responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1546

موضوع: دعاي مكارم الاخلاق(5)، عوامل نشاط و كسالت

تاريخ پخش: 78/12/05

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

«وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْك» (صحيفه‌سجاديه/ص92)
«اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحجة ابن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا» اين دعايي است كه سفارش شده زياد بخوانيد، يعني:
خدارا براي قطب عالم هستي (امام زمان ع) يار ياور باش چشم باش و حكومتش را در جهان مستقر كن.
بحث ما در باره تفسير دعاي مكارم الاخلاق بود در ماه رمضان و به آن جمله رسيديم كه امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ»
خدايا: مرا گرفتار نكن كه نسبت به عبادت دچار كسالت بشوم. نماز در قله عبادات است. نگوييم يك زماني كارهايي مثل خدمت به محرومان را داشتيم، ولي الآن حوصله آن را نداريم، حوصله مسجد و مطالعه و خدمت به مردم را نداريم.

1- عوامل كسالت و نشاط

الف: ايمان به رضا و پاداش‌هاي الهي
گاهي رضايت مهمان عامل ميشود كه زن زحمات آشپزي را ساعت‌ها تحمل كند تا موجب شادي و رضايت مهمان باشد.
ب: توجه به مسئوليت
پس انداز در بانك دارد و رفيق و هم شاگردي او چك برگشتي و ورشكستگي دارد خداوند به شما داده و ازاو گرفته و هر دو حالت امتحان است. ما در مقابل ديگران مسئول هستيم، مگر اين كه غفلت كنيم.
ج: دوستان با نشاط
رفيق ترسو در انسان تأثير مي‌گذارد. حديث داريم که با انسان ترسو مشورت نكنيد.
حديث: علي(ع) مي‌فرمايد: از هر چه ترسيدي برو داخل آن، خود را بينداز داخل آن، داخل كتابخانه كه كسي نباشد انسان يك ربع ساعت خسته مي‌شود و نشاط ندارد و اگر همه مطالعه كنندانسان تحريك و تشويق مي‌شود.
د: كار دسته جمعي
اگر كسي به تنهايي امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و ديگران پشتيباني نمي‌كنند او سرد مي‌شود، اگر ديد همه مي‌گويند و از هم دفاع ميكنند براي اين كار نشاط پيدا مي‌كند.
ه: تفريح
كارها زياد دنبال هم نباشد، امام جمعه خطبه ميخواند مي‌فرمايد: وسط خطبه‌ها بنشينيد نمازهاي يوميه با هم نيست جدا از هم است.
مثل كسي كه يك نفس يك كيلو آبغوره مي‌خورد حالش خراب مي‌شود.
طلبه‌هايي كه وسط درس تفريح مي‌كنند تا آخر عمر با نشاط مطالعه مي‌كنند و آن‌ها كه يكسره مي‌خوانند چند مريضي پيدا مي‌كنند و مي‌روند.
و: انتخاب كاري كه با ميل باشد، تمايل و فطرت
مثل اينكه به كسي كه ميلي به شعر ندارد بگويند شعر حفظ كند مشكل مي‌شود، بايد گرايش‌هاي روحي هم لحاظ شود انسان بايد به كار خود علاقه داشته باشد.
ز: نياز
اگر صبح كه حال رفتن به دكان نانوايي را نداري، ببيني نان نداريد و مهمان و بچه مدرسه‌اي هست بالاخره انگيزه براي تهيه نان پيدا مي‌شود، نياز خود و جامعه ايجاب مي‌كند.
اگر ديد جامعه نياز دارد و از زحمات او قدرداني مي‌كند.
ح: زيبايي محل كار
محل كار و مسجد اگر نظيف و زيبا باشد به انسان انگيزه خواهد داد.
ط: كارهاي كوتاه مدت
مثلاًاگر دختر مي‌خواهد قالي بافي ياد بگيرد با قالي متري شروع كردن اشتباه است، چون حوصله نمي‌كند. براي حفظ سوره بقره مأيوس مي‌شود ولي با سوره‌هاي كوچك انگيزه‌اش قوي مي‌شود.
ي: حمايت دولت و تشويق مردم
اين‌ها نمونه عواملي است كه به انسان نشاط مي‌دهد و اگر ما بخواهيم خوبي‌ها زياد شود بايد به اين عوامل را توجه كنيم. در گرايش‌ها و نيازها هر كدام از اين عوامل نباشد مايه و سبب كسالت خواهد شد. وجود آن‌ها نشاط و نبود آن‌ها كسالت آور خواهد بود.
البته اين كه امام(ع) ميفرمايد: مرا گرفتار به كسالت نكن؛ گاهي هم كسالت در عبادت براي اين است كه انسان اسرار آن را نمي‌داند. بخوانيم و نخوانيم چه مي‌شود؟ اگر ما خدا را بشناسيم به حرف زدن با او عشق مي‌ورزيم. بلوغ معرفتي پيدا نكرده‌ايم، گرچه سنشان زياد باشد چون ماچند رقم بلوغ داريم.
الف: بلوغ جنسي
ب: بلوغ اقتصاد: ممكن است 40 ساله باشد ولي براي سبزي خريدن كلاه سرش بگذارند مي‌فرمايد: (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ) (نساء /6) درباره يتيم‌ها پس اگر به رشد رسيدند اموالشان را به آن‌ها برگردانيد بگذاريدچند معامله كند، اگر مي‌تواند خريد و فروش كند، اين بلوغ اقتصادي است.
ج: بلوغ عرفاني
شما به يك بچه بگو عروس مي‌خواهي يا بستني مي‌گويد بستني، اما به يك جوان 20 ساله بگو عروس مي‌خواهي يا بستني؟ مي‌گويد: همه دنيا فداي عروس اين مسأله شناخت است.

2- عوامل كسالت در عبادت

كسي كه در نماز كسل است بايد بببيند اشكال از چيست.
1- گناه وسيله كسالت است
حديث: به امام(ع) عرض كرد من قبلاًنماز شب مي‌خواندم الآن كسالت دارم.
فرمود: روز گناه مي‌كني شب توفيق از شما سلب ميشود.
با چشمي كه گناه كرده، نه گريه مي‌كند و نه مي‌تواند حضرت مهدي (عج)را ببيند.
موقع نماز حضور قلب ندارم. چون حرف‌هاي نامربوط زده و فكر كرده‌اي. ما تا قبل از نماز حرف‌هاي متفرقه مي‌زنيم درباره نخود و لوبيا و دلار و سكه و قالي صحبت مي‌كنيم. بالاخره گراني است پياز هم گران است «قد قامت الصلوة»، «الله اكبر».
نمي‌شود از پياز رفت توي خداوند. فكر پر از پياز و سيب زميني است. خداوند گم مي‌شود اگرروح از غيرخدا پر شد جايي براي خداوند نمي‌ماند. گاهي هم كسالت مربوط به جسم و توان انسان است كه بدن ديگر نمي‌كشد و آمادگي ندارد.
قرآن در باره نشاط در دينداري مي‌فرمايد: بايد جدي باشد.
(خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ) (مريم /12) قرآن را محكم بگيريد.
(في‌ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) (مؤمنون /2) نماز با خشوع و ذوق باشد. از اين كه با خداحرف مي‌زني لذت ببري.

3- رابطه شناخت و معرفت با نشاط

اگر با يك وزير و وكيل و رئيس و مديركل، رئيس جمهورورهبري، صحبت داشته باشيم با نشاط است، هر چه در باره آن مقام شناخت بيشتر باشد لذت و نشاط بيشتر است.
امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» براه تو‌اي خدا كور نشوم، مخلوط نشود حق و باطل، بگوييم بالاخره ما نفهميديم چه كسي حق است.
شخصي در جنگ صفين ديد يك طرف علي بن ابيطالب(ع) و طرف ديگر طلحه و زبير از اصحاب پيامبر(ص)، هر دو ازاصحاب پيامبر با هم جنگ مي‌كنند. (حالا هم مي‌گويند كه اين آخوندها با هم دعوا دارند و اين مسئولين هم با هم)حضرت فرمود: چه فكر مي‌كني؟ گفت: چنين، فرمود: چرا به آدم‌ها نگاه ميكني اول ببين منطقت چيست بعد دنبال آدم‌ها برو.
مثلاً: اول شناخت پيدا كن كه غيبت بد است. بعد هر كس غيبت كرد معلوم مي‌شود او هم بد است. اشتباه ما اين است كه وقتي منطق نداريم سراغ آدم‌ها مي‌رويم. بعد هم وقتي ديديم آن آدم غيبت كرد مي‌گوييم پس لابد غيبت هم جايزاست.
علي(ع) مي‌فرمايد: «اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‌» (بحارالانوار/ج40/ص125)
اول حق را بشناس، آدم‌ها را دنبال منطق ببر نه منطق‌ها را دنبال آدم‌ها فحش بد است, پس هر كس فحش داد آدم بدي است، شما مي‌گوييد اين بزرگوار است لابد فحش او هم خوب است.
عوامل كوردلي: «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ»
الف: جهل و غرور معرفت نمي‌گذارد. تا اطاعت و تبعيت كند.
ب: غرور: اجازه نمي‌دهد تا حق برايش ثابت شود. توپ اگر بسته باشد به اقيانوس اطلس هم برود آب در آن نمي‌رود.
ج: گاهي هم علم
مثل اين كه شب اگر يك لامپ كوچك روشن باشد انسان ستاره‌ها را نمي‌بيند ولي اگر خاموش شود به راحتي آن هاديده مي‌شوند. گاهي با علم كم هم انسان از حقيقت باز مي‌ماند و نمي‌بيند. پس اينجا علم مايه و باعث جهل مي‌شود.
د: تقليد نابجا
من يك وقتي گفته‌ام بعضي حرف‌ها را بايد تكرار كرد چون ما 20 سال قبل آمده‌ايم در تلويزيون و در اين سال‌ها يك نسلي عوض شده‌اند اجازه بدهيد در يك دقيقه تكرار كنم.
1 – تقليد عالم از عالم: بد است اگر ميفهمي چرا آن را كنار مي‌گذاري.
2 – جاهل از جاهل: خود هم نمي‌داند.
3 – عالم از جاهل: مثل اين كه انسان مي‌فهمد خوب و بدي لباس را ولي مي‌گويد مد است.
4 – جاهل از عالم: اين خوب است.
معناي تقليد اين است كه خدايا مرا خلق كردي چيزهايي از من مي‌خواهي و من هم نمي‌دانم و قرآن را هم نمي‌فهمم پس از كسي كه قرآن و اسلام را مي‌فهمد تقليد مي‌كنم.
تقليد يعني راه و رسم زندگي و احكام را از كسي كه قرآن و اسلام شناس است ياد بگيريم.
زلف را وقتي نمي‌توانيم بياراييم مي‌دهيم به دست آرايشگر، و پيراهن را به خياط. مي‌فرمايد: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (نحل /43) از كارشناس بپرسيد.
تقليد: يعني مراجعه به كارشناس و اين فقط مربوط به اسلام و آخوندها نيست، در همه دنيا در همه مسائل به كارشناس مراجعه مي‌كنند.
ه: خرافات
و: تعصب: مادر وقتي بر بچه خود تعصب دارد اگر با ديگري دعوا كرد گر چه حق با ديگري باشد از بچه خود طرفداري مي‌كند. تحقيق هم نمي‌كند حق با كدام است چون بچه خود را دوست دارد اجازه نمي‌دهد.
ز: جو زدگي
مي‌گويد: خواهي نشوي رسوا هم رنگ جماعت شو، همه زدند ما هم رقصيديم، ديدم همه اينطور مي‌گويند: (أَطَعْنا سادَتَنا) (احزاب /67) فرداي قيامت به آن‌ها مي‌گويند چرا گمراه شديد؟ همه به همديگر مي‌گويند تقصير ديگري است.
مي‌گويند: (لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ) (سباء /31) اگر شما نبوديد ما دين داشتيم.
در جواب مي‌شنوند: (قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنينَ) (صافات /29) شما از اصل دين نداشتيد.
ح: دوست بد
ط: آرزوها: به خاطر آرزوها حق را نمي‌تواند بشناسد.

4- رسيدن به آرزوها با تكريم والدين

فردي و آقايي رفت نجف به عشق درس و اجتهاد و رشد، پدرش به او نامه نوشت كه من پير شده‌ام و نياز به تو دارم. اوهم رفت داخل حرم اميرالمؤمنين(ع) و گفت: يا علي خود مي‌داني كه من نسبت به علم و دانش و فقه و اين كه در جوار تو هستم عشق مي‌ورزم ولي پدرم امروز به من نياز دارد و من فعلاً دست از آرزوهاي خود براي نياز پدر برمي دارم. آمد كنار پدر و به همين خاطر به مقام مهمي رسيد و اگر بگويم همه شماها او را مي‌شناسيد و بر عكس او را هم سراغ دارم كه20 سال پدر و مادرش سوخت‌اند و او هم اعتنا نكرد و گفت مي‌خواهم درس بخوانم، مي‌خواست مهم شود اتفاقاً مهم هم نشد.
كسي كه برگشت چايي به دست پدر داد مهم شد و او كه نيامد مهم نشد. عزت و ذلت دست خداست، افرادي كه براي عزت خود خيلي تلاش مي‌كنند آخر هم ذليل مي‌شوند.
ي: دنياپرستي
ك: بدعت‌ها
اين عوامل وابرهايي است كه جلوي خورشيد حق را مي‌گيرد و انسان نمي‌تواند حقيقت را ببيند.
انشاءالله راه كربلا باز و بازتر شود همه برويد كربلا و كاظمين، در زيارت امام جواد(ع) بعد از سلام يك دعا است كه: «اللهم أرنا الحق حقا» (رساله‌حول‌/ص23)
حق را حق و باطل را باطل ببينيم و در فهم حق و باطل گيج نشويم.
بسياري از آن‌ها كه ترياكي شده‌اند از كانال حق بوده، گفته‌اند ترياك براي اعصاب و استخوان ونشاط خوب است، يك بست طوري نيست. بعد از يك بست، يك بست ديگر در نهايت عادت مي‌كنند. «وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ»

5- حفظ دين در مقابل تحريك منحرفين

جمله بعد: «وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْك» خدايا به من توفيق بده كه من با كسي كه از تو جدا شده وصلت نكنم.
با كساني كه از خدا بريده‌اند رفيق نشوم.
قرآن مي‌فرمايد: (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه) (مجادله /22) اگر دين داريد با دشمن خدا رفيق نشويد.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: اگر پدرهم ازدين بريد تسليم او نباشيد, گر چه نبايد با او هم بد رفتاري كنيد.
دختران، پسران اگر پدران و مادران خواستند شماها را از دين جدا كنند تسليم آن‌ها نشويد و اين هم كه مي‌فرمايد: (بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا) (بقره /83) به پدر و مادر نيكي كنيد. اين در صورتي است كه آن‌ها عوامل انحراف انسان نباشند ولي اگر: (وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بي‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما) (لقمان /15) اگر آن‌ها تلاش كردند كه از خدا جدا شده و شرك بورزيد پس آن‌ها را اطاعت نكنيد. چه كافر و چه مسلمان، نه بد رفتاري كنيم و نه تسليم شويم نسبت به پدران و مادران منحرف.
آياتي در قرآن داريم براي انزوا و از گردونه خارج كردن (دَع) (احزاب /48) و (ذَرْهُم) (حجر /3) و (أَعْرِضْ عَنْهُمْ) (مائده /42) و يعني رهاكنيد آن‌ها را.
(وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا) (نور /4) هرگز از آن‌ها شهادت و گواهيشان را نپذيريد.
«وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِك» (مستدرك‌الوسائل/ج8/ص349) با آن‌ها مشورت نكنيد.
«لَا تُجَالِس» (من‌لايحضره‌الفقيه/ ج2/ص 618) (با اين افراد) ننشين.
«لَا تُصَاحِب‌» (مستدرك‌الوسائل/ج8/ص352) (با اين افراد) مصاحبت نكن.
«لَا تَزَوَّجَن‌» (وسائل‌الشيعه/ج20/ص35) زن به او نداده و با او ازدواج نكنيد.
«لا تُطِع» (وسائل‌الشيعه/ج15/ص85) اطاعت نكن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1546
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست