نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1304
موضوع: حقوق، حقوق متقابل زن و شوهر (16)
تاريخ پخش: 77/06/12
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
1- خوب معاشرت كردن
در اين جلسه حقوق زن و شوهر را ميگوييم. قرآن راجع به آيين همسرداري خيلي آيه دارد. قرآن در يکي از آياتش ميفرمايد: (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) (نساء /19) «عاشر» يعني معاشرت کن، معاشرت يعني زندگي کردن. زندگي کنيد با خنمهايتان به «معروف»، معروف يعني خوب. امر به معروف يعني امر به خوبيها. يعني اگر يک خوبي را ديديد بگوييد: اين کار خوبي است، آن را انجام دهيد. انجام بده، آفرين! نهي از منکر يعني جلوگيري از بديها. بدي را بگو نکن. خوبي را بگو انجام بده. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» يعني با خانمهايتان خوب زندگي کنيد. نه اينکه خوراک و پوشاک بالا باشد، خوب يعني بي دغدغه. ممکن است شخصي روي موکت بنشيند و زندگي او شيرين و خوب باشد، خوب يعني بي دغدغه. ممکن است شخصي روي موکت بنشيند و زندگي او شيرين و خوب باشد، و ممکن است روي قالي بنشيند و با هم دعوا و جرّ و بحث کنند. (سوره نساء آيهي 19).
قرآن انتقاد ميکند از بعضيها که يک چيزهايي را ياد ميگيرند، يک حرفهايي را از اين به آن نقل ميکنند (البته آيه مربوط به سحر و جادو است.) اما ملاکش اين است. ميفرمايد: (فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ) (بقره /102) قرآن انتقاد ميکند از مردم زمان حضرت سليمان(ع)، و ميگويد: اين مردم چيزي ياد گرفتند، اما چي؟ چيزي ياد گرفتند که با آن چيز بين مرد و همسرش تفرقه ميانداختند. بلدند! اما چي؟ شيطنت بلدند. فتنه بلدند. منتها آيه مربوط به سحر است. معناي آيه است که: ميشود انسان با سحر و جادو بين زن و شوهر جدايي اندازد، وظايفي که قرآن براي زن و شوهر نقل کرده زياد است.
2- آبرو و اهميت حفظ آبرو
دوم حفظ آبرو: قرآن براي حفظ آبرو (بخصوص بين زن و شوهر) يعني زن آبروي شوهرش را نريزد، مرد هم آبروي خانمش را نريزد. قرآن راجع به آبرو خيلي حرف دارد. حالا من يک جوري هم صحبت کنم که آنهايي هم همسر ندارند به دردشان بخورد. من راجع به کل آبرو صحبت ميکنم. قرآن ميفرمايد: مثلا پول که ميخواهي بدهي، بده به فقراي آبرودار. بعضي فقراء خيلي آبرودار نيستند، حاضرند دروغ بگويند و خودشان را به هر قيافهاي در بياورند، تا 2 ريال بگيرند. بعضي از فقراء هم هر چه هم بي پول شوند خودشان را نگه ميدارند. آبروي خودشان را حفظ ميکنند.
قرآن راجع به فقراي آبرومند ميفرمايد: (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ) (بقره /273) کسي که نميداند خيال ميکند اينها پولدار هستند. افراد بي خبر فکر ميکند که آنها وضعشان خوب است. ميگويد: به کسي کمک کند که ديگران فکر ميکنند وضعش خوب است. چنان پزش عالي است که آدم فکر ميکند وضعش خوب است. صورت خودشان را با سيلي سرخ نگه داشتهاند. ما ميدانيم که بي پولي هستند، اما مردم فکر ميکنند پولدار هستند.
باز قرآن ميفرمايد: (لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ) (حجرات /11) همديگر را مسخره نکنيد. سر به سر هم نگذاريد. زن در خانه و دانشگاه و… هم اين مسخره کردن هست! قرآن به کسي اجازه مسخره کردن ديگري را نميدهد. «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» زنان هم همديگر را مسخره نکنند. بعد ميگويد: ميدانيد چرا ميگويم مسخره نکنيد؟ شايد کسي که تواو را مسخره ميکني از تو بهتر باشد، تو چه ميداني؟! نقل ميکنند که: به سلمان فارسي گفتند: ريش تو بهتر است. يا دم سگ؟ (مي خواستند او را مسخره کنند) گفت: هر کدام از پل صراط گذشت بهتر است.
يک آيه داريم که: دو، سه تا فقير کارگر، کار کردند و مقداري خرما گرفتند و آمدند. براي کمک به جبهه. گفتند: اين دو کيلو خرما را بدهيد به رزمندهها. پولدارها قهقهه خنديدند که: آقا چهار تا دونه خرما آورده به جبهه کمک کند!! آيه نازل شد که: شما با چه حقّي خنديديد؟ شايد همين خرما را خدا قبول کرد و کمک ميليوني تو را قبول نکرد. آيهاش اين است: «يلمِزون» يعني مسخره ميکنند. (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (همزه /1) «همزه» و «لمزه» يعني مسخره کردن. يلمزون از همان «لمزه» است. (الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذينَ لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ) (توبه /79) کساني که دارو ندارشان همين خرماست و بيش ازاين ندارند، آمده کمک کرده. تو با چه حقي او را مسخره ميکني؟ اگر يک کسي کم کمک کرد مثلاً يکي صد تومان کمک ميکند به کميته امداد (ره) يکي هم پول خرد مياندازد، آن يکي به او ميخندد! نبايد بخندد. يک کسي سوار بنز و ديگري سوار دوچرخه است. بعد هم آن آقاي بنز سوار به اين دوچرخه سوار ميخندد! قرآن ميفرمايد: همديگر را مسخره نکنيد.
باز ميفرمايد: اگر به کسي کمک کرديد منّت بر سرش نگذاريد، چون با اين کار، آبروي او را ميريزيد. (تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) (بقره /264) نگو: من بودم که به تو پيراهن دادم! من بودم که وام دادم! من بودم که گردنبند دادم! من بودم که به تو قرض دادم؟! من بودم که اتاقم را در اختيارت گذاشتم! من بودم که شب افطاري… شب عروسي… شب عزا و… فلان کار را کردم! ميفرمايد: اگر کمک کردي «منّت» نگذار. صدقههاي خودتان را با منت گذاشتن و اذيت نمودن از بين نبريد.
اگر کسي خلافي کرد و خلافش را گردن کسي ديگر انداخت… ما داشتيم در صدر اسلام که شخصي چيزي دزديده بود، تا ديد او رفته و فهميدهاند دزد کيست، آن چيزي را که دزديده بود خانه يک يهودي انداخت! گفت: من نبودم، اين يهودي دزديده! يهودي را آوردند، پيغمبر خبر نداشت، فوري خدا به او خبر داد که: دزد شخص مسلمان است. اين يهودي نيست. يعني قرآن آيه دارد که: به غير مسلمانها هم کسي حق تهمت ندارد. آيه ميفرمايد: (وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً) (نساء /112) کسي که يک کار خطايي انجام دهد، بعد هم اين خطاي خودش را بينداز گردن يک آدم بي گناه، يک کاري کند و بگويد فلاني بود، گناه بزرگي کرده، چون آبروي يک نفر را برده است.
3- پيامدهاي آبروريزي ديگران
بعضي گناه تا انجام ندادهاي، گناه نکردهاي. فقط وقتي انجام دادي آن را به پايت مينويسند تنها گناهي که تا انجام ندادهاي پايت مينويسد، بردن آبرو است. ميگويد: اگر خوشت بيايد که آبروي کسي را بريزي، کساني که دوست دارند آبروي مسلماني ريخته شود، همين که دوست دارند گناه کردهاند. شما اگر دوست داشته باشي شراب بخوري، شراب خوار نيستي… يک کسي دوست دارد گناهي را انجام دهد، تا انجام نداده، گناهکار نيست اما اگر دوست داشته باشي آبروي ديگران را بريزي، گناه کردهاي. اين خيلي مهم است. (إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ) (نور /19) کساني که دوست دارند زشتي را شيوع دهند نسبت به مؤمنين، خوششان ميآيد که نسبت به مؤمنين شايعه پراکني کنند و آبروي مؤمني را بريزند براي اينها عذاب دردناک است. عذاب دردناک در انتظار کساني است که علاقه دارند آبروي کسي را بريزند. يک متهمي را ميبرند و در دادگاه از او سؤال ميکنند، افرادي هم نشستهاند و اين صحنه را ميبينند، کسي اگر خوشش بيايد و علاقه داشته باشد که آبروي او بريزد… حالا بنده خلاف کردهام و مرا به دادگاه ويژه روحانيت ميبرند که آقاي قرائتي خلاف کرده، مثلاً شما هم بگوييد: ببينيم آبرويش ميريزد! اين خيلي بد است. يک کسي يک کت و شلوار شيک پوشيده، آن طرف خيابان ليز ميخورد و زمين ميخورد، شما هم اين طرف خيابان ميخنديد! و کيف ميکنيد که او افتاد! اين خيلي بد است که آدم خوشحال شود که همشاگردي او نمره بدي آورده است. خوشحال شود که فلاني با ماشين جديدش تصادف کند! وقتي هم تصادف کرد ميگويد: ديدي گفتم؟! لذت نبريم از اينکه کسي تصادف کند، نمره بد بياورد، ورشکست شود، خراب شود… (إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ) (نور /23) آيه زياد است، من ميترسم طول بکشد.
اولين وظيفه زن و شوهر اين است که آبروي هم را حفظ کنند. حتي اگر همسرش خلافي دارد نگويد. البته برخي خلافها مربوط به جامعه است، ولي يک وقت کسي خلاف شخصي دارد، اين خلاف را جايي نقل نکنيد. اما يک خلاف مربوط به جامعه است، مثل اينکه چند کيلو ترياک و هرويين آورده تو خانه و ميخواهد جوانان مردم را ترياکي کند! اين ديگر مربوط به امت است. اين را بايد گفت. يا مثلا قصد کودتا دارد! شوهر در خانه تيمي تشکيل ميدهد، اگر فساد فساديست که مربوط به جامعه است، مربوط به اسلام است، مربوط به مسلمين است، مربوط به جوانهاست، مربوط به ناموس است، اينجا ديگر وظيفه چيز ديگري است. اما اگر يک کسي مثلا دهانش بو ميدهد، لازم نيست به ديگران گفته شود. خلاصه فرق ميکند.
به همين خاطر، قرآن به ما گفته: «(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا) (حجرات /12) «وَ لا تَجَسَّسُوا» وارسي نکنيد، تجسس نکنيد. تجسس حرام است. چون قبل از تجسس سوء ظن است. سه مرحله است. اول سوء ظن است. ميفرمايد: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» ظن يعني گمان. اول ميفرمايد: سوء ظن نداشته باشيد. در خيلي از خانوادهها که زن و شوهر با هم بد هستند علتش اين است. که به همه سوء ظن دارند. شوهر ميآيد ميگويد: با کي حرف زدي؟! کجا بودي؟ حساسيت بي خود دارد! يا اينکه خانم سوء ظن به شوهرش دارد. سوء ظن حرام است. بعد از سوء ظن ميرود تجسس ميکند. بعد از تجسس غيبت ميکند. قرآن جلو هر سه اينها را گرفته. فرمود: اول سوء ظن پيدا نکن. اگر بدبين شدي، به دنبال اين بدبينيات تجسس نکن. اگر سوء ظن پيدا کردي، تجسس هم کردي، لاقل بعد از آنکه عيب را فهميدي، چاک دهانت را ببند. پس اول جلوي فکرت را بگير که درباره مردم فکر بد نکني. اگر در ذهنت آمد، آدم گاهي نميتواند جلوي فکرش را بگيرد، اگر جلو فکرت را نتوانستي بگيري لااقل جلوي پايت را بگير. وارسي نکن. اگر نتوانستي جلو فکر و پايت را بگيري لااقل جلوي زبانت را بگير. و لذا اول در قرآن اين آيه آمده (آيه سوء ظن) بعد اين آيه آمده (آيه تجسس) بعد اين آيه (آيه غيبت) در يک سوره هم آمده است. مردهي مسلمان هم احترام دارد. چرا به ما گفتهاند: مرده را زود دفن کنيد؟ چون بو ميگيرد و مردم بدشان ميآيد و آبرويش ميريزد. بايد در پارچه سفيد و تميز گذاشته شود (کفن). چرا بايد مرده را در پارچه سفيد و تميز گذاشت؟ چون اگر در حصير و پلاس بگذارند تحقير ميشود.
بعد هم ميفرمايد: به تشييع جنازهاش برويد. و احترامش بگذاريد. بعد هم ميفرمايد: اگر خاکش کرديد حق نداريد قبرش را بشکافيد. پس نبش قبر هم حرام است. ميگويند: روي قبرش آب دهان نيندازيد. وقتي ميفرمايد: روي خاک قبر يک مسلمان آب دهان نينداز، آيا ميشود روي صورت کسي تف انداخت؟ و آبروي کسي را ريخت؟ حتي آبروي غير مسلمان. امام باقر(ع) يک همراهي داشت. يک کسي بود که هميشه با امام بود. 20 سال رفيق امام بود. رفيق امام باقر(ع) يک فحش مادر داد به نوکرش؟ گفت: مادر فلان!! امام يک نگاه کرد و به او فرمود: من خيال کردم که تو دين داري!! اين چه کلمه غلطي بود که گفتي؟ گفت: آقا! اولا نوکرم است. دوماً مادرش هم مسلمان نيست. فرمود: مگر ميشود انسان به نوکرش فحش بدهد؟! حالا گيرم مادرش مسلمان نيست، مگر ميشود به غير مسلمان فحش بدهد؟ قرآن ميفرمايد: به بت پرستها فحش ندهيد. «لا تَسُبُّوا»، «سب» يعني فحش دادن. (وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) (انعام /108) به بت پرست فحش ندهيد، چون آنها هم به شما فحش ميدهند. از وظايف مهم زن و شوهري اين است که آبروي هم را حفظ کنند، غلطي را ديدند نقل نکنند (چه روبروي فاميل و غير فاميل).
4- حل اختلافات خانوادگي و احترام متقابل
مسئله دوم اختلافاتي است که پيش ميآيد. اختلافات را خودشان حل کنند. توجه کنيد، من يک دادگاه خانواده را براي شما مينويسم. قرآن ميفرمايد: اگر زن و شوهري با هم اختلاف دارند به دادگاه نروند. چون روابط عمومي و منشي و قاضي و دادستان و همسايهها و ديگران ميفهمند. هزارتا مشکل دارد. دادگاه ندوند. يک هزار فاميل مرد و يک نفر هم از فاميل زن بيايند و با حسن نيت مشکل آنها را حل کنند نه که فاميل زن از زن حمايت کند و بالعکس و هر کدام به نفع هم شاخ و شاخه بکشند. به اين ترتيب اختلاف آنها بيشتر ميشود. نيايند براي دامن زدن به اختلاف بلکه بايد اختلاف را حل کنند. بلکه دو نفر انسان با حسن نيت قصه را بررسي کنند. قرآن ميفرمايد: (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً) (نساء /35) اگر ديديد زن و شوهر با هم اختلاف دارند يک داور از فاميل مرد و يک داور از فاميل زن را بياوريد و داور باشند اگر حسن نيت داشته باشند خود بينشان را جوش ميدهد.
از ديگر حقوق زن و مرد، احترام متقابل است. (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ) (الرحمن /60) اگر او خوبي کرد تو هم خوبي کن. (وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها) (نساء /86) نسبت به غريبهها هم اسلام ميگويد: اگر يک غريبه گفت سلام، شما بگوييد سلام عليکم. اگر گفت: سلام عليکم، بگوييد: سلام عليکم و رحمه الله. سعي کنيد به آنها بيشتر احترام کنيد. اگر زن به شوهرش احترام کرد نبايد گفت: نه خير، وظيفهاش است! بايد لباسها را بشويد! من تشکر کنم! وظيفهاش است! کي گفته وظيفهاش است.!! زن که وظيفهاش نيست لباس شما را بشويد. وظيفهاش نيست بچه شما را شير دهد. چون مادر است و کمال دارد و زن خوبي است و چون همه زنهاي ما خوب هستند اين کارها را به طور طبيعي انجام ميدهند، چون مادرهاي آنها هم زنهاي خوبي بودند و اين کارها را ميکردند. منتها تو فکر نکن که وظيفهاش است. زن هم بگويد: غذا آورده؟ خوب وظيفهاش است! بله وظيفهاش است که خرج شما را بدهد اما وظيفهاش نيست هندوانه را بغل کند و به خانه بياورد، نان را بياورد خانه. ميتواند پول را در خانه بگذارد و بگويد: خودتان بخريد. اين که من نان بخرم و بگويم: بفرما، اين بفرما گفتن که ديگر وظيفهام نبود. ممکن است وظيفهاش باشد ولي وقتي شما ميگوييد وظيفهات است، تمام زحماتش از بين ميرود. بگويي: خريدي که خريدي، وظيفهات است! مرا بردي مسافرت! وظيفهات است؟ نگوييد وظيفهات است. اگر ميخواهيد زندگي شيرين داشته باشيد اين کلمه را به زبان نياوريد. وظيفهاش است اما تو نگو. اسلام حتي ميگويد: به نوکر نگو: نوکر! بيا ببينم! برده نوکر است، چون بردهها کساني بودند که در جبهه آمده بودند ما را بکشند، نتوانستند و ما آنها را به اسارت گرفتيم. قاتل من بوده، حالا من او را به خانه آوردهام و اسيرش کردم. در عين حال اسلام ميگويد: به بردهها بگو: يا فتي! يعني جوانمرد. اسلام را قشنگ تلفظ کن.
ما حتي در روايات کلمه «غلام» نداريمها! داريم: اسم بچههايتان را با نام اهل بيت بگذاريد. صادق، حسين، حسن. اما اينکه مثلاً بگوييم: غلام حسن! روايت نداريم که بگوييد: غلام حسن. يا مثلا غلامحسين. يا غلامرضا. حتي نسبت به امامها هم نگفتهاند. به بچهات بگو غلام. يا مثلاً کلب علي! کلب يعني سگ، کلب علي يعني سگ علي! خود حضرت اگر زنده باشد معلوم نيست چنين اجازهاي به ما بدهد شما اگر ميخواهيد فرزندانتان را با ائمه آشنا کنيد آنها را با اخلاق ائمه، کلمات ائمه، شجاعت امام حسين. و از کمالات آن بزرگواران بگو. اگر کنيز بود بگوييد: فتات. يعني دختر جوان. اگر هم پير بود باز هم به او بگو جوان، گاهي آدم عصباني ميشود.
اين آقا زاده کوچولو هست که هر چه فارسي ميگويي قرآنش را ميگويي (سيد محمد حسين طباطبايي) به او گفتم: پدرت با تو دعوا هم ميکند! فوري يک آيه خواند: (إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ) (شورى /37) مؤمن کسي است که وقتي غضب کرد ميبخشد. يعني غضب ميکند ولي ميبخشد. قرآن ميگويد: (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ) (آلعمران /134) علامت مؤمن اين است که خشمش را فرو ببرد. نميگويد «وَ الْكاظِمينَ الْغَضَب». غيظ با غضب فرق دارد. غضب تا 60-70 درجه را ميگويند که آدم جوش ميآورد. غيظ يعني پر شد يعني موقع سررفتن، از کوره در ميرود. و لذا در قرآن (غَضِبَ اللَّهُ) (نساء /93) داريم اما «غاظ الله» نداريم که خدا غيظ ميکند. غيظ کرد يعني سر رفت، وجود بي نهايت هيچگاه سر نميرود. ما غيظ ميکنيم، چون محدوديم و سر ميرويم. بعضي مردها کنس هستند! دارند ولي خرج نميکنند. فکر ميکند که اين زرنگي است که از خانمش کم بگذارد و يك خورده بر سرمايهاش افزوده شود؟
قرآن نسبت به بيگانهها ميگويد: (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ) (آلعمران /180) آن کسي که بخل ميکند و پول خرج نميکند فکر نکند که خوب است! اصلاً آدم بخيل خيال ميکند که نداد، از جاي ديگر کمش ميگذارد. اگر بنا بود ده هزار تومان خرج کند و بخل کرد و خرج نکرد بيش از 10 هزار تومان تحقير ميشود در جامعه. ميگويند: فلاني جون به عزرائيل نميدهد!! چقدر پول دارد؟ 10 ميليون. يعني پيش از آن مقداري که نميدهد ميبازد. آبرويش رفت. مثل کسي که با دست به شيشه ميزند. درست است که يک شيشه چند هزار توماني را شکست ولي يک دست چند ميليوني هم از دست ميدهد. قرآن ميگويد: بخيلها فکر نکنند که پول جمع کردهاند، ببينند که چه قدر از دنيا و آخرت و عزتشان کم شد، (أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ) (طلاق /6) مسکن خانم مثل مسکن شما باشد. خودت کجا زندگي ميکني؟ «مِنْ وُجْدِكُمْ» آن مقداري که توان داريد و حتي اگر خانمي را طلاق بدهي اگر آن زن مطلقه حامله است بايد آنقدر خرجي او را بدهي که آن بچه به دنيا بيايد. چون خرج زن حامله بايد تأمين شود. و نگران خرج و خوراکش نباشد. حتي آنجايي که کارد به استخوان ميرسد که حاضر ميشوند از هم جدا شوند. در عين حال مسايل عاطفي بايد مراعات شود. خرج او را بايد بدهد. چقدر خرج دهيم؟ اگر داري خوب خرج كن، نداري کم خرج کن. (لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ) (طلاق /7)، (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ) (بقره /236) آن کسي که دارد بهتر و آن کسي که ندارد کمتر خرج کند.
5- پرهيز از توقعات نابجا
توقعات نابجا: يکي از حقوق زن و شوهر نداشتن توقعات بيجا است. ميگويد: چرا دختر زاييدي؟ بسيار حرف غلطي است. من بارها گفتهام. اصلا مردي که برايش دختر و پسر فرق ميکند، توحيدش اشکال دارد. خداي تو صلاح دانسته است. يک کسي زايشگاه با کاشيکاري نوشته: (لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ) (شورى /49) خدا به هر که خواست دختر ميدهد و به هر که خواست پسر ميدهد. اين آيه قرآن را بالاي زايشگاه نوشته است. چون مرد ميپرسد: پسر است؟ دختر است؟ امام سجاد(ع) وقتي فرزندش به دنيا ميآمد اصلاً نميپرسيد پسر است يا دختر؟ ميفرمود: سالم است. تا ميگفتند: سالم است، ميفرمود: الحمدلله. چه فرقي ميکند. بين پسر و دختر. حالا در آستانهي شهادت حضرت زهرا(س) هستيم. مثلا دختر داشتن عيب است. خدا به پسرنگفته «کوثر» به دختر گفته کوثر: (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر /1) کوثر يعني خير زياد. دختر رحمت است. دختر کمالاتي دارد که پسر ندارد. کسي که پسر را بهتر از دختر بداند، فکرش فکر جاهليت است. زمان جاهليت ميگفتند: پسر بايد ارث ببرد، دختر جزء آدميزاد نيست. دختر را زنده به گور ميکردند. قرآن ميگويد: (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ) (نحل /58) وقتي يک نفر بشارت ميدادند که زنت دختر زاييده «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» صورتش سياه ميشد! (يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍام يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ) (نحل /59) از جامعه فرار ميکرد و متواري ميشد. دختر را نگه داريم يا زير خاک بگذاريم؟! فرار ميکرد و فکر ميکرد که چه کند؟! دختر يک چنين وضعي داشت. اسلام به زن خيلي عزت داد. پيغمبر دست زهرا را بوسيد. قرآن در تمام صحنهها زن را به ميدان آورد. اصلا حضرت موسي(ع) را 5 تا زن نگه داشت. يکي مادر موسي، مادر موسي يک شيرين کاري کرد که هيچ وزير اطلاعاتي نميکند! در زمان ما يک رسمي است که ميگويد: زنها حرف را نگه نميدارند. البته برخي از مردها هم اينطورند. ولي مادر موسي يک کاري کرد که در طول تاريخ نه مردي انجام داده نه زني. به فرعون گفتند: امسال يک پسري متولد ميشود که کاخ تو را زيرو رو ميکند. دستور داد بچه همه زنهايي که پسر زاييدهاند بکشند! مادر موسي، موسي را زاييد. در اين فکر بود که چه کند؟ خدا به او وحي (الهام) کرد که: او را شير بده، در صندوق بگذار و به دريا بينداز. او هم اين را انجام داد. به خواهر موسي که دختر کوچکي بود گفت: (وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) (قصص /11) عقب اين رودخانه برو و ببين عاقبت اين صندوق چه ميشود؟ اما جيغ نزنيها! خيلي آرام برو. دختر هم آرام آرام رفت و اصلا هيجاني نشد. چون بنا نبود که معلوم شود اين پسر موسي است. اگر ميفهميدند مادر و خواهرش کيست او را ميکشتند! فرعون هم نشسته بود کنار رودخانه، ديد يک صندوق روي آب ميرود. به شناگرها گفت: آن صندوق را بگيريد و نزد من بياوريد. باز کردند و ديدند يک پسر بچه است. گفتند: اين پسر را هم بکشيم. گفت: نه، اين پسر معلوم نيست فرزند چه کسي است. او را آب آورده. از سر آب گذشته. نگهش داريد. دايه آوردند که اورا شير دهد. هر دايهاي که آوردند بچه از پستان او شير نخورد! آن دختر جلو آمد و خيلي آرام گفت: (هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ) (قصص /12) يک خانوادهاي است که ميتواند او را نگهداري کند. ميخواهيد او را بياورم؟ گفتند: برو، نگفت: مادرش است. اگر ميگفت: ميرفت. دختر خيلي باهوشي بود. خيلي تيز بود. به اندازه تمام وزراي اطلاعات دنيا چيز بلد بود. اگر ميدويد لو ميرفت. خيلي آرام رفت و مادر را آورد. باز اگر مادر ميدويد ميفهميدند و لو ميرفت. انگار نه انگار که مادرش است. بچه را که به او دادند از او شير خورد. گفتند: ميخواهي همينجا بماني! گفت: اگر شما خواستيد ميايستيم. مادر رفت در کاخ فرعون. 20 سال به هيچکس نگفت من مادرش هستم. ببين زن چقدر محکم است. واقعاً از همه مردها مردتر بود. اين خيلي صبر و زرنگي ميخواهد که آدم مادر بچه باشد و 20 سال به کسي نگويد؟ از اين قضيه يک درسي براي مسؤولين کشور ميتوان گرفت: گاهي وقتها در يک کاري خدمت است ولي مدير کلي نيست. برو خدمت کن. حالا به تو نگويد مدير کل. نگو که: من سابقه مدير کلي دارم حالا بروم يک شغل عادي بگيرم؟ باباجان! آقاي قرائتي! شما 20 سال در تلويزيون بودي، حالا گفتهاند: ديگر در تلويزيون نباش. خوب برو در يک مسجد پيش نماز باش. گاهي آدم بايد از پزش دست بردارد. پز مادري داشت ولي از پزش دست برداشت. چطور آدم گاهي از جانش دست ميکشد در جبهه، گاهي هم بايد از پزش دست بکشد. شما تا حالا تيمسار، وزير، وکيل، امام جمعه بودي، حالا يک آدم عادي باش، چه ميشود؟ خيليها که از کشور خارج شدند به اين خاطر بود که يک پزي داشتند و نميخواستند از پزشان دست بکشند. هر چي شد، شد، فرعون چند بار ميخواست بچه را بکشد آسيه نگذاشت. از اين معلوم ميشود که در دربار هم ميشود نهي از منکر کرد. نبايد گفت: فلان جا که نميشود نهي از منکر کرد. ما که طاغوتيتر از فرعون نداريم. بعضيها هم ميگويند: ما زن هستيم! از اين آيه ميفهميم که نهي از منکر زن و مرد ندارد. زن ميتواند روي مرد اثر بگذارد 1- زن ميتواند نهي از منکر کند 2- زن ميتواند در کاخ حرف بزند 3- زن ميتواند تسليم طلا و زور نشود، چون هيچکس مثل فرعون طلا و زور نداشت 4- بعضيها ميگويند: کسي که نمک خورد نبايد نمکدان بشکند. اين هم غلط است. 5- چون موسي 20 سال در کاخ فرعون بود، نمک فرعون را خورده بود بعد فرعون را غرق کرد طرف وقتي کج است بايد او را خفه کرد.. نبايد بگويد: او مرا يکروز ساندويج ميهمان کرد. ديگر هر چه گفت بايد گوش کنم. ايشان يک زماني به ما وام داد. ديگر هر غلطي که کرد کرد! نه اقا اين طور نيست. مثلا يک پزشکي يا يک تاجري به ما خدمت کرده، بعد هم فهميديم يک جنايتي کرد به ما ميگويند بيا شهادت بده. نبايد گفت: چون او خدمت کرده به من، من نميتوانم عليه او شهادت دهم! غلط است. نبايد کتمان کرد. يک جايي که نياز هست و واجب هست نبايد کوتاهي کرد.
برخي زنها هستند که بعد از آنکه از شوهرشان طلاق گرفتند خودشان همسر انتخاب ميکنند. تمام فاميل با او قهر ميکنند! ميگويند: او خودش رفت شوهر کرد! خجالت نکشيد. بايد با ما مشورت ميکرد، يک بزرگي گفتند، کوچکي گفتند! اجازه گرفتن در مورد دختر باکره است که بايد با اجازه ولي و سر پرستش (پدرش) باشد. اما زني که از شوهرش طلاق گرفته ميتواند خودش انتخاب همسر کند. البته خوب است که مشورت کند. هميشه چند تا عقل از يک عقل بهتر است. اما قرآن ميفرمايد: (فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما فَعَلْنَ في أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ) (بقره /234) بعد از آنکه طلاق گرفت و مدتي هم بعد از طلاق صبر کرد، بعد ديگر انتخاب با خود اوست.
6- تذكراتي به زن و شوهرها
چند تا تذکر به مردها و چند تا تذکر به زنها ميدهم. اما مردها قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ» (كافي/ج4/ص12) خدا لعنت کند. خدا لعنت کند، خدا لعنت کند کسي را که درست زنداري نميکند. يعني زندگي کساني را که تحت تکفل او هستند فلج کرده. دنبال کار نميرود و آنها را به اميد خدا رها کرده.
حديث داريم. «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (كافي/ج5/ص88) کسي که زحمت ميکشد براي زنش مثل کسي است که در جبهه جنگ ميکند، مجاهد است.
قَالَ الصَّادِقُ (ع): «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ زَوْجَتِهِ» (منلايحضرهالفقيه/ج3/ص443) درود بر کسي که بين خودش و همسرش زندگي شيريني داشته باشد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَوْصَانِي جَبْرَئِيلُ(ع) بِالْمَرْأَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي طَلَاقُهَا إِلَّا مِنْ فَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» (كافي/ج5/ص512) مرتب سفارش خانم را به من ميکرد «إِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ» (كافي/ج5/ص510) حضرت علي(ع) فرمود: زن ريحان است قهرمان نيست. کارهاي سنگين را روي دوش او نياندازيد. اگر مردي خانمش را اذيت کند دعايش مستجاب نميشود. ولو 2 ليتر هم گريه کند (وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً) (نسا /20) اگر مهريه داريد به خانمتان بگوييد: دوستت دارم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً» (كافي/ج5/ص569) اگر مردي به خانمش بگويد: من ترا دوست دارم اين کلمه از دل زن هيچوقت بيرون نميرود. شما اين کار را بکنيد. به مردها گفته: شما رابطتان با خانمها با حجاب باشد. (وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ) (احزاب /53) اگر از خانمها يک چيزي ميخواهيد بگيريد با حفظ پرده باشد. آخر حرفهايم چند تا هم سفارش به زنها ميکنم: داريم: «لَا تُؤَدِّي الْمَرْأَةُ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى تُؤَدِّيَ حَقَّ زَوْجِهَا» (مكارمالأخلاق/ص215) تا خانمها حق شوهرشان را ادا نکنند در حقيقت حق خدا را ادا نکردهاند. «أَيُّمَا امْرَأَةٍ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ فِي حَقٍّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى يَرْضَى عَنْهَا وَ أَيُّمَا امْرَأَةٍ تَطَيَّبَتْ لِغَيْرِ زَوْجِهَا لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْ طِيبِهَا كَغُسْلِهَا مِنْ جَنَابَتِهَا» (كافي/ج5/ص507) اگر زني بخوابد و شوهرش از او ناراضي باشد نماز خانم قبول نيست. خانمهايي هستند که نماز خيلي ميخوانند، روضه هم ميروند، شوهرشان راضي نيست.
«وَ أَيُّمَا امْرَأَةٍ تَطَيَّبَتْ لِغَيْرِ زَوْجِهَا لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْ طِيبِهَا كَغُسْلِهَا مِنْ جَنَابَتِهَا» خانمي که براي غير شوهرش آرايش کند «لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ» نماز اين خانم قبول نيست. (وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى) (احزاب /33) خدا به زنان پيغمبر ميفرمايد: در خانهتان قرار بگيريد وجلوه گري نکنيد بيرون از خانه. هر چه ميخواهيد در خانه آرايش کنيد و هر چه ميتوانيد دربيرون ساده زندگي کنيد. «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» (كافي/ج5/ ص9) مرد ميرود جبهه، جبهه زن اين است که خوب همسرداري کند. ايام فاطميه است. فاطمه(س) ميخواهد بيايد خانه شوهرش.
پيغمبر فرمود: زهرا جان! هيچوقت به شوهرت نگو چي بخر. اگر آورد بگو دست شما درد نکند، اگر نياورد چيزي به او نگو، شايد نتواند بخرد و خجالت بکشد. و فاطمه زهرا(س) تا مادامي که خانهي حضرت علي(ع) بود هيچ تقاضايي از آن حضرت نکرد. و گاهي زندگيشان روي شمعک ميرسيد و حتي زندگيشان خاموش ميشد. بارها ميشد که در خانه علي بن ابيطالب(ع) هيچ غذايي نبود. زندگي مادي مهم نيست، شرافت و کمال مهم است. اميدوارم که زنان ما فاطمه گونه و مردان ما علي گونه زندگي کنند.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1304