responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2040

1- رشد جامع، نه یک بعدی یا چند بعدی

2- وصل شدن به خدا، برای رسیدن به رشد واقعی

3- انگیزه و نیت خدایی، عامل رشد کارها

4- همنشینی با عالمان و فرهیختگان

5- رشد، زمینه بهره‌مندی از اموال و امکانات

6- رشد و بلوغ در عبادت و نیایش

7- تلاش برای کسب علم، عامل رشد و کمال

موضوع: عوامل رشد انسان در قرآن(1)
تاريخ پخش: 06/03/96

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

چند سالی است که ما ماه رمضان مهمان امام رضا هستیم. در صحن جامع، بعد از افطار یک ساعتی تفسیر می‌گوییم. این تفسیر چند برکت دارد. خود قرآن برکت است. «کتاباً مبارکا» در خانه ولی خدا، خانه امام رضا گفته می‌‌شود. تلویزیون استان خراسان فردا شب پخش می‌کند. سه مورد، همین بحث را سال دیگر تلویزیون سراسری پخش می‌کند.
بحث امشب، بحث رشد است. بحث ما تقریباً بین 25 تا 30 دقیقه است. میانگین نیم ساعت است. رشد، در قرآن آیه‌ی رشد خیلی زیاد است. حتی فرعون که می‌خواست مردم را به سمت خودش دعوت کند، می‌گفت:‌ (وَ ما أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشادِ) (غافر /29) فرعون می‌گفت: به حرف من گوش بدهید، «رشاد» رشد پیدا می‌کنید. الآن مشکل کشور و مشکل همه ما این است که هرکسی رشد را در یک چیزی می‌بیند. می‌گویند: فلانی رشد کرد. چه شد؟ میلیاردر شد. یعنی رشد را با نگاه پول می‌بیند. می‌گوید: جوان رشیدی است. می‌گوییم: چطور؟ می‌گوید:120 کیلو است. رشد را در وزن و هیکل او می‌بیند.
می‌گویند: یک عده رفتند فیل ببینند، همه نابینا بودند. دور فیل جمع شدند. هرکسی به جایی دست زد. یکی دست به خرطومش مالید. گفت: فیل یک لوله است. یکی دست به گوشش زد گفت: فیل یک باد بزن است. یکی دست به پای فیل زد، گفت: فیل یک ستون است. هرکسی یک جای فیل را گرفت و یکطور معنا کرد. عینک سرخ می‌زند همه شلغم‌ها را لبو می‌بیند. عینک سبز می‌زند، همه‌ی کاه‌ها را علف می‌بیند. مشکل ما این است که نمی‌دانیم رشد چیست؟ رشد فکری، رشد علمی، رشد جسمی، رشد اخلاقی، رشد سیاسی، رشد اقتصادی، اینها هرکدام یک رشدی دارد.

1- رشد جامع، نه یک بعدی یا چند بعدی

می‌خواستم این بحث را در نیم ساعت بگویم. ولی امروز که نگاه به یادداشت‌هایم کردم نمی‌دانم چقدر طول می‌کشد. عوامل رشد، رشد یک معنای جامعی دارد. یک جوانی که تمام عمرش را صرف بازی و ورزش می کند ولی از خدا غافل است، این جوان یک رقم رشد دارد. آن کسی که فقط درس می‌خواند در کنکور و غیر کنکور شاگرد اول شود، دو رقمی و یک رقمی شود، هرکسی رشد را یکجور معنا می‌کند. دین فهمی و دین شناسی کار مشکلی است که انسان جامع نگر باشد. در حوزه هم می‌گویند: فلانی رشد کرد. می‌گوییم: چه شد؟ می‌گویند: ایشان الآن درس خارج می‌گوید. می‌گوییم: از قرآن هم می‌‌داند؟ تسلط بر قرآن هم دارد؟ می‌گوید: نه! نهج البلاغه؟ می‌گویند: ضعیف است. یعنی یک بحث علم را گرفته و رشد کرده است. رشد جامع!
آمار طلاق چرا زیاد شده است؟ بی‌سواد نداریم. الآن همه مردم تحصیل کرده هستند. ما هشت، نه درصد تقریباً بی‌سواد داریم. یعنی این رشد علمی کرده است. آئین همسرداری بلد نیست. نمی‌تواند با زنش کنار بیاید. یعنی رشد خانوادگی ندارد ولی رشد علمی دارد. قرائت قرآن در کشور رشد کرده است. الحمدلله! ولی تفسیر هم رشد کرده است؟ تدبر در قرآن هم رشد کرده است؟ شما چقدر برای بچه‌ات پول کفش می‌دهی؟ آیا همین مقدار برای کتاب بچه‌ات هم پول می‌دهی؟ یعنی شما و ما بیشتر خرج کفش بچه‌مان می‌کنیم. پول کفش چقدر می‌شود و پول کتاب چقدر می‌شود؟ این رشد جامع است. اگر رشد جامع نباشد کاریکاتور می‌شویم. کاریکاتورها عکس یک انسان را می‌کشند و دماغ را پنج برابر می‌کنند. گردنش را مثل نخ و کله‌اش را اندازه بشکه می‌کشد. این کاریکاتور است. یعنی یکجا را رشد می‌دهد و یکجا ضعیف است. اگر همه دین با هم رشد نکند کاریکاتور می‌شود. یک چنین بچه‌ای هم زنده نمی‌ماند. اگر زنش زایید وسر بچه دو کیلو بود و بدن بچه نیم کیلو بود، این بچه مردنی است. زن دیگری زایید بدن بچه چهار کیلو، بچه کله‌اش اندازه یک گردو و پرتقال است. باز هم این مردنی است. اگر رشد جامع نباشد، این نابود شدنی است. رشد علمی و فکری و همه چیز…

2- وصل شدن به خدا، برای رسیدن به رشد واقعی

برای رشد اول باید به آن کسی که سرچشمه‌ی رشد است متصل شویم. وصل به خدا شویم. نماز برای ما رشد است چون انسان بی‌نهایت کوچک به بی‌نهایت بزرگ وصل می‌شود. مخلوق به خالق گره می‌خورد. شما چرا کنار بوعلی سینا عکس می‌گیری؟ الآن اگر بوعلی سینا و مقام معظم رهبری اینجا بیایند، همه می‌خواهید کنار او عکس بگیرید. چون می‌گویید: او رشد کرده و ما هم کنارش بایستیم. خوب اگر کنار رئیس جمهور و رهبری رشد است، کنار خدا بایستیم. گفتگو با خدا، کار برای خدا رشد است. مردم خوششان بیاید کف می‌زنند و تمام می‌شود. اما خدا خودشش بیاید بهشت به انسان می‌دهد. این رشد است. وصل بی‌نهایت کوچک…
اگر باقی را شناختیم، ما که فانی هستیم. فانی وصل به باقی می‌شود، رشد است. الآن یک کسی یک مزرعه در یکی از شهرهای ایران دارد. وقف کند، ممکن است بخورند. کی به کیه؟ اما اگرگفت: وقف امام رضا، وابسته به آستان قدس رضوی! از طرف آستان قدس می‌آیند و مهر و موم می‌کنند، عرض و طول و این دیگر ثبت می‌شود. خود شما رشد کنی و وصل به امام رضا نشوی، ممکن است بخورند. مهر آستان قدس روی آن بخورد دیگر بیمه می‌شود. این رشد است. وصل به باقی، وصل به عزیز، شما دنبال شاه بگردی، شاه سقوط می‌کند، شما هم سقوط می‌کنی. اگر رشدت را با پست خواسته باشی، مدیر کل است، وزیر است، معاون وزیر است، اگر از این پست‌ها خواسته باشی رشد پیدا کنی، فردا آقای رئیس جمهور رأی نمی‌آورد. وزیر و استاندار و مدیرکل هم عوض می‌شود، همه عوض می‌شوند، هیچی! اگر رشد واقعی می‌ خواهیم باید بند به خدا شویم. به خدا که بند شدی خدا عوض نمی‌‌‌شود.
یک وقتی مرحوم دکتر بهشتی و آیت الله مهدوی کنی، بعضی از بزرگان به ما پیشنهاد کردند بیا کاندیدای تهران بشو. سالهای اول انقلاب بود. پدر من بازاری بود و ایشان گفت: راضی نیستم. گفتم: به من می‌گویند: چنین و چنان است. گفت: هرکس هرچه می‌خواهد بگوید. من پدر تو هستم. من راضی نیستم! گفتم: اگر من خودم را کاندید کردم، بر خلاف رضای شما بود، چه می‌کنی؟ گفت: حدیث داریم کسی همه قرآن را بخواند یک دعای مستجاب دارد. من یک ختم قرآن می‌گیرم و نفرین می‌کنم خدا مرگت بدهد! گفتم: اینقدر شما سفت هستی که من نماینده مجلس نشوم؟ گفت: بله. گفتم: چرا؟ گفت: نماینده مجلس که شدی، مردم دور تو جمع می‌شوند، عکس تو را بالا می‌برند. فردا هم همین مردم عکست را پایین می‌آورند. بند به مردم که شدی امروز می‌گویند: زنده باد! فردا می‌گویند: مرده باد! به مردم تکیه نکن. مگر اینکه مردم در خط خدا باشند. اگر مردم مؤمن بودند، تکیه به مؤمن طوری نیست. بخاطر ایمانش، امام حسن مجتبی فرمود: می‌خواهی دخترت را شوهر بدهی به یک جوان متدین بده. این جوان متدین دو حالت بیشتر نیست. یا دخترت را دوست دارد یا ندارد. اگر دوست داشت، زندگی‌شان شیرین است. اگر هم یکوقت دختر شما را دوست نداشت، چون دین دارد، ظلم به دختر شما نمی‌کند.

3- انگیزه و نیت خدایی، عامل رشد کارها

برای رشد ما باید کارهایمان را خدایی کنیم. شما که افطاری می‌دهی، دو تا از این مهمانی‌های عید نوروز را بیانداز افطاری بده. چقدر حدیث داریم اگر کسی یک مؤمنی را افطار بدهد، چقدر ثواب دارد. عید نوروز صبح یک جا می‌رویم آجیل می‌خوریم. ظهر یکجا، عصر یکجا و شب یکجا، روزی چهار بار آجیل می‌خوریم. یک مقدار از این مهمانی‌ها را به افطار تبدیل کنیم. این رشد است. می‌خواهی بنشینی رو به قبله بنشین. آب به صورتت می‌زنی، قصد وضو کن، رشد است. نیت خدا… برای خانمت چادر می‌خری، عید نوروز بخری زن داری می‌شود. عیبی ندارد و خوب است. اما اگر روز تولد حضرت زهرا بخری، می‌شود روز زن و روز مادر، رشد است. بناست یک چیزی بخریم، از مشهد بخریم که سوغاتی امام رضا شود. این بچه با امام رضا گره بخورد. این رشد است. ما با نیت می‌توانیم رشد کنیم.
این ماشین اول ماشین نبود،آهن بود. چطور ماشین آهن شد؟ پنج کار کردیم ماشین آهن شد. 1- معدن آهن کشف شد. 2- بعد از اینکه معدن کشف شد، معدن استخراج کردیم. کشف معدن، استخراج معدن 3- آهن را ذوب کردیم. 4- بعد این آهن ذوب شده را قطعه سازی کردیم. 5- بعد قطعات را به هم متصل و مونتاژ کردیم ماشین شد. امتحان هوش! یکی من می‌گویم و یکی شما بگویید… کشف، دیگر چه؟ همه یادتان رفت؟ استخراج، بعد… ذوب، قطعه سازی، اتصال و مونتاژ! ماشین شد. ما هم باید خودمان را کشف کنیم. ما چه کسی هستیم؟ (إِنِّي جاعِلٌ‌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة) (بقره /30) خودت را کشف کن، تو خلیفه خدا هستی. روح خدا در تو است. (وَ نَفَخْتُ‌ فِيهِ مِنْ رُوحِي‌) (حجر /29) روح خدا در توست. ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای توست. (سَخَّرَ لَكُمْ‌ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‌) (لقمان /20) تو بساز (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‌) (حجرات /13) قطعات ساخته شده به هم متصل شوید. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) (آل‌عمران /103) همان کاری که روی آهن شد. یکبار دیگر با هم بگوییم. کشف، استخراج، ذوب، قطعه سازی، مونتاژ. خودمان را کشف کنیم. استخراج کنیم. ذوب کنیم. قطعه سازی کنیم. ماه رمضان ماه ذوب است، ماه گریه است. ماه این است که انسان بنشیند لغزش‌های خودش را به یاد بیاورد و تضرع کند. خودمان را در مقابل خدا ذوب کنیم. (سُجَّداً وَ بُكِيًّا) (مریم /58) شب‌های کوتاه امتیازش این است که آدم می‌تواند تا صبح نخوابد. مگر آنهایی که کاری دارند که مأمور هستند باید بخوابند. اما افرادی هستند که به کسی بدهکار نیستند. به دولت و ملت و کارخانه و شرکت بدهکار نیستند. امکان دارد این شب‌هایی که برایشان سه بعد از نصف شب، سه و نیم وچهار بعد از نصف شب، صبح می‌شود. بتوانند به این آیه عمل کنند. (وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً) (فرقان /64) کشف، استخراج،ذوب، این رشد است.

4- همنشینی با عالمان و فرهیختگان

مسأله‌ی اتصال به افراد فرهیخته به انسان رشد می‌دهد. اگر یک بچه قاطی بچه‌ها بنشیند بچگی می‌کند. اگر کنار بزرگ‌ها بنشیند، رویش نمی‌شود بچگی کند. چون می‌بیند این طرف آدم حسابی نشسته است. اینکه ما با افراد فرهیخته باشیم. پدر من وقتی مرا طلبه کرد، هی اصرار داشت عمامه سر بگذارم. گفتم: چرا اصرار می‌کنی؟ زود است. سال پنج و شش طلبگی به من گفت: عمامه سر بگذار. گفتم: چرا؟ گفت: محسن تو شر هستی و من از دست تو ناراحت هستم. می‌خواهم عمامه بگذاری فکر کنی آقا شدی، آدم شوی. با عمامه نمی‌شود در خیابان دوید. با عمامه نمی‌شود روی موتور نشست و چرخ جلو را بلند کرد. من می‌خواهم تو عمامه بگذاری و احساس کنی آدم حسابی شدی. اصلاً اتصال به اینکه، یا باید با یک اسلام شناس رفیق شوی. همه شما یک تلفن اسلام شناس شهرتان را در جیبتان داشته باشید. فردا کسی اشکال می‌کند. زنگ می‌زند. الو سلام علیکم! آقا شما اسلام شناس شهر ما هستی. امروز یک چنین اشکالی به ما شد. اشکال به دین شد. لطفاً جوابش را بدهید. اگر حضور ندارید مطالعه کنید من فردا با شما تماس می‌گیرم. تلفن یک اسلام شناس را داشته باشید. وصل به بزرگان! وصل به فرهیختگان انسان را بزرگ می‌کند.

5- رشد، زمینه بهره‌مندی از اموال و امکانات

هرچه رشد بیشتر باشد، از اموال آدم بهتر استفاده می‌کند. قرآن درباره‌ی مال یتیم می‌گوید: (فَإِنْ آنَسْتُمْ‌ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُم‌) (نساء /6) مال یتیم دست تو باشد. همینکه دیدی رشد کرده است، رشد غیر بلوغ است. ممکن است دختر نه سال و پسر پانزده سالش شده باشد. اما بلوغ اقتصادی ندارد. یعنی پول دستش بدهی نمی‌داند چه کند. می‌گوید: «فَإِنْ آنَسْتُمْ‌» یعنی درک کنید. اگر فهمیدید این بچه یتیم غیر از اینکه پانزده سال است، از نظر فکری و اقتصادی می‌تواند پول‌های پدرش را آتش نزند و طوری کار کند که از بین نرود، سرمایه را حفظ کند و از سودش استفاده کند. نه سودی که می‌گویند: حرام است. سود حلال! یعنی مضاربه! اگر رشد بود پول را به او بدهید. در مملکت ما هم اگر طرف رشد دارد باید به او پست بدهیم. گاهی طرف تحصیلاتش دکتر است و فوق لیسانس است اما کار اجرایی نکرده است. به او بدهی خراب می‌کند. آیت الله است ولی هنوز رانندگی نکرده است. پشت ماشین بنشیند، ماشین را با مسافرها به دره می‌اندازد. نمی‌شود گفت ایشان آیت الله است. راننده نیست. قرآن راجع به یتیم می‌گوید: «فَإِنْ آنَسْتُمْ‌ مِنْهُمْ رُشْداً» اگر رشد بچه را درک کردید، پول پدرش که نزد شما امانت بود به او برگردان. پست‌های دولتی و ملی چه؟ آدمی که رشد کرده خوب می‌تواند استفاده کند. در حرم امام رضا افرادی می‌آیند، دو متری امام رضا هستند ولی رشد نکرده‌اند. می‌آید مقابل ضریح می‌ایستد، چنین می‌کند! این لوستر برای زمان صفویان است. الآن شاید ده میلیارد بیارزد. این کاشی کاری معرق است برای زمان ناصرالدین شاه است! دو متری امام رضا است و لوستر قیمت می‌کند. این زوار هست اما رشد ندارد! زیارت هم بلوغ می‌خواهد.
فوتبال بلوغ می‌خواهد. کسی اگر بالغ نباشد می‌گوید: یازده جوان عقب یک توپ می‌روند، برای چه؟ خوب به هر نفر یک توپ بدهید. چرا این یازده نفر دنبال یک توپ می‌دوند؟ به پسر سه ساله بگویی: عروس می‌خواهی یا بستنی؟می‌گوید: بستنی! چون هنوز نرسیده به جایی که بداند عروس بهتر از بستنی است! رشد نکرده است. هرچیزی رشد می‌خواهد. کتاب رشد می‌خواهد.
آیت الله العظمی نجفی مرعشی به من می‌گفت: می‌خواستم کتابی بخرم پول نداشتم. ترسیدم این کتاب از دستم برود. به کتاب فروش گفتم: این کتاب را نگهدار. من برایت پول می‌آورم. فقط به کسی نفروشی! کتاب را کنار گذاشت. می‌گفت: دویدم قبایم را کندم و کنار خیابان نجف گفتم: حراج است! حراج! قبایم را فروختم و کتاب خریدم. این رشد است. الآن بعضی از جوان‌های ما در مورد کتاب رشد ندارند. اول سال کتاب، کتاب است. هوا گرم که شد کتاب باد بزن می‌شود. با بچه‌ها دعوا می‌کند،کتاب را چماق می‌کند و بر سر دیگری می‌زند. می‌خواهد روی زمین بنشیند، کتابش را می‌گذارد و روی کتاب می‌نشیند. ما نفهمیدیم این کتاب است، موکت است، چماق است یا بادبزن است. کتاب رشد می‌خواهد.
6- رشد و بلوغ در عبادت و نیایش

عبادت رشد می‌خواهد. بعضی از عبادت لذت می‌برند. بعضی‌ها از نماز راحت می‌شوند و بعضی‌ها به نماز راحت می‌شوند. می‌گفت: من و فلانی هم منبر هستیم. منتهی من که منبر می‌روم همه فرار می‌کنند. می‌گویم: در مسجد را ببندید. یعنی فرار نکنند! او می‌گوید: در مسجد را ببندید دیگر جا نیست! برای یکی اینقدر مسجد پر می‌شود که می‌گویند در را ببندید دیگر جا نیست. یکی هم همین چهار نفری که هستند، فرار می‌کنند. «أَرِحْنِى‌ يَا بِلَال» پیغمبر با نماز راحت می‌شد، بعضی‌ها از نماز راحت می‌شوند. نمازت را خواندی؟ راحت شدی. کی می‌شود ماه رمضان تمام شود راحت شویم! بعضی‌ها از نماز راحت می‌شوند و بعضی‌ها به نماز راحت می‌شوند. فرق می‌کند. چرا؟ برای اینکه نماز بلوغ می‌خواهد. حج بلوغ می‌خواهد. امام زین العابدین وقتی می‌خواست مکه برود، ناشناس می‌رفت در خدمه‌ها خدمات ارائه می‌داد. پول می‌داد و خدمات هم ارائه می‌داد. امام حسن مجتبی پیاده راه می‌رفت ولی شتر هم با خودش می‌برد. می‌گفت: شتر می‌برم که نگویند: این کنس است. نمی‌‌خواهد پول خرج کند. اما پیاده می‌روم چون دوست دارم در راه زیارت مکه پاهای من تاول بزند.
همه چیز رشد می‌خواهد. یک حدیثی را ابوایوب انصاری شنید. ابو ایوب انصاری همان فقیری است که خانه‌اش در مدینه بود و وقتی حضرت روز اول هجرت وارد مدینه شد، قبیله‌ها آمدند گفتند: منزل ما بیا. می‌خواستند افتخار کنند پیغمبر اولین روز ورود به مدینه مهمان این قبیله شد. افسار شتر را می‌کشید. این قبیله می‌کشید. آن قبیله می‌کشید. آخر پیغمبر فرمود: هرجا شتر خوابید. گفتند: باشد. شتر در خانه ابو ایوب انصاری خوابید. ایشان خانه‌اش دو اتاق داشت. یک اتاق برای خودش و خانواده و یک اتاق را به پیغمبر داد. فقیری بود که پیغمبر بر خانه او نازل شد. یک حدیث شنید دنبال گشت که این حدیث را چه کسی شنیده است؟ گفتند: یک نفر در مصر. شتری اجاره کرد از مدینه به مصر رفت که یک حدیث بشنود. از مدینه به مصر رفت برای شنیدن یک حدیث. حالا آقا و خانم پای تلویزیون می‌نشیند. دکمه‌ها را می‌زند و کانال را عوض می‌کند که ببیند فلان کشور چه صحنه‌ای را نشان می‌‌دهد. خانم شما که این صحنه را می‌بینی، هنری داری؟ نه. قرآن می‌توانی بخوانی؟ نه. ماه رمضان ماه رشد است.
چند تا از شبکه‌ها همه قرآن پخش می‌کنند. قرآن کتاب رشد است. هروقت وقت داری. صبح یک کانال می‌گذارد. ظهر یک کانال می‌گذارد. یک کانال غروب و یک کانال عصر می‌گذارد. هر کانالی که برنامه شما به آن می‌خورد، برنامه ریزی کن و همراه با تلویزیون یک دور قرآن را بخوان. یک آیه خواندن در ماه رمضان ثواب یک ختم قرآن را دارد. امام رضا که شما مهمان او هستید، هر سه روزی در ماه رمضان یک ختم قرآن می‌کرد. وصل به قرآن رشد است.
حدیث داریم هرکس با قرآن بنشیند، وقتی بلند می‌شود یا یک شبهه‌ای از ذهنش بیرون رفته است. یا یک چیزی به علمش اضافه می‌شود. ما مزه‌ی قرآن را نچشیدیم، مشکل درون ماست. دیشب یک آیه را مطالعه می‌کردم. سوره ممتحنه بود. سی نکته اصولی کاربردی، یعنی الآن مورد نیاز خانه‌های ماست. سی نکته درون یک آیه بود. کدام پروفسور و کدام آیت الله العظمی می‌تواند یک سطر بنویسد، دو سطر بنویسد که سی نکته درونش باشد؟ از روی قرآن به عمق قرآن برویم.
امیرالمؤمنین می فرماید: دست هیچکس به درون قرآن نمی‌رسد. امروز صبح نگاهش می‌کنی یک چیزی می‌فهمی و فردا نگاه کنی یک چیز دیگر می‌فهمی. لذا نقل شده از علامه طباطبایی که فرمود: تفسیر قرآن باید دو سال به دو سال عوض شود. تعجب هم نکنید. مثل معمارها! الآن مهندس این برج را می‌سازد. فردا یک قطعه زمین دیگر کنار هم زمین را بدهی طور دیگری می‌سازد. برج شانزدهم غیر از برج دوازدهم است. برج سی و هفتم غیر از برج سی و پنجم است. آجر و آهن و سیمان و میلگرد آن یکجور است، اما هر روز فکر انسان یکجوری است که طبق نیازها آدم طور دیگر می‌سازد. تفسیر قرآن باید دو سال به دو سال عوض شود.

7- تلاش برای کسب علم، عامل رشد و کمال

بهترین رشد وصل به خدا، وصل به اولیای خدا، وصل به دانشمندان، وصل به تاریخ، رشد هم فارغ ندارد. یعنی فارغ التحصیل نداریم. خدا به پیغمبرش می‌گوید: (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي‌ عِلْماً) (طه /114) یعنی تو فارغ نشدی. به موسی می‌گوید: نزد خضر برو و چیزی از او یاد بگیر. یعنی چه؟ یعنی موسی پیغمبر اولوالعزم هستی اما فارغ التحصیل نیستی. (وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً) (محمد /17) قرآن می‌گوید: هدایت آخر ندارد. انتها ندارد. رشد تا بی‌نهایت است. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: (وَ عَلَّمَ‌ آدَمَ‌ الْأَسْماءَ كُلَّها) (بقره /31) یعنی انسان ظرفیت دارد تمام علوم را یاد بگیرد. عجب! انسان ظرفیت یاد گرفتن تمام علوم را دارد. تمام چیزها را خدا به آدم آموخت. انسان رشدش محدود نیست. اینطور نیست اگر شما روزه گرفتی و قرآن خواندی و خمس دادی و سهم امام دادی و مکه و عمره رفتی و به فقرا کمک کردی، بگویی: من به وظیفه‌ام عمل کردم. انسان هیچوقت جرأت نمی‌کند. یک آیه در قرآن داریم (فَإِذا فَرَغْتَ‌ فَانْصَبْ) (شرح /7) اگر فارغ شدی یک کار جدید وظیفه توست. کار جدید کردی و فارغ شدی، باز یک کار جدیدتر. «وَ إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ» یعنی رشد انسان نهایت ندارد. کسی فکر نکند من دیگر تحصیلاتم تمام شده است. یعنی چه تمام شده است؟! هدایت تمام شدنی نیست.
همین نمازی که ما می‌خوانیم، بررسی کنیم این نماز ما را رشد داد؟ قرآن می‌گوید: (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ) (عنکبوت /45) نماز جلوی فحشا و منکر را می‌گیرد. این نماز ما فحشاء ومنکر را از جامعه حذف کرد؟ خدا دروغ نمی‌گوید. معلوم می شود نماز ما آنطور که باید باشد نیست. مثل انگور پلاستیکی‌های شوفرهای تاکسی است. قیافه‌اش انگور است، هرچه زور می‌کنی آب ندارد. نمازهای ما انگور پلاستیکی است. حدیث داریم اگر می‌خواهید ببینید نماز ما نماز است، ببین این نماز شما، شما را از فحشاء و منکر دور کرد یا نه؟ اگر نماز شما، شما را از فحشاء و منکر دور کرد، معلوم می‌شود نماز شما آب دارد. اگر دیدی هم نماز می‌خوانی و هم دروغ می‌گویی، هم نماز می‌خوانی و هم کلاهبرداری می‌کنی، پیداست این پلاستیک است. رشد واقعی!
خیلی از چیزها رشد نیست. بعضی از پیرمردها و پیرزن‌ها وزنشان 130 کیلو است. اما نه می‌روند و نه می‌زایند و نه می‌نشینند. همینطور خانم بزرگ است! رشد هیکلی هست اما زاد و ولد ندارد. اگر علم، علم واقعی باشد باید اشک انسان زیاد شود. چون امیرالمؤمنین فرمود: «ثمرة العلم‌ العبودية» ثمره‌ی علم بندگی خداست. اگر شما باسواد هستی اما تواضع شما زیاد نیست. نسبت به پدر و مادر، نسبت به جامعه، نسبت به اولیای خدا زیاد تواضع نداری، این محفوظات است. محفوظات علم نیست. یک نوار هم بگذاری همه حرف‌ها را حفظ می‌کند. ضبط صوت حرف‌ها را ضبط می‌کند. در همین مشهد خدمت علامه طباطبایی رسیدم. در صحن آزادی… انقلاب است یا آزادی؟ آقای میلانی نماز می‌خواند؟ حالا یا آزادی یا انقلاب فرقی ندارد. علامه پشت سر آیت الله العظمی میلانی نماز جماعت می‌آمد. چون معتقد بود آیت الله میلانی در مراجع اعلم است. ایشان از قم که می‌آمد، پشت سر ایشان می‌آمد. من جوان بودم. نزد ایشان رفتم. گفتم: حضرت آقا! قرآن می‌گوید: (إِنَّما يَخْشَى‌ اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) (فاطر /28)عالم از خدا می‌ترسد. گفتم:من اول طلبگی‌ام که عالم نبودم کلی سر نماز گریه می‌کردم. حالا که باسواد شدم سر نماز حواسم پرت است. پس این آیه چه می‌گوید:که هرکس عالم است از خدا می‌ترسد؟ من عالم شدم از خدا نمی‌ترسم. گفت: اینهایی که می‌خوانیم علم نیست. یک سری از چیزها را حفظ می‌کنیم. ترم و واحد و نمره و مدرک علم نیست. اگر علم واقعی بود، «ثمرة العلم‌ العبودية» رشد واقعی این است.
خدایا به آبروی امام رضا هرچه تا به حال می‌توانستیم رشد کنیم، رشد اخلاقی، رشد اجتماعی، علمی، سیاسی،عملی، هر گونه رشدی که می‌توانستیم بکنیم و رشد نکردیم و نعمت‌ها را هدر دادیم و از امکانات استفاده نکردیم. آنچه تا امروز تلف کردیم ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد دائماً ما را در مسیر رشد قرار بده. خدایا آنچه به خوبان تاریخ در ماه رمضان دادی و می‌دهی و خواهی داد همه آنها را به همه ما مرحمت بفرما. راه رشد، موانع رشد، دوستان رشد دهنده، به ما بصیرت در مورد همه اینها به ما مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2040
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست