن زشتيها حتي براي مرده زشت است. اگر مرده شور هنگامي که مرده را ميشويد، عيبي از مرده ببيند، نبايد آن را نقل کند. چون آبروي مسلمان، آن هم مرده را برده است. ميگويند: از گناهان اين است که انسان نبش قبر کند. مسلمان آبرو دارد. مردهاش هم آبرو دارد. بعضي از مادرها وقتي که مهمان دارند ميگويند: اين دختر را ميبيني. اين بچه، جان من را به لبم رسانده است. خدا انشاء الله مرگش بدهد. اين دختر هم روبروي مهمان رنگ به رنگ ميشود. گاهي وقتها مادرها ميدان پيدا ميکنند و روبروي مهمان بچهشان را کنف ميکنند. مادر حق دارد بچهاش را تربيت کند اما حق ندارد آبروي او را بريزد. پدر حق دارد كه بچهاش را بزند ولي حق ندارد كه آبرويش را ببرد. شما حق داريد كه مجرم را شلاق بزنيد ولي حق نداريد كه به او احمق بگوييد. شما هم به خاطر اين حرفي كه زديد بايد شلاق بخوريد. خيلي از کلماتي که ما به هم ميگوييم قابل تنبيه هست. و: منت گذاشتن منت: از چيزهايي که عمل را از بين ميبرد، منت است. من بودم که شما را به اينجا رساندم. من بودم كه براي شما وام گرفتم. من براي دختر شما جهيزيه خريدم. هرکس بگويد: من! خدا حال او را ميگيرد. (فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى) (نازعات /24) فرعون ميگفت: من پروردگار هستم. خدا حال او را گرفت. نمرود ميگفت: (أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ) (بقره /258) من هرکس را بخواهم اعدام ميکنم و هرکس را بخواهم زنده ميکنم. حتي فرشتهها گفتند: (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ) (بقره /30) ما هستيم که اهل سبحان الله هستيم. اين آدم خونريز و فاسد است. او را خلق نکن. خدا حال فرشتهها را هم گرفت و کاري کرد که فرشتهها گفتند: (لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا) (بقره /32) هر کاري ميخواهي بکني بکن. تو درست ميگويي. اصلاً کسي که بگويد: من! خدا حال او را ميگيرد. يکي از رييسهاي دانشگاه فرد حزب اللهي است. دانشجوها ميخواستند نماز بخوانند اما روحاني نبود. ايشان خودش جلو رفت و پيش نماز شد. اساتيد دانشگاه پشت سر او ايستادند. ايشان ميگفت: من يك خورده قنوت را طولاني كردم. غرور من را گرفته بود. آن بندههاي خدا خسته شدند و به ركوع رفتند. همين كه من خواستم ذكر ركوع را بگويم، هر كاري كردم يادم نيامد. در مدت عمرم اولين بار بود که پيشنماز شده بودم. ميگفت: به قدري حال من گرفته شد كه گفتم: چشمت کور! اين به جاي آن! خدا زود انتقام ميگيرد. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ» (كافي/ ج2/ص356) اگر کسي مؤمني را مسخره کند. نميميرد مگر اينکه خودش به همان مرض مبتلا شود. کسي در گفتن (وَ لاَ الضَّالِّينَ) (فاتحه /7) وسواسي بود. ميگفت «ولا الض ولاالض» يکي پشت سر او گفت: مرض! مرض! او را مسخره كرد. خود او هم به اين مرض وسواسي «ولاالض» گرفتار شد. تحقير مسئله مهمياست. مجرم را شلاق بزنيد ولي به او نيش نزنيد. به همين دليل حضرت زينب کبري(س) گفت: شام بدتر از کربلا بود. چون در کربلا برادرش را کشتند ولي در شام به او نيش زدند. روز فتح مکه پيغمبر گفت: همهي کفار را ببخشيد. همهي بت پرستها آزاد هستند. فرمود: فقط سه نفر را بگيريد و بکشيد. گفتند: مگر اين سه نفر چه کردند؟ گفت: اينها نيش ميزدند. به همين خاطر امام فرمود: سلمان رشدي توبه ندارد حتي اگر عابد دهر باشد. مسئله تحقير خيلي مهم است. پيامبر(ص) فرمود: «مَنِ اصْطَنَعَ إِلَى أَخِيهِ مَعْرُوفاً فَامْتَنَّ بِهِ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ ثَبَّتَ وِزْرَهُ وَ لَمْ يَشْكُرْ لَهُ سَعْيَهُ» (منلايحضرهالفقيه/ج4/ص17) اگر کسي به برادر ديني خود خدمتي بکند اما منت بگذارد، تمام اعمالش از بين ميرود. امام صادق(ع) فرمود: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا» (منلايحضرهالفقيه/ج3/ص440) اگر خانمي به شوهرش بگويد: من از تو خيري نديدم. اين خانم هرچه اعمال خير انجام داده است از بين ميرود. معلوم ميشود كه اعمال ما گوني باروت است كه با يک جرقه منفجر ميشود. امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ شَكَّ أَوْ ظَنَّ وَ أَقَامَ عَلَى أَحَدِهِمَا أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ هِيَ الْحُجَّةُ الْوَاضِحَة» (كافي/ج2/ص400) اگر كسي را وهم بگيرد و او روي وهم خود شماتت كند تمام اعمال او از بين ميرود. دوست من ميگفت: خانم من خواب ديده است که من رفتم و يک زن ديگر گرفتم. يک ماه با من قهر است. ميگويم: خانم آخر من چه خاکي بر سرم بريزم که تو اين خواب را ديدهاي. ه: اقسام سوء ظن سوء ظن سه قسمت ميباشد: 1- سوء ظن به خدا كه ممنوع است. 2- سوء ظن به مردم كه اين هم ممنوع است. 3- سوء ظن به خودت كه جايز است. به خودت سوء ظن داشته باش و بگو: من قابل نيستم. البته اين حرف تو به ظاهر نباشد. چون گاهي وقتها ميگويد: من قابل نيستم يعني من قابل هستم. آدمهايي هستند كه وقتي وارد جلسهاي ميشوند اول پايين مينشينند كه بعد با تعارف بالا بروند. اين شخص دندهاش ميخوارد که بالا برود. اما پايين مينشيند تا به او بگويند: خواهش ميكنم بفرماييد بالا بنشينيد. آدم نبايد عمل خودش را زياد بداند. امام زين العابدين در صحيفه سجاديه ميگويد «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي» (صحيفه سجاديه/دعاى 20) خدايا به من توفيق بده كه کار خيرم را صغير بشمارم. خدايا به من توفيق بده كه کار شرم را زياد بدانم. يعني بديهايم را زياد ببينم و خوبيهايم را کم ببينم. علت اينکه ما ميگوييم: فلاني حجت الاسلام است، براي اين است كه ما سواد او را در تعداد كتابهايي كه خوانده است ميدانيم. نگاه نکنيم كه چند ميليون کتاب مطالعه کرده است. نگاه كنيم كه چقدر بيسواد است. به کارهاي نکردهي خودمان نگاه کنيم تا ببينيم چقدر راه داريم که برويم. به کارهاي انجام داده نگاه نکنيم تا غرور ما را بگيرد. گفتيم: عمل در عمل اثر دارد. بسياري از افراد زحمت ميکشند اما به خاطر اينکه راضي به قضاي خدا نيستند، سعايت ميکنند. يعني نزد مسئولي ميروند و زير آب کسي را ميزنند. به کارگر ظلم ميکنند. نگاه بد ميکنند. به پاکدامني تهمت ميزنند. با اميرالمؤمنين(ع) دشمني دارند. نماز را ترک ميكنند. منت ميگذارند. اين کارها باعث ميشود که اعمال خير از بين برود. اينها گوشههايي از عوامل حبط عمل است. در قرآن حدود چهارده، پانزده آيه داريم كه دربارهي حبط عمل است. خدا آيت الله مدني را رحمت کند. ايشان ميگفت: وقتي ما كاري را با ريا شروع كنيم كار ما از همان ابتدا خراب ميشود ولي اگر ما از همان ابتدا كار خود را براي خدا انجام دهيم ديگر هيچ وقت به مشكل نميخورد و خراب نميشود.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1198