نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1602
1- تهمت به مسئولان و مديران جامعه 2- بهرهگيري از القاب و عناوين جذّاب 3- توجه اسلام به حقوق حيوانات 4- بهرهگيري از مذهب عليه مذهب 5- گسترش شايعات براي تفرقهافكني 6- تحريف و تقطيع اخبار و گزارشها 7- دعوت قرآن به وحدت اديان آسماني
موضوع: راهها و ابزارهاي فتنه در جامعه(1)
تاريخ پخش: 16/02/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين بعدد ما احاط به علمه. اللهم صل علي محمد و آل محمد، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثي كه داشتيم، قبلاً راجع به فتنه بود كه گفتيم ميشود عناوين جنگ رواني گذاشت. جنگ نرم، جنگ سرد، حالا ما اصطلاح قديمياش را ميگوييم كه هم قرآني است و هم قديمي است و ديگر نيازي به توضيح ندارد. فتنه! گفتيم كه فتنه گاهي از درون است، گاهي از بيرون است. راههاي فتنه را امروز ميخواهيم بگوييم. من زياد راه اينجا نوشتم. و همه هم انشاءالله بند به قرآن خواهد بود. يعني اگر 50 راه ميگويم، 50 آيهي قرآن هم ميگويم. چون عنوان من درسهايي از قرآن است. گاهي هم از روايات اهل بيت (عليهمالسلام) استفاده ميكنيم.
تاكتيكها و ابزارهاي فتنه، اينها براي ما سبب بصيرت ميشوند. موضوع: ابزار فتنه، حالا شما اسمش را جنگ رواني بگذاريد. ميشود! عرض كنم به حضور شما تضعيف روحيه ميشود. جنگ سرد و نرم ميشود. ولي مصداق كلياش همان فتنه است.
1- تهمت به مسئولان و مديران جامعه
براي ايجاد فتنه راههايي هست. يكي تهمت به افراد است. فلاني برد و خورد. فلاني فاميلهايش را روي كار آورده است. همينطور… وقتي هم مي گوييم: به چه دليل؟ من در يك جلسهاي بودم، يك نفر، گفت: شما آخوندها همه فقير بوديد. از جنوب تهران به شمال تهران رفتيد. گفتم: والله بنده را ميگويي كه خانه ام زير وسط است. جنوب جنوب نيست. ولي خيلي به جنوب نزديكتر است. حد وسط تهران است. يعني چند كيلومتر بايد بروم تا به وسط برسم. ضمناً آخوندهايي كه خانهشان شمال تهران است، بگو ببينيم. بلند شد 9 نفر را شمرد، گفتم: هفت نفر از اينها از قبل خانهشان در تهران بوده و شمال بوده است. خوب اگر كسي مازندران به دنيا آمد، كه نبايد گفت: شمال! خوب اين مازندراني است. رشتي است. دو تا از آنها رفتند. گفتم: خوب اين همه آدم رفتند، دو تا هم اين باشد.
من نميگويم: بد نكرديم، ولي ميگويم: اينطور كه تو ميگويي همه چنين كردند، نيست. بيست تا اداره رشوه ميگيرد. ميگويد: همه ادارهها رشوه ميگيرند! بيست تا بازاري كلاه برداري ميكند، همه بازاريها دزد هستند. در دانشگاه مثلاً يك فسادي ميشود. دانشجوها چنان هستند. مگر ميشود اينطور حرف زد؟ نميشود به خاطر ده، بيستتا دانشگاه، بازار، خيابان، پليس، اداره همه را به رگبار بست. يكي از راههاي فتنه اين است كه به هم اعتماد نباشد، اعتماد كه از بين رفت، همه كاري ميشود كرد. تزلزل اعتماد!
خوب، فرعون به مردم ميگفت: («يُريدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما») (طه/63) موسي و هارون ساحر هستند، اينها ميخواهند زمينهايتان را بگيرند. («يُريدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما») آيهي قرآن است. موسي و هارون آمدند به فرعون گفتند: دست از ادعايت بردار. پروردگار خدا الله است، نه تو! ميگفت: («أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى») (نازعات/24) من رب هستم. ميگفت: اين دو نفر ميخواهند زمينهاي شما را بگيرند. تهمت!
خدا رحمت كند در همين بندر عباس بودم آقاي فلسفي آمده بود، اول انقلاب. يك بحثي در همين شهر داشت كه آزادي يعني چه؟ ايشان ميگفت: يك كفتر پراني پشت بام رفت كفترهايش را هوا كند. همسايه گفت: بابا اينجا خانهي ما است. تو پشت بام ميروي، زن و بچهي من پيدا هستند. يا الله بگو. گفت: آقا مگر آزادي نيست؟ چهارديواري آزادي است. خانهي خودمان است! ايشان هم يك سطل برداشت با يك چوب رفت پشت بام خانهشان، هروقت كفترها مينشستند، ميزد اين كفترها ميپريدند. ميگفت: آقا چرا چنين ميكنيد، كفترهاي مرا پرواز ميدهيد؟ گفت: بابا! سطل خودم، چوب خودم، خانهي خودم، پشت بام خودم! آزادي است!
معناي آزادي چيست؟ آزادي به معني مزاحمت ديگران است. سلب امنيّت از ديگران است. آزادي يعني آدم هرچه دلش مي خواهد بنويسد. هرچه دلش ميخواهد، بگويد. آبروي همديگر را بريزد. معناي آزادي اين است؟ حساب و كتاب دارد. اگر من عمامهام را جلوي سرم گذاشتم، مثلاً عمامهام را برداشتم و اينجا گذاشتم. دادگاه روحانيّت مرا ميگيرد. از تلويزيون هم مرا بيرون ميكنند. با اينكه كار حلالي هم كردم، ميخواهم عمامهام را دو سانت جلو بكشم. خوب غلط كردي! مگر آدم ميتواند هرطور عمل كند؟ تشنّجهايي در جامعه پيدا ميشود، اضطرابها، استرسها، تصادفها…
كجاي دنيا اجازه ميدهند خلبان در حال مستي خلباني كند؟ پشت هواپيمايش بنشيند؟ بگويد: خوب آزادي است. آزادي است پس جان مردم چه؟ در حال مستي ميخواهي خلباني كني؟اينطور نيست كه كسي با لباس شنا بيايد سر كلاس فيزيك بنشيند. استاد فيزيك دارد فيزيك ميگويد، يك كسي با لباس شنا بيايد و بخوابد. بگويد: آزادي است. آزادي يك دري دارد. يك دروازهاي دارد.
3- توجه اسلام به حقوق حيوانات
حقوق بشر يعني چه؟ يعني اسلام طرفدار حقوق بشر نيست؟ اسلام طرفدار حقوق حيوانها هم هست. تا چه برسد به بشر؟ حضرت امير ميگويد: اگر چند تا شتر را زكات گرفتي داري ميآوري، يكسان سوار شو. نكند يك شتر را يك ساعت سوار شوي، و يك شتر را يك ربع. عدالت حتي بين حيوانها! اگر يك حاجي زود مكه رسيد، امضايش را قبول نكن. چرا؟ براي اينكه حاجي كه زود مكه آمده است، معلوم ميشود اسبش را در راه دوانده است. شترش را در راه خسته كرده است. و كسي كه حتي در راه مكه اسب و شترش را خسته كند، اين معلوم ميشود سنگدل است. قساوت قلب دارد. امضايش از اعتبار ميافتد. حتي ميگويد: حيوان را روبروي حيوان ذبح نكن. همان مقداري كه نگاه ميكند، همان مقداري كه شعور دارد، اذيّت ميشود. اگر رفتي شتري را به قصد زكات بگيري، نكند شتري را بگيري، بچه شتر ناله كند. «لا تفرق بين الناقة و فصيلتها»(نهجالبلاغه) رحم كن! رأفت. شير ميدوشي، همهي شيرها را ندوش. يك خورده شير در پستان براي گوساله بگذار. بيش از طاقتش بار بارش نكن. اگر ميخواهي حرف بزني، پايين بيا و حرف بزن. نكند روي اسب و الاغ نشستي و اختلاط ميكني. بيا پايين حرف بزن، وقتي خواستي حركت كني، سوار شو. اگر حيوان خواب است، شكار نكن. اگر حيوان خواب است، شكار نكن. شما اگر حيوان را با سنگ بكشي، گوشتش حرام است. حتماً بايد با چاقو بكشي. چون خفه كردن با سنگ حيوان زجركش ميشود.
اسلام براي حيوانها حقوق دارد. براي بشر، حقوق بشر هيچ حرف تازهاي ندارد. من خواندم. حقوق بشر هيچ حرف تازهاي ندارد. حرفهاي خوبي دارد. اما بهترش را اسلام گفته است. اين القاب ما را گول ميزند. نميدانم روانشناسي كودك، روز كودك، كدام يك از كساني كه عمرشان را در راه خدمت به كودك صرف كردند، به اندازهي پيغمبر احترام ميكردند؟ پيغمبر به بچهها سلام ميكرد. چه كسي الآن به بچهي سه ساله سلام ميكند؟ پيغمبر ما سجده ميرفت، بچهها روي كمرش ميرفتند، بازي كنند. اينقدر سجده را طول ميداد، كه بچهها بازيشان تمام شود پايين بيايند، گفتند: يا رسول الله! خيلي سجده را طول دادي؟ فرمود: كمرم ميدان ورزش بچهها بود، ميخواستم بازي بچهها به هم نخورد. كدام يك از اين كساني كه براي كودك كتاب و مقاله و مجلّه مينويسند، حاضر هستند كمرشان ميدان ورزش بچهها شود. يعني آن هم در حال نماز! مادر بچه را به پيغمبر داد. بچه در دست پيغمبر بود، ادرار كرد. تا ادرار كرد، مادر جيغ زد. گفت: چه شد؟ گفت: در دامن پيغمبر ادرار كرد. گفت: خودم ميشويم. تو چه حقي داشتي سر بچه جيغ بزني؟ بچه ترسيد. دامن من آلوده شد، ميشويم. تو حق نداري جيغ بزني. كسي حرف تازهاي ندارد. كسي حرف تازه ندارد. اسامي آزادي، حقوق بشر، مدنيّت، دموكراسي، مگر عراق دموكراسي نشد؟ خودشان جمع شدند، انتخابات، مسئولينشان را تعيين كردند. آمريكا راضي شد؟ مگر فلسطين دموكراسي نشد؟ مگر خودشان تعيين نكردند؟ آمريكا راضي شد؟ پس ببينيد: 1- تهمت 2- القاب زيبا
4- بهرهگيري از مذهب عليه مذهب
استفاده از نمادهاي مذهبي، مسجد ضرار، يك از ابزارها بود. قرآن يك آيه دارد، راجع به مسجد ضرار اسمش را هم برده است. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
ميفرمايد: مسجدي ساختند، براي اينكه در اين مسجد به اسم مسجد، عليه مسجد. مذهب عليه مذهب. مذهب عليه مذهب. به اسم مسجد خواستند برنامههايي پياده كنند، خدا به پيغمبر فرمود: در اين مسجد نرو. («لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً») (توبه/108) ابدا پايت را در اين مسجد نگذار. پيغمبر را بردند افتتاح كند، پيغمبر فرمود: بيل و كلنگ را برداريد، مسجد را خراب كنيد. جايش را هم زبالهدان كنيد. چون اين مسجد براساس تقوا ساخته نشده است. اين مسجد خانهي تيمي است. («إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّه»)(توبه/107) («اِرصاد» )يعني رصد خانه! بنا شده از خارج به اين اطّلاع بدهند. يعني اينها اخبار را در مسجد گوش ميدهند، به دشمن خارجي اطلّاع ميدهند. رصدخانه، كمينگاه است. («تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنين») (توبه/107) اين مسجد باعث تفرقه بين مؤمنين است. استفاده از مسجد، استفاده از قرآن، هم ديروز قرآن را سر ني كردند، هم زمان خودمان شاه قرآن چاپ كرد.
4- به رخ كشيدن افراد محبوب يا نامدار. اسلام اين را پيشبيني كرده است. ميگويد: اگر جنگي بين مسلمانها و كفّار شد، دو لشگر مقابل هم، كفّار در صف اول يك عده مسلمان را قرار دادند. يك مشت مسلمان اجير كردند، گفتند: شما صف اول بايستيد. اگر جلوي كفّار يك صف مسلمانها بودند، كفّار ميتوانند از پشت سر مسلمانها به مسلمان ها تيراندازي كنند. مسلمانها بروند تير بزنند، تير ميخورد به مسلمانها. اسلام گفته: اين مسلمان ها را درو كن. اينطور نيست كه اگر صف اول مسلمان باشد، نشود او را كشت. مسلماني كه سپر كافر شود، اسلام ميگويد: اينها را بكشيد. چون اينها ديگر در خط كفر قرار گرفتند. مسلمان هستند، ولي در خط كفر قرار گرفتند، و سپر شدند براي آنها! آقا مسلمان است! خوب مسلمان باشد. اين سپر شده براي كفّار!
گاهي وقتها يك وصيّتي ميكند كه مثلاً پس از من در اين مسجد پسر من نماز بخواند. بعد از پسر من نوهي من نماز بخواند. همينطور نسل اندر نسل بچههاي من پيشنماز اينجا باشد. خوب خود آقا آدم مهمي بوده، مسجدش شلوغ ميشده است. مردم بچه اش را قبول ندارند. نوهاش را قبول ندارند. يك مسجد بزرگ دست يك نوهاي است كه ميتواند جمعيّت انبوهي باشد به خاطر… ممكن است نوه هم آدم خوبي باشد. ولي بالاخره مردم ميخواهند يك آدم بهتري باشد. وصيّت شكسته ميشود. امر داير بشود به اينكه مسجد خدا پر شود، يا به وصيّت آقا عمل شود، پر شدن مسجد اهميتّش از وصيّت آقا مهمتر است. آقا وصيّت كرده است. خوب اين وصيّت غلط است. مثل اينكه ميگويند: نذر كردم شترم را جلوي هيئت بكشم. خوب نذر تو غلط است. مگر ميشود خيابان را خوني كرد؟ روز عاشورا شترش را مياورد، گاوش را وسط خيابان ميآورد. رم ميكند. خوني ميشود. مي ترسند. كه چه؟ نذر كرده است. نذرت غلط است.
بنا نيست كه اگر صف اول مسلمان باشند، بگوييم: ما دستمان بسته باشد. اگر حضرت آقا وصيّت كرده است، دست ما بسته باشد. شوراي مصلحت معنايش همين است. شوراي مصلحت اگر ديد يك قانوني به بن بست رسيده است، شوراي مصلحت مينشينند، يك عده از كارشناسها زير نظر ولايت فقيه، اين خط را ميشكنند. اين شهر مصلحتش اين است كه يك خيابان كشيده شود، نميتوانيم بگوييم: اينجا يك پير زن نفرين ميكند. بسمهتعالي نفرين كند. نميتوانيم يك شهر را منتظر يك پيرزن بمانيم. خانهي خدا هم بايد خراب شود. اگر مسجدي در وسط خيابان قرار گرفته، خراب ميشود. چون آن يك كار مستحب است. نياز مردم يك كار واجب است. اگر يك شهري يك خيابان ميخواهد كه اين خيابان نفس شهر است. نياز جدي مردم است. مسجد هم باشد خراب ميكنند يك گوشهي ديگر يك مسجد ميسازند. اسلام بن بست، ندارد. كسي نميتواند با وصيّتش بن بست ايجاد كند. بله اگر وصيّت راهگشا باشد، طوري نيست. يكي از علماي ميانه خدا رحمتش كند. ميديد مردم زبالههايشان را ميآورند، وسط شهر يك جايي ميريزند. هرچه به مردم گفت: بابا اين زباله ها را ميريزيد. گربه و سگ و مگس و پشه و ميكروب جمع ميشود و اين كار را نكنيد. هرچه گفت مردم گوش ندادند. آخرش وقتي مريض شد وصيّت كرد. گفت: اگر من مردم، من را وسط زبالهها دفن كنيد. آقا از دنيا رفت، گفتند: وصيّت كرده است. زبالهها را كنار كردند، آنجا دفن كردند. به خاطر قبر حضرت آقا زبالهها را برداشتند و سنگ مرمر كردند. ميگفت: چه كنم من زنده بودنم فايده نداشت. بلكه با مرگم به نفع بهداشت كار بكنم. گاهي وقتها وصيّت باعث ميشود كه يك راهي باز شود. اما وصيّت اگر گره به كار امت ميزند، بن بست نيست. به اينكه فلاني و فلاني و فلاني، چهرههاي خوب، آدمهاي خوب!
5- گسترش شايعات براي تفرقهافكني
يكي از راههايي كه جنگ رواني و سرد فتنه، كلمهي فتنه را بگوييم. اين شايعههاي تفرقه افكن. قرآن ميگويد كه ميآمدند ميگفتند كه: («إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ») (آلعمران/173) دشمن آمده ناوگانش از خليج فارس آمده است. نميدانم قرار است چه شود؟ قرار است چه شود؟ قرآن ميگويد: اينها («وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَة») (احزاب/60) («مُرجِفون، رَجَفَ، تَرجِفُ») در قرآن آمده است. («تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ») (نازعات/6) در قرآن هست. يعني زلزله مياندازد. يك زلزلهي رواني مياندازند؟ سه روز ديگر بيشتر گندم در سيلوها نيست. ميداني چه شد؟بنا شده چنين شود. يك اخبار و شايعاتي را پخش ميكنند، براي اينكه دل مردم را خالي كنند. اين هم يكي از ابزار جنگ است. كلمات چند پهلو و كلّي گويي! كلمات چند پهلو و كلّي گويي! البته كلّي گويي يك جايي جلوي فتنه را ميگيرد، بايد كلّي گفت. كلّي گويي كرد. يك جايي اگر راست بگويي، مثلاً ميگويند: آقا نظر شما راجع به فلاني چيست؟ ميخواهد ببيند من چه ميگويم، فتنه كند. بگو: حالا چه كار داري. اين سؤال را از كس ديگر بپرس. در هر شهري من ميروم اين براي من پيش ميآيد. حاج آقا نظر شما دربارهي فلاني چيست؟! ميگويم: آقا اين سؤال را از كس ديگر بپرس. چون ميدانم ميخواهد اين را از من بگيرد، بگويد: قرائتي چه گفت.
فرعون ميخواست فتنه كند. به موسي گفت: الآن پدر من كجاست؟ خوب پدر فرعون در جهنّم است. فرعون گفت: («فَما») عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. («فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى») (طه/51) نياكان ما كجا هستند؟ موسي چه بگويد؟ بگويد: نياكان تو در جهنّم است. فرعون ميگويد: ببينيد، ببينيد، چطور به من جسارت مي كند. ميگويد: پدر سوخته! گفت: حالا چه كار به پدرت داري؟ («قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي في كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى») (طه/52) خدا ميداند كجاست؟ ما چه كار به مردهها داريم؟ يعني گاهي وقتها يك سؤالاتي ميكنند، اين سؤالات بو دارد. سؤالاتي كه بو دارد جواب ندهيد.
6- تحريف و تقطيع اخبار و گزارشها
تقطيع اخبار يا دست بردن در اخبار، اخبار را وقتي ميخواهد دست ببرد، تقطيع ميكند. حزب الله به اسرائيل حمله كرد. يا حزب الله متقابلاً به اسرائيل حمله كرد. يك كلمهي متقابلاً بنويسيم يا برداريم. چقدر معنا فرق ميكند. اگر گفتيم: حمله كرد، مردم ميگويند: ببين حزب الله تجاوز كرده است. حمله كرده است. اگر گفتيم: متقابلاً حمله كرد، يعني موشك جواب موشك است. يك كلمهي متقابلاً را حذف ميكند، تا يك فتنهاي درست كند. اخبار را تقطيع ميكند.
خوب، تحريف! حالا تحريف لازم نيست تحريف لفظي باشد. تحريف معنوي ميكند. معناي صبر چيست؟ صبر يعني هرچه در سرت زدند، بگو: حوالهات به حضرت عباس! نه. («وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ») (مدثر/7) كلمهي («اِصبر») يعني هم قيام كن، هم مقاومت كن. صبر يعني مقاومت. مقاومت در كنار قيام. («زهد») يعني چه؟ تو كه اهل دنيا نيستي. من اهل دنيا نيستم يعني چه؟ يعني حق مرا تو بخوري؟نه تو آدم زاهدي باش. دنيا ارزش ندارد. دنيا ارزش ندارد، يعني تو بخوري؟ معناي زهد چيست؟ تحريف معنا!
معناي تقوا چيست؟ وقار، آخر شما كه آدم با وقاري بودي. معناي وقار اين نيست كه آدم دائم ساكت باشد. فاطمه زهرا وقار داشت. در مسجد پيغمبر رفت سخنراني كرد. زينب كبري وقار داشت. در كوفه و شام سخنراني كرد. معناي وقار سكوت نيست. گاهي بايد نعره كشيد. گاهي بايد فرياد زد. اصلاً گاهي بايد تند حرف زد. در نهجالبلاغه يك چيزهايي داريم كه من اگر يكي را بگويم… البته مردم ما خوب هستند، ولي حضرت امير به آدمهاي نااهل يك چيزهايي گفته است. گفته: «لَا أَبَا» «أَب» يعني پدر! «لَا أَبَا» بيپدرها! «لَا أَبَا لَكُم» (بحارالانوار/ج18/ص204) اي بيپدرها! «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال» (بحارالانوار/ج34/ص64) اي مرد نماهاي نامرد! «يا اشباه بلا ارواح» لاشههاي بيروح! «قُبحاً لكم»، «تبّاً لكم» خود خدا ميگويد: («تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ») (مسد/1)
معناي وقار اين نيست كه آدم تند حرف نزند. آخر قرآن گفته: («قَوْلاً لَيِّنا») (طه/44) قرآن كجا گفته: (« قَوْلاً لَيِّنا») دفعهي اول موسي گفت: («قَوْلاً لَيِّنا») اين دفعهي اول بود كه خدا به موسي گفت: موسي نزد فرعون برو، («فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا») (طه/44) نرم حرف بزن. كدام آيه داريم كه دفعهي سيام هم نرم حرف بزن؟ دفعهي سيام بگو: خفهشو! خود خدا ميگويد: («إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ») (كوثر/3) خودت ابتر هستي. ننه و جد و آبادت ابتر است. («أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ») (بقره/13) خودت خُل هستي. اين («قَوْلاً لَيِّنا») براي دفعهي اول است. من يكبار تند با كسي حرف زدم، ولي ديدم يك آقايي آمده گفته: آقا شما كه معلم قرآن هستي مگر قرآن نميگويد: («قَوْلاً لَيِّنا»)؟ گفتم: («قَوْلاً لَيِّنا») كجا؟ چه كسي به چه كسي گفته است؟ («قَوْلاً لَيِّنا») براي موسي در اولين برخورد است. اما وقتي سي بار ميگويي، گوش نمي دهد، ديگر باز هم سيو يكم هم («قَوْلاً لَيِّنا») خدا در قرآن ميگويد: («يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ») (بقره/159) خدا و تمام فرشتهها و جن و انس بر او هميشه لعنت كنند. ما مردهباد دارديم. زنده باد هم داريم! آدمي اگر وارد نباشد، گاهي با يك آيه كه خدا گفته: («قَوْلاً لَيِّنا») اسلام گفته: صبر كن. اسلام گفته: دنيا ارزش ندارد. اسلام گفته: باوقار باش. يعني به اسم صبر و وقار و اينها مردم را به انزوا و تحمّل و نميدانم ذلّت پذيري ميكشاند.
استفاده از واژههاي خوب، صبر، تقوا، تقيّه، ببين فلاني چه آدم خوبي است. ببين فلاني را چقدر همه دوست دارند. ببين فلاني چه آدم با وقاري است.
يك جواني را آوردند كه مشغول يك كار بدي بود. نزد حضرت علي آوردند، گفتند: آقا ما شاهد بوديم كه ايشان فلان كار را كرد. حضرت علي يك سيلي در گوش جوان زد. گفت: ديگر از اين كارها نكني. بعد كه سيلي زد گفت: بيا! مثل اينكه همسر نداري. گفت: خوب بله اگر همسر داشتم اين كار را نميكردم. گفت: اين پول را بگير و برو ازدواج كن. يعني هم سيلي زد… نه فقط پول بدهيم كه هركس هر غلطي بخواهد بكند، نه فقط سيلي بزنيم…
عرض كنم به حضور جنابعالي كه دروغ ميگويند. همينطور يك چيزي ميگويند، با دروغ! قرآن گفته: («إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا») (حجرات/6) هرچه شنيديد، تحقيق كنيد. هرچه شنيديد تحقيق كنيد. نه باور كنيد. زودباوري بد است. نه رد كنيد. يكوقت ميبيني، عكسش چاپ شد. سندش چاپ شد. هرچه شنيديد نه بگوييد: بله، نه بگوييد: نخير!
پيشگويي، تحليل، آمارهاي يأس آور، قرآن يك آيه دارد ميگويد: اگر اخباري به دست شما رسيد، هيچ جا پخش نكنيد. آنها را به كارشناس بدهيد، كارشناسان عالمي كه اهل استنباط هستند. و بتوانند تحليل كنند كه اين هست يا نيست.
تكرار و مراوده، اينكه به شيطان («خنّاس») ميگويند، خنّاس يعني ميآيد هل بدهد مقاومت ميكني، ميرود. دفعهي دوم ميآيد. مرتب ميگويي: («اعوذ بالله من الشيطان الرجيم») ميرود دوباره ميآيد. اين خناس يعني ميرود و برميگردد. دائم پنهان ميشود و پيدا ميشود. («الْجَوارِ الْكُنَّسِ») (تكوير/16) يعني ستارههايي كه خورشيد كنار ميرود، پيدا ميشوند. خورشيد طلوع ميكند ناپيدا ميشوند. («مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ») (ناس/4) يعني آنقدر مراوده ميكند. ميآيد و ميرود، ميآيد و ميرود تا بالاخره اين را به دام بيادازد. چون گاهي وقتها چوب سفت است. با يك تبر نميشكند. آنقدر ميزند تا اين بشكند. قند را كه خانم ميخواهد بشكند، يكبار ميزند نميشكند. اينقدر ميزند تا بشكند. («خنّاس») يعني مراوده! بيان را عوض ميكند. قيافه را عوض ميكند. لحن را عوض مي كند. رفيقها را عوض ميكند. از هر دري وارد ميشود براي اين.
استفاده از هنر، عكسش را قشنگ چاپ ميكند. سورهاي خوبي ميدهد. انتخابات است ديگر. استفاده از هنر! سامري يك گوساله درست كرد، از طلاها يك مجسمه ساخت، مجسّمهي گوساله، طوري درست كرد كه باد كه وارد آن ميشد مثل اين سوتكهايي كه ميزني صدا ميكند، اين باد كه وارد اين لولهها ميشد، صدا ميكرد. گفت: («هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى») (طه/88) خدا همين است. يك عده را سراغ گوساله پرستي برد. بالاخره سامري هنرمند بود. سامري هنرمند بود. از هنرش استفاده كرد. تزيينها، عكسها، الفاظ، چهرهها مهم است.
طرح مسائل تفرقه افكن، قرآن دربارهي تفرقه، ميگويد: («وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً») (قصص/4) شيعه، يعني گروه گروه،شيعه و سنّي، شمالي و جنوبي، يزدي و اصفهاني، عرب و عجم، ترك و لُر و فارس و نميدانم بلوچ و («وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً») هركس هر حرفي بزند، و هر حركتي بكند، كه قبيلهها، محلّهها، شهرها، آدمها را در مقابل هم شاخ به شاخ كند، تعصّب به وجود آورد، تعصّب را تشديد كند، اين فرعون است. چون قرآن ميگويد: («وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً») فرعون برنامهاش اين بود كه بين گروهها، بين مردم، مردم را گروه گروه ميكرد.
7- دعوت قرآن به وحدت اديان آسماني
در مقابل اين ما بايد دعوت به وحدت كنيم. ما با يهوديها و مسيحيها، قرآن ميگويد: به يهوديها بگوييد: مشتركات كه داريم، هردو خدا را كه قبول دارند، يهود و مسيحيت و اسلام، خدا را كه قبول دارند. بياييم در خدا مشترك شويم. هردو قبول داريم. بياييد در خدا و معاد شريك شويم. حالا پيغمبر شما به موسي ميرسيد ميايستيد. آنها به عيسي ميرسند، ميايستند. ما ميگوييم: نه! آنها را قبول داريم، پيغمبر هم قبول داريم. ما هرچه شما قبول داريد، قبول داريم يك چيزي هم اضافه! چون كه صد آمد، نود هم پيش ماست. آنوقت ما شيعه و سني كه مشتركاتمان زياد است. قبلهمان هم يكي است. نمازمان هم يكي است. قرآنمان هم يكي است. نميدانم پيغمبرمان يكي است. كتاب ما يكي است. روايات و سنّت نبوي ما يكي است. ما در چند مسئله اختلاف داريم. خدا ميگويد: حتي با يهوديها و مسيحيها («تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ») (آلعمران/64) به يهودي ميگويد: بابا در مشتركات بياييد با هم باشيم.
تنوّع! به قول امروزيها ميگويند: ماساژ پيام!بدن را ماساژ ميدهند. ماساژ ميدهند. يعني دائم پيامهاي مختلف با آهنگهاي مختلف، با طرحهاي مختلف و با و با و با… حتي گاهي وقتها تبليغ منفي ميكنند، ولي غرضشان مثبت است. يك وقتي سيگار فروشها، كمپانيهاي سيگار، ميخواستند تبليغ كنند، يكي برندهي جايزه شد. نوشته بود: سيگار نكشيد حتي هما! اين حتي هما يعني چه؟ يعني ميگفت: هُما بهترين سيگار است. ميگفت: نكشيد! ولي از نكشيد يعني بكشيد! سيگار نكشيد حتي هُما! گاهي وقتها تنوّع تبليغات است. اصلاً گاهي آدم استعفا ميدهد. استعفا ميدهد كه بيشتر سراغش بروند. لب در مينشيند. كه بگويند: نه آقا بفرما بالا! گاهي پايين مينشيند كه او را بالا ببرند. گاهي «الاَحقَر» ميگويد، كه بگويد: من مهم هستم. اين تنوّع و ماساژ تبليغاتي مسئلهي مهمي است. به قول قرآن ميگويد كه: («صَرَّفْنَا الْآيات») (احقاف/27) يعني آيات را با بيانهاي مختلف گفتيم. مثبت دارد، منفي هم دارد. ما براي فتنه خيلي بايد چشممان را باز كنيم. هيچ راهي براي نجات از فتنه نداريم، جز اينكه دستمان را در دست آدمهايي بگذاريم كه باسوادترين آدمها هستند. با تقوا ترين آدمها، بيهوا و هوسترين آدمها، او ما را بيمه ميكند. هيچ جاي ديگر هم نرويم. من الآن اينجا 13 مورد را گفتم. من 50 مورد را نوشتم. خوب بالاخره اينها كه دير تلويزيون را باز كردند.
تهمت ميزنند، من از كجا ميفهمم راست است يا دروغ! با القاب آزادي، حقوق بشر، من چطور تشخيص بدهم؟ استفاده از نمادهاي مذهبي، قرآن، مسجد، سوگند، معجزه، گريه، به رخ كشيدن افراد، فلاني با من است. فلاني با من است. ما چطور تشخيص بدهيم؟ شايعهها، چطور تشخيص بدهيم؟ كلّي گويي و كلمات دو پهلو، چطور تشخيص بدهم؟ تحريف الفاظ! چطور؟ دروغ، تحليل، پيشگويي، خنّاسبازي، طرح مسائل تفرقه افكن، استفاده از هنر، بالاخره ما چه كنيم در اين دنيايي كه در و ديوار دارند، همهي شبكهها، همهي اينترنتها، همهي ماهوارهها، همه عليه ما، به زبان فارسي به انواع مختلف با قيافههاي مختلف، با لحنهاي مختلف، ما چه كنيم؟ راه نجات نسل نو اين است كه ايثار بكند. اين عقلي است. تقليد عقلي است. عقل ميگويد: هر بيماري به پزشك مراجعه كند. اين عقلي است. عقل ميگويد: هركسي به كارشناس مراجعه كند. رجوع به كارشناس عقل است. عقل است، عقل است. عقل ميگويد: در اين موجها ببينيم در ايران باسواد ترين افراد چه كسي هستند؟ 2- با تقوا ترين افراد چه كسي هستند؟ 3- بيهوس ترين افراد چه كسي هستند؟ پيدا كنيم دستمان را در دست او بگذاريم. بيمه ميشويم. غير از اين باشد اين موجها ما را ميبرد. نه شما را ميبرد. خيلي از شما و ما قويترها را هم ميبرد. وسوسههاي شيطان در جلسهي قبل گفتم، خيلي قوي است. يك عمري است شيطان وسوسه ميكند. مگر ما ميتوانيم در مقابل وسوسههاي شيطان دوام بياوريم. از هر دري ميآيد، بابا حالا اين لذت را از دست نده! خدا ارحمالراحمين است. اينطور هم كه آخوندها ميگويند نيست. خدا ارحمالراحمين است. با خدا ارحمالراحمين است ميگويد: وارد شو، خدا ميبخشد. به هر حال ارحمالراحمين را ميآورد، براي اينكه او را به خلاف هُل بدهد. حالا معناي ارحمالراحمين چيست؟ چه كسي ميتواند جز يك فقيه عادل به ما بگويد: معناي («ارحمالراحمين») چيست؟ معناي («اشد المعاقبين») چيست؟ بابا حالا كوتاه بيا! (« قَوْلاً لَيِّنا»)، («قَوْلاً لَيِّنا») يعني چه؟ يعني با طاغوت مبارزه نكن، (« قَوْلاً لَيِّنا»)! (« قَوْلاً لَيِّنا») يعني چه؟ يعني داد نزن. كجا اسلام بايد بگويد: اينجا جاي داد زدن است. آمد به امام گفت: آقا فلان قانون خلاف در مجلس شوراي زمان شاه تصويب شد، ما رأي نداديم. امام فرمود: غلط كردي. گفت: اي رأي نداديم.خلاف قانون بود، رأي نداديم. فرمود: بايد بلند شويد صندليها را هوا بياندازيد. بايد بلند شويد شيشهها را بشكنيد كه رأي ندهند. بالاخره تو رأي ندادي، عدهي ديگر رأي دادند. تصويب شد! گاهي وقتها آدم بايد بلند شود، شيشه بشكند. گاهي بايد بلند شود صندليها را هوا بياندازد. نه آدم بايد باوقار باشد. وقار معنايش چيست؟ چه كسي ميگويد: معناي صبر و وقار چيست؟ فقيه عادل بيهوس پيدا كنيد، از او بگيريد. وگرنه با(« قَوْلاً لَيِّنا») كلاه سرتان ميرود. خدا ارحمالراحمين است برو جلو! چه رفت از او خبر بياورد؟ بابا آزادي است، هركاري ميخواهد بكند، بكند. مزاحم مردم نشويد. بگذاريد مردم دو روز را خوش باشند. بگذاريد مردم همه دوستت داشته باشند. يعني اينها بالاخره اينها چيزهايي است كه دائماً ما در خيابان و بازار و خانه سر و كلّه ميزنيم.
خدايا در امواج فتنهها، حديث داريم كه وقتي فتنهها به سمت شما، مثل شب تاريك هجوم كرد، «فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن»(بحارالانوار/ج74/ص136) قرآن و اهل بيت ميتواند ما را نجات بدهد. خدايا تو را به حق قرآن ما را در مقابل همهي فتنهها و امواج بيمه كن. توفيق بده ديگران را هم بيمه كنيم. گول خوردههاي قبلي را هم ببخش و بيامرز. اگر توفيقي باشد ادامهاش را باز خواهم گفت.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس آیه 63 سوره طه، فرعون چه تهمتی به موسی و هارون میزد؟ 1) آنها ساحر و جادوگرند. 2 ) آنها قصد تصاحب زمینها را دارند. 3) هر دو مورد 2- پیامبر اسلام در مورد مسجد ضرار چه دستوری داد؟ 1) تخریب مسجد 2) تعطیل مسجد 3) تكمیل مسجد 3- آیه 173 سوره آل عمران به كدام شیوه دشمن در جنگ نرم اشاره دارد؟ 1) گسترش دروغ و تهمت 2) بهرهگیری از مذهب علیه مذهب 3) ایجاد رعب و وحشت با شایعه 4- بر اساس قرآن فرعون، برای سلطه بر بنی اسرائیل از چه شیوهای استفاده میكرد؟ 1) ترویج فساد و بیدینی 2) ایجاد تفرقه و جدایی 3) مصادره اموال و دارایی 5- قرآن در آیه 64 سوره آلعمران چه كسانی را به وحدت دعوت میكند؟ 1) یهودیان و مسیحیان 2) مشركان و منافقان 3) مشركان و كافران
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1602