نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1310
موضوع: حقوق، حقوق زن(22)
تاريخ پخش: 77/08/14
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
در محضر مبارك خواهران عزيز هستيم. بحث امسالمان بحث حقوق است. هر هفته يك حقي را ميگوييم. در اين جلسه حقوق زن را ميگوييم چون مصادف است با رحلت حضرت زينب(س). من تا 23-22 حق را نوشتهام كه اگر فرصت شد همه را بگويم.
1- تساوي بين مرد و زن
حق اول: دختر و پسر را به يك چشم ببينيم. (حق تساوي جز در مواردي خاص به دليل خاص). قرآن آيهاي دارد كه ميفرمايد: (إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً) (احزاب /35)
ميفرمايد: مرد مسلمان و زن مسلمان، مرد مؤمن و زن مؤمن، مرد متواضع و زن متواضع، مرد راستگو و زن راستگو، مرد مقاوم و زن مقاوم، مرد خاشع و زن خاشع، مرد پول خرج كن و زن پول خرج كن (به فقرا) مرد روزه دار و زن روزه دار، مردي كه خودش را كنترل ميكند و زني كه خودش را كنترل ميكند،… همه اينها دوش به دوش هم: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» چرا همه را تكرار كرده؟ يكدفعه ميگفت: زن و مرد مستقل هم هستند. اينكه گفته: مسلمين و مسلمات. مؤمنين و مؤمنات، قانتين و قانتات، صادقين و صادقات اين تكرار به چه دليل است؟
به خاطر اينكه در مخ مردم اين بود كه زن و مرد مساوي نيستند. خدا اين را ده بار تكرار كرد تا بگويد: مساوي هستند. و گرنه تكرار نميخواست و همينطور يكباره ميگفت: زن و مرد در همه خوبيها مثل هم هستند يكوقت آدم ميگويد: اي مردم! يكوقت هم ميگويد: كارگر، كشاورز، نانوا، شهري، روستايي، خواهر، برادر، كوچك، يزرگ، ميانسال، پير، سپاهي، ارتشي، محصل، دانشجو، روحاني، كارمند و… اينكه تك تك اسم ميبرد ميخواهد بگويد: غرضم همه هستند.
در قرآن شايد، آيهاي به اين زيبايي نباشد كه اين همه كلمات را كنار هم آورده باشد كه زن و مرد با هم هستند. اين به خاطر اين است كه بگويد: زن و مرد فرقي ندارد! پس بايد زن و مرد را با يك چشم ببينيم، چون اينها در رشد و كمالهاي معنوي يكسان هستند. ميپرسيد: پس چطور حق زن بعضي جاها كمتر است؟ مثلا ميگويد: مرد دو تا شاهد عادل، ولي زن چهار تا شاهد عادل؟ يا ميگويد: ارث زن نصف ارث مرد؟
اين تفاوتها دليل خاصي دارند، مثلا، چون خرجي به دوش مرد است ارث زن كمتر است. دختر خانم! پول ميخواهي چه كني؟ تا دختري خانه پدرت هستي، همين كه شوهر كردي خانه شوهرت ميروي. خرجت در خانه روي دوش پدرت و در خانه شوهر، روي دوش شوهرت است. تو پول نميخواهي. بنابراين ارث مرد است. اگر سه ميليون است يك ميليون بس است برايت. دو ميليون را بايد به پسر داد. چون بار زندگي روي دوش اوست. بالاخره در دنيا هميشه نان آور مرد بوده است. پس اين كار دليل دارد.
سؤال ميكنند كه چرا در دادگاه براي مرد 2 شاهد عادل كافي است و در مورد زن چهار تا شاهد عادل؟ اين هم به اين خاطر است كه بار تربيت بر دوش زن است. و كسي كه ميخواهد مربي بچه باشد بايد عاطفهاش زياد باشد. و كسي كه عاطفهاش زياد باشد قلدريش كم خواهد بود. و در دادگاه بايد آدم قاطع باشد و تحت تأثير اشك و ناله قرار نگيرد. و چون زن عاطفه و احساس زيادتري دارد. در داداگاه احساس بدرد نميخورد منطق و قانون است. بله در محبت عاطفه ميخواهيم، در دادگستري قاطعيت. شما نارنج و پرتقال را ميتواني با چاقو پوست بكني ولي اگر بخواهيد گوشت ببريد بايد چاقوي تيزتر و بزرگتري داشته باشيد (ساتور) در دادگستري بايد فقط حق را ديد. اينكه طرف گريه كرد و دلم برايش سوخت و پير مرد بود و بچه بود و ضعيف بود… نبايد مطرح باشد… همه اينها را بگذار كنار و ببين حق با كي است. يعني گاهي وقتها بچه يتيم است. ولي چون زور گفته بايد كتك بخورد. در دادگستري قانون ميخواهيم. در تربيت عاطفه ميخواهيم. و چون زن مسؤول تربيت است و پر عاطفه، آدم عاطفي كمتر به درد قضاوت ميخورد. و لذا ميگويند: دو تا نخ را به هم تاب بدهيد تا قوي شود.
اسلام دين جامعي است. درجات رشد كرده. اول فرموده: اسلام (مسلمان بودن): «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ» اسلام پلهي اول نردبان است. اسلام يعني اينكه بگويي: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» مسلمان ميشوي. اسلام مثل موكت ميماند كه هر كسي كه فقير هم باشد يك موكتي در خانهاش مياندازد. ايمان مثل فرش ميماند كه روي موكت قالي مياندازند. اول فرموده: «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ»، بعد فرموده: «وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» يعني ايمان بالاتر از اسلام است. عدهاي عرب خدمت رسول الله آمدند (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا) (حجرات /14) و گفتند: ما ايمان داريم. پيامبر فرموده: صبر كنيد شما هنوز درپله اول هستيد. و هنوز ايمان نياوردهايد.: (وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا) (حجرات /14) نگويي «آمَنَّا» بگوييد: «أَسْلَمْنا» بگوييد: ما مسلمانيم. فرق است بين اسلام و ايمان. اسلام شمع است و ايمان پرژكتور. و لذا قدم به قدم مسلمين و مسلمات، مؤمنين و مؤمنات تازه وقتي ايمان آورديد بايد سه چيز را حفظ كنيد: شكمتان را حفظ كنيد، شهوتتان را حفظ كنيد و زبانتان را حفظ كنيد. بايد زبانت راستگو باشد: «وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ»، شكم را حفظ كن: «وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ»، روزه داري كن. شهوتت را در وقتي كه بايد حفظ كند. شهوتش را در وقتي كه بايد حفظ كند حفظ كند. زبانش را هم بايد در وقتي كه حفظ كند و حفظ كند، تازه با اينهمه خوبي كه داري نبايد بگويي: من چه دختر تربيت شدهاي هستم! من دختر حزب اللهي هستم من همه كمالات را دارم! ميگويد: حتي اگر همه كمالات را داري باز هم خدا را ياد كن. «وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ» يعني ياد خدا كن كه هرچه داري از اوست. يعني اگر نمار شب هم خواندي فكر نكن آدم خوبي هستي چون دينت از خدا بود خودت از خدا بودي، آبي كه با آن وضو گرفتي از خدا بود، پا شدي به خاطر او: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»، «اَقُومُ» پا شدم.
از اين آيه معلوم ميشود كه زن حق مالكيت دارد، چون ميگويد: «وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ» زناني كه صدقه بدهند. كسي ميتواند صدقه بدهد كه مالك باشد. پس زن حق مالكيت دارد.
از اين معلوم ميشود كه اسلام هم به كميت ارزش قايل شده هم به كيفيت. يعني هم عدد براي اسلام مهم است هم كيفيت. اما اينكه عدد مهم است ميفرمايد: «وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً» ذكر كثير، يعني زياد ياد خدا كنيد. اما كيفيت، ميفرمايد: «وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ» قانتين يعني قنوت كنندهها، قنوت يعني تواضع گاهي وقتها انسان يك چيزي را ميگويد منتها با گردن كلفتي، ميگويد: خيلي خوب! حالا ميآييم يك وقت هم از روي علاقه كاري را انجام ميدهد. «قَانِتِين» يعني عبادتت همراه با تواضع باشد. همراه با عشق و نشاط باشد. در اسلام، هم كميت مهم است هم كيفيت، كميت «وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً» كيفيت «وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ» متأسفانه ما كه قرنهاست مسلمانيم هنوز اسلام در دل بعضي فرو نرفته! هنوز پسر را بهتر از دختر ميدانند!
امام سجاد(ع) وقتي بچه دار ميشد نميپرسيد: خانم دختر زاييده يا پسر؟ ميپرسيد: سالم است يا نه؟ هر چه نگاه ميكردند ببينند امام سجاد(ع) ميپرسيد بچه دختر است يا پسر، نميپرسيد مردم حساس بودند كه بپرسند و او نميپرسيد. چه فرقي ميكند بين دختر و پسر؟
2- تغذيه، حيات، آموزش
حق دوم: حق تغذيه: (وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ) (بقره /233) مادرها بچه هايشان را دو سال كامل شير بدهند.
حق سوم: حق زندگي: قرآن در سوره الشمس ميفرمايد: (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) (تكوير /1) وقتي نور خورشيد گرفته شد، (وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ) (تكوير /2) وقتي نور ستارهها تمام شد، (صحنه قيامت را ميگويد) (وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ) (تكوير /3) وقتي كوهها از دل زمين كنده و براه افتاد، (وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ) (تكوير /4) وقتي سرمايهها رارها كردند و تعطيل شد، (شترهاي سرخ پوستي كه سرمايه آن زمان بوده).
(وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ) (تكوير /6) وقتي درياها به جوش آمد (زمين لرزه ميشود گداختگي مغز زمين ميخورد به اقيانوسها و اقيانوسها به جوش ميآيند و خلاصه اينكه: وقتي… شد، (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ) (تكوير /9-8) سؤال ميشود كه به كدام گناه دختران را زنده به گور كرديد؟ يك سوره يعني حتي دختر كافر را هم كسي حق ندارد زنده بگور كند. چون اين آيه بحث مؤمنين و مؤمنات نيست، «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ».
حق چهارم: حق آموزش: در قرآن سورهاي داريم به نام سوره احزاب كه بيشتر آياتش مربوط به زنان پيغمبر اسلام است، مسايل خانوادگي آن حضرت و همسرانش. يك آيهي قشنگي است كه برايتان ميگويم. ميفرمايد: (وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى) (احزاب /33)، «قَرْنَ» يعني قرار بگيريد، وقار بگيريد. خانمها! شما در خانه بنشيند. اء! زن در خانه بنشيند؟ قرآن فرمود: بله، در خانه بنشينيد. خانمهاي پيغمبر! در خانه بنشينند و آيا از جامعه عقب باشند؟ ميفرمايد: نه، از جامعه عقب نمانيد. «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى»، «تبرج» از «برج» ميآيد. برج به ساختماني ميگويند كه خود نماييميكند. يعني در ميان همه خانههاي شهر، آن خانه پيداست تبرج يعني با يك كفشي با يك زلفي، با يك ماشيني در جامعه خودنماييكردن! ميفرمايد: خانمهادر خانه بنشينيد، خودنمايي نكنيد مثل خودنمايي زمان جاهليت اول.
امام باقر(ع) ميفرمايد: اينكه شما ميگويي: ايشان كيست؟ ميگويي: اين بچه اول من است. اينكه ميگوييم اين بچه اول من است يعني دوم هم دارم و الآن در دنيا آن جاهليت دوم است و جاهليت دوم الآن است. يكي از علماء كتابي نوشته به نام «الْجاهِلِيَّةُ القَرْنِ العِشْرِين» جاهليت قرن بيستم كه ترجمه شده است. جاهليت الآن خيلي از جاهليت اول بدتر است. آن زمان تك تك ميكشتند حالا گروه گروه ميكشند. آن زمان دختر را زنده بگور ميكردند، الآن با سقط و كورتاژ دختر و پسر را ميكشند. آن زمان در گور ميكردند الآن در چاه دستشويي و مستراح مياندازند. آن زماني دزدي بود. حالا هم دزدي هست، دزدي مدرن گاهي يك دزديهايي ميشود كه آدم شاخ درميآورد!
سؤال: آيا اسلام ميگويد زن در اسلام بنشيند؟ بله، پس اين آيه را هم بخوان، پشت سر اين آيه ميفرمايد: (وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى في بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطيفاً خَبيراً) (احزاب /34) گفتيم: «گفتيم» «قَرْنَ» نه اينكه بيكار بنشيند، «وَ اذْكُرْنَ» ياد كنيد «ما يُتْلى في بُيُوتِكُنَّ» آنچه تلاوت ميشود در خانه هايتان و بعد ميفرمايد: «مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ» از آيات خدا و حكمت. چقدر اين آيه قشنگ است! آيهاي كه ميفرمايد: «قَرْنَ» يعني قرار بگيريد و وقار داشته باشيد «في بُيُوتِكُنَّ» در خانه بايد، پشت سر اين آيه ميفرمايد: «وَ اذْكُرْنَ»، «وَ الْحِكْمَةِ» يعني زن در خانهاش بنشيند. اما با حكمت آشنا شود. اهل تحقيق باشد. اهل مطالعه باشد، دانشمند باشد.
يكوقت ميگويند: زن در خانه بنشيند مثل يك اسيري كه در اردوگاه است، نه، «قَرْنَ» بعد ميفرمايد: «وَ اذْكُرْنَ» من خودم همين هفته اين مطلب را ياد گرفتم. يعني: درخانه نشستن به معناي بي سوادي نيست، محروميت از علم و دانش نيست، چون ميفرمايد: «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى في بُيُوتِكُنَّ» آن آياتي كه در خانه تلاوت ميشود ياد كنيد. «وَ الْحِكْمَةِ» دنبال حكمت هم برويد. يعني علم و حكمت را رها نكنيد. در خيابان جلوه گري نكنيد اما علم و حكمت داشته باشيد الآن خيلي از دخترها در خيابان جلوه گري ميكنند، مخشان هم خيلي چيز ندارد. يعني در حل يك مشكل جزيي عاجزند. خيلي قيافه سوپر دولوكس هم دارند. و بر عكس، دخترهايي داريم كه هيچ جلوه گري نميكنند اما بيست برابر آن دختران جلوه گر علم دارند. پس… ميگوييد: آقاي قرائتي! زن دلش ميخواهد خودنمايي كند، زنان زيبا دوستند باسمه تعالي مال مردها هم هست. مرد هم زيبايي را دوست دارد. منتها گفته اين زيبايي بايد كنترل شود. زيبايي زن براي شوهرش. پس اسلام زنها را به علم و حكمت دعوت كرده است.
احتمالا زماني بحث پخش شود كه زمان ثبت نام نعضت سواد آموزي هم است. حديثي داريم كه پيغمبر ما فهميد يك خانمي با سواد است، به او پول داد تا بيايد خانه و به همسر پيغمبر سواد بياموزد. مرحوم مطهري ميفرمايد: در مكه، يك باسواد هم نبود و در كل حجاز 17 نفر با سواد بودند. زماني كه در كل كشور 17 تا با سواد بودند يكي از اين باسوادها در خانه پيغمبر بود كه به زنش درس بدهد. مسأله علم مسأله مهمي است.
3- حفظ آبرو و اظهار نظر
حق پنجم: حق آبرو: آبروي زن و مرد مهم است. اما خدا براي زنها آيهي خط ويژه رفته، يعني استثناء قايل شده. ميفرمايد: (وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ) (نور /4) آنهايي كه به زنان پاكدامن تهمت ميزنند و ميگويد: او دوست دارد، او رفيق دارد، او با فلان مرد آشناست، آنهايي كه به زنان آبرومند تهمت ميزنند حسابشان جداست. به مرد نبايد تهمت زد. به زن هم نبايد تهمت زد. اما خداوند براي مرد و زن يك آيه گفته، و براي زن، يك آيه. از اين پيداست كه آبروي زنها در معرض خطر است. چون مظلومند و زود مورد تهمت واقع ميشوند. (وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً) (احزاب /58) اين مال زن و مرد است. اذيت هم شامل شكنجه روحي، جسمي، مادي و…. ولي مسأله آبرو را جداگانه گفته است.
حق ششم: حق نظارت: گاهي وقتها ميگويند: زن كه حرف نميزند! به تو چه؟ زن حق نظارت دارد. قرآن ميفرمايد: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ) (توبه /71) تمام مردان و زنان با ايمان، همه بر هم ولايت دارند. يعني يك دختر 9 ساله كه به تكليف ميرسد بر همه مردها ولايت دارد. دختر 9 ساله ولايت دارد؟ بله. منتها در حد امر به معروف و نهي از منكر ميتواند بگويد: آقا اين كار شما غلط است. نكنيد. اين كار شما خوب است و تشكر كند. زن حق دارد بگويد: آفرين و… يا انتقاد كند. حق نهي از منكر دارد. حق امر به معروف دارد. حق نظارت دارد. امر به معروف و نهي از منكر همان نظارت است. بنابراين هر دختر 9 سالهاي حرف زد هيچ كس در كره زمين (از نظر قرآن) حق ندارد بگويد به تو چه؟ كلمه به تو چه؟ هيچ كس نميتوان گفت. ميشود گفت: خانم حرفتان منطقي نيست. اما اگر حرف منطقي ميزند نميتوان حرفي زد، ميگويند: زن آمده به مرد ميگويد: يك مشت ريش سفيد! ريشهايتان سفيد است، ممكن است حرف آنها درست باشد. ريش يعني چه؟ ميگويد: من چند تا پيراهن بيشتر پاره كردهام! خوب بزازها صبح تا شب پيراهن پاره ميكنند.
4- تجليل و الگوسازي از زنان
حق هفتم: حق تجليل در تاريخ: در خود قرآن آيات زيادي در اين رابطه داريم. به به، چه كتابي! حدود 20 سال است كه در تلويزيون هستم، جز قرآن مطالعه نميكنم الا اينكه ممكن است در ماه يك ساعت مطالعه غير قرآني. اما سعي ميكنم هفتهاي 20-10 ساعت روي قرآن كار كنم هر چه ميخواهم در قرآن هست. قرآن ميفرمايد: (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا) (مريم /41) بعد ميفرمايد: (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا) (مريم /16) پيغمبر تاريخ ابراهيم را فراموش نكني؟ پيغمبر تاريخ مريم را فراموش نكني؟ هر دو تا هم يك شكل است خيلي مهم است تاريخ زنان نمونه و قهرمان خيلي مهم است.
حق هشتم: حق الگو بودن: زن الگوي مردها باشد يا الگوي زنها؟ الگوي هر دو. تا حالا ما مزه قرآن را نفهميدهايم. عجب كتاب خبي است. كم كم قرآن دارد وارد جمهوري اسلامي ميشود. الآن دو سال است كه در دانشگاه تهران، دانشجوها بعد از نماز به فاصله كمتر از يك دقيقه سريع قرآن بينشان تقسيم ميشود، قرآن را باز ميكنند و نفري ده آيه ميخوانند. من در بعضي مساجد هم ديدم كلش هم 5 دقيقه، 7 دقيقه بيشتر طول نميكشد. ما بايد با قرآن انس پيدا كنيم تا هر چه ميخواهيم از اين سرچشمه برداريم. در سرچشمه قرآن را بستهايم. و به روزنامهها و مجلههاي رنگارنگ رجوع كردهايم. اگر حرف حسابي در آنها باشد در قرآن هست. يكي دو نفر آمدند خدمت امام باقر(ع)، امام باقر(ع) به آنها فرمود: چرا اينهمه اينطرف و آنطرف ميرويد! «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا» (كافي/ج1/ ص399) به شرق مسافرت كنيد يا به غرب، حرف منطقي اگر ميخواهيد، ما داريم. بيخود اين طرف و آن طرف نرويد.
درست مثل كسي كه شير خودش را با يك قرصي، آمپولي خشك كند و در دكان دارو فروشها به دنبال شير خشك بگردد! انواع شيرها، مايعات، پودرها، قند و كلسيم، چربي و… را ميگيرد و مخلوط ميكند، آخرش هم ميگويد: هيچكدام از اينها شير مادر نميشود. چرا ما شير مادر را نخورديم؟ چرا از قرآن استفاده نميكنيم؟ قرآن يك مثل و يك نمونه بيان كرده (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ) (تحريم /11) خدا براي مؤمنين چه (زن و مرد) نمونه بيان كرده، براي تمام زنان و مردان تاريخ نمونه بيان كرده است. اين نمونه «زن فرعون» است. يعني از زن فرعون ياد بگيريد. زن فرعون چه كاره بود؟ زن فرعون جذب طلا نشد. فرعون ده كيلو طلا به او ميداد. تا جذبش كند، ميگفت: دوستت ندارم. جذب طاغوت نشد. اصلا بعضي زنها با يك انگشتر بلكه با يك بستني گول ميخورند! بعضي زنها با يك تلفن، با يك نامه و… گول ميخورند! نميفهمند. دختراني كه گول ميخورند نه تنها به آخرت توجه ندارند بلكه به فكر دنيايشان هم نيستند. دختر و پسر رفيق ميشوند، با يك لبخند و تلفن و نامه، بعدا وقتي براي دختر خواستگار ميآيد، پسره به او زنگ ميزند كه: يا به او بگو نه و زن من شو يا آبرويت را ميريزم و برايت حرف در ميآورم! و با اين كارش دختر را در خانه ميسوزاند. شما كه پاك هستيد قدر اين پاكيتان را بدانيد. دختراني كه در بعضي از كشورها يا در بعضي از شهرها يا در بعضي از فاميلها، هرز هستند، اينها نميفهمند كه دنيايشان ميسوزد غير از آخرتشان.
مثل اينكه يك كسي با شخصي عكس دارد… يكبار براي شخصي اين قضيه پيش آمد. يك صحنهاي درست كرده بودند و يك عكسي ساخته بودند، بعد به او گفتند يا بگو يا عكس را پخش ميكنيم! هميشه مثل يك فتيله چراغ در اختيار آنها بود. چون اگر تسليم نميشد عكسش را فاش ميكردند و آبرويش را ميريختند.
به چه دليل ما به نامحرم دل ببنديم كه بعد آن نا محرم هر لحظه خواست بتواند آبروي ما را بريزد. حتي اگر دين نداريم براي حفظ عفت و زندگيمان بايد تقوا داشته باشيم. تقوا فايده دنيوي هم دارد.
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» خدا براي همه مردان و زنان زن فرعون را نمونه آورده است. يعني: همهتان بياييد و از اين خانم ياد بگيريد. پس زن ميتواند الگو و امام باشد، نه تنها براي زنها، براي مردها، نه براي يك تاريخ بلكه براي تاريخ بشر.
5- شخصيت دادن و مسكن و مهريه و آزادي و جدا شدن
حق نهم حق شخصيت: آيا ميشود زن را مسخره كرد؟ قرآن ميفرمايد: (لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ) (حجرات /11) قومي قومي ديگر را مسخره نكند. شايد آن كسي كه تو او را مسخره ميكني از تو بهتر باشد. بعد ميفرمايد: (وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ) (حجرات /11) زني هم حق ندارد زني را مسخره كند. شخصيت هر كسي محترم است. قرآن ميفرمايد:….
حق دهم: حق مسكن: قرآن ميفرمايد: (أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ) (طلاق /6) به خانمها مسكن بدهيد همانطور كه خودتان مسكن داريد. اينطور نباشد كه اتاق قشنگه را خودت برداري و اتاق بده را به او بدهي! صندلي نرم را خودت برداري و صندلي خراب را به او بدهي! آقا روي فرش بنشيند و خانم روي موكتى! جايگاهشان بايد مثل هم باشد. بله، يكوقت يك مردي پير است، اعصابش خرد است. به صداي مگس هم حساسند و راحت نميخوابند و بعضيها با صداي كاميون هم ميخوابند. اتاق بي سرو صدا را بايد به اولي بدهند.
حق يازدهم: حق مهر: اين ديگر روشن است منتها آيهاش را حفظ كنيد: (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) (طلاق /6)
حق دوازدهم: حق آزادي: قرآن ميفرمايد: اگر نميتوانيد با زنها سازش كنيد طلاقشان بدهيد. منتها گفتهاند زود طلاق ندهيد. پيغمبر دختر عمهاش را به يك برده داد. در تاريخ يك خانم آزاد زن يك برده نميشد. گر چه آن برده زيد بن حارث بود كه از مسلمانها شد و و فرمانده نظامي شد در جنگ پيغمبر و در جنگ موته شهيد شد. برده بود، آزاد شد، از مسلمانها درجه يك شد فرمانده نظامي شد، شهيد شد، همه اينها درست، اما بالاخره يك زماني برده بود. مادر 6 تا از امامان ما كنيز بودند ممكن است بچه كنيز امام شود. دختر عمه پيغمبر نوه عبدالمطلب و از خاندان قريش بود. با يك برده ازدواج كرده بود! وقتي پيغمبر رفت به خواستگار او (زينب) اول فكر كردند كه او براي خودش ميخواهد و خوشحال شدند فرمود: من زينب خانم را براي بردهام ميخواهم او خيلي جا خورد.
ولي قرآن ميفرمايد: (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي في نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً) (احزاب /37) همان كسي كه خدا نعمتش داد و مسلمان شد و تو هم نعمتش دادي و از بردگي آزادش كردي «تَقُول» هميشه و دائما ميگفت:… و تو ميگفتي: «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ» يعني اگر كسي آمد و گفت: ميخواهم خانمم را طلاق بدهم بگو: اره طلاقش بده! زن زياد است. بعضيها اصلا منتظرند يك كسي به آنها بگويد: ميخواهم زنم را طلاق دهم… قرآن ميگويد: اگر كسي خواست زنش را طلاق دهد و پيش شما آمد نگذاريد، آيهاش اين است: «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ» زنت را نگه دار و تقوا داشته باش. بله حالا اگر واقعا با هم نميسازند طلاق بگيرند. منتها باز ميفرمايد: با محبت طلاق بدهند. طلاق به معناي قهر كردن نيست. شما اگر دو چيز را از هم جدا كنيد… جدايي به معناي قهر كردن نيست. و لذا ميفرمايد: اگر يك وقت لازم شد طلاق بدهيد
اول اين را بگويم كه: حديث داريم: بدترين حلالها طلاق است. طلاق حلال است اما هيچ حلال از اين بدتر نيست.
دوم اينكه: ميفرمايد: طلاق به معناي قهر كردن نيست.
سوم: اگر هم يك وقتي اخلاقها به هم نخورد معنايش اين نيست كه قطع رابطه كنيد. همين زينب دختر عمه پيغمبر از زنان با شخصيت و معروف و چهرههاي درخشان آمد زن يك برده شد، در عين حاليكه با هم توافق اخلاقي نداشتند اما مسايل و حقوق خانواده را مراعات ميكردند. و لذا قرآن دو مرتبه ميفرمايد: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً» من ترجمهاش را. سر بسته ميگويم: اينها با اينكه اختلاف سليقه داشتند اما حقوق واجب را انجام ميدادند. اگر مثلا زن و شوهر با هم قهر كردند، زن وارد شد و سلام داد، جواب سلام دادن واجب است. مثل كسي كه با خانمش قهر ميكند و خرجي او را نميدهد اين نامردي است اگر عصباني شدي ديگر اين كارها را نكن. و نون و گوشت و آب و برق و تلفن را قطع نكن. بعضي مردها انگار با آمريكا طرفند حتي اگر آمريكايي هم باشد. اگر آمريكايي هم به خانه تو آمد حق نداري نان و آبش را قطع كني. اگر قاتل را ميخواهي اعدام كني شب به او شام بده. فردا صبح هم اعدامش كن. ده دقيقه قبل از اعدام گفت: خمير دندان ميخواهم تا مسواك بزنم بايد به او بدهيد. خوب، تروريست را اعدام كنيد اما خمير دندانش سر جايش است. شرف و انسانيت حسابش جدا است حقوق هم حسابش جدا است. قهر كردن فرمول دارد. آشتي كردن فرمول دارد. پيغمبر ميفرمايد: جنگ هم كه ميكنيد آدم باشيد. به زنها كار نداشته باشيد اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد: ارتشيها! ميرويم حمله ميكنيم. اما به زنها كاري نداشته باشيد به بچهها و پيرها كاري نداشته باشيد به كسي كه در حال فرار است تير نزنيد. آب آشاميدني آنها را قطع نكنيد (مسموم نكنيد) درختهاي آنها را قطع نكنيد جنگ هم فرمول دارد. ما كه با يكي بد هستيم ميگوييم ننهات، بابات،… چكار به جدش داري؟ اين اختلاف جزيي را… بعضيها به خاطر يك مشكل تمام تاريخ را لعنت ميكنند! «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً» اختلاف هم كه دارند بايد واجبات را در برابر هم عمل كنند واجبات حسابش جداست
6- بيعت و مشاركت در مسائل اجتماعي و خانوادگي
حق سيزدهم: حق بيعت: زنان ميآمدند پيش پيغمبر تا با ان حضرت بيعت كنند قرآن ميفرمايد: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً) (ممتحنه /12) اگر زنها خواستند با تو بيعت كنند با آنها بيعت كن. زن حق بيعت دارد.
حق چهاردم: حق بنايي (مشاركت در كارها) زنها آمدند و گفتند: يا رسول الله اين مسجدي كه شما در مدينه ميسازيد فقط مردها كار ميكنند فردا ميگويد: مسجد الرسول را مردها ساختند. پس ما چي؟ فرمود: من سه شنبهها ميگويم مردها نيايند (چون نبايد زن و مرد مخلوط شوند. ) تا مردي نباشد و شما بنايي كنيد. اصلا ما پنجاه و چند كشور اسلامي كه داريم سه تا از اين كشورها توسط زن اسلام آورند. رحلت زينب كبري(س) است. اصلا بني اميه را زينب كبري كشاند چون حركت امام حسين(ع) صبح تا ظهر بود. از ظهر عاشورا به بعد، از بعد از شهادت چند ماه زينب كبري با سخنرانيهايش كودتا كرد. يك سخنرانيهايي ميكرد!
بعضيها ميگفتند: اين علي است كه زنده شده است. ميگفتند: نه، علي نيست دختر علي است. با يك سخنراني پايتخت حكومت بني اميه را زير و رو كرد اين را ميگويند زن، يعني ميتواند رژيم عوض كند. در عين اينكه رژيم قلدر بني اميه را عوض ميكند امام حسين(ع) ميفرمايد: زينب جان! در نماز شب به من هم دعا كن «واذكرني في صلاتك» چون در نماز شب گفتهاند به چهل تا مسلمان دعا كن. امام حسين فرمود: يكي از آن چهل تا را من قرار بده.. خطبه ميخواند آنچنان از نظر معرفت هم ايچنين گفتند: وضع را چطور ميبيني؟ فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا» (اللهوف/ص160) جز زيبايي نميبينم: ما اگر يك روز پول خوبي گيرمان بيايد ميگوييم: امروز روز خوبي بود. اگر كم پول گيرمان بيايد ميگوييم: روز بدي بود! از كجا معلوم آن خوب و اين نحس است!
اين شانس دارد رفت دانشگاه! ما شانس نداريم رد شديم. از كجا معلوم به حضرت زينب بعد از شهادت امام حسين گفتند: وضع را چگونه ميبيني؟ فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا» يعني: جز زيبايي چيزي نميبينم. در شهادت برادرم سوختم اما درعالم هستي زيباست. چون با اين خون و با اين سخنرانيهاي من يك رژيم ستمگر از بين رفت. اين هم زيباست. اگر بدن امام حسين(ع) رفت زير سم اسب در عوض پرچم حق بالا رفت. بنابراين گاهي سختي مقدمه شكوفايي ميشود. مثل حضرت يوسف كه در چاه ميافتد، بعد عزيز مصر ميشود. دانه ميرود زير خاك و خوشه ميشود. گاهي سختيها عامل رشد ما است. و لذا زينب كبري فرمود: هر چه ديدم زيبايي ديدم. معلوم نيست كه سختيها تلخ باشد. با ديد اول تلخ است. بچه وقتي ليمو ترش دهان ميزند ميگويد ترش است. اما يك فرد عاقل ميگويد: همين ترشي در جايي خيلي مفيد است. ليمو ترش را كنار شربتها بگذاريد. در جمع ميبينيد كه خوب ميشود. در جمع تمام تلخيها هم شيرين است. اين درك را زينب كبري(س) داشت كه به همه تلخيها فرمود: شيرين است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1310