نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1881
موضوع: شکر خدا، عامل دوام نعمتها
تاريخ پخش: 25/06/1400
عناوين:
1- بهترین جمله برای تشکر از خدا
2- برخی مصیبتها، زمینه دریافت نعمت
3- برخی تلخیها، بستر رشد انسان
4- آگاهی از زحمات دیگران، زمینه تشکر از آنان
5- تشکر ویژه از زحمات بیمنّت مادر
6- کفران نعمت، زمینه زوال نعمت
7- اجابت دعوت خدا، زمینه استجابت دعای انسان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثی داشتیم راجع به تشکر، مطالبی گفتیم ولی مطالبمان تمام نشد، میخواهیم دنبالهاش را بگوییم. تشکر مورد سفارش و امر خداست، (وَ اشْكُرُوا) (نحل /114) در قرآن داریم، «وَ اشْكُرُوا» یعنی لازم است شما شکر کنید. تشکر از مردم. پرسیدند کریم چه کسی است؟ گفتند: کریم کسی است که نسبت به کارهای کوچک هم تشکر میکند، حتی اگر یک کسی خادم هم هست، در اداره یا در هر جا، یک چایی میآورد به شما میدهد، از او تشکر کن. روایت داریم: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ» (عيون أخبار الرضا، ج 2، ص 24) کسی که از مردم تشکر نکند، از خدا هم تشکر نکرده است، باید تشکر کرد. در روایت داریم که اگر یاد یکی از نعمتها افتادی، سجده کن، اگر میبینی نمیتوانی سجده کنی، پشت فرمان هستی، در خیابان هستی، در جلسه هستی، در بازار هستی، یاد یک نعمتی افتادی، یک کمی سرت را پایین بیاور، الحمدلله، یک الحمدلله بگو. (الكافي، چاپ الإسلامية، ج 2، ص 98) و بهترین تشکر هم، همین کلمهی الحمدلله است.
1- بهترین جمله برای تشکر از خدا
اسب حضرت گم شده بود. حضرت فرمود: اگر پیدا بشود یک شکر خوبی میکنم. گفتند: شکر خوب چه چیزی هست؟ اسب پیدا شد. گفتند: آقا این اسب شما. گفت: الحمدلله ربّ العالمین. گفتند: شکر خوب؟ گفت: همین. گفتند: شما گفتی، خدایا اگر اسب من پیدا شد، یک شکر خوبی میکنم؟! گفت: از این بهتر نیست، الحمدلله رب العالمین. (الكافي، چاپ الإسلامية، ج 2، ص 97) ما حتی گاهی وقتها باید شکر کنیم که دیگران نعمت دارند. مثلاً این رانندهای که دارد تاکسی هست، مسافر هست، هر کس که دارد مرا میبرد، من باید بگویم خدا را شکر که این عاقل است، وگرنه همین الآن حافظهاش را از دست بدهد، خدای نکرده، عقلش را از دست بدهد خدای نکرده، همین الآن من را چپه میکند، یعنی من باید شکر کنم که تو عقل داری. گاهی وقتها برای چیزهایی که نداریم باید شکر کنیم. خدایا شکر که به ما ندادی. مثلاً نوزاد عقل ندارد، خب تشکر دارد، نوزاد اگر عقل میداشت،صبح به صبح که مادر قنداقش را باز میکرد میدید کثیف کرده، کلی خجالت میکشید، اگر عقل میداشت کلی شرمنده میشد، یعنی بیعقلی در آن زمان نعمت است. خیلی جاها ندانستن ارزش است. وقتی میخواهند فضیلت حضرت علی را بشکنند، آخر یکی از فضائل حضرت علی این است که در قرآن هم آمده که جای پیغمبر خوابید، آن روز که از هر قبیلهای یک تروریست جمع شدند، شریکی بریزند در خانهی پیغمبر از سر دیوار یا در و پیغمبر را در رختخواب بکشند، این خبر را، یعنی توطئه را خدا به پیغمبر خبر داد. پیغمبر فرمود من امشب اینجا نباید بخوابم، حضرت علی گفت: من جایت میخوابم که اگر ریختند، بگویم من علی بن ابی طالب هستم، این در قرآن هم آمده است. (مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ) (بقره /207) اینجا آنهایی که با حضرت علی یک خورده رفاقتشان کم است یا ریگی در کفششان است، میگویند حضرت علی میدانست کاریش ندارند، حال که حضرت علی فرمود: نه، من جای پیغمبر خوابیدم نمیدانستم کاری با من ندارند، شاید هم مرا میکشتند، چون اگر بدانند کسی کاریش ندارد، من جای پیغمبر میخوابم. هنر حضرت علی این است که نداند، یعنی گاهی وقتها ندانستن مقام است. گاهی وقتها ندانستن ارزش است. همه جا دانستن ارزش نیست، گاهی آدم نداند. شما عیبهای مرا ندانی بهتر است. من عیبهای شما را ندانم بهتر است. شما اگر ضعف و عیب مرا بدانی، گوش به حرف من نمیدهی، من اگر ضعف و عیب شما را بدانم، گوش به حرف شما نمیدهم. بنابراین ندانستنها هم یعنی باید گفت خدایا برای هر کاری که تو میکنی الحمدلله.
2- برخی مصیبتها، زمینه دریافت نعمت
گاهی وقتها یک چیزی ضرر است، ولی آدم هم نمیفهمد. یکی از علمای بزرگوار که از علمای درجهی یک ایران است، ایشان یک درد پایی گرفته بود، خیلی مداوا کرد پهلوی این و آن. یک بار یک جایی مهمانی بود، رفت کفشش پا کند، در کفشش یک مشت زنبور بودند. این زنبورها حمله کردند، پایش را گزیدند، فریاد آقا رفت بالا. بالأخره این سوز زنبورگزی تمام شد، اما درد پایش خوب شد. یعنی در زهر این زنبورها یک موادی بوده که درمان این درد پای ایشان بوده است. گاهی آدم نمیداند. پوستش تلخ است، ما پشت نعمتها را نمیفهمیم. یک شب در حرم امام رضا بودم، میخواستم نخوابم. خوابم گرفته بود، ولی میخواستم امشب را نخوابم. رفتم به یکی از این خادمها که آشنا بودیم، گفتم: شما چند سال است اینجا خادم هستید؟ از اینها هستند که پالتوی سیاه میپوشند، خادم افتخاری، گفتم: یک چیزی که با چشمت دیدی برای من بگو. امام رضا که خیلی لطف میکند به خیلیها، اما میخواهم یک خاطرهای که با چشمت دیدهای، نه شنیدن، با چشم. گفت که: حرم امام رضا، روی قبر مطهر یک گلدانهای پر گل میگذارند، گاهی هم گلدانها را عوض میکنند هر به یک مدت یک بار، گلدانها میپلاسد، میبرند گل تازه میآورند. برای اینکه گلدان را بردارند، گلدان بگذارند یک چهارپایههایی هست مثل نردبانها، از چهارپایه میروند بالا، روی قبر، آن گلدان را میدهند، این گلدان را جایگزین میکنند. میگفت: شب ما بود و رفتیم گلدان را عوض کنیم، این گلدان از دست این بنده خدا افتاد، خورد روی سر یک خانمی که پهلوی حرم بود، زیر گلدان، تا خورد، خانم یک جیغ کشید و خون فواره زد از زیر چادر، گفتیم: دیگر حالا کارمان درآمد. ما منتظر بودیم که پدرش بیاید، شوهرش بیاید بگوید بچهمان را کشتید و فلان. منتظر شدیم که بیایند ما را دستگیر کنند یا شکایت کنند. کسی نیامد. این خانم را برده بودند دکتر و بعد از دو سه روز دیدیم یک کسی آمده با جعبهی شیرینی که آقا آن کسی که گلدان زد تو سر بچهی ما چه کسی بود؟ گفتم: که آقا ایشان خودش آماده هست، هر جرم و جریمهای هست، خطایی بوده، جبران میکند. گفت: نه، من آمدم از او تشکر کنم. دختر من یک مرضی داشت گاهی غش میکرد، من در شهر خودمان هر چه دکتر و دارو بوده رفتهام، آمدم اینجا به امام رضا گفتم: یا امام رضا، شفایش بده، من دیگر خسته شدم. به دخترم گفتم: برو پهلوی ضریح، شفایت را بگیر. این گلدان میخورد، یک رگی پاره میشود، یک مقداری خون رد میشود، این مرض رفع میشود. این پوست کار این است که سر شکست، مغز کار این است که از یک مرض دائمی نجات پیدا کرد. ما نمیدانیم که پشت این تلخیها چه شیرینیهایی هست، پشت شیرینیها چه تلخیهایی است. در شکر لازم نیست همهاش به شیرینیها دقت کنیم، گاهی هم تلخیها هم شکر میخواهد.
3- برخی تلخیها، بستر رشد انسان
من بابایم میخواست طلبه بشوم، خودم میخواستم دکتر، مهندس بشوم. مدتی چانه میزدیم و دعوا و فلان و این حرفها، بالأخره من با غیظ و گریه و ناله و فریاد رفتم دبیرستان. سال اول دبیرستان با بچههای دبیرستانی حرفمان شد، دعوایمان شد، من رفتم شکایتشان را به مدیر کردم و مدیر آمد تنبیه کرد و اینها گفتند حالا که قرائتی شکایت کرده، یک کتک سیری باید به او بزنیم، منتها روز آخری که دبیرستان تعطیل بشود، که میخواهیم برویم، چون الآن شکایت کنیم باز هم فردا دبیرستان باز است، میرود شکایت میکند. روز آخر هم ما میخواستیم نرویم پهلوی خودم گفتیم خواهند گفت قرائتی ترسید، رفتیم. نمیدانم ده، پانزده تا جوان ریختند سر ما، یک کتکی به من زدند، در عمرم هم همین کتک را بیشتر نخوردم. چه کتکی! چشمها سیاه شد! لباسها خاکی شد! لگد، این قدر به من کتک زدند که دیگر من افتادم روی خاک! با مشت و لگد حسابی از ما پذیرایی کردند، خواستم بلند شوم بیایم خانه، دیدم نمیتوانم. دولا دولا در حال رکوع آمدم خانه، بابایم شب آمد گفت: چته؟ گفتم: میخواهم بروم طلبه بشوم، نمیخواهم بروم دبیرستان. یعنی من با زور کتک طلبه شدم. خب این کتک، من الآن باید آن مشتها را ببوسم. چون آدم نمیداند، گاهی وقتها تلخ است ولی مصلحت چی هست. گاهی یک وقت آدم شکست میخورد، میگوید چه خوب شد شکست خورد. گاهی دعای آدم مستجاب نمیشود، میگوید چه خوب شد مستجاب نشد، من میخواستم با این ازدواج کنم، چه آدم مشکل داری شد، چه خوب شد ما زن این نشدیم. میخواستم این ماشین را سوار شوم، عجب، خوب شد سوار این نشدیم، چه تصادفی کرد این، ما نزدیک بود سوار این ماشین بشویم. یعنی ما نمیتوانیم، به خدا واگذار کنیم. بگوییم خدایا هر زمان، اینطوری که میگویم بگویید: خدایا در هر زمان، در هر مکان، به هر موجودی، هر رقم نعمتی دادی، داری میدهی، خواهی داد، برای هر یکیش، در هر آن، به عدد علمت الحمدلله. این رقمی، نه صد هزار مرتبه شکر، صد هزار تا زشت است بگویی: ای خدا صد هزار مرتبه شکر، صد هزار یعنی یک مشت شکر، شما دو تا مشتت را بکن زیر شکر، صد هزار تا دانه شکر است، خدایا به اندازهی یک مشت شکر الحمدلله. امام حسین را که کربلا شهید کردند، زن و بچهاش را آوردند کوفه و شام، یکی از این مسئولین حکومت بنیامیه از این بچه پرسید: وضع چهجور است؟ گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، بعد گفت: «عَدَدَ الرَّمْلِ والْحَصَى»: به عدد دانههای شن الحمدلله. نگفت، حالا آن زمان اتم و سلول و اینها نبوده، چه اشکالی دارد، خدایا به عدد هر اتم، به عدد هر سلول، به عدد هر گلبول، به عدد هر نفس، برای هر نگاه حلالی که در هستی شده، برای هر غذای حلالی که خورده شده، برای هر کار خیری که شده، برای هر چیزی که فراگرفته شده، بلد نبودند، یاد گرفتند، وقتی شکر میکنیم، بعد هم آخرش این هست که بگویی نمیتوانم. خداوند به حضرت موسی گفت: یک تشکری از من کن که حق من باشد، خدا به موسی گفت تشکری از من کن که حق من باشد. حضرت موسی لحظهای فکر کرد، گفت: نمیتوانم. گفت: همین را میخواستم، بگو نمیتوانم. بهترین شکر از خدا، این است که بگویی خدایا من نمیتوانم شکر کنم. بله، این مهم است، حالا.
4- آگاهی از زحمات دیگران، زمینه تشکر از آنان
در بحث شکر مطالبی را خدمتتان عرض میکنم. گاهی دلیلِ عواملی که شکر نمیکنیم چه هست؟ عواملش این است که گاهی نمیدانیم، نمیدانیم مثلاً، یک وقتها شما میآیی خانهی کسی مهمانی، فکر میکنیم این غذا طبیعی است، از این قصاب در خانه گرفتند و پختند و غذا. یک وقت میگویی اوه، این غذا نبوده، گوشت نبوده، غذا نبوده، قصاب نبوده، نخود نبوده، برنج نبوده، مرد خانه نبوده که برود بخرد، خود زن رفته خریده، چهقدر مشکل. یعنی اگر آدم بفهمد چند دست کار کرده، این شکر است. گاهی وقتها نمیدانیم عرض کنم به حضور شما که، آخر یک وقت یک کسی به یک خطاط گفت: دو سطر بنویس. خطاط هم خطش خوب بود. یک دو سطر نوشت. گفت: چهقدر؟ گفت: مثلاً فرض کنید دو هزار تومان. گفت: اوه! یک سطر دو هزار تومان؟! گفت: آقا جان این سطر را تو میبینی، بیست سال هم قبل از این که تو بیایی، من تمرین کردم، شما آن بیست سال تمرینم را هم حساب کن. گاهی وقتها این آخوند بالای منبر، چه میگوید لبش را میجنباند، خب تو برو بجنبان ببینم. یک کسی یک حرفی زد، گفت: شما بالای منبر حرف میزنید، حرف زدن که کاری ندارد. گفتم: کسی به یک روحانی گفت: شما روی منبر حرف میزنید پول هم میگیرید، خیلیهایتان، حرف زدن که کار ندارد. گفت: خیلی خب، میشود شما یک کاری کنی، امروز شما برو بالا منبر، یک دقیقه حرف بزن، پول منبر من مال تو، یک دقیقهاش را هم میگویم چی بگو. بگو امروز نان و پنیر و انگور خوردم. رفت روی منبر نشست، جمعیت را دید قاطی کرد، گفت: امروز من نور انیر و پنگور خوردم.
5- تشکر ویژه از زحمات بیمنّت مادر
گاهی وقتها آدم نمیداند پشت این، مادر چهقدر بیخوابی کشیده، حالا شما توی روی مادرت میایستی، حرف نزن، نمیخواهم، به تو چه! بابا جان، مادر است، میدانی چه قدر نخوابیده؟! میدانی چه قدر بیخوابی کشیده؟! پنج رقم خدمت کرده، در بدنش که بودی، از خون بدنش تغذیه کردی، از بدنش آمدی بیرون، از شیرش تغذیه کردی، وقتی خواسته بمیرد، اموالش را برای ارث برای تو گذاشته، یعنی از خونش، از شیرش، از ثروتش، سه شیفته هم کار کرده، مجانی هم کار کرده، با عشق هم کار کرده، خسته هم نشده، هیچوقت هم منتظر نبوده که کی شود که تمام شود، شما در سربازی، سربازی خدمت میکنی، ولی هی منتظری کی شود تمام شود، در اداره خدمت میکنی، ولی هی منتظری کی شود بازنشست بشوی. هیچ مادری نمیگوید که کی شود که بازنشست بشوم. یعنی بازنشستگی ندارد، یک مادر بیست، سی تا مدیر کل است، مدیر کل تغذیه هست، مدیر کل حفاظت و امنیت هست، مدیر کل بهداشت و درمان هست، مدیر کل آموزش و پرورش هست، یعنی تمام نیازهای این بچه را تأمین میکند. ما نمیدانیم مادر چه کرده است، نمیدانیم پدر چه کرده است. به هر حال خیلی وقتها که شکر نمیکنیم، از روی ندانستن است. شکر هم باید دائمی باشد. امام از خدا میخواهد، میگوید: «وَ أَسْأَلُكَ … أَنْ تَجْعَلَنِى مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ … لَا يَغْفُفُلُ عَنْ شُكْرِكَ» خدایا به من توفیق بده، «يُدِيمُ ذِكْرَكَ» دائماً یاد تو باشم، «وَ لَا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ» (مفاتیحالجنان، مناجات شعبانیه)، از شکر تو غافل نباشم. حدیث داریم افرادی که شکر نمیکنند، آدمهای پستی هستند، آدمهای رذل هستند. مثلاً میگوییم فلانی، فلان مبلغ کار خیر کرده، اَه چشمش کور شود باید بدهد، این همه دارد باید بدهد، آدم پستی است، خب این مقداری که داشته داده، معلوم نیست که تو اگر داشتی، میدادی؟! فعلاً او امتحان خودش را داد، پولدار بود، به فقراء کمک کرد، خیّر بود، حالا این آقا چون خودش ندارد، امام فرمود که: «اللُّؤْمُ أَنْ لَا تَشْكُرَ النِّعْمَةَ» (تحف العقول، ص 233) اگر میخواهی ببینی طرف «لُؤم»، «لُؤم» یعنی پستی، میخواهی ببینی این آدم شریفی است یا آدم پستی است، آدم پست را کار برایش میکنی، تشکر نمیکند، مثلاً به او چای میدهی، نگاه میکند، مثل اینکه مثلاً نوکرش هست، از نوکر هم باید تشکر کرد، نوکر هم شخصیت دارد، امام رضا با نوکرهایش مشورت میکرد، حتی یک بار با بردهی سیاه مشورت کرد. گفت: آقا جان تو امام رضایی، من یک بردهی سیاه پوست! فرمود: اشکالی دارد خدا یک چیزی به ذهن تو بیندازد که به ذهن من نیندازد؟! چه اشکال دارد؟! قرآن میگوید با بچهها هم مشورت کنید. وقتی به ابراهیم علیه السلام گفتند: سر بچهات را ببر. گفت: مشورت میکنم با پسرم، (يا بُنَيَّ) (صافات /102)، آقا زاده، (إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ) (صافات /102)، من هی مأمور میشوم که سر تو را ببرم. (فَانْظُرْ) (صافات /102)، نظر بده، نظر شما چه هست؟ گفت: (يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَر) (صافات /102)، خدا میگوید انجام بده، چرا معطلی. یعنی ابراهیم صد ساله، با بچهی سیزده ساله مشورت میکند، حضرت امام رضا با بردهی سیاهش مشورت میکند. امام فرمود آدمهایی که تشکر نمیکنند، آدمهای پستی هستند. بچه میآید، آقا جان، نمره هجده گرفتم. آفرین، یک آفرین به او بگو. هجده گرفتی؟! تو باید بیست بگیری! حال بچه گرفته میشود. تو باید بیست بگیری! نشانهی اینکه انسان شریف است یا پست، حدیث داریم آدم شریف و کریم از چیزهای جزئی هم تشکر میکند، ولی آدمهای پست، تشکر نمیکنند.
6- کفران نعمت، زمینه زوال نعمت
در روایات داریم: (شَرُّ الناسِ مَن لا يَشكُرُ النِّعمَةَ) (غرر الحكم و درر الكلم، ص 410) کسی که خدمات مردم را تشکر نکند، بدترین آدم است. اگر کسی تشکر نکند، خدا نعمت را از او میگیرد. قرآن در سورهی فجر یک آیاتی دارد، میگوید که انسان گاهی وضعش مشکل دارد، یعنی محصولاتش، درختهایش میوه نمیدهند، گندمش را ملخ میخورد، ماشینش چپه میکند، در دره میافتد، ورشکست می شود، مالش سوخت میرود، یک کسی مالش را میخورد، بیماری پیش میآید، میگوید که: امسال خدا پشتش را به ما کرده، یک وقتی که حالش خوب است، میگوید: امسال خدا رویش را به ما کرده، عربیاش را هم بخوانم. «أَكْرَمَنِ» (فجر /15)، خدا به ما اکرام کرده، احترام کرده، (رَبِّي أَهانَنِ) (فجر /16)، خدا به ما اهانت کرده، تا وضعش خوب است میگوید: (أَكْرَمَن) (فجر /15)، تا وضعش بد است میگوید: (أَهانَنِ) (فجر /16). میگوید: (كَلاَّ) (فجر /17)، این تحلیلت درست نیست، میدانی چرا از تو گرفتم؟ پارسال به تو دادم، به فقراء ندادی، امسال از تو گرفتم: (بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيم) (فجر /17)، پارسال که باغت میوه داشت، چند تا جعبه از این میوهها را به فقراء دادی؟ (لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ) (فجر /17)، به یتیمها ندادی، (وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ) (فجر /20)، به مسکین هم ندادی، (وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا) (فجر /19)، ارث را خوردی و نگفتید حلال است یا حرام. (وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا) (فجر /20)، خیلی علاقهی افراطی داشتید به مال. دنیاگرایی، بیاعتنایی به یتیم، بیاعتنایی به مسکین باعث شد که پارسال گرفتیم. یعنی اگر کفران نعمت کنیم، خدا میگیرد. در دعای کمیل داریم: «تُغَیِّرُ النِّعَم» بعضی گناهان، نعمتها را زیر و رو میکند. من در این ایام کرونا این جزء دعاهایم نبود، آمده، خدایا چه گناهی کردیم و چه عیبی داریم که باید از مکه، از عمره، از کشاورزی، از اجتماعات، از دید و بازدید، از کلاس، دانشگاه، حوزه، مسجد، جمعه، جماعت، چه کردیم که باید از اینها محروم شویم؟ نکند یک عیبی داریم؟ حالا که به اینجا رسیدیم من این دعا میکنم، پای تلویزیون هستند افرادی که پاک هستند و بیغلّوغش هستند، آمین بگویند، آمین، یعنی خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا به آبروی همهی آبرومندان درگاهت هر عیبی و هر گناهی و هر لغزشی در ما بوده، که باید سیلی بخوریم آن عیب و لغزش را از همهی ما ببخش و این حوادث اخیر را از کرونا و غیر کرونا، همهی حوادث تلخ را از امت و ملت ما، از دولت و افراد ما دور بفرما. اللهم صل علی محمد و آل محمد در روایت داریم که کسی اگر شکر نعمت نکند، خدا تدبیر و عقلش را از او میگیرد، یعنی کلهاش کار نمیکند، قاطی میکند، روایتش این است که: «إذا أراد اللّه سبحانه إزالة نعمة عن عبد» (غرر الحكم و درر الكلم، ص290) خدا وقتی میخواهد یک نعمتی را از یک کسی بگیرد، «كان أوّل ما يغيّر منه عقله» (غرر الحكم و درر الكلم، ص290)، اول عقلش را میگیرد. امام علی علیه السلام فرمود: «زوال النّعم بمنع حقوق اللّه منها و التّقصير في شكرها» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 392). چرا نعمتهایتان را گرفتم؟ استفاده نکردید، استفاده نکردید. طبیعی هم هست، به شما نسیه دادم، بردی، خوردی، دیگر نسیه قبولت ندارند، آن بنده خدا نسیه کرد، سر حساب چکش برنگشت، به وعده وفا کرد، روز به روز اعتبارش در بازار زیاد شد، تو بردی و خوردی، اعتبارت از دست رفت. دست خودت است. همهی مشکلات دست خودمان است، اینکه هی میگویند بگو: سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله، یعنی خدایا تو عیب نداری، گیر در من است، من سیگار کشیدم، تنگی سینه گرفتم، خدا سبحان الله است. من روی حوضم نرده نگذاشتم، بچهام افتاد، غرق شد، سبحان الله، خدا منزه است، تو مقصر بودی. من مراعات بهداشت را نکردم، مریض شدم، سبحان الله، خدا منزه است. من درس نخواندم، رفوزه شدم. من رانندگی خوب بلد نبودم، گواهینامه رد شدم. من درس نخواندم، در کنکور رد شدم. یعنی هی خدا را منزه است، یعنی عیبهایتان را گردن خدا نیندازید، شکر کنی بهت میدهند، شکر نکنی بهت نمیدهند. خود شما اول بحث عرض کردم گلدان گل بدهد، آبش میدهی، تیغ بدهد، دورش می اندازی. انتقامهای الهی، مربوط به تشکر است باز. قرآن میفرماید که کسانی که نعمت خدا را تبدیل کنند: (بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً) (ابراهیم /28)، نعمت خدا را به آنها میدهیم، اینها نعمت خدا را قدردانی نمیکنند، بعد میگوید: «أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار» (ابراهیم/ 28 و 29)، اقامت در جهنم برای کسانی است که شکر نمیکنند. آیهای دیگر دارد میگوید خدا اینها را تهدید میکند: (لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ) (نحل /55)، بعد میگوید: (فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُون) (نحل /55)، چون شما کفران نعمت کردید، نعمتهای خدا را در جای خودش مصرف نکردید، «فَتَمَتَّعُوا»، کامیابی کنید، چند روز دیگر جان شما را هم میگیرند، «فَسَوْفَ تَعْلَمُون»، در آینده خواهید دید. یعنی تهدید پشتش است، تهدید پشت سرش است. امکاناتی که هست. الآن روی کرهی زمین کدام رهبر عادل است؟ شما نگاه کنید به کشورهای دنیا، چه کسانی رهبر هستند؟ این متمدنترینشان و پرقدرتمندترینشان آمریکاست، جابجایی رئیس جمهورها را دیدید، با چه ننگی، یک کاری که هیچ لاتی حاضر نیست بکند، شاخ و شانه کشیدند رئیسجمهورها جابجا. کجا رهبری سراغ دارید مثل امام خمینی؟ کفران میکنیم، کفران کردیم، آن وقت سیلی میخوریم. نمیگوییم مملکت ما عیب ندارد، آدمها هم همه خوباند، نه همه خوبند، نه همهی کارها خوب است، اما کفران نعمت نکنیم. شما نگاه کنید الآن حسابی دارد خدا به ما سیلی میزند، یک کشور همهی جنگلهایش دارد میسوزد، یک کشور روزی دو هزار تا کشته میدهد برای کرونا، یک کشور نمیدانم سیل میآید، یک کشور. اگر میخواهیم دعایمان مستجاب بشود، ما هم. یک کسی آمد گفت که ما هر چه دعا میکنیم چرا مستجاب نمیشود، مگر خدا نگفته: (ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ) (غافر /60)؟
7- اجابت دعوت خدا، زمینه استجابت دعای انسان
گفتم: آخر در قرآن دو تا کلمه هست، یکیاش را یاد گرفتی، یکیاش را یاد نگرفتی، در قرآن یک آیه میگوید: (ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ) (غافر /60)، [پای تخته]، «ادْعُوني»: دعوت کنید، «ادْعُوني»: مرا بخوانید، «أَسْتَجِبْ لَكُمْ» یک آیه هم داریم میگوید که: «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُم» انفال/ 24) هر دو آیه قرآن است. این آیه خدا به ما میگوید دعا کنید، مستجاب میکنم. آیهای دیگر میگوید وقتی رسول هم «دَعاكُم»: دعوت کرد شما را، شما استجابت کنید. من حرف میزنم شما گوش کنید، شما هم حرف بزنید من گوش میدهم. ما میگوییم خدایا اینطور نه، هر چی ما میگوییم تو گوش بده، هر چی تو میگویی ما گوش نمیدهیم. این نمیشود. اگر در قرآن استجب داریم، علاوه بر اینکه اگر گفتی چرا دعای ما مستجاب نمیشود، جوابش در خود «ادْعُوني» هست. «ادْعُوني» از چند تا دعاست. یکی «ادْعُو» از دعوت است. «ادْعُوني»، یکی «نی» برای اخلاص است، یعنی فقط از خدا بخواه، یکی «لَکُم» است، «ادْعُو»، دعا، دعا یعنی طلب خیر، خیلی چیزهایی که از خدا میخواهیم خیر نیست، خیال میکنیم خیر است، خیال میکنیم با ایشان ازدواج کنیم، این خانه را بخریم، با فلانی شرکت داشته باشیم، خیر است، نه، شرکت خیر نیست. حالا بحث شرکت گفته شد. من هر به چند سال یک بار تکرار میکنم، یادم هست چند سال پیش هم گفتهام، ولی دیگر گاهی بس که میگویند تکرار میکنند خسته میشوم. در یک کلمه میگویم: بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب محسن قرائتی از اول عمرم تا حالا نه شرکت داشتم، نه مستقل بودم، نه شریک بودم، هیچ جا، با هیچ کس، نسبت به هیچ چیز شریک نیستم. ولی خب میگویند این کارخانه برای فلانی است، این گاوداری برای فلانی است، این مرغداری برای فلانی است، این پاساژ برای فلانی است، این هتل برای فلانی است. بگویند تا بگویند. من با هیچ کس شرکت نیستم. یخچالش خراب میشود زنگ میزند آقا این یخچال برای قرائتی است، خراب شده، برو درستش کن. من نمیگویم داشتن بد هست هان، ممکن است کسی از راه حلال درآمد داشته باشد، نوش جانش، ولی بحث این است که تا چیزی را ندانیم همینجوری نگوییم. بعضی از اینها هم یک چیزهای خندهداری دنبالش هست. یک وقت یک کسی آمد در خانهی ما را زد و چند تا مرغ داد در خانهی ما. گفتم: مرغها چی هست؟ گفت: من در راه اصفهان شیراز یک مرغداری دارم، همه میگویند برای قرائتی است، دلم سوخت برایت، چون سودش را من میخورم، فحشش را مردم به تو میدهند. گفتم: یک بار بروم تهران چند تا مرغ برایش میبرم. حالا این مرغ را آوردم حق فحش. گفتیم: خیلی خب. اگر دعا میکنیم مستجاب نمیشود یا در ادعویش لق است، «ادْعُو»، یعنی دعا کن، دعا طلب خیر است، اینکه میگویی خیر نیست، تو خیال میکنی خیر است. یعنی ادعویش لق نیست، نیاش لق است، میگوید (ادْعُوني) (غافر /60)، «نی» یعنی فقط از خدا بخواه، به کسی دیگر نگویی. نه بابا، به خدا میگوییم، به هر کس و ناکس دیگر هم میگوییم. یا میگوید (أَسْتَجِبْ لَكُم) (غافر /60)، «لَكُم»، یعنی به نفع تو باید باشد، علیه تو نباید نباشد، «لَكُم» یعنی به نفعت، نه «علیکم»، نگفته «أَسْتَجِبْ علیکم» گفته «أَسْتَجِبْ لَكُم»، یعنی باید به نفع تو باشد. خیلی چیزها. بچه میخواهد این را بخورد، مادر نمیگذارد، میگوید: مگر تو مادر من نیستی، مگر دوستم نداری، پس چرا نمیگذاری من بخورم؟ آخر چون دوستت دارم نمیگذارم بخوری. هر آزادی که ارزش نیست، هر محدودیتی که. آقا حجاب دردسر دارد. خب جوراب هم دردسر دارد. آدم پابرهنه برود راحتتر است، ولی بابا پابرهنه که راه میروی، پایت آلوده میشود، سیخی، میخی، استخوانی، چیزی به پایت فرو میرود، این حفاظت است، هر حفاظتی که بد نیست که، هر آزادی که خوب نیست که. بچه را آزاد بفرستی هر چه بخواهد بخواند، زنده باد آزادی. زنده باد آزادی برای کی؟ هر آزادی خوب نیست، هر محدودیتی بد نیست. (فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُون) (نحل /55) نعمتها علیه خود انسان شکایت میکند. این هم یک چیز مهمی است که خود نعمت شکایت میکند. فشار قبر. امام صادق فرمود: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفَّارَةٌ لِمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْيِيعِ النِّعَمِ» (أمالی، صدوق، ص 540): فشار قبر برای چه کسانی است؟ امام فرمود فشار قبر برای کسانی است که خدا به آنها نعمت میدهد، ولی اینها شکر نمیکنند. یعنی شکر نکردن فشار قبر دارد، شکر نکردن، نعمتها زایل میشود. هم باید برای نعمتهای خودمان شکر کنیم. این هم بگوییم: برای نعمتهایی که نمیفهمم الحمدلله. چون ما مثلاً نعمتهایی که میفهمیم چشم و گوش و آسمان و زمین و باران و اولاد و پدر و مادر و نمیدانم صد تا، دویست تا، پانصد تا. یک نعمتهایی را نمیدانیم. یعنی الآن بنده به این برگ درخت بدهکارم، همین، همین برگ. من با این برگ، حیف هست بکنم. این برگ درخت به گردن من حق دارد، چون من اکسیژن میگیرم، کربن میدهم، این درخت کربن را اکسیژن درست میکند، پس در هر نفس من، هر برگی کمک میکند، نهنگهای دریا کمک میکنند تا نفس من، هر روزی در اقیانوسها کلی ماهی میمیرند، نهنگها ماهی مردهها را میخورند، شهردار منطقه هستند، زبالهروبی میکنند، اگر نهنگها فردا اعتصاب کنند، بگویند چه کسی گفته ما مردهخور باشیم، ما دیگر ماهی تازه در اقیانوس میخوریم، ما دیگر ماهی مرده نمیخوریم، اگر نهنگها، ماهی مردهها، حیوانهای دریایی که میمیرند، نخورند، آب دریا بدبو میشود، مردهاند دیگر، آب دریا بدبو بشود، تنفس برای ما مشکل میشود، پس هر نهنگی، در نفس من اثر دارد، هر برگی، در نفس من اثر دارد، ما نعمتهایی است که به ذهنمان نمیآید، حالا یک الحمدلله میگوییم. خدایا در هر زمان، در هر مکان، به ما و به هر موجودی هر نوع نعمتی را قبلاً دادی و یا الآن میدهی و یا بعداً خواهی داد، نعمتهایی که به ما دادی و یا به غیر ما، به هر یکیاش، در هر آن، به عدد علمت الحمدلله رب العالمین. و ما را از غافلین و از کفرانکنندگان قرار نده.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 114 سوره نحل به چه امری فرمان میدهد؟ 1) شکر نعمتهای الهی 2) انفاق نعمتهای الهی 3) حفظ نعمتهای الهی
2- حضرت ابراهیم برای نحوهی انجام فرمان الهی برای ذبح اسماعیل، با چه کسی مشورت کرد؟
1) همسرش ساره 2) فرزندش اسماعیل 3) همسرش هاجر
3- آیه 207 سوره بقره درباره چه کسی نازل شده است؟
1) امام حسین علیهالسلام 2) امام مهدی علیهالسلام 3) امام علی علیهالسلام
4- آیات سوره فجر، به کدام یک از عوامل زوال نعمت اشاره دارد؟
1) بیتوجهی به یتیمان 2) دلبستگی به دنیا 3) هر دو مورد
5- آیه 24 سوره انفال، به چه امری اشاره دارد؟
1) اجابت دعوت رسول خدا 2) استجابت دعای بندگان خدا 3) طلب خیر در دعا
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1881