نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1601
1- بدعتگذاری و تفسیر نادرست قرآن 2- القای شبهات در فضای مجازی 3- برنامهریزی برای پاسخگویی به شبهات 4- تضعیف مرجعیت دینی 5- ترویج منکرات و نهی از معروفها 6- گسترش سرگرمیهای ناسالم در جامعه 7- شیوههای متفاوت دعوت نسل نو
موضوع: راه مقابله با برنامههای دشمنان دین تاريخ پخش: 10/08/97
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
امشب میخواهم در مورد تحرکات دشمن و اینکه جواب این تحرکات، در مقابل این تحرکات سدی که جلوی این سیل میتواند باشد بگویم. دشمن اول میخواهد راه خدا را ببندد. میخواهد مثلاً امام خمینی نباشد، شاه باشد. میخواهد جمهوری اسلامی نباشد، اصلاً میخواهد سر به تن جمهوری اسلامی نباشد. هدف اول این… نه. اگر نتوانست بگوید: نه و نشد، میگوید: پس راه را کج کنیم. اول میگوید: (يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّه) (اعراف /45) یعنی راه خدا را ببندید، بعد میگوید: اگر نتوانستید راه خدا را ببندید، (وَ يَبْغُونَها عِوَجا) (اعراف /45) کجش کنید.
1- بدعتگذاری و تفسیر نادرست قرآن
راههایی که دشمن دنبال میکند این است: بدعت، یک چیزی که جزء دین نیست، جزء دین میآورند. ما الآن به چیزهایی عقیده داریم، به آن باور داریم حال آنکه قصه از بیخ کشک است. مثلاً میگویند: سیزده نحس است، از بن دروغ است. حضرت علی سیزده رجب به دنیا آمد. اینجا هم میگویند: عطسه کردی صبر کن! از بن دروغ است. حدیث داریم عطسه کردید عجله کنید. یک چیزی که جزء دین نیست، جزء دین قرار میدهیم. خیلی از نذرها که میکنیم. نمیدانیم چه کسی چشم کرده، یک تخم مرغ برمیدارند، با زغال خط خطی میکنند. در شهر شما هم هست؟ بعد تخم مرغ را به دیوار میزنند. خیلی کارها، همین عزاداریهایی که بی وقت طبل میزنند یا طبلهایی که صدایش آزار دهنده است. این جزء دین ما آمده است. داریم امام زمان وقتی بیاید میگویند: ایشان دین تازه آورده چون بسیاری از کارهای ما را میگوید: جزء دین نیست. بدعت! تهمت؛ به چهرههای پاک تهمت میزنند. تفسیر به رأی، یک چیزی را تفسیر به رأی میکنند. فرق بین تدبر و تفسیر به رأی هم بگویم. تدبّر یعنی از چاه آب بکش، یعنی فکر کن در این کلمه، از این آیه چه درمیآید. تفسیر به رأی یعنی چاه آب ندارد که شما آبش را بکشی. از بیرون آب در چاه بریز. گاهی از این آیه چیزی درمیآید، گاهی از آیه چیزی در نمیآید، شما سلیقه خودت را به قرآن تزریق میکنی. تفسیر به رأی این است. گاهی ذوقیات قاطی میشود. روضه ابالفضل میخواند با قرآن، چطور؟ (فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ) (قیامت /7) وقتی تیر خورد به چشم ابالفضل، برق از چشم ابالفضل پرید. (وَ خَسَفَ الْقَمَرُ) (قیامت /8) قمر بنی هاشم پایین افتاد. امام حسین آمد برادرش را در بغل گرفت (وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ) (قیامت /9) اصلاً این آیهها برای ابالفضل و امام حسین نیست. یک چیزی را به چیزی میچسبانیم. یا میگوید: ماه رمضان بخور تا سپیده، سپیده صبح که شد دیگر سحری ممنوع! (وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَض) (بقره /187) خط ابیض یعنی خط سفید، یعنی همین که ریش سفید شد دیگر گناه نکن. در جوانی میخواهی گناه کنی بکن اما همین که خط ابیض یعنی خط سفید آمد، همین که موهایت سفید شد دیگر گناه نکن. این برای سفیدی فجر است نه سفیدی ریش! قالتاق هم زیاد است. یک کسی در تهران پیدا شد و متأسفانه مدتی هم همکار ما بود در نهضت سواد آموزی، بیست سی سال پیش، ایشان گفت: من از قرآن یک چیزهایی میفهمم و ده بیست تا موبایل گرفت و شمارههای موبایل را به افرادی داد و بیشتر زنها بودند. من او را میشناختم، حقه باز بود. یک روز به دخترم گفتم: به این زنگ بزن و بگو: من استخاره میخواهم. آنوقت میگوید: قرآن را باز کن. باز کردم، سمت راست سطر اول را بخوان، خواندم (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ) (انبیاء /1) صفحه مقابل آیه آخر را بخوان. آیه اول سمت راست و آیه آخر سمت چپ، دخترم برایش خواند و گفت: شما ازدواجت تأخیر میافتد. بعد هم ازدواج کردی سالها بچهدار نمیشوی. حالا این دختر من که زنگ زد 27 سال پیش ازدواج کرده و بچههایش هم از دانشگاه فارغ التحصیل شدند. این میگفت: ازدواجت تأخیر میافتد و بچهدار نمیشوی. همان ماه اول هم بچهدار شد. او را دیدم و گفتم: یک لقمه نان میخواهی بخوری چرا با دین خدا بازی میکنی؟ اگر دست شما در دست عالم و این جلسات مذهبی نباشد، هرکسی یک گوشهای را برمیدارد و میرود. جلسات این است. جعل حدیث؛ حدیث جعلی و دروغی، ما خیلی چیزهایمان دروغ است. علامه امینی در الغدیر میفرماید: چهارصد هزار حدیث دروغی داریم. بنابراین وجود این جلسهها آدم احساس میکند چقدر لازم است. حوزههای علمیه چقدر لازم است. فکر نکنید روزگار آخوندی و دین و حوزه تمام شده است. هرچه هوا داغتر شود ارزش آب بیشتر معلوم میشود. هرچه جسارت به اسلام بیشتر بکنند نیاز به مطهریها و بهشتیها بیشتر است. اگر پسری دارید، دختری دارید که به درس علاقه دارد، اگر علاقه ندارد با زور نمیشود. علاقه ندارد و دوست ندارد، بعضی از آخوندهای ما بچههایشان آخوندی را دوست ندارند. با اینکه میداند پدرش آخوند است، دوست ندارد. ندارد که هیچ، اگر علاقه به طلبه شدن دارد، اگر پسری دختری را دید که علاقه دارد، او را هل بدهید بیاید طلبه شود. ما در تبلیغ خیلی عقب هستیم. ما صدها، اگر نگویم هزارها مورد داریم که امام جمعه ندارد. قاضی نداریم. گاهی زندانیها مدتها در زندان میمانند، قاضی که وقت بدهد و اینها را قضاوت کند نیست. اسلام شناس و مفسر نداریم. فقیه نداریم، ما ششصد فرمانداری اگر داشته باشیم، هر شهری یک مجتهد میخواهیم، باید ششصد مجتهد بخواهیم، نداریم. اگر میتوانید بسم الله بیایید طلبه شوید.
2- القای شبهات در فضای مجازی
چه دارم میگویم؟ میخواهم تهاجمها را بگویم و بعد بگویم: متوجه خطر شوید جوابش چیست؟ جعل حدیث، القای شبهه، به خصوص از طریق اینترنت و ماهواره، الآن دیگر همه خدا همه اموات را رحمت کند. مادرم به پدرم گفت: حاجی، بازاری بود یک تلفن بگیر. گفت: من تلفن بگیرم برای زنم، غیرت دارم. خانهام را به همه خانهها سوراخ کنم! هر ساعتی زنم خواست با هر خانهای حرف بزند؟ جایش خالی است ببیند نه خانهها به هم سوراخ شده، کشورها به هم سوراخ شده است. کانادا ساعت هشت یک مطلبی میشود، هشت و دو دقیقه دهاتهای ایران، شهرهای ایران هم میفهمند. یکوقتی آنها میگفتند: خانه ما به خانهها سوراخ میشود، دنیا به هم سوراخ شده است. القای شبهه میکنند. حتی بین مذهبیها! یک جوانی در همین شهر شما آمد و گفت: بهتر نبود که مثلاً علما وارد سیاست نمیشدند، شأنشان محفوظ بود و محترم بودند. گاهی وظیفه داد زدن است و سکوت حرام است. اگر کسی منکری را ببیند و داد نزند حدیث میگوید: این مرده است منتهی مرده عمودی است. مردهها در قبرستان افقی هستند. این مرده عمودی است. راه میرود ولی بی خاصیت است. امر به معروف واجب است، نهی از منکر واجب است، میخواهم سنگین باشم یعنی چه. رکود مساجد؛ مسجدها راکد است. اینجا عرض کنم، پیامم از مقام معظم رهبری است. تمام مساجدی که پیشنمازش پیر است و نمیتواند با نسل نو ارتباط برقرار کند، کنار این عالم پیر یک طلبه خوش سلیقه جوان باشد. نماز را آن پیر بخواند و سؤال و جواب و عیادت مریض و تشکر از شاگرد اولها و ارتباطات برای طلبه جوان باشد. ما باید با هم اداره کنیم. خدا در قرآن به پیغمبر میگوید: مسجدالحرام را با هم اقتدا کنید، یک پیر و یک جوان، پیر کیست؟ حضرت ابراهیم صد ساله، جوانش کیه؟ اسماعیل سیزده ساله، میگوید: «طَهَّرا» یعنی صد ساله و سیزده ساله با هم مسجد را تمیز کنید. (طَهِّرا بَيْتِي) (بقره /125) لذا گاهی هم یک مسجد بزرگ را به پیرمرد میدهیم، آدم خوبی است بحث خوبی و بدی نیست. بحث این است که نمیتواند. باید از اوضاع خبر داشته باشد، شبهات جدید را بداند. باید این هم اداره شود. یعنی به اندازهای که یک معلم و دبیر حقوق میگیرد، طلبه باید باسواد باشد. بالای ده سال درس خوانده باشد. بعد از دیپلم بالای ده سال درس خوانده باشد و دورههایی را دیده باشد. با یک شبهه طرف میافتد. شما الآن حزب اللهیهای این شهر هستید. من یک شبهه میکنم سی ثانیه ببینم چه کسی حواب میدهد؟ آقا چرا اسلام گفته: دست دزد را قطع کن؟ حالا یک بدبختی فقیر بود یک سکه و قالیچه دزدید. شما آخوندها میگویید: چهار انگشت او را قطع کن، این تا آخر عمر کنار زنش خجالت میکشد، پیش بچهاش، کسی دخترش را نمیگیرد و به پسرش زن نمیدهند. این قوانین خشن برای چیست؟ این شبهه در اینترنت میآید و آدم میماند. از آن طرف هم مسجد ما وا رفته است، اسلام شناسش پیر شده، جوانهای ما آماده باش نیستند و شبهه میآید. شبهه مثل تیغ است، یک تیغ در پای کسی برود ولو پهلوان هم باشد دیگر نمیتواند راه برود. همینطور که تیغ در پا میرود، تیغ شبهه به مخ میرود و بدبین میشویم. باید این شبههها را دقت کنیم. این جلسات برای ماه رمضان و محرم نیست. من نمیدانم چه کسی گفته: تبلیغ برای رمضان و محرم است. تبلیغ یعنی آشنایی با اسلام، دفاع از حملههایی که به اسلام میشود. پاسخ به سؤالات، این همیشه باید.. البته رونق ماه رمضان بخاطر ماه عبادت و ماه قرآن، محرم بخاطر خون امام حسین و اصحابش، این فرصتهای استثنایی است، باید از آن فرصتها استفاده کرد. بله یک شماره تلفن هر مسلمانی باید داشته باشد. به دخترها و پسرها بگویید یک شماره تلفن از یک اسلام شناس داشته باشند. بله، الو سلام علیکم، آقا چرا اسلام دست دزد را قطع میکند؟ جواب… کسی هست جوابش را بلد باشد. [یکی از حضار] چی… برای اینکه عبرت بگیرند. یعنی من بی دست باشم برای اینکه شما عبرت بگیری؟ نه جواب نیست. دزد مشخص شود و نتواند دزدی کند. راه دیگری برای این کار نبود. آقازادهی کوچولو بگوید ببینم. بلند بگو… [حضار] می گوید: سخت بگیریم تا باقیها آدم شوند، مثل همان عبرتی که آقا فرمود. خیلی خوب… اجازه بدهید خودم بگویم. اسلام نگفته: هرکس دزدی کرد دستش را قطع کن. اگر هرکس یک قلم دزدی کند دستش را قطع کنیم، نصف ما بی دست هستیم. کدامیک از شما چیزی کش نرفتید؟ این خنده یعنی آره… بالاخره بچه بودم، بزرگ بودم، فهمیدم و نفهمیدم، شیطان بوده، شهوت بوده، یک چیزی کش رفتیم. من خودم بچه بودم، دهاتهای کاشان میرفتم میوه میخوردم و فرار میکردم. چرا این کار را میکردم؟ میگفتم: هنوز پانزده ساله نشدم. خیلی میوه دزدی خوردم. پانزده سالگی طلبه شدیم دیدیم نوشته: کسانی که مال مردم را خوردند، باید صاحبش را راضی کنند گرچه در کودکی باشد. رفتیم درختهایی که میشناختیم گفتیم: ما از این درخت میوه خوردیم و فرار کردیم. پول را بگیر و حلال کن. اکثراً نگرفتند و تک و تایی هم پول را گرفتند و فرار کردند. 26 شرط دارد. هرکس دزدی کرد، شاید از دو میلیون دزد یکی دستش قطع شود. از این 26 شرط سه شرط را بگویم. دزدی را دستش را قطع میکنند که دیوار خراب کند. از درون مسجد چیزی را برداشت رفت دزدی نیست. دزد هست میگیرند و زندانی هم میکنند اما دستش را قطع نمی کنند. چون قفل نکشیده و آمده به مسجد یک چیزی را برداشته و فرار کرده است. از بازار، تیمچه، خیابان، حمام، پادگان، حسینیه، دانشگاه، از هرکدام از اینها چیزی برداشت رفت، تا دیوار خراب نکرده و قفل نشکسته دستش را قطع نمیکنند. دوم اینکه دو تا شاهد عادل هم باید ببینند. تو اگر عادل هستی و میبینی دارد قفل میکشد، تو چه عادلی هستی؟ نهی از منکر کن. داد بزن! آنجایی که دزد قفل میکشد و دو تا عادل هم نگاهش میکنند، این یعنی چه؟ یعنی دزد اسلحه دارد و جامعه هم خفقان است و جرأت نهی از منکر نیست. سوم اینکه اگر دزد را گرفتند، گفت: آیه (وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَة) (مائده /38) اگر به گوشش نرسیده دستش را قطع نمیکنند. باید حکم خدا به گوشش رسیده باشد. 26 شرط دارد ولی شما باید کجا این را یاد بگیرید، جزء جلسات تبلیغی، کلاس، عزاداری. منتظر آموزش و پرورش نباشید. تعلیمات دینی یک ذره ممکن است اثر کند، معارف دانشگاه یک مقدار ممکن است اثر کند. اگر بچههایتان میخواهید دین داشته باشند، باید خرجش کنید. مسجدهای ما پیرمردها با یک جوان شریک شوند. رو دروایسی نداریم. من از حضرت آقای جعفری خیلی خوشم آمد. آمد در نماز جمعه گفت: هرکسی یک بازنشستگی دارد، من هم پیر شدم و بازنشسته هستم. من الآن محافظ دارم نه بخاطر اینکه تروریست است. ترور الحمدلله نیست. حرفها یادم میرود و هی میگویم: من این را گفتم و نگفتم؟ این با من است که حرفهایم یادم نرود. آدم به جایی اینطور میرسد. امام یکبار فرمود: خدا حافظه را از من گرفت یک ربع ساعت فکر کردم و یادم رفت اسم من روح الله است. اگر امام گوینده نبود میگفتیم: نمیشود. دیگر آدم اسم خودش را یادش نمیرود. ولی نه، امام فرمود: من اسم خودم را یادم رفت. آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی از علمای درجه یک مشهد بود. یک روز رفت درس بدهد، روی منبر نشست و هی نگاه کرد، پایین آمد و گفت: تمام علمم پرید. هیچی برای گفتن ندارم. یک آیت الله بود، امام امام بود. بنابراین یک جلساتی باید باشد نه مراسم، افتتاحیه و اختتامیه و سمینار و اینها همه دم طاووس است و جلال و جبروت است، هیچی درونش نیست. طاووس هم گوشتش حرام است و هم تخمش حرام است ولی خوب بخاطر دمش… این جلال و جبروت است.
3- برنامهریزی برای پاسخگویی به شبهات
واقعاً یک جلسات جدی باید باشد. خود فضلای منطقه دور هم جمع شوند، هفتهای یک روز، دو روز، بگویند: آخرین شبهه را چه کسی شنیده جوابش چیست؟ تعزیه خوانها… اینجا تعزیه هم هست؟ هست؟ تقریباً… تعزیه خوانها شب عاشورا تمرین میکنند. چه کسی شمر شود، چه کسی ابالفضل شود. تمرین میکنند. ما طلبهها هم باید تمرین کنیم. اگر چنین شبههای بود جوابش چیست؟ هم طلبهها باید مجهز شوند، درسهای حوزه لازم است اما کافی نیست. درسهای حوزه را باید خوب خواند ولی کافی نیست. یک جمعی باید دلشان به حال نسل نو بسوزد. گاهی آدم یک چیزهایی از بچهها میبیند از درون میسوزد. یک بچه کوچولو شاید قد این آقازاده باشد. بلند شوید بایستید. شاید قد این بود. بفرمایید. آمد گفت: آقای قرائتی این گچی که پای تخته مینویسی، ته گچ را به من بده! گفتم: ته گچ را برای چه میخواهی؟ گفت: چون با نوکش قرآن نوشتی این گچ تبرک شده است. آن گچی که نوکش قرآن نوشته است تهش را هم میخواهم من داشته باشم. هرچه به این بچه نگاه کردم و گفتم: این در دانشگاه بوده! در حوزه بوده، والله بخدا من 55 سال است آخوند هستم، این حرفها نه در دانشگاه هست و نه در حوزه! فطرت پاک. بچهها گل هستند ولی ما اینقدر که به کفششان میرسیم، به مغزشان نمیرسیم. اگر کفش بخریم به هر قیمتی جیغ نمیکشیم اما اگر گفتیم: این کتاب مطهری هفتاد تا شبهه را جواب میدهد، چند است؟ هفت هزار تومان، هفت هزار تومان؟ هو… کفش میخریم چهل هزار تومان، کتاب بخریم… یعنی برای پا چهل تومان خرج میکنیم، برای مخ خرج نمیکنیم. یک کسی به امام صادق گفت: عمامه شما چقدر است؟ گفت: مثلاً هزار دینار، هزار درهم! گفت: اسراف نیست؟ آدمهای فضول هستند. اسراف نیست؟ امام فرمود: داماد شدی؟ گفت: بله، گفت: چقدر مهریه دادی؟ گفت: هزار درهم، گفت: تو هزار درهم خرج پستترین عضوت کردی، من هزار درهم خرج بهترین عضوم کردم! حالا ما میخواهیم ده هزار تومان کتاب بخریم جیغ میزنیم. پنجاه هزار تومان، صد هزار تومان، کمتر یا بیشتر کفش میخریم. یک مقداری به فکر نسل نو باشیم. اینها امانت هستند. در این جلسات باید جواب داده شود. چه گفتم؟ بدعت، تهمت، تفسیر به رأی، حدیث جعلی، القای شبهه، رکود مساجد.
4- تضعیف مرجعیت دینی
کنار زدن اهلبیت، خلیفه دوم گفت: هیچکس حق ندارد از پیغمبر حدیث نقل کند. صد سال نقل حدیث از پیغمبر ممنوع بود. فقط هرکس دین دارد قرآن بخواند. خدا رحمت کنید شهید علامه امینی را، میگفت: من تنهایی نمیگذرم، حضرت علی میخواهد بگذرد، بگذرد. حضرت زهرا بگذرد. من نمیگذرم! گفتند: چرا؟ گفت: من یک طلبه هستم، عبدالحسین امینی، صد سال از حدیث محروم شدم. کنار زدن اهل بیت، تحقیر مرجعیت! چرا پولمان را به آخوندها میدهیم؟ برو بده به آخوندی که دوستش داری. کسی گفته: پولت را به کدام آخوند بده! آقا شما خمس را باید بدهی، زکات را هم باید بدهی، منتهی آخوندی را که قبول داری به او بده. همان مرجعی که خودت انتخاب کردی. دکان نیست، وظیفه است. بگو: خودم میدهم، خودت نفس داری. بنده مرجعی دارم شب بیست و سوم که شب سال مالی من است، حساب میکنم اگر زیاد آورده باشم به مرجعم میدهم. خانه مرجعم رفتم، گفت: مگر خودت فقیر سراغ نداری؟ گفتم: خیلی. گفت: خودت بده. گفتم: نمیدهم. میخواهم شما بدهید. من اگر فقیر خواستم از جیب خودم میدهم. گفت: چرا؟ گفتم: من نفس دارم، ممکن است از این سید خوشم بیاید، بدهم. از آن سید بدم بیاید به او ندهم. آنوقت خمس فدای نفس من شده است. شما نفس نداری، هوس نداری، هرکس را تشخیص میدهی بین خودت و خدا بده. من اگر فقیر دیدم خودم میدهم. مردم باید دستشان در دست مجتهد عادل بی هوس باشد که امام زمان فرمود: وقتی من نیستم فقیه عادل بی هوس، تحقیر مرجعیت! الآن درباره عراق بحث نخست وزیری است. امروز نخست وزیر عراق آمد گفت: چون مرجعیت فرموده: اینهایی که قبلاً نخست وزیر بودند خودشان را کاندیدا نکنند، من به فتوای مرجعیت خودم را کاندیدا نمیکنم. ما یک کشور اینطوری میخواهیم. شیر نفت را ببندید. حرفهای امام در آخرهای زمان شاه است. شیر نفت را ببندید، بستند. کمر اقتصادی شاه شکسته شد. سربازها از سربازخانهها فرار کنند. فرار کردند و کمر نظامی شاه شکسته شد. با دو تا فتوا کمر شاه را میشکنند. این حزبها نمیتوانند پیاز را کیلویی یک قران ارزان کنند، سیاسیون ما نمیتوانند پیاز را کیلویی یک قران ارزان کنند. ولی فتوای امام است که هشت سال جوانها را جبهه میفرستد بدون اضافه کار. الآن به یک نفر میگویی: عطسه کن، میگوید: اضافه کار! میگویی: سرفه کن، میگوید: اضافه کار! مرجعیت نباشد مرده شور هم بخواهد مرده بشوید محاسبات اقتصادی میکند و میگوید: اگر مرده چاق است کیلویی میشوید. اگر مرده بلند است متری میشوید. اگر مرده بچه است عددی میشوید. یک فتوا میخواهیم که جبهه را با نشاط پر کند. تضعیف مرجعیت! ما نمیخواهیم بگوییم همه عادل هستند. ببخشید… ما نمیخواهیم بگوییم: همه معصوم هستند ولی ضریب خطا در آنها خیلی کم است. یک کسی از من پرسید: آیا مراجع اشتباه نمیکنند؟ گفتم: چرا. ممکن است اشتباه کنند. خیلی از مراجع فتوایشان عوض میشود. ولایت فقیه اشتباه نمیکند؟ احتمال اشتباه در ایشان هم هست. پس چرا به ما میگویید: اطاعت مطلقه یعنی هرچه آقا گفت. او هم یک نفر است مثل ما اشتباه میکند. گفتم: بله، ما اشتباه میکنیم و او هم اشتباه میکند، منتهی اشتباه ما چند درصد است و اشتباه او… دکتر هم ممکن است اشتباه کند و یک قرص اشتباه بدهد، اما چند درصد قرصها اشتباه است. در صد نسخه ممکن است یک قرص اشتباه بدهد، من در بین صد کلمه، سی تا اشتباه است. ضریب اشتباهش کمتر است وگرنه ما دنبال معصوم نیستیم. تضعیف مرجعیت!
5- ترویج منکرات و نهی از معروفها
نهی از معروف، آقا نمیخواهد این کار را بکنید، نمیخواهد این کار را بکنید. خیلی دخترها میخواهند حجاب داشته باشند، پدر و مادر میگویند: نه، پسر میخواهد مسجد برود پدرش میگوید: نمیخواهد مسجد بروی، همینجا نمازت را بخوان. نهی از معروف، بهانه تراشی؛ چرا چنین است؟ چرا چنان است؟ من نمیدانم چطور به هرکس رسید تسلیم هستیم، به دین که رسید تسلیم نیستیم. شما در تاریخ دکترها، یک بیمار روی کره زمین سراغ دارید که وقتی دکتر میروید، دکتر نسخه میدهد، بگوید: آقا این قرص چرا گرد است؟ این دراز است، این لوزی است، این بیضی است، این قهوهای است، این زرد است، این نارنجی است؟ چرا این قرص را یکی بخورم، دو تا بخورم، قبل از غذا و بعد از غذا؟ یک چرا میگویید برای اینکه آقا دکتر است و ده سال درس خوانده است. دیپلم را همه دارند. بعد از دیپلم آقای دکتر ده سال درس خوانده و پزشک شده است. ما بخاطر ده سال درس خواندن هرچه گفت گوش میدهیم. به خدا که میرسیم میگوییم: چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا نماز مغرب سه رکعت است؟ چرا نماز ظهر را یواش میخوانیم؟ چرا نماز مغرب را بلند بخوانیم؟ هرچه چرا هست اینجاست. مگر ما سوادی داریم؟ چرا برگ انار باریک است؟ چرا برگ انگور پهن است؟ نمیدانیم چرا. ما چه چیزی بلد هستیم. قرآن یک آیه دارد میگوید: همه مردم کره زمین یک ذره سواد دارند. آیهاش این است: (وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا) (اسراء /85) بهانه تراشی و چرا، چراهایی که میگوییم. میگفتند: قبله چرا عوض شد؟ به تو چه. خدا تا حالا گفته: از این طرف نماز بخوانید، بعد گفتند: از آن طرف نماز بخوانید. میخواهد شما را امتحان کند.
6- گسترش سرگرمیهای ناسالم در جامعه
سرگرمیهای ناسالم! (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيث) (لقمان /6) خیلی برنامههای رادیو و تلویزیون و خیلی از درسهایی که میخوانیم لغو است. درسهایی میخوانیم که در دانشگاه و دبیرستان و حتی در حوزه، یک درسهایی میخوانیم که مورد نیاز نیست. سرگرمیهای به نظر خودمان علمی! مطرح کردن مسائل فرعی؛ گاهی یک مسائل فرعی را مطرح میکنیم که از مسائل اصلی بمانیم. زمان شاه آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی و مرحوم آیت الله خزعلی و آیت الله سعیدی و دانه درشتها خوزستان میرفتند. بحثهای انقلابی و مهم هم شب عاشورا میگذاشتند که جمعیت زیاد است. آقای خزعلی میگفت: از پله بالای منبر رفتم شب عاشورا حرفهای جدی را بزنم. دیدم یک کسی آمد و گفت: آقا، مگر امشب، شب عاشورا نیست؟ گفتم: چرا، گفت: هوم… زد و زد و زد… گفتم: چه شده؟ گفت: همین پشت دیوار دارند عراق میخورند! من از منبر پایین آمدم و مچش را گرفتم و گفتم: ببینیم چه کسی عرق میخورد؟ دیدیم اصلاً کسی عرق نخورده است. به این یک پولی دادند که برو فیلم بازی کن و حواس آقای خزعلی را از مسائل اصلی پرت کن! خود ما هم این کارها را میکنیم. داریم مطالعه میکنیم، نوه ما میآید مزاحم میشود، انگشتر را در میآورم و آنجا پرت میکنم که تا میرود انگشتر را بردارد من یک چند ساعتی مطالعه کنم! سرگرمیها، مشغول کردن سر کاری، تلویزیون هم متأسفانه همینطور است. خیلی از برنامههای آموزش و پرورش لغو است. خیلی از برنامههای دانشگاه لغو است. خیلی از اطلاعات لغو است. جدولهای روزنامه خیلی لغو است. بعد نگاه میکنی دیپلم فلج است. هیچ مهارتی ندارد، لیسانس فلج و هیچ مهارتی ندارد. باید اینها در مسجدها گفته شود و باید جلوی اینها، باید دور افراد اسلام شناس را بگیرید و اینها را برای شما بگوید. مطرح کردن مسائل فرعی. ترویج باطل، رقیب و شخصیت تراشی، تحقیر، مسلمانها نمیفهمند، جنس ایرانی خوب نیست. مسلمانها چه هستند، شما که حریف نمیشوید. بنی صدر خیلی بچههای بسیجی را تحقیر میکرد، خیلی. میگفت: اینها عوام هستند. شهید رجایی را تحقیر میکرد. خودش را خیلی روشن فکر میدانست. اینها نمونه تهاجمهایی است که به نسل ما میشود. امروز هم از طریق فضای مجازی و ماهواره و امکاناتی است که خودتان میدانید.1- باید این جلسات مذهبی تقویت شود. 2- تجار بودجه بگذارند. یک کسی بیاید بگوید: آقا من این پنج میلیون را میدهم پنج کلاس جدی، آموزش قرآن باید راه بیافتد. مدیر محترم حوزه استان کرمان هم اینجا تشریف دارند. همه طلبهها آموزش قرآن را یاد بگیرند. ما مثلاً اگر هزار طلبه در استان شما داشته باشیم، این هزار تا قبل از تابستان میتوانستند آموزش قرآن در شانزده ساعت، ما زمان شاه خودمان این کار را میکردیم، شانزده ساعته آموزش قرآن را یاد میگرفتیم، هرجا میرفتیم یک مشت بچه جمع میکردیم و تخته سیاه و آموزش قرآن. سال اول آموزش قرآن باشد. پاسخ به سؤالات باشد. جوانهای فعال را شناسایی کنیم. بگوییم: آقا سی تا سؤال، ببینیم کدامهایش را جواب داری. ببینیم… چون علم یک چیزی است و بیان علم یک چیز دیگر، داشتن برنج یک مسأله است و پختن برنج یک چیز دیگر است. افرادی هستند برنج دارند و نمیتوانند بپزند. مشکل پخت دارند. هم باید سواد داشته باشیم، یعنی من پارچه میتوانم به شما بدهم ولی شما میتوانی این پارچه را عمامه کنی؟ عمامه پیچیدن فن دارد. الآن گدایی روانشناسی میخواهد. یک گدا دم تالار عروسی میایستد و همه خانمها و آقایان، آرایش کرده با دسته گل و لبخند میروند، این هم جلوی تالار عروس میگوید: انشاءالله عروسی شما مبارک باشد، به من هم کمک کنید، دختر دم بخت دارم. کلی پول میگیرد، یک گدا نمیداند کجا بایستد، میرود جلوی دفتر طلاق میایستد. او میگوید: برو گمشو. او میگوید: ننهات بود، او میگوید: خفه شو، بابای تو بود. به هم زن و شوهر فحش میدهد، او میگوید: بده در راه رضای خدا! میگویند: تو دیگر برو گمشو! گدایی روانشناسی دارد. این الله اکبر ما پنج رقم صدا رویش است. اگر شب 22 بهمن باشد صوتش این است: الله اکبر! در راهپیمایی باشد میگوییم: الله اکبر! نماز باشد میگوییم: الله اکبر، تعجب کنیم میگوییم: الله اکبر! مکبر باشد میگوید: سمع الله لمن حمده الله اکبر! یعنی یک الله اکبر است و پنج رقم صدا رویش است. برای بی حوصلهها چطور حرف بزنیم. برای کم حوصلهها چطور حرف بزنیم. برای پر حوصلهها،
7- شیوههای متفاوت دعوت نسل نو
ما پنج رقم آدم داریم. یک مشت آدم داریم مثل توت شیرین، بسیجیها، قد قامت الصلاة میآیند، جمعه، جماعت، جبهه، دم دست هستند. با یک قد قامت الصلاه میآیند. همه مردم توت نیستند، که با یک تکان بریزند. بعضی انار هستند. انار حلال زاده است اما با تکان نمیریزد و باید دانه دانه بچینی. بعضیها را میروی دانه دانه بچینی تیغ هم دارد. مثل گل، بعضیها اصلاً دست بهش نمیرسد مثل نارگیلی، اصلاً نمیشود از درختش بالا رفت، مثل تیر لامپ صاف بالا رفته است. حالا رفتی دورش تار است، تارهایش را پس کردی پوستش سفت است، این پیر آدم در میآید ولی اگر حوصله کنی قلب سفیدی دارد، مواد قندی دارد. بعضی آدمها مثل گردو هستند، گردو پشت برگ پنهان میشود، چوب در سرش هم بزنی پایین نمیآید. یعنی ما پنج رقم آدم داریم. یکی را من میگویم و یکی را شما بگویید. توتی، دومی چه بود؟ انار، دیگر گلی، نارگیلی، گردویی، ما فقط متوجه توتیها هستیم، در مسجد میرویم قد قامت الصلاه میگوییم، هرکس آمد الحمدلله و هرکس نیامد به درک! اینکه نشد. برنامه ریزی باید برای همه داشت. افرادی هستند قبلاً ذهن اینها را خراب کردند و باید یک راهی باز کرد که… مردم حلال زاده هستند منتهی باید فرمولش را یاد گرفت. با هرکسی باید یک طور صحبت کرد. من امشب این حرفها را زدم برای اینکه بگویم تهاجم به سمت بردن عقاید نسل نو زیاد است. در و دیوار بسیج شدند اعتقادات مردم را کم کنند. اعتقادات که کم شد آسان است. قرآن میگوید: (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ) (مریم /59) بعد میگوید: «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» اول نماز ضایع میشود و بعد دنبال شهوت میروند. یک کسی گفت: هواپیمای به این بزرگی را چطور میدزدند؟ یک کسی جواب داد و گفت: هواپیما تا پایین است بزرگ است و نمیشود دزدید، میگذارند در آسمان برود، کوچک که شد آنجا میدزدند. حالا نسل نو ما در معرض خطر است. من هم مسلمانتر از شما نیستم. همه ما برای نجات نسل نو مسئول هستیم و مهمترین خطر، خطر ذهن است. آقای قرائتی بد از آب درآمد. باسمه تعالی به درک! یکی دیگر. ما نباید دینمان را از قرائتی بگیریم که اگر قرائتی چپه شد دین ما چپه شود. یک آقایی به جای «قل هو الله» می خواست سوره نوح را بخواند. سوره نوح هم یک صفحه و نیم است و اولش این است «بسم الله الرحمن الرحیم، إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً» ما نوح را برای پیغمبری فرستادیم. این آقایی که تصمیم گرفته بود به جای «قل هو الله» سوره نوح را بخواند، گفت: «غیر المغضوب علیهم و الضالین، بسم الله الرحمن الرحیم، انا ارسلنا نوحاً…» باقیاش را یادش رفت. «انا ارسلنا نوحاً، انا ارسلنا نوحاً، انا ارسلنا نوحاً» هی گفت بلکه یادش بیاید. یک نفر از عقب گفت: آقا نوح نمیرود یک پیغمبر دیگر! (خنده حضار) چرا گیر کردی؟ نوح نمیرود یکی دیگر. ما نباید دین را بگوییم از آقای فلانی که اگر فلانی خراب شد، دین ما خراب شود. دینمان را از عقل میگیریم، از وحی میگیریم، هرکس درون خط بود الحمدلله و هرکس از خط خارج شد خداحافظ! به نسل نو برسید و جایش هم ایجاد جلسات جدی است. حالا اگر کسی امروز وارد شهر شما شد، استانی که این همه شهید داده است. عاشورا یک چوب کبریت است، چوب کبریت، بعد عاشورا تمام میشود مثل چوب کبریت چند ثانیه خاموش میشود. مدیریت این است که چوب کبریت تا روشن شد وصل به گاز شود. گاز وصل به غذا شود، غذا وصل به انسان شود. انسان وصل به خدا شود و این چوب کبریت تا خدا پیش میرود. وگرنه خود چب کبریت را نگاه کنی دو سه ثانیه، کمتر و بیشتر خاموش میشود. به عاشورا و رمضان نمیشود تکیه کرد. اینها جرقه است باید از این جرقهها، جریان ساخت. خدایا خودت نسل ما، خود ما را حفظ بفرما. شر اشرار را به خودشان برگردان. ما را دشمن شاد قرار نده. یک سلامی هم بدهیم. «السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمة الله و برکاته»
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 45 سوره اعراف به کدام شیوه دشمنان دین اشاره دارد؟ 1) ایجاد انحراف در دین 2) ایجاد هرج و مرج در جامعه 3) مذاکره و به سازش کشاندن مؤمنان 2- بر اساس قرآن، اداره مساجد باید به عهده چه کسانی باشد؟ 1) بزرگان و ریش سفیدان 2) نوجوانان و جوانان 3) هر دو مورد 3- مهمترین انحرافی که در صدر اسلام اتفاق افتاد، کدام بود؟ 1) ایجاد جنگهای داخلی میان مسلمانان 2) کنارزدن اهل بیت پیامبر 3) اشرافی گری و دنیاطلبی 4- دیدگاه قرآن درباره میزان دانش بشری از هستی چگونه است؟ 1) اندک و ناچیز 2) بسیار و گسترده 3) غیرقابل اعتماد و پذیرش 5- آیه 6 سوره لقمان به کدام آسیب اجتماعی اشاره دارد؟ 1) فساد و فحشا 2) قتل و سرقت 3) سرگرمیهای ناسالم
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1601