نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1714
موضوع بحث: زكات – 1
تاريخ: 02/04/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون به زكات ميپردازيم. هر يك از اين مسائل كلي، نكتههاي ريزي دارد كه كساني كه ميخواهند عمل كنند، بايد از عالم منطقه بپرسند. اما بحثهاي من، چون در تلويزيون مطرح ميشود بايد مثل آب جوش باشد تا به همهي معدهها بخورد. اما برخي بحثها، ترشي و شيريني و سرخ كردني دارد و صنفي است و به همهي معدهها نميخورد. زكات در لغت از تزكيه و به معناي پاكيزگي و طهارت است و زكات مال به اين معناست كه مال را از حق غير و محرومان پاك ميكنند. زكات هم مال و هم خود انسان را پاكيزه ميكند.
1- تعريف زكات و ضرورت آن
زكات، معناي زكات، ابعاد زكات، گيرندهي زكات، دهندهي زكات، نحوهي گرفتن آن، نحوهي مصرف و بالاخره تذكرات. زكات يعني پاك كردن، پاكيزگي، رشد، همه معاني در زكات است و انساني كه زكات ميدهد خودش پاك ميشود و انساني كه زكات نميدهد آلوده به بخل است و انسان با زكات، بخل را از خودش دور ميكند. كثيفي فقط مادي نيست كه با حمام كردن پاك شود، بخل و حسد و ديگر رذائل اخلاقي هم كثافات معنوي هستند. قرآن ميفرمايد: كفر و شرك، رجس و پليدي هستند. و انسان همانطور كه كثافات مادي را از خود دور ميكند، كثافات معنوي را نيز بايد از خودش پاك نمايد. مالي كه زكات داده ميشود مثل درخت انگوري است كه شاخههاي زيادياش بريده ميشود و هر چند در چشم ظاهري شاخهها كم ميشود ولي در واقع بار انگور بيشتر ميشود. بنابر اين معناي زكات پاك كردن، رشد دادن و تزكيه است. در قرآن آمده كه مسلمان بايد خودش را هم تزكيه نمايد. دو بار «قَدْ أَفْلَحَ» داريم. 1- (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ) (مومنون /1) (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها) (شمس /9) در سوره مؤمنون آمده كه افراد مؤمن رستگار شدند و در سوره شمس گفته كساني كه خودشان را تزكيه كرده باشند رستگار ميشوند. از اينها ميتوان فهميد مؤمن كسي است كه خودش را تزكيه كرده باشد و كسي خودش را تزكيه كرده است كه به درجهي ايمان رسيده باشد. زكات در خودسازي و آدم شدن هم مطرح است كه خدا در قرآن پس از 11 سوگند ميفرمايد: رستگاران كساني هستند كه خودشان را ساخته باشند. چون انسان ممكن است همهي كارهاي خير را انجام داده باشد ولي خودش را نساخته باشد و بالاخره خراب شود، چون خود ساخته نيست. اما اگر ذاتاً خود ساخته باشد، خراب نميشود. مثلاً من كاشاني هستم و ميخواهم تهراني حرف بزنم، هر چه هم سعي كنم كه تهراني صحبت كنم چون تهراني نيستم و روح و فرهنگ و خانوادهام تهراني نيستند، بالاخره در ميان حرف هايم دو كلمه كاشاني هم خواهم گفت. انساني هم كه صالح نباشد چون روحش صالح نيست، بالاخره هر چه هم اعمال نيك و مستحبات انجام دهد، يك وقت هم عمل زشتي از او سر خواهد زد و عبادتها بايد از روح و ريشه برخيزد.
2- گستره و ابعاد زكات
زكات ابعاد بسياري دارد، در اين زمينه حديثي داريم. چون هر چيزي زكاتي دارد. مثلاً «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ»(غررالحكم، ص44) يعني زكات كسي كه مكانيك است اين است كه سالي چندين جوان را مكانيك نمايد. و راننده و نجار هم همينطور، اما عدهاي در علم خود بخل ميورزند و مثلاً ساعت ساز ميداند درست كردن ساعت چند دقيقه بيشتر كار نميبرد، ولي ميگويد: برو فردا بيا. تا هم كسي ياد نگيرد و هم اين كه نگويد درست كردن آن كاري نداشت و هر چقدر فرد خواست نگويي زياد است و بتواند بگيرد و بگويد كار زيادي داشت. يا عطاران و داروفروشان قديمي هم همينطور كه از گياهان طبيعي استفاده ميكنند ولي به كسي ياد نميدهند. «زَكَاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ»(غررالحكم، ص376) اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد، كسي كه آبرو دارد بايد از آبرويش بذل نمايد و وساطت كند و ضامن شود. پارتي كه حرام است بدين معناست كه حق را ناحق نمايد، مثلاً بگويد: براي حج فلاني را ببر جاي فلاني و فلاني را نبر وحق ديگري را از بين ببرد. ولي اگر بگويد در اين كه 12 نفر هستند 13 نفر بروند، حق كسي از بين نرفته است. (زَكَاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ) (غررالحكم، ص420) زكات بردباري تحمل كردن است، مثلاً افرادي نيش ميزنند و انسان ميسوزد. (إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (فرقان /63) و انسان بايد رفتار كساني را كه برخورد تندي مينمايند تحمل نمايد. «زَكَاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ»(غررالحكم، ص383) يعني زكات مال اينهاست كه به ديگران ببخشيد. اگر ماشين دارد در مسير راه ديگران را سوار كند، البته بدون پول. روح اخوت و برادري و ايثار را زياد نماييد. «زَكَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ»(غررالحكم، ص334) اگر پيروز شدي و قدرت پيدا كردي و مسلط شدي بايد احسان كني. برخي برادرهاي بزرگ، برادر كوچكتر را ميزنند يا به او دستور ميدهد. بايد احسان كني و به جاي اين كه به او بگويي نان بگيرد خودت بگيري. بر دشمن و ضعيف اگر غالب شدي ترحم كن. «زَكَاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّيَامُ»(غررالحكم، ص333) «زَكَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْيُ فِي طَاعَةِ اللَّه»(غررالحكم، ص181) بي انصافي است كه افراد سالم روزه نميگيرند و جوانان ما به جبهه نميروند. «زَكَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ»(غررالحكم، ص256) زكات زيبايي عفت است، حال كه دختر يا پسر زيباست بايد عفت داشته باشد، چون زيباست با حياتر باشد. «زَكَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ»(غررالحكم، ص341) زكات كسي كه قدرت و سلطنت دارد يا تلفن و نامش اثر دارد، جهاد في سبيل الله است. علياي حال زكات ابعادي دارد و فقط براي گندم و جو نيست و هر نعمتي زكات مخصوص خودش را دارد. گيرندهي زكات حكومت است. خداوند در قرآن به پيامبر ميفرمايد: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً) (توبه /103) يعني اي پيامبر از مردم صدقه را بگير. تعبيرات در خصوص زكات متفاوت است. گاهي به حق، گاهي به صدقه، گاهي به زكات و حتي به انفاق تعبير كردهاند ومراد از صدقه هم زكات است. پس گيرندهي زكات صدقه است. قانون زكات سال دوم هجري آمد. يعني تا 13 سال در مكه قانون زكات نبود. در مدينه هم دو سال نبود، بعد از 15 سال در ماه رمضان حكم و قانون زكات آمد و پيامبر به منادياش فرمود: برو بگو ايها الناس بايد صدقه بدهيد و سال بعد افرادي را فرستاد و گفت: يك سال گذشته و بايد زكات مالتان را بدهيد و افرادي به عنوان مقوم ميرفتند و تقويم و قيمت گذاري ميكردند كه مثلاً درختان فلان كس چقدر خرما دارد. رسول خدا 17 نفر دبير و منشي، نويسنده داشت. و برخي از اينها مسئول زكات بودند. برخي مسئول قراردادها و. . . . و هر يك مسئوليتي داشتند.
3- موارد وجوب زكات و شرايط زكات دهندگان
زكات بر 9 چيز واجب است: گندم، جو، كشمش، خرما، گاو و گوسفند، شتر، طلا و نقره. ولي اين كه هر يك از اين هاچقدر شدند بايد زكات داد، به اين نصاب ميگويند. تعبيري كه ميگويند زكات بر 9 چيز است در ادامه ميفرمايد: «وَ عَفَا لَهُمْ عَمَّا سِوَى ذَلِكَ»(كافى، ج3، ص497) يعني پيامبر غير از اين 9چيز را بخشيده، پس ممكن است جانشينان پيامبر ببينند خرج حكومت زياد است و عفو نكنند. پس زمان پيامبر 9 چيز زكات داشته ولي الان ممكن است بگويند تراكتور يا برنج هم زكات دارد. خداوند به پيامبر(ص) ميفرمايد: وقتي زكات ميگيري براي زكات دهندهها صلوات بفرست. (وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ) (توبه /103) يعني تشويق تو براي كشاورزي كه دسترنجش را به تو ميدهد باعث آرامش و سكون او ميشود. اين تفقدها باعث دلگرمي ميشود. مثلاً رئيس كارخانه با كارگرانش غذا بخورد يا مدير مدرسه با شاگردانش بازي كند و. . . امام به خانوادههاي شهدا و مفقودين ارادت خاصي دارد و حق هم همين است. پدر شهيدي از در جماران بيرون آمد وسري تكان داد و گفت ميارزيد كه پسرم را بدهم و پدر شهيد بشوم و امام را ببينم و ديدن امام «سَكَنٌ لَهُمْ» گاهي مسئولين ميگويند: ما آن بالاها هستيم و اين كارهاي جزئي را نبايد انجام دهيم. اميرالمؤمنين(ع) در عهد نامهي مالك اشتر به وي كه استاندار است گفت: نگو من استاندارم و بايد كارهاي مهم انجام، چون گاهي اثر كارهاي كوچك از كارهاي بزرگ بيشتر است. نگو من 90 كيلو هستم و بايد كفش 1000 توماني بپوشم، چون يك تيغ كوچك تو را از پا در ميآورد. پس چيزي را كوچك نشماريد مخصوصاً مسائلي كه مربوط به عواطف انساني است. قرآن ميفرمايد: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ) (توبه /103) يعني از آنها صدقه بگير تا پاكشان گرداني. زكات را بايد به فقرا رساند و حق نداري بگويي فقرا بيايند و صدقه و زكات را بگيرند. زكات دهنده بايد تقوا داشته باشد. پيامبر(ص) فرمود: (لَا زَكَاةَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ) (مشكاةالأنوار، ص46) قرآن يك قانون كلي دارد كه (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ) (مائده /27) خداوند عبادات و اعمال را از افراد با تقوا قبول مينمايد. كسي كه در طول سال هر غلطي بكند روز بيست و يكم فقط بيايد و عبادت كند مورد قبول نيست مگر اين كه قصد اصلاح داشته باشد. ما چند رقم قبول داريم: 1 – معمولي 2- حسن 3- احسن. معمولي كه قبول عادي است، حسن يعني قبول ميكند توأم با رضايت و خشنودي مثل سر تكان دادن كسي كه به او آب داده ميشود ولي احسن مثل به استقبال رفتن ميماند و اين قبول بهتر است. در قرآن داريم: (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ) (آل عمران /37) يعني در مورد ولي خودش كه زكريا و مريم است ميفرمايد، از آنها قبول حسن مينمايد. يا «اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا بِأَحْسَنِ قَبُولِك»(كافى، ج4، ص165) پس قبول هم درجاتي دارد ولي افراد پست اصول اعمالشان قبول نميشود يعني «لَا زَكَاةَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ»(مشكاةالأنوار، ص46) يعني كسي كه اهل تقوا نباشد زكاتش پذيرفته نميشود. پيامبر(ص) فرمود: «فَلْيُعْطِهِ بِطِيبِ نَفْسٍ مِنْهُ»(دعائمالإسلام، ج1، ص240) كسي كه ميخواهد زكات بدهد توأم با خشنودي و رضايت خاطر باشد نه اين كه با ترش رويي. البته بدانيد خدا به كساني توفيق ميدهد در راه او پول خرج نمايند كه دوستشان دارد نه هر كسي. مثلاً كسي را كه دوست ندارد خوابش را سنگين ميكند تا براي نماز بلند نشود يا قلبش را تنگ ميكند تا پول ندهد.
4- لياقت و شايستگي زكات دادن
خلاصه خدا برخي را نميخواهد، مثل ما كه كسي را نميخواهيم، ميگوييم بگو فلاني نيست، يا تلفن را از برق ميكشي و يا وقتي او را ميبيني رويت را به سمت ديگري برمي گرداني. لذا پيامبر(ص) ميفرمايد: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً بَعَثَ إِلَيْهِ مَلَكاً مِنْ خُزَّانِ الْجَنَّةِ فَيَمْسَحُ صَدْرَهُ وَ يُسَخِّي نَفْسَهُ بِالزَّكَاةِ»(ثواب الأعمال، ص46) خدا انسانهايي را كه دوست دارد فرشتهاي ميآيد و با روح او تماس ميگيرد و طوري ميشود كه براي پول دادن باز ميشود و همين است كه عدهاي براي پول دادن باز و عدهاي بسته هستند. انسان اگر چيزي را ميدهد بايد با روي باز باشد، مثلاً اگر جايي برويد كه همه بد اخلاقي ميكنند از آن خانه ميرويد. يا اگر آمپول زن ميخواهد آمپول بزند، دستت را بكشي ميگويد چرا اينطور ميكني؟ انسان به خانهاي ميرود كه در خانهي ما رونق اگر نيست صفا هست. مهم نيست چقدر ميدهي، چون اگر يك تومان دارد 1 ريال ميدهد و اگر هزار تومان دارد 100 تومان و همه يك دهم را ميدهند و همه ثواب يكسان ميبرند و مهم اين است كه چطور ميدهي، با خوشرويي يا ترشرويي. حديثي است كه رسول خدا با اصحاب حركت ميكردند، تشنه بودند و به گله داري رسيدند، پيامبر(ص) فرمود: از شير اين حيوان ها به ما ميدهي؟ گفت خير. پيامبر دعا كرد خدا به او بسيار بدهد و به گلهي ديگري رسيدند و از او شير خواستند و او گفت: البته كه ميدهم. پيامبر دعا فرمود: خدايا به اندازهي نيازش به او بده. اصحاب پرسيدند: چرا اين گونه دعا فرمودي؟ پيامبر(ص) فرمود: آن نفرين بود چون داشتن و نگهداري بيش از حد نياز ورز و وبال و حمالي است. مثل آشپزها كه ميگويند وقتي برنج كم آمد روغنش را زياد كنيد تا چربي دل مردم را بزند و غذا كم نيايد و همه سير بشوند. آيهاي به خاطرم آمد (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) (توبه /55) خدا به برخي پول ميدهد تا آنها را عذاب نمايد. يعني كسي پول زيادي به دست ميآورد و خواب راحت را هم از دست ميدهد. پس اگر ديديد حال نماز نداريد يا در پول دادن دستتان باز نيست غصه بخوريد.
5- زكات بر چه كساني لازم است
چه كساني زكات بدهند: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع): «أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَهُ عَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ أَنَّهُ تَصَدَّقَ بِمَالٍ كَثِيرٍ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ الَّذِي سَرَقَ الْحَاجَّ وَ تَصَدَّقَ بِمَا سَرَقَ إِنَّمَا الصَّدَقَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ جَبِينُهُ فِيهَا وَ اغْبَرَّ فِيهَاوَجْهُهُ عَنَى عَلِيّاً(ع) وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِمِثْلِ مَا تَصَدَّقَ بِهِ»(بحارالأنوار، ج93، ص27) حديثي است از امام حسين(ع) كه گفتند: كسي است كه در دربار بني اميه است كه «تَصَدَّقَ بِمَالٍ كَثِيرٍ» خيلي پول ميدهد. امام فرمود: «مَثَلُهُ مَثَلُ الَّذِي سَرَقَ الْحَاجَّ وَ تَصَدَّقَ بِمَا سَرَقَ» يعني مثل او مثل كسي است كه پول حاجيها را در مكه بدزدد و در همان مكه به آنان صدقه بدهد. پس مال بايد حلال باشد. «إِنَّمَا الصَّدَقَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ جَبِينُهُ فِيهَا وَ اغْبَرَّ فِيهَاوَجْهُهُ» يعني صدقهاي ارزش دارد كه پول را با زحمت به دست آورده باشد و گرنه همان انار دزدي ميشود كه دو انار و دو نان دزديد به فقير داد گفتند چه ميكني؟ گفت انسان بايد زرنگ باشد خدا گفته صدقهاي بدهي چند برابر اجر ميبري من هم چهار چيز دزديدم و 4 گناه كردم و 4 صدقه دادم، 40 ثواب وقتي از هم كم بشود 36 ثواب برايم باقي ميماند.
6- زكات در اديان ديگر
همهي مسائل اسلام ريشه دارد و همهي مسائل چون نماز و ديگر عبادات و حتي نماز فقط مخصوص اسلام نيست. به شعيب ميگفتند: (أَصَلاتُك) (هود /87) يعني به خاطر نماز تو ما دست از كارمان برداريم، پس شعيب هم نماز ميخواند. (وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ) (مريم /31) حضرت يحيي زكات داشته و حضرت عيسي هم همينطور. لقمان به پسرش ميگويد: (أَقِمِ الصَّلاة) (لقمان /17) يعني نماز بخوان، روزه هم همينطور (كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ) (بقره /183) يا حضرت ابراهيم هم حج داشته (وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَج) (حج /27) و زكات هم فقط مربوط به اسلام نيست. چون جامعه حكومت ميخواهد و خرج دارد و محرومين هم در جامعه هستند، پس بايد اين نيازها با زكات و ماليات برطرف شود.
7- پيامدهاي ترك زكات و بركات زكات
اگر كسي زكات ندهد (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ) (آل عمران /180) مفسرين ميفرمايند كه اين آيه مربوط به كساني است كه زكات نميدهند. خداوند در قيامت اين اموال را طوق ميكند و بر گردنشان مياندازد. امام صادق(ع) فرمود: «ان لله بقاعاً تسمي منتقمةً» (بحارالانوار،ج93،ص11) قسمتهايي از زمين منتقمه است، يعني انتقام ميگيرد و خداوند كساني را كه پول نميدهند به سرشان مياندازد، در اين زمينها بنايي كنند و هر چه پول دارند اين زمينها ميخورد، مثل قارون! فرق پول داران ما با قارون اين است كه زمين قارون و پول هايش را با هم به داخل كشيد ولي پول دارهاي ما اول پولشان به زمين ميرود، بعد خودشان و هر كس كه حق ديگران را ندهد قارون است. ولي خداوند قارون را ميفرمايد: (فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ) (قصص /81) «إِذَا أُمْسِكَتِ الزَّكَاةُ هَلَكَتِ الْمَاشِيَةُ»(من لايحضره الفقيه، ج1، ص524) اگر مردم زكات ندهند خداوند بر دامهاي ايشان عذاب نازل ميكند و هلاك ميشوند. پيامبر فرمود: اولين كساني كه در قيامت وارد دوزخ ميشوند يكي شاه ستمگر است و ديگري پولداري كه حقش رانمي دهد. حديث داريم «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا حُقُوقَهُمْ لَكَانُوا عَائِشِينَ بِخَيْرٍ»(كافى، ج3، ص496) يعني اگر زكات بدهند، زندگيشان خوش است و گرههاي كور از زندگيشان باز ميشود. گاهي خدا پولي و چيزي به انسان ميدهد تا او را امتحان كند، يكي از بزرگان كه اگر نامش را ببرم او را ميشناسيد ميگفت: من در حجره نشسته بودم و 5 ريال داشتم و كسي آمد و 5 ريال قرض خواست من به او قرض دادم و اوگرفت و رفت، بعد فرد ديگري آمد و در زد و گفت من ميخواهم 5 تومان به شما بدهم و داد و تشكر كرديم. باز دوباره كسي در زد و 5 تومان قرض خواست و ما داديم و شب چيزي نخورديم و صبح رفتيم حرم حضرت معصومه(س). بعد از نماز فردي آمد و سلام كرد و 50 تومان من داد. و تشكر كرديم، بعد باز كسي آمد و 50 تومان را قرض خواست ولي ندادم. گفتم قبليها را براي خدا دادم، 10 برابر شد ولي اين را هم اگر بدهم به عشق 10 برابر شدن هست پس چون اخلاص ندارم نميدهم. امام سجاد(ع) ميفرمايد: در حال طواف بوديم كسي در همين حال گفت: آدم جواد و سخاوتمند كيست؟ «إِنَّ الْجَوَادَ الَّذِي يُؤَدِّي مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ»(كافى، ج4، ص38) آدم سخي كيست كه حق واجبش را بدهد؟ «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً»(من لايحضره الفقيه، ج2، ص7) اگر مردم زكات بدهند، يك مسلمان گرسنه بر روي زمين باقي نميماند. «وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاءِ»(من لايحضره الفقيه، ج2، ص7) حديث داريم كه مردم فقر وگرسنگي و برهنگي ندارند، مگر به خاطر گناه و پول پولداران. و حديث داريم اگر خداوند ميدانست كه اگر فقرا به مقدار زكات غني و سير نميشوند، بيش از اين مقدار واجب ميفرمود. مثلاً خمس كه درصد كل سرمايه هاست مگر كم است و مقدار بسيار زيادي است. ولي هر فردي نميدهد و اي كاش خمس همگاني شود و حتي بچه مدرسهاي هم اگر پس اندازي دارد، خمس آن را بپردازد، مگر اين كه هبه و عيدي باشد. ولي اگر كار كرده باشد چه كم باشد و چه زياد. خمس فقط براي بازاريها نيست شما هم اگر پس انداز داريد فرقي نميكند كه براي پيريتان گذاشته باشيد يا نه خدا فرموده خمس بدهيد، پيريتان با من. حديث داريم، كه ايمان كسي كه دلش به لطف خدا محكم نيست و به پول خودش محكم است، كامل نيست و كسي هم كه براي پيرياش پول پس انداز ميكند و خمس نميدهد ايمانش كامل نيست. خدا شكور است و اگر تو بدهي تشكر ميكند و غصهي پيري و كوريات را نخور. خدا به همه كس روزي ميدهد و آن زماني كه خودت به فكر خودت نبودي او به فكر تو بوده است و حتي قبل از اين كه به دنيا بيايي پستان مادرت را پر از شير نمود و به تو مكيدن آموخت و در عين حال باد كردن به ما ياد نداد و حتي سر پستان به اندازه دهان است و نه بزرگتر و حتي استخوان ندارد و حتي ما هم دندان نداريم از اول والا هر كدام ممكن بود درد بيايد. خدا گفته داغ ميكنيم و به پيشاني و پهلويت ميگذاريم. اين براي پيري و اين يكي براي كوري (هذا ما كَنِزتُم) (توبه /35) پس بايد خمس و زكات داد اگر در خط اسلام هستيم. خدا در مورد خمس ميفرمايد: (إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ) (انفال /41) خمس بدهيد اگر ايمان داريد. و ميفرمايد: (وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ) (فصلت /7-6) واي بر مشركين آنهايي كه زكات نميدهند. خدايا به فرد فرد ما توفيق بده تا آن چه از اموال محرومين در اموال ما هست در كمال سعه صدر از مال خود خارج كنيم. هم خود ما و هم اموال را تزكيه بنما. آن چه خير و بركت براي اولياي خود مقدر مينمايي براي فرد فرد ما قرار بده. پيروزي اسلام، رزمندگان، آزادي اسرا، سلامتي امام و جانبازان و تمام خيراتي كه براي جمهوري اسلامي و همه مستضعفين جهان است براي ما مقدر و آبروي ما در دنيا و آخرت نريز. خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1714