نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1320
موضوع: حقوق (8)، حق پيامبر(ص)
تاريخ پخش: 77/04/18
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
1- حقوق
بينندگان عزيز! وقتي بحث را ميبينيد که در آستانه تولد پيامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) هستيم. بحثمان هم راجع به پيغمبر بايد باشد به طور طبيعي در قرآن دهها آيه راجع به نبي اکرم(ص) داريم. چند سال پيش من چند هفته درباره سيماي پيغمبر(ص) در قرآن بحث کردم. حالا در اين جلسه فشرده آن بحثها را مطرح ميکنم. موضوع بحث: حقوق متقابلي است که خدا تعيين کرده بين ما و پيغمبر اسلام(ص): (وظايفي که پيغمبر نسبت به ما دارد و وظايفي که ما نسبت به آن حضرت داريم.) ما هم به گردن پيغمبر حق داريم. همچنانکه پدر و مادر بر گردن بچه حق دارند، بچه هم بر گردن پدر و مادر حق دارد.
2- حق پيامبر بر آدمها
1- اولين حق ايمان است، ايمان به او. راجع به ايمان در قرآن تعابير مختلفي داريم. يکجا داريم، (آمَنُوا بِهِ) (اعراف /157)، يکجا داريم (وَ الَّذينَ مَعَهُ) (فتح /29) سه تا تعبير است. (ايمان به او، ايمان براي او بودن با او) گاهي وقتها يکي ايمان دارد ولي با پيامبرش نيست. ما ايمان داريم که کوه هيماليا بزرگ است اما در خدمت کوه هيماليا نيستيم. به يک چيزي ايمان داريم، اما خودمان را در اختيار او نگذاشتهايم. مخلصم و چاکرتم نميگويم: من هم هستم «وَ الَّذينَ مَعَهُ» يعني غير از اينکه ايمان داريم، با پيغمبر(ص) هم باشيم. يک وقت انسان ولايت را فقط قبول دارد، يک وقت هم علاوه بر قبول داشتن حرفش را هم گوش ميدهد، يعني با او باشد، هر چه بگويد درست است و تسليم او ميشود. يک وقت هم نه، ايمان دارد ولي کار خودش را ميکند. ميگويد: شما باش، من هم کار خودم را بکنم. ايمان به پيغمبر(ص) يک مرحله است، با پيغمبر بودن يک مرحله بالاتر است، تسليم او بودن هم يک مرحله از با او بودن است. انسان وقتي تسليم شد. نبايد نق بزند.
دو نفر کشاورز با هم دعوا کردند و آمدند نزد پيغمبر اسلام(ص) بين آنها داوري کند. حضرت وقتي داوري کرد يکي از آنها گفت: پارتي بازي شده است! چون اين فاميل تو بود به نفع او رأي دادي! آيه نازل شد: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ» به خدا دين کساني که به پيغمبر ميگويند: پارتي باز!! ايمانشان کافي نيست. بايد با او باشيم. اين هم کافي نيست بلکه بايد تسليم او باشيم. نبايد اعتراض کنيم که چرا همچنين شد. (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً) (نساء /65) به خدا قسم ايمان ندارند، وقتي که تو را حکم قرار ميدهند در مشاجرات (وقتي ميگويند: پيغمبر! تو بين ما داوري کن.) وقتي تو قضاوت ميکني نبايد نسبت به قضاوت تو نق بزنند و بايد تسليم تو باشند.
2- حق دوم ادب: يک سوره در قرآن است به نام سوره حجرات، حجرات جمع حجره به معناي اتاق است. ميآمدند پشت اتاق پيغمبر و ميگفتند: محمد! بيا بيرون، آيه نازل شد: شما خيلي بي ادب هستيد! ميفرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ) (حجرات /1) اي مؤمنين! از پيغمبر(ص) جلو نيفتيد. چيزي که اوگفت بالاتر از او نگوييد (کاسة داغتر ازاش نباشيد) (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ) (حجرات /2) بالاي سر پيغمبر فرياد نکشيد و همينطور که بين خودتان حرف ميزنيد با پيغمبر صحبت نکنيد. گاهي بعضي از ما بي ادبي ميکنيم!!! حسين(ع) گفت: از دهان من هم گاهي در آمده (معذرت ميخواهم) حسين که پسر خاله تو نيست. امام حسين(ع) است. يک ادبي، يک حريمي قايل شويم. شما اينگونه نباشيد که داد و هوار راه بياندازيد. (مگر پيغمبر پسر خاله شما است؟) آدم نميتواند حتي بچهاش را هر طور بخواهد صدا بزند. حتي اگر زن هم باشد اينگونه نبايد با او رفتار کرد. اين بيادبي در بين افراد تحصيل کرده هم هست. ادب مسئله مهمي است. هر که با سواد است بايد با ادبتر باشد. شهيد مطهري (ره) ميرسيد، ميفرمود: روحي له الفداء (خدا جان مطهري را فداي امام کند) نسبت به استادش اينگونه بود. بنابراين بايد بزرگان را با ادب صدا زد. بعد ميفرمايد: «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» اگر با پيغمبر(ص) بد حرف بزنيد کارهاي ثوابتان از بين ميرود، ادب نسبت به خدا، نسبت به پيغمبر و امام، نسبت به والدين و… با کمال تأسف برخي بر اينکه خلاصه کاري کنند، امام صادق(ع) را مينويسد: «دق»!! «ع» بايد اينگونه نوشت: امام صادق(ع). حديث داريم: اگر کسي اسم پيغمبر(ص) را برد و در برابرش نوشت «صلي الله عليه و آله و سلم» تا مادامي که اين کلمه روي اين صفحه هست، فرشتهها در حق او دعا ميکنند. آن وقت يک اجرت ابدي را هي ميآييم خلاصه ميکنيم به(ص)(ع) مثل اين است که تمام عمرمان بجا مصرف شده، به اينجا که ميرسيم صرفه جويي ميکنيم!!؟ مثل کسي که سه ساعت پاي تلويزيون مينشيند ولي وقتي ميخواهد نماز بخواند چنان نماز ميخواند که حال آدم را به هم ميزند! با هرکس و نا کسي حرف ميزند اما وقتي به خدا ميرسد خلاصه ميکند! به يکي دو دقيقه! سوره حجرات آيات 1و2و3 ميفرمايد، اسم پيغمبر را مؤدب صدا کنيد. اگر کاري داشتيد بيرون بايستيد تا آن حضرت بيرون بيايد. (وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ) (حجرات /5) ادب نشانه ايمان است. (إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ) (حجرات /3) اگر کسي نسبت به پيغمبر ادب داشت مؤمن است، نشانه ايمان است. خداوند او را ميبخشد. اجر بزرگ به او ميدهد.
2- وظيفه سوم اطاعت است. قرآن ميفرمايد: (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) (حشر /7) گاهي وقتها ميگويند اين مطلب را کجاي قرآن نوشته؟ اول به شما بگويم: همه چيز در قرآن نيامده. نماز در قرآن آمده (وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ) (بقره /43) اما اينکه نماز صبح دو رکعت است در قرآن نيامده. طواف در قرآن آمده: (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ) (حج /29) اما اينکه هفت بار طواف کنيم در قرآن نيامده، بسمه تعالي، در قرآن نيامده. اما مگر هر چه در قرآن نيامده باشد جزو دين نيست.؟! بعضي چيزها در قرآن آمده مثل: نماز، حجاب، و… اما مسايل ريزش در قرآن نيامده. اينکه چگونه نماز بخوانيم يا چگونه رکوع و سجود کنيم در قرآن نيامده. فقط فرموده: رکوع کنيد، سجده کنيد. اما چگونه؟! چند رکعت؟ چند دوره طواف دور کعبه؟ وقتي ميگويند« فلان کار را انجام دهيد. نگوييد: کجاي قرآن نوشته؟ در قرآن آمده: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» آنچه پيغمبر براي شما آورد آن را بگيريد. هر چه پيغمبر فرموده، انجام دهيد. لازم نيست همه چيز در قرآن باشد. خدا در قرآن فرموده: هر چه پيغمبر فرمود گوش دهيد. اگر پيغمبر فرمود: حلقه طلا بر مرد حرام است، حرام است، پيغمبر ميفرمايد: نماز صبح دو رکعت است، ميگوييم: چشم. لازم نيست دو رکعت بودن نماز صبح در قرآن باشد. اين جمله از حلقوم مبارک پيغمبر صادر شد و خدا هم فرموده: هر چه فرمود، عمل کنيد. (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى) (نجم /3) چون از روي هوي و هوس حرف نميزند. (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) (حشر /7) هرچه هم فرمود انجام ندهيد، شما هم انجام ندهيد. پيغمبر معصوم است. بايد از او اطاعت شود. هم در دريافت وحي و هم در رسالت آن به مردم معصوم است، در حفظ وحي هم معصوم است. در دريافت معصوم است: (وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ) (نمل /6) تو قرآن را به طور کامل دريافت ميکني. آن را حفظ ميکني: (سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى) (اعلى /6) ما قرآن را براي تو ميخوانيم و تو فراموش نميکني. در بيان هم: (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى) (نجم /4-3) هر چه پيغمبر ميفرمايد از روي هوي و هوس نيست. پس هر چه در کلام پيغمبر باشد بايد انجام دهيم.
3- اطاعت از خدا و پيامبر و جانشينان آنان
اگر پيغمبر در غدير خم فرمود: علي بن ابيطالب(ع)، بايد گوش کرد. کسي که به حرف پيغمبر گوش ندهد مثل اين است که به حرف قرآن گوش نداده است. (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) (نساء /80) کسي که از رسول اطاعت ميکند. خدا را اطاعت کرده، اطاعت اهل بيت رسول هم اطاعت رسول است. اين حديث را از رسول خدا(ص) همه بلد هستيد: «حُسَيْنٌ مِنِّي» (إرشاد مفيد/ج2/ص127). در جاي ديگري از ايشان داريم: «عَلِيٌّ مِنِّي» (أماليطوسي/ص50). در جاي ديگر داريم: «فَاطِمَةُ مِنِّي» (وسائلالشيعه/ج20/ص232) يا «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي» (المناقب، ج3، ص332). کامپيوتر کار ما را راحت ميکند. يک کلمه مني را بزنيد هر چه «مِنِّي» در احاديث است در صفحه کامپيوتر ميآيد. همانطور که فرمود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»، «مِنِّي» در احاديث داريم: «ألرّاد عليهم کالرّاد علينا» ولايت فقيه دو تا شرط دارد. مجتهد (فقيه) باشد، عادل باشد. فقيه يعني چه؟ فقيه يعني کسي که مسايل را به صورت عميق ميشناسد.
يک کسي ممکن است توضيح المسايل را بخواند و همه آن را حفظ کند، اما ريشه مسايل را نميداند، چون ديدش سطحي است. بعضي از ديدن کوه فقط اندازه آن را ميبينند، اما يک کس ديگر که کوه را ميبيند به سنگهايش هم دقت ميکند، عمق کوه را حدث بزند، نقشهاش را هم بداند، مقدار استحکام آن را هم بداند. همه اين کوه را ميبينند اما هر کسي يک شناختي از آن دارد. فقيه يعني اسلام شناس عميق. عادل هم کسي است که از او گناهي سراغ نداشته باشي. حرف مجتهد عادل را شما حق نداريد رد کنيد. حديث داريم: کسي که آنها را رد کند مثل اين است که ما را رد کرده. قَالَ الصَّادِقُ (ع): «الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ» (كافي/ج1/ص67) کسي هم که ما را رد کرده خدا را رد کرده.
اگر مدير کل به شما دستوري داد، گفتي: من به حرف شما گوش نميدهم! يعني چه؟ يعني گوش به حرف وزير نميدهم. (چون مدير کل را وزير تعيين کرده) اينکه گوش به حرف وزير نميدهم يعني گوش به حرف رييس جمهور نميدهم، يعني گوش به حرف ولي فقيه و مردم نميدهم. چون مردم رييس جمهور را انتخاب ميکنند و ولي فقيه حکم او را تنفيذ ميکند. حرفش قانوني است. اگر قانون نباشد سنگ روي سنگ بند نميشود. منتها خوشا به حال خودمان که قانونمان سر و ته دارد. ميگوييم: قانون بايد از طرف خدا باشد. ريشهاش بند به خدا و وحي و قرآن و اسلام باشد. کساني که آن را تصويب ميکنند دلسوز باشند، انقلابي باشند، مؤمن باشند. شوراي نگهبان (مجتهد عادل) نظارت کند، رييس جمهور امضاء کند. ما چند تا فيلتر گذاشتهايم تا اين قانون وضع ميشود. اين که: لواط هم جايز شد!! چون 4 نفر جنايتکار و هوسباز از اين عمل خوششان آمده است.!! اين را قانوني ميکنند!
4- قانون و دين ملاك است
اگر از ايران بدشان بيايد مجلسشان تصويب ميکند که عليه ايران بودجهاي تصويب کنند. کاري ندارند. که حق است يا باطل. ميگويند: اگر ما خوشمان آمد جايز است. گرنه حرام است!
رفته بوديم يک کشور خارجي، ميگفتند: فيلمبرداري حرام! زن در قبر نشان دادن، حرام! ما هم ميخواستيم از آن مراسم فيلمبرداري کنيم. او هم با يک کارت آمد. تا رفتيم وارد شويم يک نفر گفت: حرام! دو کارت را نشان داد و گفت: حلال! خانمها هم بودند البته خانم من نبود، برخي مسؤولين بودند.) او کارت را نشان داد و گفت: حلال! گفتيم عجب کارتي است. که حرام را حلال و حلال را حرام ميکند در چند دقيقه! اينکه نشد دين.
زنده باد خودمان. يک چيزي که ميخواهيم بگوييم حلال، ميگوييم: آقا گفته. 1- حتما بايد مجتهد باشد، 2- حتما بايد عادل باشد 3- حتما بايد از روي هوس نباشد. از چند فيلتر رد بشود تا بگوييم: حلال، اينکه راجع به قاچاقچي ها چه کنيم بايد مقام معظم رهبري پايش در کار باشد و بايد از شوراي مصلحت نظام (6-7 مجتهد) حاضر باشند. از مجلس بايد کارشناساني باشد. از هيأت دولت بايد رييس مربوط باشد. يعني بايد يک گروهي باشند تا بگويند اين مسئله چگونه انجام شود.
خدا رحمت کند مرحوم شهيد بهشتي را. شهيد مظلوم بهشتي (ره) وقتي ميخواست قانون اساسي را تصويب کند (ايشان به چند زبان وارد بود و قوانين ساير کشورها را مطالعه کرده بود) به دوستانشان گفته بودند: ما بايد براي جمهوري اسلامي (که اين قدر جوان براي آن شهيد شدهاند) يک قانوني بنويسيم که از همه قانونهاي اساسي کشورهاي دنيا مترقيتر و محکمتر باشد. مردم بايد خبرگان را انتخاب کنند. خبرگان هم بايد اين شرايط را داشته باشند. خبرگان هم رهبر را انتخاب کنند و… سال دوم انقلاب بود چند نفر را گرفته بودند، عدهاي ميگفتند: آزاد بايد گردد! عدهاي ميگفتند: اعدام بايد گردد! گفتيم: اينکه نشد. چون او بدش ميآيد ميگويد: اعدام بايد گردد، آن ديگري هم از او خوشش ميآيد و ميگويد: آزاد بايد گردد. مگر به همين راحتي است. بايد بررسي شود. مگر با خوش آمدن و بد آمدن است؟ هر کس عقل دارد، ميآيد و حرفش را ميزند، ما هم حرف هر دو را گوش ميدهيم و هر کدام بهتر بود را قبول ميکنيم. قرآن ميفرمايد: بنده خوب من کسي است که: (الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) (زمر /18) حرف را با دقت گوش ميدهند (شنيدن با استماع فرق ميکند. نميگويد: «يَسْمَعُونَ»، «يَسْمَعُونَ» يعني شنيدم، يا با توجه يا بي توجه، «يَسْتَمِعُونَ» يعني دل دادم.) همه حرفها را بشنود و بهترين آنها را قبول کند و از آن تبعيت کند. مردم هم الحمدالله رشد خوبي دارند. ميتوانند تشخيص دهند. حديث داريم: حضرت مهدي(ع) وقتي تشريف ميآورند که زنهاي در خانه به قدري فکرشان بالا رفته که وقتي دو تا حرف را شنيد ميفهمد حق با کيست. وقتي پاي تلويزيون مينشيند ميگويد: اين کار درست نبود. اين حرف با حرف اولي ضد هم بود. اينها با هم تناقض دارند. اين دليلش قويتر از او بود. يعني زنان خانه دار به خوبي ميتوانند داوري کنند، الآن بچههاي ما هم خوب ميفهمند. قديم هر کس نميفهميد. ميگفتند مثل بچه است! الآن به هر کس خوب ميفهمد ميگويند مثل بچه است.
سه گروه را ما بي خود تحقير کردهايم: دهاتيها، زنها و بچهها. اتفاقاً اسلام روي اين سه گروه عنايت دارد. هم روي روستايي عنايت دارد، هم رو زن عنايت دارد و هم بچه. ما بي خود تحقير کردهايم. در قرآن داريم: هر که رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) (نساء /80) برخي ميگويند: من پيغمبر را قبول دارم ولي خمسش را نميدهم!! مثل اين است که آدم به بچهاش بگويد: بچه جان! دوستت دارم اما خرجي تو را نميدهم! يعني کشک! به خانمش بگويد: دوستت دارم ولي برايت لباس و… نميخرم. خدايا! من تو را دوست دارم ولي حال ندارم با تو حرف بزنم! (نماز بخوانم) خدا هم ميفرمايد: تو هر کس را دوست داري ميخواهي با او حرف بزني چطور مرا دوست داري ولي حال نداري با من حرف بزني!! کسي که نماز نميخواند با چه رويي ميگويد خدا را دوست دارد؟! مگر ميشود؟! بنده تلفن کنم به شما: سلام آقاي قرائتي من به شما ارادتمندم، اما گوشي را بگذار زمين، نميخواهم با تو حرف بزنم.
5- رضايت پيامبر براي خدا مهم است
خدا در چند جاي قرآن به پيامبر فرموده: ميخواهم تو راضي باشي. هدف، رضاي تو است. دو جا ميفرمايد: من ميخواهم تو راضي باشي. يکجا ميفرمايد: (فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها) (بقره /144) قبله را عوض کردم تا تو راضي باشي. پيغمبر از قبله ناراحت بود. چون قبله مسلمين بيت المقدس بود، يهوديها هم گفتند: قبله ما هم بيت المقدس است، شما از ما تبعيت ميکنيد مسيحيها هم ميگفتند. پيغمبر از اين ناراحت بود. دوست داشت يک قبله مستقل داشته باشد. تا اينقدر به او نيش نزنند. در يک ماجرا قبله عوض شد. خدا فرمود: قبله را عوض ميكنم تا تو راضي باشي. در آخرت هم ميفرمايد: پيغمبر! به تو ميگويم شفاعت کن و ميگويم آنقدر شفاعت کن تا راضي شوي. (وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى) (ضحى /5) اين از حقوق پيغمبر بر ما، ما هم بر پيغمبر حقوقي داريم. خداوند در قرآن به پيغمبرش ميفرمايد:… بين ما و پيغمبر بايد همچنين رابطهاي باشد: صلوات ما بر او صلوات او بر ما. اين سيستم حکومت اسلامي است. حکومت اسلامي حکومت است. درود، درود. و اما درود ما بر پيغمبر (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً) (احزاب /56). خدا و فرشتگانش بر پيغمبر صلوات ميفرستند اي کساني که ايمان آوردهايد شما هم صلوات بفرستيد. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» از اين آيه براي مسؤولين مملکتي هم يک درسي در ميآيد: که هر كدام از مسؤولين خواست مردم کار بکنند بايد اول خودشان کار بکنند. خدا وقتي ميخواهد به مردم بگويد: صلوات بفرستيد. اول خودش اين کار را ميکند. مسؤول بگويد: اول من صرفه جويي ميکنم، بعد شما صرفه جويي کنيد. البته خدا هم امسال ما را امتحان کرد. يک چيز را آورد پايين، يک چيز ديگر را بالا آورد. قيمت نفت آمد پايين، در عوض بارندگي رفت بالا. حالا بايد مسؤولين کشاورزي ما توليد مواد کشاورزي را جايگزين نفت کنند. اگر ما از نظر سد و کشاورزي پيش رفته بوديم و همه اهل کار بوديم هيچ غصهاي نداشتيم در برابر کمبود نفت يا کاهش قيمت نفت. بعضي کشورها اصلاً نفت ندارند. خيلي هم خوب کشورشان اداره ميشود. اينکه تا نفت يک دلار نفت پايين بيايد رنگمان زرد شود. گير در خودمان است. شايد هم اين لطف خدا است که نرخ پايين بيايد و…
شنيدم رياست محترم جمهوري فرموده که: حتي اگر قيمت نفت هم بالا برود ما هم با همين 12 دلار کشور را اداره ميکنيم. با بقيه آن کارهاي ديگري ميکنيم. اين عاقلانه نيست که عروس و داماد وام بگيرند براي تخت خواب. مگر بدون تخت خواب نميشود زندگي کرد؟ شايد بدون يخچال نتوان زندگي کرد اما بدون کمد و سرويس کامل و تخت خواب ميشود زندگي کرد. آب خنک خوردن حق است، آيا روي تخت خواب خوابيدن هم حق است؟! از 16 بانک وام ميگيري براي کمد؟ اين فقر نيست بلکه وهم است.
خدا رحمت کند آيه الله العظمي گلپايگاني را، رفتم نزد ايشان و گفتم: من ميخواهم عمامه بگذارم. ميشود شما از سهم امام بدهيد تا ما جشن عمامه گذاري راه بياندازيم؟! (طلبهها براي عمامه گذاري جشن ميگيرند) ايشان فرمودند: من بدون جشن عمامه گذاشتهام ملّا نشدم؟ گير در خودمان است. و گرنه ميشود ميهماني ارزان، عروسي ارزان، جهيزيه ساده راه انداخت. ميشود تحصيل را ارزان کرد. به اين نحو که دانشجويان عزيز کتابهايشان را به هم بدهند. اگر بچههاي ما کتابهايشان را تميز نگه دارند، آموزش و پرورش مجبور نميشود 160 ميليون جلد کتاب چاپ کند. ميدانيد با اين کار چند تا شهرک ميتوان براي معلمها ساخت؟ خدا به پيامبر ميفرمايد: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ) (توبه /103) از مردم زکات را بگير و به آنها درود فرست. پارسال در برخي استانها امام جمعهها يک کار شيريني کردند با همکاري فرماندار و کميته امداد و… ستاد زکاتي درست کردند و زکات را از کشاورزان جمع کردند. اي پيغمبر! بر آنها درود فرست. نگو من پيغمبرم. يک آيه داريم: «فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ». پيغمبر! بر مردم سلام کن. ما بر او صلوات ميفرستيم، او هم بر ما صلوات ميفرستد. ما بر او سلام ميکنيم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» او هم مأمور است بر ما سلام کند، (وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ) (انعام /54). يعني رابطه سلام و صلوات است. اگر در يک خانه و اداره و مجلس شوراي اسلامي و در هر نهاد و دانشگاهي، اگر ديديد به هم فحش ميدهند، اينها جهنمي هستند. چون جهنميها به هم ميگويند: تو بودي، تو بودي: (كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) (اعراف /38) هر گروهي به گروه ديگر فحش ميدهد. اگر ديدي در جامعه و دانشگاه، دبيرستان، خيابان و… به هم فحش ميدهند، جهنمي هستند. چون جهنميها بر هم لعنت ميکنند. اما اگر ديدي بر هم سلام ميکنند. (إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً) (واقعه /26) بهشتياند. مثل مراجع تقليد و ما الآن در قم چند تا مرجع داريم هر کدام هم فتواهايي دارند، پيش هم مينشينيد و با هم دعوا نميکنند. شما ديديد با چشم خودتان: آيت الله العظمي خوانساري، گلپايگاني، خويي، حکيم، امام (ره) با هم بودند الآن هم مراجع هستند. اختلاف نظر دارند اما دعوا ندارند. اگر دعوا شد. دعواها از روي هوس است. وگرنه هرکس حرفش را ميزند و مردم هم آزادند قبول کنند يا نه. اگر شاخ به شاخ شدند ديگر خدا نيست بلکه هوي و هوس است.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1320