نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1547
موضوع: دعاي مكارم الاخلاق (6)، توسل و پيوند به خدا و بريدن از مخلوق
تاريخ پخش: 78/12/12
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
«وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَةِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلَانَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين» (صحيفهسجاديه/ص92) بحث ما شرح دعاي مكارم الاخلاق است كه بسيار جالب و آموزنده است و سيماي يك انسان كامل و مناسب را ترسيم كرده و اين كه چگونه بايد باشيم و امام سجاد(ع) چگونه از خداوند ميخواهد. ماه رمضان شروع كرديم تا بعد از ماه رمضان هم ادامه دادهايم باز در اين جلسه: «وَ لَا مُفَارَقَةِ» ولا مفارقه وجمله قبل از آن كه معني كرديم، دوباره معنا كنيم
1- آئين دوستيابي
«وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ» يعني با آنها كه با تو (خدا) قهر هستند من رفيق نشوم يعني رفيق بد نگيرم و اين دنياي دوست يابي است كه با چه كسي رفيق شده يا نشويم. قبلاً توضيح دادهام ديگرتوضيح نميدهم, بحث امروز ما اين است. «وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ» يعني از خوبها جدا نشده و به بدها وصل نشوم. سؤال: خوبها كيانند؟ «مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ»؟ جواب: اول بايد بشناسيم اولياء خداچه كساني هستند بعد از آنها جدا نشويم. ما اولياءخدا را از «يحب » آنهايي را كه خدا دوست دارد ميتوانيم بشناسيم و ببينيم اين كلمه كه خدا آنها را دوست دارد درباره چه كساني به كار رفته؟ در قرآن در باره گروه و افرادي هست. مثلاً ميفرمايد: (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه) (مائده /119)خدا از آنها و آنها از خدا راضي و خشنود هستند. آنها كه نامشان در گروه آمده به طور خلاصه ميگوييم: 1- مؤمنين مخبتين صابرين شاكرين مجاهدين و السابقون (پيش كسوتها) 2- عابدين آمرين به معروف مقسطين (عدالت پيشه گان) 3- توابين مقيمين نماز 4- منفقين حال از خدا ميخواهيم كه از اينها جدا نشويم، چون رفيق بر رفيق اثر ميگذارد. سورهاي است در قرآن به نام «عبس » ماجرايي دارد كه اين گونه است: پيامبر اكرم(ص) در مجلسي نشسته بودند پيرمرد نابينايي عصازنان وارد شد و حضرت را صدا ميزد، به صورت «يا محمد» يكي در جلسه «عبوس » كرده و حالت ترش رويي نشان داد نسبت به آمدن او آيه نازل شد كه: چرا از اين كه يك نابيناي فقير آمد ترش رويي كرد. بسياري از بينيان هدايت نشده و نابيناها هدايت ميشوند، به سراغ سرمايه دارها رفته و متصدي كار آنها شدهاي، و آن كس را كه با زحمت خودش را رساند و فقير است بي اعتنايي كردي. در يك سوره آيه آدمي را كه به يك فقير نابينا ترشرويي كند به رگبار انتقاد ميگيرد. و اين در حالي است كه براي نابينا چه بخندي يا اخم كني متوجه نميشود ولي لازم نيست او بفهمد اخلاق و اين نوع برخورد گرچه براي نابيناپسنديده نيست. اينطور نيست كه اگر فهميد بد است اخلاق و انضباط يك ارزش است. براي چراغ قرمز بايد ايستاد چه پليس باشد چه نباشد. اين فقير با خدا بود چرا براي او اخم كرد؟ سرمايه دارد به پيامبر(ص) گفتند تو فقرا را رها كردهاي ما به تو ميپيونديم آيه آمد: (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا) (هود /29) من هرگز مؤمنين را طرد نميكنم.
2- ارزيابي و هدايت نفس خود
سؤال: چطور بفهميم كه خداوند ما را دوست دارد؟ جواب: حديث: رجوع كن به خودت ببين. «إِذَا رَأَيْتَ نَفْسَكَ تُحِبُّ الْمَسَاكِينَ وَ تُبْغِضُ الْجَبَّارِينَ فَذَلِكَ آيَةُ رِضَايَ» (مستدركالوسائل/ج12/ص234) اگر به وجدانت مراجعه كرده، ديدي فقرا را دوست داشته و ستمگران را دشمن ميداري اين علامت خشنودي من است يعني خشنودي خداست. دو نفرشما را مهمان ميكنند يكي فقير و يكي هم رئيس كارخانه يا عيد كه نزديك است خانه كدام فاميل ميروي؟ فقير يا سرمايه دار؟ و چه برخوردي با هر دو داري، و باچه كسي دوست داري عكس و فيلم برداري كني؟ و اگر دو خواستگار ميآيد به سراغ دين و مكتب و قرآن يا خانه وسرمايه و تلفن ميروي؟ جهت عقربك روحت به كدام طرف ميرود؟ آيا ميل به فقير يا سرمايهدار دارد؟ سؤال: مساكين چه كساني هستند؟ سؤال: و فرق مسكين با مسكن چيست؟ «مسكن » يعني منزل و «مسكين » كسي است كه از فقر داخل خانهاش مينشيند، فقير خانه نشين ميگويد: به مهماني نميروم چون بايد پس بدهم و من نميتوانم. حديث داريم: «وَ إِيَّاكُمْ وَ مُجَالَسَةَ الْمُلُوكِ وَ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَفِي ذَلِكَ ذَهَابُ دِينِكُمْ وَ يُعَقِّبُكُمْ نِفَاقاً وَ ذَلِكَ دَاءٌ دَوِيٌّ لَا شِفَاءَ لَهُ وَ يُورِثُ قَسَاوَةَ الْقَلْبِ وَ يَسْلُبُكُمُ الْخُشُوعَ وَ عَلَيْكُمْ بِالْأَشْكَالِ مِنَ النَّاسِ وَ الْأَوْسَاطِ مِنَ النَّاس» (مستدركالوسائل/ج12/ص310) بپرهيزيد از همنشيني با پادشاهان و فرزندان دنيا و بر شما باد به همنشيني با متوسطين از مردم. دعايي دارد امام سجاد(ع) به نام ابوحمزه ثمالي، در يك جمله از دعا دارد كه چه چيزهايي باعث ميشود در نماز دچارحواس پرتي بشويم. چون بعضيها ميپرسند: چرا نماز ما فيزيك دارد، نه شيمي؟ ظاهر دارد ولي روح ندارد مثل انگورهاي پلاستيكي آب ندارد. امام سجاد(ع) دليل سستي در نماز را «أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً» (بحارالانوار/ج95/ص85) چنين ميفرمايد: حضرت دليل ميآورد يكي از آنها اين است كه: «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلَفُ مَجَالِسَ الْبَطَّالِين» (بحارالانوار/ج95/ص87) خدايا شايد ديدهاي كه من انس و الفت دارم به مجالسي كه افراد در آن باطل گو و هرزه گو هستند. اين كه ما مردم را بخندانيم و يا سيماي جمهوري اسلامي بخنداند حرفي نيست ولي نبايد دلقك بشويم چون مؤمن عزيز است و حق ندارد خود را دلقك ديگران كند. تفريح هست دلقكي نيست، عزت هست سبكي نيست.
3- خنده و تفريح بدون گناه
تجربههاي تلخ ما: چند طلبه نشسته بوديم گفتيم هر كس (در منبر و تبليغ) خراب كرده بگويد: هم بخنديم و هم تجربه كسب كنيم يكي گفت من روي منبر به جاي اين كه بگويم صلوات بلند گفتم «بسم الله» بلند ختم كنيد. هر كس دسته گل به آب داده گفت و ما هم ميخنديديم شايد 30، 40 دقيقه خنديديم يك گناه هم در آن نبود. ولي درجلسات حتماً بايد يكي را دست بيندازند و مسخره كنند چرا همراه با اهانت به مؤمنين؟ ما بلد نيستيم بخنديم؟ (قبلاً ميگفتيم نميدانيم ماست خوردن را) يكي از مسئولين با كمال تأسف گفته بود ما بايد مردم را شاد نگه داريم مردم با موزيك خيلي خوشحال هستند. كسي كه براي مدرسه و كيف و كفش فرزندش گرفتار است، آيا موزيك بزني شاد ميشود؟ اگر مسئول فرهنگي چنين بگويد انسان شك در خيلي چيزها ميكند، آيا برنامه شاد معنايش موزيك نواختن ودلقك بازي است؟ آنقدرعلماي ماكتابهايي نوشتندكه من خودم انشاءالله يك نمونهاش را ميخواهم تأليف كنم من دو هزارساعت در تلويزيون صحبت كردهام نوارها را گوش داده و طنزهايي را كه در اين سالها گفتهام جمع آوري كردهاند يك كتاب طنز براي همه، بيمارها، مريضها، بازنشستهها و خستهها تا بخوانند و بخندند و آن هم طنزهايي كه درآن درسها و آموزشها هم هست. ميشود طنزو خنده و رشد با هم باشد. حديث: همنشيني با حكما باعث زنده شدن قلبها و شفاي نفسها است. حديث: «جالس الفقراء تزدد شكرا» (غررالحكم/ص430) اگر با فقير نشستي روحيه شكر گذاري پيدا ميكني و اگر با سرمايه دار همنشين شدي، آهي كشيده و ميگويي اين كجا و ما كجا؟ وقتي از خانه او بيرون ميآيي با بغض به خدا ميآيي و به عكس شكرگزاري و ناسپاسي در ما پيدا ميشود.
4- تذكر نياز هميشگي انسانها
ديوانهاي بود كاشان چون ديوانههاي كاشان هم عاقل هستند من چند چيز از ديوانهها ياد گرفتهام يكي اصل تربيتي. ديوانهاي در مسجدي كه پر از جمعيت بود شروع كرد به فحش دادن و همه خنديدند بعد ديد فايدهاي ندارد از امام جماعت تا بقيه اشاره كرد و گفت با تو بودم، در اين زمان او را گرفته و از مسجد بيرون كردند. يعني گاهي بايد تذكر عمومي و گاهي هم خصوصي باشد. اين كار ديوانه بود و من از او ياد گرفتم. اگر انسان آشپز باشد از پوست پرتقال هم مربا درست ميكند اگر آشپز نباشدبرنج رشت را هم كوفته ميكند. ارزش اين است كه از كمترين امكانات استفاده كنيم. يك ديوانه بود كاشان ميگفت هر كسي يك غصه دارد اگر همه را گرفته و جامعه بشود بي غصه بعد همه را يك جاجمع كرده و بگوييد دنيا جاي غصه است و اولياء خدا هم مشمولاند و هر كدام سهم يك غصه داريد انتخاب كنيد هر كسي خواهد گفت غصه خودم را بدهيد. اگر به غصه ديگران نگاه كرد ميبيند غصهي خودش برايش بهتر است چون عادت كرده. آيت الله بهجت را در فرودگاه ديدم به خود از دل درد ميپيچيد احوال پرسي كردم گفت مداوا كردهام خوب نشدهام البته اگر دعا كنم ميترسم كه خدا اين دل درد را بگيرد يك مرض بدتري نصيبم شود و من تازه به اين مريضي عادت كردهام.
5- گزينش صحيح دوستان
اگر خواستي با چنين دانشمندي همنشيني كن، البته همه دانشمندان هم به درد رفاقت نميخورند چون علمشان بالاست ولي خودشان نه. بعضي علمشان بيش از عقلشان و بعضي به عكس، و بعضي عاطفهشان بيش از عقلشان و بعضي برعكس هستند. توازن مهم است كه خصوصيات فردي و اجتماعي، الهي و مردمي با هم باشد. بچهاي سالم است كه تمام اعضاءاو با هم تناسب داشته باشد. اگر كله بزرگ و بدن كوچك يا به عكس باشدسالم نيست. فرموده با دانشمندي رفيق شويد كه: «يَدْعُوكُمْ مِنْ خَمْسٍ إِلَى خَمْسٍ» (مستدركالوسائل/ج8/ص327) از پنج راه به پنج راه ديگر ببرد: 1- «مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْيَقِينِ» از شك شمارا به يقين برساند. 2- «مِنَ الرِّيَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ» از رياكاري به اخلاص برساند. 3- «مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الرَّهْبَةِ» از دنيا گراييبه حقيقت گرايي برساند. 4- «مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ» از خود بزرگ بيني به تواضع برساند. 5- «مِنَ الْغِشِّ إِلَى النَّصِيحَةِ» از فريب و نيرنگ به با صفاييبرساند. نه با كسي كه اگر گناه و خطا ميكنيم با رفاقت با او به آنها اضافه شود. نسبت به دروغ و رشوه و ربا و ديگر تخلفات انسان را تحريك ميكند.
6- خدا بهترين پناه سختيها
امام سجاد(ع): در يك فراز ديگر دعا ميفرمايد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ» اصول: تهاجم به دشمن (گچ خوب نيست ممكن است يكي بگويد خود شما خوب نيست و خط شما، به يك نفرگفتم عمامهات بد است؟ گفت نه خواهش ميكنم بدي از خود شماست. چون ميگويند خواهش ميكنم خوبي از خودتان است بدي از خط است. كلمات، كلماتي است كه معمولاً معناي آن را همه ميدانند مثل، ضرورت، حاجت، سؤال. خدايا آنجا كه ضرورت دارد، از تو كمك ميخواهم و از تو سؤال ميكنم و از مردم گدايي نميكنم و به نزد ديگران اشك نميريزم و به هنگام فقر به نزد تو گريه و زاري و ناله دارم و به نزد رئيس بانك گردن كج نكنم و همچنين تاجران رباخوار، پناه نياورده متصل و محتاج به تو ميباشم. «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ» طوري نشود كه زمان ضرورت به سراغ غير تو بروم، و زمان نداري از غير تو سؤال نكنم و زمان ترس و احتياج به تضرع و زاري به نزد غير تو نروم. بعد ميفرمايد: «فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلَانَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ» پس اگر سراغ غير تو بروم، مستحق خواري و منع و اعراض و روي گرداندن تو از خودم خواهم شد اينها در مقابل همديگر است: به جاي «بك » بروم سراغ «غَيْرِكَ». به جاي «اسئلك » بروم سراغ «غَيْرِكَ». به جاي «تضرع اليك » بروم سراغ «إِلَى مَنْ دُونَكَ». نتيجه سراغ «غير» رفتنها ميشود: «خِذْلَانَكَ» و «مَنْعَكَ» و «إِعْرَاضَكَ». و اينها هم در سه بعد اثر منفي دارد «خوار» و «منع » و «روي گردان » خواهم شد – روحي اقتصادي اجتماعي مي گويند سراغ فلاني نرويد واوراهم دعوت نكنيدچون هميشه كاسه گدايياش دستش ميباشد و«انا غريب »مي گويد. همسايه ما 8 سال به ما حمله كرده و از اروپا و آمريكا كمك گرفت، و الآن كاسه گدايي به دست با نخست وزير اسراييل مخفيانه گفتگو ميكند. و براي دارو و… و اين نتيجه كار كسي است كه به غير خدا تكيه كند. از آنها كه كربلا ميروندسؤال كنيد يك توماني كه ميدهي چند نفر دنبال شما ميدوند؟ و روزي چند مرتبه برق از پايتخت ميرود؟ هتل چند ستاره او از مسافرخانههاي سطح پايين ما بدتر است. رفت سراغ غير خدا، شوروي و آمريكا و اروپا و كسي كه بر شرق و غرب تكيه و توكل كرد، خواري و تحقير و منع شده, كشتي را به گروگان گرفته و تعرض كرده و در هيچ كنگرهاي او را دعوت نميكنند. قرآن ميفرمايد: قدرتهاي غير الهي مثل تار عنكبوت هستند. يوسف(ع) لب چاه خنديد برادرانش گفتند چرا ميخندي؟ گفت من يك روزي نگاه كردم ديدم برادر بسيار قوي هيكلي وبا بودن شما هيچ كس نخواهد توانست به من بگويد بالاي چشم تو ابروست، حال ميبينم همان قدرتي كه به او تكيه كردم ميخواهد مرا در چاه بيندازد. آيهاي از قرآن: (فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّه) (ابراهيم /21) مجرميني كه البته در دنيا هم ضعيف و هم گناه كار بودند و «جاويد شاه » گفتند و مسلمانها را براي وفاداري به شاه شكنجه كردند و به دست قهار خداوند گرفتارشدهاند. به شاه ميگويند ما براي حفظ نظام شاهنشاهي چنين كرديم. حال ميتوانيد شما به فرياد ما رسيده و دردي امروز از ما درمان كنيد؟ «فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّه» ميگويند: ما هم داريم ميسوزيم. از اين آيه فهميده ميشود: الف: «إِنَّا» يعني طرفداري از ناحق جدي بود. ب: «كُنَّا» همواره طرفداري از ناحق بود نه يك دفعه آن هم به غفلت يا به زور. ج: «لَكُمْ» فقط براي اين افراد ظالم و ستمگر چنين بود. د: «لَكُم تَبَعاً» و اين خصوصيت و تبعيت به ناحق فقط براي اين افراد بود ه: «تَبَعاً» نميگويد «تابع » يعني تسليم محض بودند در مقابل آنها و شش دانگ تبعيت ميكردند. مثل اين كه ميگوييم فلان چيز شيرين است و يك بار ميگوييم شكر است نه اين كه او را شيرين كردهاند و در حقيقت ميگويد من فدايي و جان نثار بودم و بعد ميگويد: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّه» آيا (ما كه جان نثار بوديم در دنيا)شما امروز ميتوانيد يك روز براي عذاب ما تخفيف بگيريد؟ و اين نتيجه اطاعت از طاغوت است. بايد اطاعت از زن، همسر، رئيس، امير، و… در چهارچوب فرمانهاي خداوند باشد. آيا من گناه كنم كه فلاني برود مجلس ويا دين فروشي كنم تا او وكيل شود و رئيس شود؟ حديث: بدبخت كسي است كه آخرتش را به دنيا و بدبختتر كسي كه دينش را براي دنياي ديگران بدهد و اين خسارت است، بايد مواظب باشيم دين فروشي نكنيم. اين سيماي دو جمله از دعا. چه امام خوبي داريم و چه مكتب غني و عزت پروري. «بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي» (بحارالانوار/ج91/ص96) خدايا همه چيز از نقص و زياده من به دست توست نه غير تو شاه همه چيز داشت جز خدا و امام خميني(ره) هيچ نداشت جز خدا و بني اميه همه چيز جز دين و امام حسين(ع) تنها دين داشت و چيز ديگري نداشت. (والْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ) (اعراف /128) عاقبت از آن متقين است. هر چيز وصل به عزيز شود او هم عزيز خواهد شد و اتصال به اقيانوس، قطره را اقيانوس خواهد كرد و وصل به بي نهايت انسان را بي نهايت خواهد كرد. خدايا به ما ايماني بده كه فقط از تو بخواهيم و در خانه تو بياييم و تضرع ما به درگاه تو باشد. خدايا ما را بله قربانگوي ديگران قرار نده، يكي از بركات نمازاين است كه نمازگزار به خدا متوسل ميشود. عشق و معرفت، عبادت را در ماو دوستان ما زياد بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1547