responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1736

موضوع: زندان در اسلام

تاريخ پخش: 75/09/15

بسم الله الرحمن الرحيم

1- تقدم مصلحت عموم بر مصلحت فرد

الهام بحث از اين گرفته شده که امام موسي کاظم(ع) بيشترين زنداني را کشيد اصولاً زندان در اسلام داريم؟ بله هميشه حفظ نظام حفظ امنيت و حفظ حقوق مردم و عموم بر مصلحت فرد مقدم است در قصاص هم همين بحث را داريم. دزد را اگر به خاطر خودش و گريه و ناراحتي بستگانش آزاد بگذاريم امنيت عمومي به هم مي‌خورد اين يک اصل کلي است. در اسلام هم فرد اصل است و هم جامعه. ما مثل رژيم استبدادي و سرمايه داري نيستيم که اصل را بر فرد بگذاريم که اگ ر همه مردم له شدند باز هم بگوئيم جاويد شاه اگر تضاد شد مقدم مصلحت محله است و خيابان مصلحت شهر. در مسجد 500 نفر نماز مي‌خوانند ولي اگر خيابان باز شود دويست هزار نفر نفس مي‌کشند.

2- واژه‌هايي درباره زندان در قرآن

پس گرفتن مجرم و مهار مجرم اصل عقلي است. در قرآن 8 واژه هست که درباره زندان است. واژه سجن 9 بار، واژه حبس (تَحْبِسُونَهُما) (مائده /106) واژه توقف (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) (صافات /24) البته اين مربوط به قيامت است. واژه امساک. زني که فاسد است (فَأَمْسِكُوهُنَّ) (نساء /15) نگذار از خانه بيرون برود زن در شرايطي بايد حبس شود واژه حصر (فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ) (بقره /196) در محاصره قرار گرفتيد واژه اثبات (لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ) (انفال /30) آنها را نگه دار خلاصه قرآن هم به مسئله زندان اشاره کرد.
پس از نظر عقل مصلحت عموم غالب است. امنيت مقدم بر آزادي است. فردي آمد نزد حضرت و گفت متأسفانه مادرم فاسد است نصيحتش مي‌کنم التماس مي‌کنم فرمود نگذار مادرت از خانه بيرون برود. اگر انسان بچه‌اي دارد که بخاطر بيرون رفتنش فاسد مي‌شود نبايد بگذارد بيرون برود گاهي زندان لازم است بخاطر نهي از منکر اگر حرف تو گوش فرد نمي‌رود فقط بايد اعلام قدرت کرد چاره‌اي نيست جز نهي از منکر مانند کسي که دست بلند کرده که بزند بايد مچش را گرفت.

3- گروه‌هايي كه بايد زنداني شوند

مسأله ديگر: داريم که حضرت علي(ع) فرمودند: «يَجِبُ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَحْبِسَ الْفُسَّاقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْمَفَالِيسَ مِنَ الْأَكْرِيَاءِ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌3/ ص‌31) ما 18 فرقه را زنداني مي‌کنيم بر امام واجب است که حبس کند 1- «الْفُسَّاقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ» دانشمند فاسق 2- «وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْأَطِبَّاءِ» پزشکي که تخصص ندارد و نسخه مي‌دهد ولي گاهي فرد مدرک ندارد ولي ماهر است در قم فردي بود که تمام قمي‌ها شهادت مي‌دادند که شکسته بند ماهري است اصل مدرک نيست ولي بايد علم(تخصص) داشته باشد 3- «وَ الْمَفَالِيسَ مِنَ الْأَكْرِيَاءِ» دلال‌ها و واسطه‌ها که بازار را مثل فتيله چراغ بالا و پائين مي‌کنند امروزي‌ها مي‌گويند تروريست اقتصادي.

4- زندان براي اصلاح نه انتقام

زندان بان بايد مثل طبيب باشد همه اينها اصلاحي است انتقام نيست تمام کتک کاريهاي اسلام اصلاحي است مثل پدر که بچه را مي‌زند البته گاهي ممکن است انتقام باشد ولي در اسلام اصلاح هست انتقاد هست انتقام و داد و ستد کينه ورزي نيست. ولذا اميرالمومنين(ع) وقتي ابن ملجم را زندان کردند نصف ليوان شير را حضرت خورد فرمود نصف آنرا به ابن ملجم بدهيد و اين از شاهکار حضرت علي(ع) است. شهريار چه خوب گفته:
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من *** چو اسير توست اکنون به اسير کن مدارا
در صدر اسلام چون زندان نبود زنداني را کنار مسجد باز داشت مي‌کردند اگر کسي مال مردم را خورد اسلام مي‌گويد اينرا بگيريد و زندانيش کنيد اگر ندارد آزادش کنيد اگر دارد و نمي‌دهد نگهش داريد تا بدهد. اگر کسي ضامن شد و پول را طرف خورد مي‌توان ضامن را زنداني کرد.

5- حكم ارتداد در اسلام

زن مرتد(زني که مسلمان بوده مارکسيست شده) حبس ابد. مرد اگر مرتد شد اعدام. و اين هم دليل اين نيست که در اسلام آزادي نيست مي‌تواند اصلاً مسلمان نباشد مگر ما يهودي‌ها و مسيحي‌ها، مجوسي‌ها را مي‌کشيم ولي اگر مسلمان شد مرتد شد بايد کشته شود. مي‌تواني وارد سخنراني من نشوي اما اگر نشستي وسط آن بلند شدي توهين است. مي‌تواني وارد پادگان نشوي اگر لباس پوشيدي و درجه سرگردي گرفتي و فرار کردي فرق دارد با اينکه اصلاً وارد نيروهاي مسلح نشوي. خيلي‌ها عمامه ندارند طوري نيست اما اگر عمامه گذاشت آنرا بر دارند توهين است و لذا گاهي روحاني که مي‌خواهند او را تنبيه کنند عمامه‌اش را بر مي‌دارند. اگر زن بگيرد و طلاق دهد، بچه دار شود و بچه‌اش را بکشد اينها يک رقم سيلي زدن است.
کسي که مسلمان مي‌شود و وسط کار دست از اسلام مي‌کشد يک رقم تحقير اسلام است يک عده از دانشمندان غير مسلمان گفتند يک توطئه و تهاجم فرهنگي گفتند چه کنيم؟ گفتند طرف صبح به پيامبر(ص) مي‌گوئيم مسلمان شديم طرف غروب مي‌گوئيم برو بابا چيزي توي بساطت نيست پشمي به کلاهت نيست حرفت حسابي ندارد منطق نداري قانع نشديم اين دو فايده دارد 1- مسلمانها تضعيف مي‌شوند مي‌گويند پيامبر(ص) حرف حساب ندارد 2- يهودي‌ها مي‌گويند عالمان ما هم که برگشتند و ديگر فکر مسلمان شدن نمي‌کنند و تقويت آنهاست خوب اين طرح را ريختند فوري آيه نازل شد خداوند به جبرئيل خبر داد (آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ) (آل‌عمران /72) طرف روز به پيامبر(ص) ايمان بياوريد آخر روز کافر بشويد تا آيه نازل شد پيامبر(ص) به مسلمانها فرمود حواستان جمع باشد چند دقيقه ديگر يک عده از رجال دانشمند خواهند آمد اينها مسلمان خواهند شد نه به اسلام اينها دل خوش کنيد و نه از رفتنشان تکان بخوريد اسلامشان تاکتيکي است مي‌خواهند براي تضعيف عقائد شما ضربه بزنند.

6- محوريت مساجد

در زمان پيغمبر(ص) همه کارها در مسجد بود به همين خاطر مسجد جاذبه داشت تنها جايي که انسان از شلوغي خوشش مي‌آيد مسجد است در بقيه جاها از خلوت خوشش مي‌آيد کتابخانه، خيابان، باغ، پارک اما مسجد شلوغ را مي‌گوئيم چه مسجد با رونقي، آدم لذت مي‌برد. مسجدها بايد شلوغ باشد و يکي از راهها اينست که کارهايمان را بند به مسجد کنيم به مسجد محوريت دهيم نه مثل اول انقلاب کوپن و دفترچه بسيج اقتصادي و نان و گوشت نه. بلکه کارهاي علمي اجتماعي مثلاً مشورتها در مسجد باشد جوايز را در مسجد بدهند درجات را در مسجد بدهند مراسم فارغ التحصيلي دانشجويان را در مسجد برگزار کنند عقد در مسجد خوانده شود تا خاطره خوشي از مسجد باشد اما الان نه، مي‌گويند عمه‌ام مرد اين اينجا فاتحه‌اش را گرفتند تابوت اينجاست مي‌خواهي گريه کني بيا اينجا الان از مسجد گريه، غم، تابوت و ختم و… به همين خاطر اسلام گفت مجرم را در مسجد شلاق نزنيد حالا مجرم يک خطايي کرده هر وقت مي‌آيد مي‌گويد در اينجا کتک خوردم. در مسجد قصه نگوئيد چون معمولاً قصه گوها پرت و پلا مي‌گويند قصه گو موقعيت علمي ندارد ولي گفته‌اند درس در مسجد باشد. يک روز حضرت علي(ع) آمد ديد يک نفر با قصه هايش سر مردم را شيره مي‌مالد فرمود چرا مي‌گذاريد قصه بگويد و با شلاق قصه گو را از مسجد بيرون کرد. ولي امام باقر(ع) به ابان بن تغلب فرمود «اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُكَ» (الفهرست طوسي/ص‌17) در مسجد بنشين و براي مردم فتوا بده پيداست که مي‌خواهد به مسجد عزت و کرامت بدهد.

7- روش حضرت علي در ساخت زندان و برخورد با زندانيان

اولين کسي که زندان درست کرد اميرالمومنين(ع) بود چون حکومت داشت اسم زندانهايش هم قشنگ است 1- محسن 2- مصلح نمي‌گويد اوين، حصارک. اسم گذاري اثر دارد قرآن اسم سوره‌ها را طبيعت گذاشته رعد(غرش) نور، نحل(زنبور عسل)، شمس، ليل، تين(انجير) روم لقمان، غافر، فتح، طور، نجم، رحمان. اسم سوره‌ها الهام بخش است چون روي اسم‌ها حساب مي‌کنند اگر خواستيد ببينيد جامعه رو به کجا مي‌رود ببينيد مردم اسم بچه هايشان را چه مي‌گذارند اگر يک مرتبه ديديم اسم‌ها عوض مي‌شود تا از تو عوض نشود از بيرون عوض نمي‌شود اگر از تو شکست خوردي از بيرون قيافه و زلفت را مثل آنها درست مي‌کني يعني از تو پوک مي‌شوي بعد او را مي‌پذيري چون تا انسان خودش را نبازد و به ديگران اهميت ندهد حاضر نيست از ديگران پز بپذيرد. اينکه شما به دکان اصلاح مي‌روي و مي‌گويي سيبلم را مدل ژاپني چونه‌ام را مدل شوروي پشت گوشم را مدل فرانسوي خودم پوکم ظرف خالي است که چيزهاي ديگر را جذب مي‌کند. قرآن مي‌فرمايد (وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ) (ابراهيم /43) يعني افراد از روحيه پوکند. سيد جمال الدين اسد آبادي رفت اروپا با دست هايش غذا مي‌خورد فوري فيلمبردارها و عکاسها شروع به عکس گرفتن کردند گفتند که با دست غذا مي‌خورد ديد تحقيرش مي‌کنند گفت من امل نيستم روشنفکرم چون مي‌دانم دستم را چطوري شسته‌ام اما نمي‌دانم قاشقتان را چطوري شسته‌ايد من چون شما را تحقير مي‌کنم و به خودم اطمينان دارم. يک نماز خوان بايد با افتخار وسط سالن نماز بخواند من با خدا رابطه دارم تو با کي رابطه داري؟ من عبد خدا هستم تو عبد چه کسي هستي؟ امام(ره) در وصيت نامه‌اش مي‌فرمايد ما مفتخريم امام صادق(ع) از ماست من مي‌گويم الله اکبر تو مي‌گويي چه کسي بزرگ است؟ من جذب خدا شده‌ام تو جذب کي شده‌اي من مي‌گويم اياک نعبد. فقط بنده تو نه بنده شرق و غرب تو بنده کي هستي؟ تا آدم از درون پوک نشود حاضر نيست رنگ بپذيرد تمام خانم‌ها و آقايان مدپرست مد معنايش اينست که من خودم را باختم من پوکم، شخصيت ندارم مي‌خواهم ببينم ديگران چطور مرا مي‌رقصانند. به يکي گفتند تو خط کي هستي؟ گفت خط خودم من خودم يک آدم هستم از اين خط‌هاي سياسي بود من خودم مي‌فهمم و کاري به کسي ندارم من خودم نهاد يک نفره هستم.
يکي از کارهايي که حضرت امير(ع) در زندان انجام داد اين بود که سواد آموزي را اجباري کرد مي‌فرمود هر کس باسواد نشود کتک مي‌زنم. مگر مي‌شود براي آموزش کتک زد؟ بله مي‌شود امام صادق(ع) فرمود کاش شلاق مي‌زدم تو سر شيعه‌ها تا بروند ملا شوند، دانشمند شوند، فقيه بشوند عبادت اجباري؟ بله آموزش اجباري؟ اسلام مي‌گويد (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ) (بقره /256) يعني در عقيده در عمل ما اکراه داريم والا بنده بغل دست شما سيگار مي‌کشم مي‌گويم «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» در عمل بايد مچ من را بگيري و سيگارم را خاموش کني فرق است بين ظلم و زور چون در تاريخ هر کس زور داشته ظلم کرده اين دو با هم قاطي شده مثل صدا و سيما شما يک فيلم مي‌بينيد و بدتان مي‌آيد مي‌گوئيد اين هم از صدا و سيما صدا مي‌گويد من چه گناه کردم اين سيما بود مي‌گوئيد نه ديگر، شما با هم هستيد با هم گره خورده‌اند وگرنه از نظر عقلي حساب زور و ظلم جداست مثل تبعيض و تفاوت تبعيض بد است اما تفاوت بايد باشد مگر يک استاد مي‌تواند بگويد من استاد عادلي هستم به همه 17 بدهد. من پزشک عادلي هستم به همه يک سرم وصل کند تفاوت حق است تبعيض ظلم. حضرت اميرالمومنين(ع) در زندان با زور افراد را به سواد آموزي وادار مي‌کرد به آموزش دين. شخصي نزد امير المومنين(ع) آمد و گفت من دزدي کرده‌ام(دزد اگر خودش اعتراف کرد مي‌بخشند ولي اگر دو شاهد بگويند ديگر قابل عفو نيست).
فردي را به دادگاه بردند مي‌خواستند دستش را قطع کنند موقع حکم دادن طرف دلش سوخت و گفت من از حقم گذشتم دستش را قطع نکنيد حضرت فرمود قبل از تشکيل دادگاه مي‌توانستي اما بعد از تشکيل پرونده نمي‌شود يعني نظام قضايي به هم مي‌خورد اگر هر کسي پرونده درست کند و فردايش او را ببخشند سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. شخصي آمد و به سرقت خود اعتراف کرد حضرت فرمود از قرآن چيزي بلدي؟ گفت بله سوره بقره را حفظ هستم حضرت فرمود بخشيدمت کسي به حضرت اعتراض کرد که تو چه حقي داشتي که حد خدا را عفو کني؟ فرمود تو چه مي‌داني؟ حرف تو مربوط به وقتي است که شاهد باشد کد اقرار با کد شاهد فرق مي‌کند.

8- عوارض و آفات زندانها

زندانها عوارضي هم دارد 1- بيکار شدن نيروهاي فعال 2- هزينه‌هاي سنگين ساخت و ساز اداره زندان من يک وقت حساب کردم ترياک چه به سر جامعه ما آورد اگر 500 هزار زنداني داشته باشيم و هر زنداني ميانگين 3 تا زن و بچه داشته باشد با هم مي‌شود دو ميليون زنداني و بستگان. خرجشان چقدر است اگر نان و سيب زميني بخورند بي نمک روزي 100 تومان خرجشان است، لباس آنها، هر 50 تا 4 پاسبان مي‌خواهند، فضا، آب، پليس بازنشستگي، پليس تازه کسي که جرم کرده بايد پولش را شما بدهيد که جرم نکرده‌اي. با مالياتي که مي‌دهي من که سيگاري هم نيستم بايد پول بدهم خرج ترياکي شود.
يکسري افراد را اسلام گفته زنداني نکنيد مثل کسي که پول ندارد (فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ) (بقره /280) اگر واقعاً ندارد اما دروغ مي‌گويد حسابش جداست اگر خانه‌اش در‌شأن اوست حق ندارد بفروشد‌شان يعني سوت. اگر ماشين مرا ديدي سوت کشيدي يا ابرو بالا رفت چه جهيزه‌اي؟ چه ماشيني؟ پيداست در‌شأن نيست و بايد خمس هم بدهد اگر براي خانه يک لامپ کافي باشد لوستر بخري آخر سال بگويي زياد نياوردم خرج زندگي کردم بايد خمس بدهي چون لامپ براي خانه تو کافي بود.
يک تلويزيون بس است چرا 3 تا؟ آقا گاهي بچه‌ها مي‌خواستند کودک ببينند خودم مي‌خواستم برنامه قرائتي را ببينم خانم مي‌خواست فيلم ببيند يکي حقت است بايد خمس دو تاي ديگر را بدهي خرج زندگي خمس ندارد بشرط اينکه زندگي عادي باشد. زمان قديم کساني که به مکه مي‌آمدند براي فرار از حق گمرگ 5 تا پالتو روي هم مي‌پوشيدند آخر در هواي مکه و 5 تا پالتو! ! يک توپ پارچه مشکي خريده بود تمام آنرا باز کرده بود و آنرا کمربند کرده بود. اگر بدهکار از پول خانه زيادي ساخته بايد بفروشد اما اگر خانه طبيعي‌اش است کسي حق ندارد بگويد خانه‌ات را بفروش قرض هايت را بده 2- زنداني‌ها فاسد مي‌شوند گاهي يک دزد يک رقم دزدي بلد است آنجا مي‌رود چند رقم دزدي ياد مي‌گيرد در آنجا دوره تخصص مي‌بيند 3- روحيه بي تفاوتي ظاهر مي‌شود آدم تا زندان نرفته حريم قائل است اولين گناه مهم است وقتي با گنده آشنا مي‌شود دومي و سومي عادي مي‌شود «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ» (مصباح‌المتهجد/ص‌844) دعاي کميل. خدايا طوري کن که من بي حيا نشوم زندان آدم را بي تفاوت مي‌کند حديث داريم اگر مي‌خواهيد ببينيد مومنيد يا منافق مومن بعد از 20 سال ياد گناهش بيفتد ناراحت مي‌شود چرا دروغ گفتم؟ چرا امضاء خلاف کردم؟ اما منافق مثل مگسي است که از بغل گوشش رد مي‌شود ويز مي‌کند و خلاص مي‌شود اگر نسبت به گناه بي خيال شديد رگ نفاق در شما پيدا شده اگر ناراحتيد معلوم است ايمان در شما هست.
4- پيدا شدن روحيه انتقام مي‌گويد من 6 ماه بيکار شدم جنس هايم را دوبله مي‌کنم رفتم بقالي فهميد قرائتي هستم گفت مهمان من. گفتم آقا دو کيلو انگور مي‌دهي قيمت آنرا روي ديگري مي‌کشي. هستند افرادي که خمس مي‌دهند فردا جنس را گران مي‌کنند البته نادرند آني که مهم است از خودت بدهي. آقا خرما نداري. از يکي از شهرها بلند شد و گفت من براي نماز اين کار را کردم اين کار را کردم و… گفتم از پول خودت بود يا دولت؟ از خودت چه کردي؟ آفات زندان 1- بيکار شدن نيروهاي فعال 2- هزينه سنگين براي دولت 3- فاسد شدن زنداني‌ها به فساد بيشتر 4- فاسد شدن خانواده بعضي از آنها 5- پيدا شدن روحيه بي تفاوتي 6- بوجود آمدن امراض روحي و جسمي گاهي پيدا شدن روحيه انتقام.

9- چگونگي برطرف كردن آفات زندانها

اين آفات را با همان آموزش‌هاي اجباري مي‌توان پر کرد الان زندانهاي ما خيلي با زندانهاي قديم فرق کرده آموزش‌ها و کارگاههاي خوبي هست البته تراکم هست کمبود کتاب هست کمبود خواب هست. جدا کردن زنداني‌ها بر اساس نوع جرم. شخص محترمي که چکش برگشت خورده با يک عده چاقوکش و هروئيني و دزد هم اتاق مي‌شود بابا کبوتر با کبوتر باز با باز. يک حرکت خوبي در تهران شده که يک عده از محترمين زندان ماه رمضان جلسه دارند و مي‌گويند پول جمع کنيم و افرادي که به خاطر پول اندک صد هزار، دويست هزار به زندان رفته‌اند ما آزاد کنيم. البته بايد بدآموزي نداشته باشد.
اميرالمومنين(ع) براي خوراک و لباس زنداني‌ها مقرراتي وضع کرده بود فرموده بود زنداني‌هاي بدهکار را آزاد کنند کار کنند و بدهي‌شان را بپردازند. اسير هم همينطور است اين حديث قشنگي است در يکي از جنگ‌ها ايراني‌ها را گرفتند(آدم گاهي فکر مي‌کند ما که علي(ع) را دوست داريم بي جهت نيست) آوردند پيش خليفه دوم عمر دستور داد همه حمال شوند در ايام حج حاجي‌هاي پير و چاق را دوش بگيرند و طواف دهند و بگردانند در مکه آدم جوان هم به(هن و هن) مي‌افتد حالا من يک آدم پير را هم کول کنم و بچرخانم. بر گرفته از کتاب اسير(آيت الله احمدي ميانجي) از محققين حوزه علميه است. عده‌اي از ايرانيها اسير شدند آنها را نزد خليفه دوم آوردند در مدينه عمر دستور داد زنانشان کنيز شوند کلفتي بکنند و مردانشان حمال و مريض‌هاي در حال طواف را دوش گيرند طواف بدهند امام علي(ع) آمد و فرمود: پيغمبر(ص) فرموده: «أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ وَ هَؤُلَاءِ كُرَمَاءُ حُكَمَاءُ وَ قَدْ أَلْقَوْا إِلَيْنَا السَّلَمَ وَ رَغِبُوا فِي الْإِسْلَامِ» (المناقب/ج‌4/ص‌48) آدمهاي محترم را محترم بشماريد، اگرچه اينها مخالف شما هستند ولي چون خانواده شريفي هستند اينها ايرانيند، اينها اهل حکمتند، اينها با شخصيت‌اند، اينها خودشان اسلام آوردند و اينها ميل به اسلام پيدا کردند. عمر گفت الا و لابد ايرانيها بايد حمالي کنند حضرت فرمود الا و لابد بايد آزاد شوند حضرت فرمود من و همه بني هاشم سهم خودمان را بخشيديم مهاجر و انصار هم بخشيدند خليفه دوم ديد حنايش رنگي ندارد راضي شد که آنها را آزاد کند.

10- بايد شأن افراد حفظ شود

آقا تاجر محترمي چکش برگشت خورده و زندان است او را پيش يک چاقوکش حرفه‌اي مي‌برند بابا اين شخصيت محترمي است حالا قضا و قدر او را به زندان آورده حسابش جداست و لذا روايت داريم آدمهاي محترمي که بي پول مي‌شوند زود براي اينها پول بفرستيد. يک کسي که از اول فقير بوده غصه نمي‌خورد چون از اول پول نداشته کسي که لباس مشکي دارد لکه سياه او را اذيت نمي‌کند اما يک کسي که عمامه‌اش سفيد است و روي آن يک لکه سياه آنرا تايد مي‌زند چون اين فشار روحي روي آن مي‌آورد.
اگر رئيس يهودي‌ها آمد جلوي پاي او بلند شويد بالاخره پيش يهودي‌ها محترم است ولو مخالف دين ما باشد. با خانواده محترمي ازدواج کرده‌اي خوب اين خانم توي خانواده پدرش چطوري زندگي مي‌کرده؟ نمي‌توانيم بگوييم آن خانه پدرش بوده اما حالا که زن من شده هر چه من مي‌گويم بايد انجام بدهد حريم خانواده را بايد نگه داشت. دختران يزدگرد را اسير کردند آوردند بفروشند قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (ع): «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا أَتَتْهُ كَرِيمَةُ قَوْمٍ لَا وَلِيَّ لَهَا» (دلائل‌الإمامة/ص‌81) اين درست نيست به خانم‌ها مي‌فرمود حاضريد شما را به عقد اين جوان در بياورم اگر سکوت مي‌کردند مي‌فرمود سکوت نشانه رضاست يعني آزادها را با کنيزها. کنيز را نمي‌گذاشت در خانه کلفتي کنند. ما دوازده امام داريم که مادر 6 تا از امام‌ها کنيز بوده‌اند يعني اينقدر به کنيز احترام گذاشتند تا شد مادر امام زمان(عج) کنيز بود يعني اجازه نمي‌دادند کنيزها کلفت شوند و مردها متشخص شغل‌هايي که در شأنشان نيست داشته باشند. به ما گفته‌اند به برده‌ها نگوئيد غلام بگوئيد جوان. آيه داريم (وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً) (دهر /8) اميرالمومنين(ع) خواست افطار بخورد در خانه را زدند گفتند کيه؟ گفت من اسيرم فاطمه زهرا(عليها السلام) و امام علي(ع) غذا نخوردند و افطاريشان را به اسير دادند. داريم که در صدر اسلام لباس اسيرها مثل لباس خود شخصيت‌ها بود.
به امام رضا(ع) زهر داده بودند به خودش مي‌پيچيد يکمرتبه ديد غلامها وارد شدند نشست. سفره انداختند تا غلامها نبودند غذا نمي‌خورد آمدند غذا بخورند و رفتند بيرون تا رفتند امام رضا(ع) به زمين غلتيد گفتند چه شد؟ فرمود يک ساعت است که دارم مي‌سوزم منتهي ديدم چون آخ بگويم غذا به دهان اين غلامها کام ندارد من سوختم که اينها غذا به دهانشان بنشيند. سيره ما اينطوري بود. من سال چهارم هستم اين آقا سال اول است من به اين سلام کنم! ؟ آقا بس است ترم آخر که اينقدر پز ندارد کل کتابهايي که شما خوانده‌اي 200 تا است شما دويست ميليون کتاب نخوانده‌اي. به نخوانده نگاه کنيم که چقدر بي سواديم نه به خوانده‌ها که خيال کنيم باسواديم. امام رضا(ع) با يک برده مشورت کرد برده گفت آقا شما با من مشورت مي‌کنيد؟ فرمود چه اشکال دارد که خداوند چيزي به ذهن تو بياندازد که به ذهن من نياندازد. ما خيال مي‌کنيم اگر خانم معلم است چادرش بايد ساده باشد تا شد خانم دبير چادرش پر رنگ‌تر شد رئيس دبيرستان چادرش گرانتر اتاق رئيس اتاق درازتر لوسترش. . . حکومت اسلامي حکومتي است که بر اساس نياز اتاق تقسيم مي‌کنند نمي‌گويند چون مدير کل است اتاقش درازتره مي‌گويند چون مراجعه کننده به او بيشتر است اتاقش بزرگتر است اصل بر مراجعين است نه بر پست.
جناب رئيس سلام عليکم به رئيس گفتم داري شاه مي‌شوي‌ها گفت چطوري؟ گفتم از لب در چه خبر است بنده يک طلبه از ترس پشه مي‌روم توي پشه بند رفتم يک سخنراني کنم حالا يک وقت مقام معظم رهبري و رئيس جمهور است که آنها حسابشان جداست چون اينها را ماهواره و بولتن‌هاي محرمانه نشان مي‌دهد اگر استقبال و بدرقه کم شود مي‌گويند اينها توي مردم محبوبيت ندارند آنجا بايد تظاهر بشود به محبوبيت. وقتي قرائتي مي‌رود پادگان سخنراني کند قدم به قدم سرباز احترام مي‌کند. به فرمانده گفتم تو داري مرا شاه مي‌کني بالاخره وقتي چهار دفعه همچنين کردند من باورم مي‌آيد. انسان رفاه طلب است علت اينکه بچه‌ها سر شيشه که مي‌خورند پستان مادر را نمي‌خوردند سر شيشه‌اي نرم است تا مک زد دهانش پر شير مي‌شود پستان مادر را هي بايد با زور بمکد اين دو سه بار که نرم مکيد و دهانش پر شير شد ديگر حال جان کندن ندارد سعي کنيم اداره‌هاي ما به سمت گرايش‌هاي شاه نروند. اگر با کفش روي قالي رفتيم روشنفکريم نخير آقا نمي‌دانم چطور شد بزغاله دهاتي شد سگ روشنفکري. ما بايد مواظب باشيم خودمان فکر کنيم ارزش هايمان از دستمان نرود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1736
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست