نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1520
موضوع: دعای مکارم اخلاق (2)، زياد شمردن بديها و لغزشها
تاريخ پخش: 78/11/14
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
«وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي» (صحيفهسجاديه/ص92) «اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحجة بن الحسن فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَاعِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا» امام سجاد(ع) دعايي دارد بنام مكارم الاخلاق كه هر جمله از آن دريايي است كه ما آن را تفسير ميكنيم. «وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ و…» امام سجاد(ع) از خداوند ميخواهد كه بديها و اشتباهاتش را زياد ببيند و بشمارد. بعضي ميگويند ما كاري نكردهايم، مادر ميگويد بچه من نه دزد و نه كبوترپران است، فكر ميكند گناه همين دو چيزاست، توجه نميكند كه عيبهای زياد ديگري نيز هست. ميگويند: نه مال كسي را خورده و نه از ديوار كسي بالا رفته است، هميشه گناهان خاصي در ذهن انسان است. سؤال: فرق بين مؤمن و كافر در عمل خلاف چيست؟ جواب: حديث: حضرت فرمود: «كَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى أَنْفِه» (بحارالانوار/ج74/ص78) كافر در سهل انگاري گناه و كم شمردن آن مثل اين است كه پشهاي از كنار بينيش رد شود ولي مؤمن هميشه نسبت به خلاف و گناه خود ناراحت و پشيمان است، مؤمن گناه را بزرگ و كافر آن را كوچك ميشمارد.
1- گناهان كوچك خطرناكتراند
هميشه ميگويد كاري نكردهام و فكر ميكند گناه به اين است كه چاقو به شكم كسي بزند، ما دو، سه ميليون گناه بي سرو صدا داريم. نكند از اين نوع گناهان غافل شويم. خدايا شرم را زياد ببينم «كثير» يعني زياد، حديث: خداوند 4 چيز را در 4 جا پنهان كرده الف: اوليائش را در نزد مردم: هيچ كس را تحقير نكن شايد همين از اولياء خدا باشد. ب: غضبش را در گناهان: شايد همان چيزي كه در نزد شما چيزي نيست (مورد غضب خداوند باشد). مثلاً ما ميگوييم گرگ خطرناك است ولي كسي به خطر سوسك فكر نميكند، ممكن است يك موش وارد خانه شود، سيمي را جويده، وسيلهاي خاموش شود و دو نفر از جايي بيفتند. و يا عوارض ديگر كه همه به خاطر دندان يك موش است. حديث: گناه را كوچك مشماريد كه شايد همين باعث سقوط انسان شود. ج: عبادت را هم كوچك نشماريد: شايد اهميت در همان عباداتي باشد كه ما آن را كوچك ميشماريم، مستحبات را كوچك مشماريد كه بواسطه همين مستحبات افراد زيادي به اسلام گرايش پيدا كردهاند. مثلاً: مستحب است اگر با كسي همسفر شديد چند قدم او را بدرقه كنيد. علي(ع) با يك غير مسلمان همسفر شده و سر دو راهي چند قدم او را بدرقه كرده و فرمود دستور اسلام چنين است او هم به همين واسطه اسلام را قبول كرد. گاهي كارهاي جزئي باعث گرايش افراد به اسلام ميشود، معلوم نيست قهر خداوند در كدام گناه پنهان است، بايدتوجه داشته باشيم و معلوم نيست لطف خداوند در كدام عبادت است. ما درباره حالات و بركات زندگي شخصيتي (علامه طباطبايي) مطالعه ميكرديم كه او روزي از مسجد به خانه ميرود صداي گربهاي را كه به چاه افتاده ميشنود فردي را ميآورد و اين حيوان را نجات ميدهد. شايد بركات به همين خاطر باشد. حديث داريم هر كس را خداوند دوست دارد گناهانش جلو چشم اوست، به عكس اگر دوست نداشته باشد گناهانش را فراموش ميكند. اگر به ياد گناهان باشد مواظبت ميكند ولي اگر فراموش كرد مرتكب گناه ديگري هم ميشود. امام سجاد(ع) دعايي دارد كه: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْه» (صحيفهسجاديه/ص166) خدايا عذر ميخواهم از اين كه به چقدر مظلوم را روبروي من ظلم شده است و من ياري نكردهام. چقدر افراد را نگاه كردهايم و هر نگاه يك گناه است براي ما، تماشاي گناه هم گناه است، نميشود نشست و بي تفاوت بود. بعد ميفرمايد: «وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ أَشْكُرْهُ» (صحيفهسجاديه/ص166) و چقدر به من خدمت شده و من تشكر نكردهام. نگو اين آبدارچي است وظيفهاش پذيرايي است بايد تشكر هم از او بشود، و نسبت به زحمات مادر ما تشكرنكرده و دست او را نبوسيديم، و آيا يك مرد شده از خانمش بعد از خوردن غذا تشكر كند؟ ما كه ادبمان خوب است ولي بعضي جاها طرف ميرود دكان واكسي پايش را دراز ميكند و لم ميدهد مثل فرعون، كفش به او بده و ادب را رعايت كن هر كه باشد نگو واكسي است شما محصلين آيا شده يك دفعه از خادم مدرسه نسبت به زحماتي كه ميكشد، تشكركنيد يا اعتنا نميكنيد.
2- بخشش گناهان ديگران
ميفرمايد: «وَ مِنْ مُسِيءٍ اعْتَذَرَ إِلَيَّ فَلَمْ أَعْذِره» چقدر گناهكاراني كه عذر خواهي كرده و ما نپذيرفتهايم. معلوم ميشود هر كس عذر خواهي كرد واجب است او را ببخشيم. ميگويد: هرگز نميبخشم و يا شيرم را حلالش نميكنم، معلوم ميشود همه اينها حرام است. گناهان مخفي: الف: سكوتها: سكوت به هنگام گناه، گناه است و بايد توبه كرد. ب: بي اعتناييها: دست مادر و همسر را براي زحمات آنها ببوس ج: نپذيرفتن عذر خواهي. د: رد سائل. بعد ميفرمايد: «وَ مِنْ ذِي فَاقَةٍ سَأَلَنِي فَلَمْ أُوثِرْه» چقدر درمانده و فقير تقاضا كرد و ما ترتيب اثر نداديم. نابيناي كنار خيابان يا كنار جاده و فردي كه بنزين تمام كرده اعتنا نكردهايم،.خداوند به موسي(ع) ميفرمايد من تو را پيامبر كردم چون براي مردم دلسوزي داشتي. اگر كسي نمرهاش كم است براي او غصه نميخوريم، كيف ميكنيم كه نمره امتحاني ما بالاست اينها خطرناك و دردنياي آخوندي هم هست، آقاي قرائتي من برنامههاي شما را گوش داده و نميخواهم آخوند ديگري بيايد. كيف ميكنم اين حسادت است من باشم و او نباشد، اين خباثت و بد است. و من بايد غصه بخورم كه چرا گوش به حرف او نميدهند و ما لذت ميبريم كه گوش به حرف ديگري ندهند و مشتري فقط ما باشد و اين خيلي بد است، مگرحمام و باغ است كه خصوصيش خوب باشد، مسجد هر چه عموميتر باشد بهتر است. بعد ميفرمايد: «وَ مِنْ حَقِّ ذِي حَقٍّ لَزِمَنِي لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ» چقدر با بستانكار طفره رفتهام. حديث: اگر بستانكار گفت بده و شما داري و ندهي شب كه ميخوابي مثل دزد هستي. گناه اگر مخفي و مقابل چشم نباشد توجه ندارد فراموش ميكند و در صدد توبه هم بر نميآيد. پس گناه اثر خود رامي گذارد، مثل ميكروب كه وارد بدن شده و انسان توجه نداشته باشد. پس انسان يا بايد پيشگيري كند يا و اگر وارد شد با توجه دفع كند.
3- لزوم پنهان كردن گناه ديگران
بعد ميفرمايد: «وَ مِنْ عَيْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِي فَلَمْ أَسْتُرْهُ» چقدر عيبها را فهميده و او را نپوشانيدهام. يك نفر عكس بدي دارد چرا تكثير و چرا فتوكپي آن را برمي داري؟ حديث: بدترين مردم كه در مرز كفر هستند كسانياند كه با ديگري رفاقت كرده و عيوب او را با دقت تجسس ميكنند. حتي عروس و داماد چه لزومي دارد كه تاريخ زندگي گذشته خود را براي همديگر تعريف كنند، خداوند عيبها راپوشانيده و شما هم با تحقيق ازدواج كردهايد. حال ميگويد ديگر تعريف كن… زن احمق هم هر لغزشي دارد به مرد احمق ميگويد، حماقت است انسان عيب خود را بگويد، انسان نبايد عيب خودش را به احدي بگويد حتي به خدا، بله به خدا بگويد من چنين گلي به آب دادهام؟ كسي حق ندارد از گناه كسي فيلم برداري كند، و تكثيرو چيزي كه خدا مخفي داشته اظهار شود. حديث: خداوند يكسري گناهان را ميبخشد ولي كسي كه به دست خود آبرويش را برده نميبخشد. عروس ودامادچه كاربه زندگي گذشته همديگردارند، دروغ گفتن حرام است ولي راست گفتن هم واجب نيست. بعد ميفرمايد: «وَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِي فَلَمْ أَهْجُرْه» چه گناهاني كه عرضه شد و من بايد ترك ميكردم، ولي نكردم. يك گناه و فيلم ديد حداقل اخم ميكرد. حديث: در مقابل گناه قيافه (اخم و يا اظهار مخالفت و ناراحتي) بگيريد. اگر برگهاي باشد كه شما لغزشها و گناهانتان را در آن بنويسيد مينويسيد و اين جواب را ميدهيد كه از ديوار كسي بالا نرفته، دزدي و كبوتر پراني نكردهام؟ مثال: اگر شما با نور كمي وارد سالني شدي پرسيدند آنجا چه بود؟ ميگويي هيچ مگر بشكه يا كاميوني باشد ولي اگر نورقوي باشد يك چوب كبريت را هم ميبيند و اين معناي آن است كه هر كس ايمانش قوي باشد عيبها را ميبيند ولي اگرايمان مثل چراغ قوه باشد جز كاميون و بشكه و دو سه عيب بزرگ بقيه را نميبيند.
4- مشاركت در گناه ديگران
«وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي» خودم را زير ذره بين ببينم، زدي، خوب كردي، و هر كس در دلش به لغزش ديگران راضي باشد در كار بد آنها شريك است. رضايت بر گناه، دلالي است. حديث: اگر كسي ميرود نگاهش به دختر افتاد گفت حسن آقا ببين و دومي هم نگاه كرد گناه دومي هم براي اين دلال مينويسند. ديگران را به اين راه دعوت نكن. همه هواي سالم ميخورند، شما پول داده هواي آلوده با سيگار تنفس ميكني، ديگران را به اين كار دعوت نكن. بيعلت گناه كرده بعد هم فراموش كرده، جمع شده و اثر خودش را ميگذارد. در بعضي از گناهان با چند واسطه شريك است مثلاً درباره شراب داريم: حديث داريم: «لَعَنَ اللَّهُ وَ غَارِسَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِيَهَا» (منلايحضرهالفقيه/ج4/ص8 ) خداوند لعنت كند كسي كه درخت انگور را به قصد شراب ميكارد و كسي كه ميفروشد و مشتري آن و خورنده آن را. حديث را شمردم ده گروه را ميگويد كه در اين كار كمك كردند، آنان كه بشكه و شيشه و بطري آن را ساختهاند و كسي كه شراب را داخل شيشه ريخته و به كارتن چيده و سوار كاميون كرده، راننده آن براي حمل و نقل، دلال آنها الحمدلله لب به شراب نگذاشته ولي با كاميون گاهي آن را حمل ميكند مثل بعضي قاچاقچيها كه خود سيگاري هم نيستند ولي دلال مواد هستند و ديگران را آلوده ميكنند. آقاي قرائتي چه ميگويي؟ ميخواهم نورافكن دعاي صحيفه سجاديه را به دلها انداخته بفهميم چقدرعيب داريم مثلاً صداي اذان را ميشنويم بي توجه هستيم اين بي ادبي نيست اگر شما نسبت به استاد بي ادبي كني نمره انضباط را كم ميكند، اگر ما بي ادبي نسبت به اذان كرديم «حي علي الصلوة»، «حي علي الفلاح» بي توجه، «حي علي خير العمل» اين تلفن خداست، صدامي زند، براي حرف زدن با خدا، چقدر بي توجهي كردهايم، اين بي ادبي نيست؟
5- گناه تحقير ديگران
بعضي كلمات را ناقص ميگوييم، نفتي، آشغالي آيا اين اهانت نيست؟ او هم انسان و مسلمان است. فردادختر او هم كه ميخواهد عروس شود ميگويند داماد آشغالي شدهاي؟ مسلمان نيست؟ حق حيات به گردن همه ندارد؟ كارمند عزيزي كه حق حيات و بهداشت دارد را بايد تحقير كنيم؟ كه فردا پسر و دخترش در جامعه هم تحقير شود؟ او مرد و ما نامرد, او مرد خدمت به ماست و ما نامرد تحقير كردن او. چقدر ما اين كلمات زشت را گفتيم. الاغ ايستاده يكي از كارهاي غلط تصويري در كتاب ديني دوم دبستان هم اين هست كه ماهي را در تنگ ميگذاريم خداوندبه او بال داده براي شنا چه كسي گفت هستي او بايد فداي كيف تو شود! مگر نميداني حيواني كه به قصد كيف شكار شود گوشت آن حرام است؟ مگر ميشود دنيا را به هوس گرفت؟ دوست دارم، اين پرنده در قفس باشد. جواب خداوند را چه خواهند داد؟ چرا؟ همين طور كه تو حق داري او هم حق پرواز دارد و ماهي حق شنا، خدا ميداند آنقدر از اين گناهها كردهايم. هستي و جنگلها و زمين مقدس است و ماهي و آب دريا و خلافهايي كه در اين انجام دادهايم، حديث: «إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم» (بحارالأنوار/ج32/ص7) شما نسبت به قطعات زمين و چهارپايان مسئول هستيد. اذيت حيوان در حمل بار و… را به حساب نميآوريم و خيلي از خلافها را گناه نميدانيم تا درباره آن استغفار كنيم، معناي زيادي شرور و ياد آنها توجه به اين مسائل است. مقابل كسي كه وضع خوبي ندارد ميوه نوبر خورده و عاليترين لباسها را پوشيدهايم. يك دختري كه آرايش كرده و دل جوآنهارا ميسوزاند چقدر گناه ميكند. خداوند در قرآن ميفرمايد: (فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار) (بقره /175) آنها چقدر تحمل دارند نسبت به آتش. چقدر آدم را با اين لباس، و سر و سينه قشنگ خود سوزاندي؟ چرا ميوه نوبر خوردي و در روستا برج ساختي؟ جز اين نيست كه ميخواهي ديگران بسوزاني. حديث: كساني كه با بنايي دلها را ميسوزانند قيامت گرفتار خواهند بود.
6- مراتب گناه و عذاب آن
كمي دقت كنيم دنيا چيزي نيست، صد سال قبل نبوده و صد سال بعد هم نيستيم. افرادي كه پدر و مادر دارند خداوندبه آنها ببخشد ولي به آنها كه پدر از دست دادهاند اگر بگويي چند سال است ميگويد 20، 30 سال است با 10 سال كم و زياد مطرح ميكند، فرزندان تاريخ مرگ ما را فراموش خواهند كرد. سؤال: چرا با 30، 40 سال گناه براي هميشه بايد در آتش جهنم بسوزيم؟ جواب: (يك جواب را قبلاً گفتهام و يك جواب را تازه يافته ام). حديث داريم نگاه نكنيد به كوچكي گناه بلكه به مورد گناه. مثلاً يك سيلي به فرزند و يك سيلي به مادر از نظر ظاهر و حجم و زمان كار يكي است ولي از نظر برخورد مردم با اين دو خيلي فرق وجود دارد، به مادر يا به استاد خيلي فرق ميكند. نگو يك گناه كردهام يك دروغ گفتهام بله يك گناه است و به ظاهر كوچك ولی خلاف در مقابل خداي بزرگ بوده، هرچه طرف مهم باشد خلافش هم مهمتر است. ويا: ممكن است يك نارنجك كه به ظاهر هم كوچك است در يك اتاق خالي و كوچك منفجر ميشود و يك نوع خرابي به بار ميآورد ولي برخورد با اين جرم يك حسابي دارد و يك وقت همين نارنجك را در يك سالني كه نفر هستند گذاشته و منفجرميكنند در اين صورت به نحو ديگري با مجرم آن برخورد ميكنند. نارنجك و سيلي به ظاهر كم و كوچك است ولي بايد به آثار آن نگاه كرد. مي گويد نماز نخواندهام چي شده؟ هستي ما و نعمتها از اوست. حديث: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى صَغِيرِ الذَّنْبِ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى مَا اجْتَرَأْتُمْ» (وسائلالشيعه/ج15/ص313) نگاه نكنيد به گناه كوچك بلكه نگاه كنيد چه هدفي را دنبال ميكردهايد. حديث: «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ» (كافي/ج2/ص287) بپرهيزيد از گناه كوچك كه آنهابخشيده نميشود. حديث: گناهان بزرگ را خدا ميبخشد ولي گناهان كوچك را نميبخشد. به دليل اين كه گناهان بزرگ را مرتب ياد كرده و اظهار ندامت و پشيماني ميكند، ولي گناهان كوچك را ميگويد چيزي نيست، و لذا پشيمان نشده و عذر خواهي هم نميكند پس خداوند نميبخشد، ولي گناه بزرگ را اظهار ندامت وپشيماني و عذر خواهي در پي دارد پس خداوند هم ميبخشد. مثال: يك وقت عصباني شده سنگي را به طرف كسي پرتاب ميكند متوجه شده پشيماني و عذر خواهي ميكند با اين كه سنگ يك كيلو بوده ولي در پي آن عذر خواهي بود پس بخشش هم هست. ولي يك وقت يك سنگ و گچ كوچك را پرتاب كرده، مي گويم اين كه چيزي نيست ولي اين را طرف نميبخشد چون گفت چيزي نيست. روزنامه مينويسد حالا يك زن دو تار مويش پيدا شده چيزي نيست، ممكن است خداوند يك زن بد حجاب را كه توبه و عذرخواهي كرده ببخشد ولي دو تار مو را نه. يك وقت صد تومان بدهكاري را به طرف چيزي نميداند طرف نميبخشدولي دو هزار تومان را با عذر خواهي و اظهار نداري ميبخشد.
7- كوچك شمردن گناه خطرناكتر از نفس گناه
حديث داريم «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ» (وسائلالشيعه/ج15/ص312) بدترين گناه آن است كه انسان بگويد چيزي نيست. حديث: «أَرْبَعَةٌ فِي الذَّنْبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَارُ» (مستدركالوسائل/ج11/ص348) چهار چيز كه خطرش از خود گناه بدتر است 1- استحقار: كوچك شمردن گناه. 2- افتخار: من را ميبيني اين كار را كردم، يك نيشگون گرفتم، گناه هم همين طور است. من يك بوق زدم طرف ترسيد. 3- استبشار: لبخند زدن به گناه. كسي ديگري را مسخره كرد يكي هم ايستاده ميخندد انسان از اين بيشتر ناراحت ميشود. او را كمك كرد. 4- اصرار خداوند در قرآن ميفرمايد: مجرمين در قيامت ميگويند عذاب اين بزرگان را دو برابر كن: (رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذاب) (احزاب /68) خداوند در قرآن ميفرمايد: براي همه دو برابر است: «لِكُلٍّ ضِعْف)(اعراف/38) آنها معلوم است دو برابر براي ضعيفها و فقيرها چرا؟ براي اين كه هم گناه كرده و هم دنباله روي آنها را كرده است آنها تشويق شدند وتحريك در زمينه خلاف گناه شدند. مگر ميشود همه جا كف زد و تشويق كرد و خنديد، بلكه بايد برخورد كرد كه كار شما خلاف است كار مردم را راه نمياندازد و بهانه ميكند كه شايد دا خودم احتياج داشته باشم، از خودكار، وسايل منزل، پول خرد، وام دادن، سواركردن دوست به ماشين خودداري كرده و پيشاني خود را ميخواراند كه او را نبيند. همه خلاف است. بايد نور قوي ايمان را در روح انداخت و تمام ريز و درشت خطاها و گناهان را ديد. اين خودسازي است. خدايا تمام لغزشهايي كه ميدانيم و نميدانيم از ما دور گردان و در لغزشهاي آينده دست ما را بگير و ما را ببخش و توفيق جبران و عذر خواهي و از كساني كه مورد تحقير قرار گرفتهاند به ما مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1520