نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2007
موضوع: علم، كوچ علمي
تاريخ پخش: 24/08/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني بالتقوي»
1- كوچ كردن براي يادگيري
در آستانه ماه رمضان يك حركت علمي، تبليغي در ميان ما هست و طلاب عزيز قم، مشهد، و همه استانها ديگر پخش ميشوند و من هم يك آيهاي را به اين مناسبت ميگويم، مسأله كوچ، كوچ علمي چيزهايي كه به عقلم ميرسد و خدا لطف ميكند ميگويم. به عنوان درسهايي از قرآن بخوانيم. (وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) (توبه /122) اين آيه، تفسير آيه 122 سوره توبه ترجمه كنم نه براي شما بلكه براي آنها كه پاي تلويزيون، طلبه و روحاني نيستند. مؤمنين حق ندارند همه با هم پا شوند راه بيافتند، چون از باديه نشينها و بيابانها، روستاييها همه ميآمدند در شهر كه ببينند پيامبر چه ميگويد، آيه نازل شد همه پا نشويد، شهر به هم ميريزد، از هرطايفهاي يك نفر بيايد باسواد شود برگردد. «فَلَوْ لا نَفَرَ» از هر فرقهاي از شما يك نفر بيايند تا در دين فقيه بشوند، «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» وقتي دانشمند شدند برگردند سراغ قومشان، وقتي مراجعت ميكنند هشدار بدهند. يعني از هر روستا و شهر و قبيلهاي افرادي انتخاب بشوند بيايند باسواد شوند در حوزه برگردند تبليغ كنند. البته اين آيه معاني ديگري هم ميتواند داشته باشد. حالا عرض ميكنم كه در اينجا حرف زياد است. من، عين اين «وَ ما كانَ» يك «وَ ما كانَ» هم قبل از اين است كه دو تا «ما كانَ» كنار هم است. اين آيه 122 است، يک آيه قبلش ميفرمايد: (ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا) (توبه /120) «أَنْ يَتَخَلَّفُوا»، «ما كانَ» و «ما كانَ» قبلش ميگفت اهل مدينه حق ندارد وقت جبهه در شهر بنشينند، بايد شهريها بروند جبهه، شهريها چرا نشستهايد، روستاييها چرا نشستهايد برويد حوزه، يعني چه؟ يعني اين آيه ميگويد جهاد و اين آيه ميگويد اجتهاد. در سوره توبه ميگويد: جهاد آيه 122 ميگويد: هم جهاد، هم اجتهاد، هم كوچ نظامي و هم كوچ علمي. طلبهاي كه اهل جبهه نيست 50% مسلمان است، چون كوچ علمي ميكند اما اگر به كشور حمله شد در حوزه نشسته و تكان نميخورد، جبهه ميرود، رزمنده هست اما درس نميخواند، اوهم مشكل دارد پيغمبر ما هم رهبر نظامي بود و هم رهبر علمي. اميرالمؤمنين هم رهبر نظامي بود و هم رهبر علمي. اگر ديديد يک كسي يک جا قوي است و يک جا كم رنگ، به همان مقدار كه كم رنگ است مشكل دارد. من يك نامه نوشتم به نيروهاي نظامي گفتم: روايات ما ميگويد: هم شنا و هم تيراندازي، شما دکمه كامپيوتر را بزن: «عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَة» (كافي/ ج6/ص47) ياد بدهيد به فرزندان خود تيراندازي و شنا را هر پادگاني تيراندازي ياد ميدهد ولي شنا ياد نميدهد اين پنجاه درصد به حديث عمل ميكند، چون روايات «السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَة» تيراندازي و شنا. كشوري كه شمالش آب، جنوبش دريا، آن وقت سربازش وقتي ميرود در آب مثل آجر ميرود پايين، اين كه نشد. كشوري كه دورتا دورش خطر است. هم جهاد و هم اجتهاد. جالب اين است كه كلمه نفربراي هر دو هست. يك آيه ميفرمايد: چرا وقتي ميگوييم (انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُم) (توبه /38) چرا وقتي ميگوييم جبهه، سنگينيد. «انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ» اين مال جبهه است «فَلَوْ لا نَفَر» مال اينجا «انْفِرُوا» مال جهاد است نفر مال اجتهاد است. خيلي قشنگ است. ما كان، ما كان، ماكان، حق ندارند جبهه نروند، حق ندارند ملا نشوند، انفروا نفر لحن و فرهنگ و ادبيات قرآن چقدر زيباست. اين را ميگويند فصاحت و بلاغت. تعبيرها با هم ريتم دارد. (زاغُوا أَزاغَ اللَّه) (صف /5) ميفرمايد: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ» در اينجا من نكات زيادي را در اين آيه نوشتهام. اصل اهميت علم را بگويم خدمتتان، البته اين براي مردم خيلي مهم است كه قدر روحانيت و علما را داشته باشند.
2- جايگاه علما و مبلغان
پيغمبر(ص) و سلم فرمود: «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُل» (كافي/ج1/ص46) كه در آستانه ماه رمضان، روحانيون ميآيند در روستا و شهرتان. پيامبر(ص) فرمود: «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ» پيامبران هستند. منتها: «مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا» به شرطي كه هدفشان خدا باشد، و به خاطر پول و دنيا نباشد. به خاطر پول البته به شما بگويم كه نه به معناي اين است كه پول نگيريد. تمام آيات مربوط به اخلاق در قرآن ميگويد (لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرا) (هود /51). يعني من از شماها پول نميخواهم، نه معنايش اين است كه شماها هم پول ندهيد. قرآن نميگويد پول از شما نميگيرم. و قرآن هم نميگويد شما هم پول ندهيد، ميگويد من براي پول حركت نميكنم. مثل اينكه شما كه اينجا آمدهايد هيچ كدام براي اكسيژن حركت نكردهايد، اما از اكسيژن استفاده ميكنيد، از اكسيژن استفاده ميكنيد اما براي اكسيژن حركت نميكنيد، از نور خورشيد استفاده ميكنيم اما به نور خورشيد خيره نميشويم. از آب دريا استفاده ميكنيم، اما نميگذاريم اين آب دريا برود توي قايق چون غرق ميشود. از دنيا استفاده بكنيم اما به دنيا خيره نشويم، و ميگويي مگر ميشود، خوب ابالفضل هم كه براي خدا جنگيد اسبش جو ميخواست، يعني اگر ابالفضل اسبش جو نميخورد نميتوانست بجنگد نياز به ماديات هست. اما ميگويد جذب آن نباشد. دو صنف از مردم اگر خوب شدند همه دنيا خوب ميشود. گفتند: آن دو صنف كدام است؟ فرمود: علما، مسؤولين و امراء اگر فقيهي مخالف نفس و حافظ دين و دنبال هوي و هوسش نيست. امام صادق(ع) فرمود: مردم بايد از اين فقيه تقليد كنند. نشستن پهلوي علما عبادت است. حديث داريم كه پيامبر(ص) فرمود: «الْجُلُوسُ إِلَيْهِمْ عِبَادَةٌ» (بحارالانوار/ج1/ص201) حديث داريم: «فَإِنَّ الْفُقَهَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء» (منلايحضرهالفقيه/ج4/ص384) فقهاء وارث پيامبرند. منتها فقيه كيست؟ فقيه آن است كه خيلي درس خوانده باشد؟ ميفرمايد؟ فقيه كسي است كه مردم را از بدبختي نجات بدهد. امام رضا(ع) فرمود: «أَلَا إِنَّ الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَه وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِم» (بحارالانوار/ج2/ص5). يک حديث داريم از امام حسن عسكري فرمود: فقيه كسي است كه «أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِم». حضرت امام خميني(ره) فقيه بود، ايران را از شر امريكا نجات داده. اين حديث مال پدر امام زمان(ع) است، مال امام عسكري(ع) است. «الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَه وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِم» فقيه كسي است كه مردم را از شر دشمنان نجات بدهد. معناي فقيه اين است. «الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَام» (كافي/ج1/ص38) فقهاء قلعه و دژ اسلامند. يعني مردم اگر دستشان در دست فقيه باشد بيمه هستند. اين كه امام خميني(ره) فرمود: پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا كشورتان بيمه باشد. اين سخن حضرت امام خميني(ره) نيست، سخن امام كاظم(ع) است كه حديثش هم در كافي است «الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَام» فقهاء قلعه و دژ اسلام هستند. مردم اينها را با ديد احترام بنگرند. اما يک چند جملهاي هم با همكارها صحبت كنم. مسأله اسلام گفتيم تحريك نظامي دارد. نفر تحريك علمي دارد، تحريك نظامي دارد. «انْفِرُوا» تحريك علمي دارد هر دو هم در يك قالب است. در كنار تشويق به جهاد، تشويق به مسائل علمي هم دارد. پيشرفت ظاهري بايد عميق باشد، فقه است. به هر علمي نميگويند فقه، علمي يعني دانستن فقه. چيزي كه گير همه نميآيد. قرآن ميفرمايد: (لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ) (اسراء /44) همه هستي سبحان الله ميگويد، منتهي شما نميفهميد. نميگويد: لا تعلمون ميفرمايد: «لا تَفْقَهُونَ» معلوم ميشود فقه يک علمي است كه گير همه نميآيد. حديث داريم: خداوند هركسي را دوستش دارد چند تا چيز بهش ميدهد. يكياش اين است كه در دين فقيه ميشود البته فقيه در دين هم معنايش فقه معمولي نيست. فقه در دين هم شامل فقه در اصول دين ميشود و هم فقه در فروع دين. فقيه معنايش اين نيست كه در فروع دين وارد است ولي اگر چهارتا سؤال از اصول دين بپرسي بلد نباشد، دين هم شامل اصول ميشود هم شامل فروع. يعني اجتهاد در فروع و اجتهاد در اصول. معلوم ميشود كه رشد علمي در سايه هجرت است. كسي كه توي خانهاش نشسته، خوب كسي حق تبليغ دارد كه دين شناس باشد زود نبايد انسان تبليغ كند. بابايي داشتم كاسب بود منتها از علوم آخوندي اطلاعي نداشت. رفته بود از آيتالله كاشان پرسيده بود كه طلبه كي باسواد ميشود، گفته بودند وقتي كه كفايه را بفهمد، آمد گفت محسن كفايه ميخواني؟ گفتم نه. گفت من كه بابات هستم راضي نيستم تا كفايه نخواندهاي بروي منبر. ما گفتيم بابام كفايه را از كجا فهميده. بعد فهميدم رفته پهلوي آيتالله كاشان پرسيده آخوند كي باسواد ميشود چون بالاخره وقتي ميخواهي بگويي الميزان. اين را گفته بايد آدم الميزان را بفهمد بايد وقتي الميزان، بحار، في ظلال، الغدير را باز كردي غلط نخواند.
3- شرايط و خصوصيات مبلغ
چون قرآن ميگويد: شرط تبليغ (لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ) (توبه /122) اگر شما ميخواهي مراجعه كني به منطقه بايد «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» مگر اينكه انسان بخواهد تبليغش فصلي و موسمي باشد و مقطعي، انسان يك داستان راستان دستش بايد و يك قصه هم بلد باشد، ميتواند اين قصه را براي بچههاي همسايهاش بگويد، مرحلهاي است. اما اگر خواست يك روحاني رسمي بشود و براي هميشه مبلغ باشد اين بايد فقيه باشد. عرض كردم فقه هم معنايش درسهاي رسمي نيست. شناخت عميق از قرآن و نهج البلاغه، حديث و عقايد و احكام. پنج تاست حالا اگر شناخت عميق از يكي از چند تا نباشد، اين همان پنجاه درصد است. مثال: به يک كسي گفتند شما شنا بلد هستيد؟ گفت: پنجاه درصد. يعني شنا ميروم بيرون نميآيم. «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» دين چيست؟ من اين را عنايت دارم بگويم، دين چيست؟ دين عقائد است، دين معارف است، دين تفسير است، دين حديث است، دين اخلاق و تاريخ است، دين احكام هم است، و فقهي كه من از اين آيه ميفهمم اين است كه بايد همهاش باشد. اگر ديديم فقه در احكام 20 وقفه در اخلاق 17، در حديث 16، در تفسير 12، اگر هي كم شد اينها را بهم بايد برسانيم، مثل آدمي كه كلهاش بزرگ است بدنش لاغر، بدنش چاق و كلهاش كوچك، تناسب بايد باشد. قرآن ميگويد: تدبر كن (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ) (نساء /82) تامل در اين كتاب، تدبر در قرآن، اگر ساعات تأمل در كتاب 100 ساعت است و ساعات تدبر 20 ساعت است از خدا كمش گذاشتهاي و به كتاب ديگري چسبيدهاي، گير دارد و قيامت هم جواب بايد بدهد. نه قيامت، همين دنيا، در دنيا قرآن به ما ميگويد: (يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْء) (مائده /68) خيلي آيه مهمي است. من انتظار دارم از برادران روحاني و همكاران عزيز در هر كجاي ايران هستند به اين آيه عنايت كنند. و اين آيه را حفظ كنند، و بعد هم حساب كنند كه جواب اين آيه را روز قيامت چي خواهند داد. «يا أَهْلَ الْكِتابِ»اي اهل كتاب، «لَسْتُمْ عَلى شَيْء» شما چيزي نيستيد مگر اينكه «حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ» مگر بپا داريد كتاب آسماني تورات، «وَ الْإِنْجيلَ» و كتاب آسماني انجيل «وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُم» كه قرآن است. يعني اگر ميخواهيد چيزي باشيد بايد (تُقيمُوا)اقامه كنيد، كتاب آسماني اقامه شود، يعني وقتي ما ميرويم قرآن بايد اقامه شود، نه اينكه يک آيه بخوانيم بقيهاش شعر، قصه، تاريخ، روزنامه، بوكس، اخبار سياسي، همه چيز تويش هست اما قرآن نبود.
4- عمر مفيد و غير مفيد
قرآن ميگويد: منبري كه قرآن درآن اقامه نشود پوك است. اگر تنداست يا شيرين از قرآن است، تلخ است يا شيرين من نميدانم من نگرانم اگر نگويم روز قيامت بگويند چرا نگفتي؟ يكبار ديگر ميخوانم. اگر در حوزههاي ما و منبرهاي ما، در خطبههاي نماز جمعه ما، در معارف دانشگاه ما، در تعليمات ديني دبيرستان ما، بسط حركت علمي ما اقامه قرآن نباشد، باقي درسها مقدمه فهم آن است نه اينكه آنقدر در مقدمه بمانيم 20 سال، 30 سال آنقدر ميمانيم، بعد ميبينيم بسياري از آيات را نميفهميم چه ميگويد، آن وقت اين را ميگويد پوكي. لقب پوكي خيلي زشت است جنابعالي مدرك دكترا داري اما چون مسير حركتت اقامه دين و قرآن نبوده پوكي. آقا من سه دور خارج خواندهام، بسمه تعالي، پوكي، پوك چون سه دوره خارجي كه خواندهاي تويش اقامه قرآن در حدي كه لازم است نبوده سهم قرآن كم بوده، البته الحمدالله حركتهاي خوبي شده، قبلا آيتالله جوادي آملي تفسير ميگفت و آيتالله شب زنده دار تك و تنهايي تفسير ميکرد، الآن در قم ده، سيزده تا تفسير است و البته كم است، بايد همينطور كه در قم درس خارج 80 تا است، تفسير هم 80 تا باشد. اگر در مشهد 20 تا درس خارج است بايد 5 تا نهج البلاغه باشد و ده تا هم تفسير، سهم قرآن را كم نگذاريم. اگر سهم قرآن ، اگر در حوزههاي علميه، در مساجد، در منبرهاي ما قرآن اگر اقامه نشود خدا به ما خواهد گفت پوك، و خيلي كلمه پوك لقب زشتي است. بنابراين من خواهشم اين است كه تفسيرهاي ساده هست علمي هست نيم عميق هست. همه رقم تفسير هست يكي را مطالعه كنيد. بعضي آيات را انتخاب كنيد برويم منبر بگوييم بسم الله الرحمن الرحيم آيه را بخوانيم بعد بگوييم: مردم اين آيه اين را ميگويد. آيه ديگر اين مطلب را ميگويد. يعني يك جوري كنيم كه مردم هم عاشق قرآن بشوند، عاشقتر بشوند، از خودمان كم كنيم به قرآن بيافزاييم «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ». خوشحال شدم كه درسهاي پنج شنبه تعطيل شده، ما يكي از ضربههايي كه در حوزه خورديم اين بود كه از اول طلبگي پنج شنبهها تعطيل بود. سالي 52 پنج شنبه بيخودي جواني ما از بين رفت حالا مدارس قم پنج شنبه تعطيل نيست. الحمد الله، پنج شنبه براي چي تعطيل باشد، جمعه هم نبايد تعطيل باشد، قرآن ميفرمايد: جمعه چرا تعطيل ميكني فقط وقت نمازجمعه تعطيل كن. (إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ) (جمعه /9) صداي اذان كه شنيدي مغازه را ببنديد. نماز جمعه تعطيل شد باز برو مغازه را باز كن (فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ) (جمعه /10) جمعه يك ساعت تعطيل كنيد، دو ساعت، ما احتياطا از پنج شنبه تعطيل ميكنيم. من همان 14 سالگي كه طلبه شدم، ديدم پنج شبنه تعطيل است. گفتم چرا؟ گفت چرا ندارد، گفتم كه خوب عمر كه از احكام نيست كه من تقليد كنم، در رساله نوشتهاند كه در احكام، و عمر من از احكام نيست جزء موضوعات است. بنده در مسأله عمر تقليد نميكنم، بنابراين پنجشنبهها مسابقه نهج البلاغه و تفسير گذاشتيم، هم دو سه دور تفسير و هم دو دور نهج البلاغه، مباحثه كرديم. از نور حوزه استفاده كنيد. مثل آدمي كه از لوله كشي دولت استفاده ميكند اگرچه در خانه هم يك چاه آب داشته باشيم. بسياري از تعطيلات را كم كنيم، از سنخنرانيها كم كنيم انشاءالله. حالا شرط تبليغ آگاهي عميق است. بعد هم ميگويد كجا برويم تبليغ؟ ميگويد: منطقهاي كه متولد شدهاي اولويت دارد «قَوْمَهُمْ». هر كسي برود شهر خودش مگر اينكه مانع و عذري دارد. چرا قوم خودش؟ چون وقتي منطقه خودش ميرود، ديگر جامعه شناسي و روانشناسي لازم نيست بلد باشد. آن حالات و خصلتها و عادات و آداب و رسوم و تفكرات، اين «قَوْمَهُمْ». پس در انتخاب مكان تبليغ «قَوْمَهُمْ». در تبليغ، بار تبليغ بايد انذار باشد «لِيُنْذِرُوا» انذار هشدار باشد. از معاد گفته شد، وقتي هزار آيه براي معاد داريم يعني تقريبا يك ششم قرآن معاد است، ميدانيد يعني چه؟ شايد پيامش اين باشد كه يك ششم سخنراني بايد معاد باشد، انذار، هشدار هم منطقهاي، پس ببينيد خيلي قشنگ است ميگويد: کوچ واجب است. همه جا بايد طلبه داشته باشد، كل فرقه دين بايد شناخت عميق باشد، فقيه در تمام دين بايد عميق باشد، نه فقط در احكام. بار تبليغي بايد قرآن باشد، معاد باشد، «لِيُنْذِرُوا» منطقه تبليغ بايد منطقه زادگاه باشد قومهم. رجعوا يعني منتظر نشو مردم دعوتت كنند تو مراجعت كن به آنها نگو مردم نه طوماري نوشتهاند، نه اسفندي و نه گوسفندي، نه استقبالي، شما برو سراغ مردم «إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» نميگويد: «اذا رعيتم» نميگويد: «ولينذروا قومهم اذا دعيتم» ميگويد «وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» يعني خود شما كه با سواد شدي بايد بروي سراغ مردم، شما درب خانهها را بزن، اجازه نده آنها بيايند، شما برو سراغ آنها، دعوت كن. لعل يعني چه؟ يعني روحاني نبايد توقع داشته باشد همه گوش بدهند، شايد گوش دادند و شايد ندادند نگو ول كن بابا ما گفتيم گوش ندادند. قرآن بسياري اين آيه تكرار شده «وَ إِنْ تَوَلَّوْا» يعني اي پيامبر حرفت را بزن «وَ إِنْ تَوَلَّوْا» ممكن است كسي گوش ندهد، يعني بعضي گوش نميدهند تمام شد و رفت. «لعل» يعني شايد گوش دهند يا ندهند. «يَحْذَرُون» يعني مقصود از تبليغ اين باشد كه مردم با تقوا شوند. حذر از خود باختگي، از وابستگي، از شرك، از انحراف، از خرافات، از همه بديهاي اخلاقي، اجتماعي، دوري كنند. يعني بايد نتيجهاش، حذر كردن باشد.
5- مقصد را قرآن قرار دهيم
حالا نتيجه: اين كه ميگويم يعني چه؟ يك خلبان مقصد را در نظر ميگيرد كه اينجاست تمام فرمولها را در راه آن مقصد تنظيم ميكند. مثل اينكه شما سوار آسانسور ميشوي، ميگويد كجا ميخواهي بروي؟ ميگويي: طبقه چهارم، خوب دکمه طبقه چهارم را ميزني. مقصد شما چيست؟ يک سري مقصد به ما گفتهاند كه اگر به مقصد نرسيم معلوم ميشود از صراط مستقيم دور شدهايم. رفتم پهلوي علامه طباطبايي گفتم قرآن ميگويد: (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء) (فاطر /28) عالم از خوف خدا خشيت دارد، عالم تقوا دارد ميترسد، گفتم اول طلبگي من سر نماز گريه ميكردم حالا با سواد شدهام نماز حواسم پرت است، اين يعني چه كه قرآن ميفرمايد: عالم از خدا ميترسد. من عالم شدهام وضع نمازم بد شد. فرمود: به همين دليل تو معلوم ميشود كه خط را گم كردهاي، چون اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: ثمره علم اشك است اگر با سواد شدي عبوديتت زياد نشد معلوم ميشود كه مسير كج شده. مثلا چند آيه داريم كه ميگويد اينها مقصد است. مقصد را گم نكنيد اين مقصدها خيلي قشنگ است. مثلا ميگويد كه: لا يكون للناس عليكم. ميگويد: مقصد (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّه) (انفال /60) است، دشمن خدا را بترسانيد چقدر اسلحه داشته باشيم؟ پادگان چقدر، سرباز چقدر، وسائل نظامي چقدر؟ ميگويد به مقداري كه بتوانيد «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّه». آنقدر بخريد يا آنقدر آماده باشيد كه مقصد «تُرْهِبُونَ» هست. كتاب مكاسب و احكام اقتصادي و فقهي و بازار ما ميگويد: اقتصاد شما مقصد است. بايد نظام اقتصادي شما جوري تنظيم شود كه فقط پول در دست اغنيا نچرخد، اگر تمام احكام رفته به سمتي كه يک سري اغنياء پولدار شدند و فقيرها در فقر سوختند، معلوم ميشود مسير فقه شما درست نبوده.
6- خط و مشي سياسي مسلمانان
مسير سياسي چه جور باشد؟ ميگويد: (لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً) (نساء /141) كفار حق ندارند بر مسلمانها تسلط داشته باشند. اگر حوزههاي علميه در كشورهاي اسلامي بود و نتيجهاش اين بود كه همه اطاعت از كفار كردند و سلطه كفار را پذيرفتند پيداست كه حوزههاي علميه خط را گم كردهاند. چون قرآن ميگويد: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» كفار نبايد حكومت بر مسلمين داشته باشند. اگر سعودي آنقدر طلبه دارد، تركيه چقدر طلبه دارد، نميدونم عراق چقدر حوزه علميه دارد، قم چقدر دارد من نميدانم چقدر دارد؟ من نميدانم چقدر درس خارج و سطح دارد من ميگويم قرآن گفته: بايد نظامتان جوري باشد كه كفار بر شما نفوذ نداشته باشند. نظام سياسي، روابط بين الملل سفارت خانهها، خانههاي فرهنگي، خط را گم نكنيد بايد آخر خط برسيد به اينجا كه حالا كه با سواد شدي اشكت زياد شود، حالا كه تبليغ رفتي خلاصه بحث ماه رمضان مردم «يَحْذَرُون» مردم تقوايشان بيشتر بشود، اگر آخر ماه رمضان، اگر آخر تحصيلات ديديم اشكمان زيادتر شد. اگر آخر قواي مسلح، پادگانها، اسلحهها ديديم «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّه» آخر برنامههاي اقتصادي ديديم نه اموال دوله بين الاغنياء نيست، اگر آخر روابط سياسي ديديم. سلطه كفار نيست درست است اما اگر ديديم همهاش سفارت خانه درست ميكنيم، ولي كفار مسلط هستند حوزه علميه درست ميكنيم پول در دست پولدارهاست… 6- استعدادها را كشف كنيم شكار كنيم ذوب كنيم، بسازيم، دعوت كنيم. 7- خودماني حرف بزنيم منبرها طول نكشد، روي منبر داد نزنيم، مثل پشت كرسي خانم بزرگ با بچههايش حرف مي زند، خيلي خودماني با مردم حرف بزنيم، من كه در تلويزيون حرف ميزنم، انگار پشت كرسي با عمهام حرف ميزنم خيلي راحت، روي منبر داد نزنيد، منبرها متنوع باشد، ده شب راجع به يك چيزي سخنراني كار غلطي است مال قديم خوب بوده الآن نه، منبرها بيش از 20 دقيقه طول نكشد، مگر اينكه آقاي فلسفي ميگويد، اگر ميتوانيد مطالعه كنيد بيش از 20 دقيقه اگر نميتوانيد 20 دقيقه بس است، چون مردم خستهاند حوصلهها كم است. الآن مردم ساندويچ ميخورند چون حوصله پختن ندارند، اخيرا آب ميوه ميخورند چون حوصله جويدن هم ندارند. يعني نژاد، نژاد ليزي است، نژاد نژاد كم حوصلهاي است نميشود يك ساعت و نيم سخنراني كرد و يك ساعت و ربع اين هم ده شب راجع به يك مطلب و مسأله يك مسأله بگوييم و مسائلي كه مورد نياز باشد، شك بين دو و پنج، آيا هيچ جني در تاريخ شك بين دو و پنج كرده، آدمي كه شك ميكند يك و دو، دو و سه، سه و چهار در رساله بايد باشد رساله مثل داروخانه است داروخانه همه دارويي بايد باشد. اما شما نبايد همه داروها را به همه مريضها بدهي. آيه و حديث و مسأله را انتخاب كنيد، شيرين حرف بزنيدخودماني باشد. خدا ان شا ءالله به همه شماها توفيق بدهد.
«و السلام و عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2007