responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 223

موضوع بحث: مرزباني، شب قدر و امام حسن(ع)، رمضان66

تاريخ پخش: 31/2/66

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

در ميان برادران عزيز ژاندارمرى هستيم كسانى كه در مرزها، روستاها و جاده‌ها زحمت مي‌كشند. در اين بحث چند مساله را بايد بررسى كنيم:
1- مرزدارى 2- مساله «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»(خصائص‌‌الأئمة، ص‌63) چون روز ضربت خوردن حضرت على(ع) است. 3- به مناسبت اينكه بينندگان شب 23 ماه رمضان برنامه را مي‌بينند. در مورد شب قدر بايد صحبت كنيم.

1- اهميت مرزباني

اما مرزدارى؛ يك روايت در كتاب مكيال المكارم كه كتاب بسيار خوبى است و يك دايرة المعارفى در مورد امام زمان است نقل شده است كه يكى از كارهاى حضرت مهدى(ع) حفاظت از مرز مسلمان هاست. مرزدارى به قدرى اهميت دارد كه امام سجاد در صحيفه سجاديه يك دعا براى مرزدارها مى كند. با اينكه مرزدارهاى زمان امام سجاد آدم هاى خوبى نبودند. همان هايى بودند كه رفتند و امام حسين را در كربلا كشتند. اما همين كسانى كه طرفدار حكومت بنى اميه بودند. در عين حال اكنون كه در مرز هستند امام سجاد به اين مرزدارها دعا مي‌كند. يعنى مرزدارى به قدرى شريف است كه امام سجاد دعا مي‌كند گرچه مرزدار آدم خوبى نباشد. تا چه رسد به جوان هاى حزب اللهى مثل شما و در حكومت ولايت فقيه و نظام اسلامى.
برادراني كه مسئول امنيت هستند، بايد دلشان خوش باشد به اينكه پدر و مادرهايشان به بستگان نگويند ما امشب عبادت كرديم، بگويند عبادت امشب ما صدقه سر امنيت است. چون قرآن مي‌فرمايد: (وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني) (نور /55) يعنى عبادت است صدقه سر امنيت است. اگر مملكت امن نباشد يك «يااللَّه» هم نيست. پس همه نيروهايى كه مسوول امنيت هستند بايد بدانند اين نيروها خوف مردم را تبديل به يك امن مي‌كنند و وقتى امن شد مردم مي‌روند و عبادت مي‌كنند(اين ارزش امنيت است)

2- شهادت و رستگاري امام علي در قرآن

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» را ما معنا مي‌كنيم. «رستگار شدم به خداى كعبه» انسان كلماتى كه آخر عمرش مي‌گويد بيوگرافى كل عمرش است. يعنى حضرت امير وقتى مي‌فرمايد «فُزْتُ» رستگار شدم، يعنى عصاره 63 سال عمر من همين «فُزْتُ» است. يكى از دوستان ما چند سال پيش يك پيشنهادى كرد. گفت آقاى قرائتى شما «فُزْتُ» را در قرآن ببر و ببين چقدر معنا دارد. در قرآن مى‌گوييم: (ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (نساء /13) فوز در قرآن هست. به يك آدم هايى هم در قرآن مي‌گويد: (أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ) (توبه /20) اينها رستگار هستند. گفت اگر خواستى بينى «فُزْتُ» چيست، برو «فوز» و «فائز» قرآن را بررسى كن. ما هم رفتيم بررسى كرديم و ديديم خداوند به هر كمالي مي‌فرمايد «فوز». مثلا يكى از كمالات (يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ) (توبه /111) در راه خدا مي‌جنگيند «فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ» گاهى مي‌كشند و گاهى ديگر شهيد مي‌شوند. (التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ) (توبه /112) «الْعابِدُونَ» عبادت مي‌كنند. «التَّائِبُونَ» توبه مي‌كنند. «الْحامِدُونَ» حمد خدا را دارند. «الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» ركوع و سجود دارند. «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» حدود خدا را حفظ مى‌كنند. قرآن مى‌گويد كسانى كه اين كارها را مى‌كنند (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (مائده /119) خدا از آنها راضى است. خدا به اين كمالات مى‌گويد (أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ) (توبه /20) پس حضرت امير وقتى ضربت مى‌خورد و مى‌فرمايد «فُزْتُ» يعنى از 18 پله ترقى بالا رفتم.
جالب اين است كه حضرت امير در طول عمر با بركتش خيلى اعمال انجام داد. حاج خانم‌ها شما كه شب 23 مى‌رويد و نيم ليتر گريه مى‌كنيد، اما بعضى‌ از شما نمى‌خواهيد كه بچه هايتان به جبهه بروند، به شما بگويم اگر انسان به اندازه اين استخر گريه كند، نمى‌تواند «فُزْتُ» بگويد. اگر شبى هزار ركعت نماز بخواند، نمي‌تواند «فُزْتُ» بگويد. اگر به همه خانه‌ها آرد و روغن بدهد نمى‌تواند «فُزْتُ» بگويد. حضرت امير همه اين كارها را كرد و نگفت: «فُزْتُ». اما وقتى خون به محاسن مبارك حضرت ريخت و صورتش كه قرمز شد گفت: «فُزْتُ» پس معلوم مى‌شود كه مقام جبهه و جنگ و شهادت خيلى زياد است.

3- اهميت شب قدر

برادران و خواهران! شب 23 ماه رمضان از شب 21 مهم‌تر است و احتمال اينكه شب 23 شب قدر باشد بيشتر است. اگر از شما بپرسند مهم ترين روز جلسه مجلس شوراى اسلامي چه روزى است، چه مي‌گوييد؟ يك روز در سال در مجلس خيلى مهم است و آن روزي است كه نخست وزير شركت مى‌كند، شوراى نگهبان شركت مى‌كنند، نمايندگان خودشان را آماده مى‌كنند، هيئت مديره خودشان را آماده مى‌كنند و به هيچ كس مرخصى نمى‌دهند و اين روز روز تصويب بودجه است. چرا؟ به خاطر اينكه سرنوشت ساز است.
شب قدر شبى است كه رئيس عالم هستى بودجه ما را بايد تصويب كند. امسال تا سال ديگر ما هستيم يا نيستيم، مى‌ميريم يا شهيد مى‌شويم، ازدواج مى‌كنيم يا نمى‌كنيم، تصادف هست يا نيست، رشد هست يا نيست و هزاران مسأله ديگر. . . يعنى شب قدر شبى است كه برنامه يكساله بايد توسط امام زمان(عج) امضاء شود.
و لذا قرآن در يكجا مى‌گويد: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‌ لَيْلَةِ الْقَدْرِ) (قدر /1) و يك جا در سوره دخان مي‌فرمايد: (في‌ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ) (دخان /3) هم شب قدر است و هم شبى است كه بركت دارد. (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍِ) (قدر /3) يعنى شما در شب 23 اگر يك تومان كنار بگذاريد، انگار هزار تومان كنار گذاشته‌ايد و بعد مى‌گويد در همين شب مبارك (فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ) (دخان /4) در اين شب همه كارها تصفيه مى‌شود.
قرآن مى‌فرمايد: (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ) (قدر /4) فرشته‌ها پايين مى‌آيند. كجا مى‌روند؟ زمان پيغمبر فرشته‌ها خدمت پيغمبر مى‌رفتند و بعد از پيغمبر بايد يك كسى همچون پيغمبر باشد. كه در حال حاضر حضرت مهدى است كه فرشتگان بر او نازل مى‌شود.
اگر خواستيم امشب خدا شير در ظرفمان بريزد، بايد ظرف را بشوييم. خدا در ظرف نشسته شير نمي‌ريزد. يعنى بايد روح پاك ببريم، خدا در انساني مي‌ريزد كه در او روح پاك آن است كه (فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا) (بقره /109) يعنى خودتان همديگر را ببخشيد (أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ) (فتح /29) بايد نسبت به خودي‌ها «رحماء» باشيد و نسبت به كفار «اشداء» باشد. خوب حالا در دنباله بحث از كمالات امام حسن(ع) برايتان بگويم.

4- گوشه‌اي از خصائل و كمالات امام حسن(ع)

1- امام حسن(ع) در مجلسي نشسته بود. مي‌خواست بلند شود و برود. ديد يك آدم فقيرى وارد مجلس شد و متوجه شد كه اگر ايشان برود، مردم هم مي‌روند و اين فقير كنف مي‌شود و در ذوقش مي‌خورد. امام حسن نشست، فقير هم نشست. يك مقدارى كه نشستند، امام حسن گفت من مي‌خواستم بروم، اگر اجازه مي‌دهى من كار دارم و بايد بروم. فقير اجازه داد و امام حسن از مجلس بيرون رفت. اين مي‌خواهد بگويد اگر در يك مجلسي نشسته‌اى و عده‌اى غذا مي‌خورند، شما بلند نشو و از مجلس بيرون برو، اين‌ها يك چيزهاى ساده است.
2- امام حسن(ع) يك غلامي را ديد كه يك لقمه مي‌خورد و يك لقمه به سگ مي‌دهد. پرسيد: چرا يك لقمه خودت مي‌خورى و يك لقمه به سگ مي‌دهى؟ گفت: اين درست نيست كه من بخورم و اين سگ گرسنه باشد. امام حسن از كمال اين غلام خوشش آمد. گفت بلند شو در خانه اربابت برويم. به آنجا رفتند و اين غلام را از ارباب خريد و آزادش كرد. يك باغ هم خريد و در اختيار او گذاشت. اين تشويقى از يك نيروى مخلص است. يك آدم هايى هستند كه يك كارهاي خوبى مي‌كنند. مثلاً در اداره‌ها اگر آدم مخلصى دارند، بايد برايش ارزش قائل شوند و تشويق بكنند.
3- يك روز يك كنيزى يك دسته گل آورد و به حضرت داد. امام فوراً اين كنيز را آزاد كرد. گفتند: آقا چرا اين كار را كردى؟ (وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها) (نساء /86) حضرت گفت: او همان مقدارى توان داشت براى من آورده بود و من هم او را آزادش مي‌كنم. اين تشويق از خصلت هاى خوب است.

5- انفاق و بخشش و ازدياد و بركت

پدرى به بچه‌اش 5 ريال داد. بچه رفت رفت و برگشت و گفت: بابا جان! در خيابان يك فقير ديدم و 5 ريال را به فقير دادم. پدر گفت: ده برابر 5 ريال چقدر مي‌شود؟ بچه گفت 5 تومان! پدر رفت و به بچه 5 تومان داد و خدا در قرآن گفته است: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) (انعام /160) اگر كسى كى كار خوب بكند، خدا ده برابر به او ثواب مي‌دهد. و من هم مثل خدا رفتار مي‌كنم. با اين پنج تومانى اين آيه را تا خر عمر پدر در ذهن بچه جايگزين كرده است. البته به شرطى كه براى خدا باشد. گاهى آدم براى خدا اين كار را نمي‌كند و دماغش مي‌سوزد.
يكى از علمايى كه همه ما دوستش داريم نقل شده است كه ايشان در حجره مدرسه فيضيه نشسته بود و يك 5 ريالى پول داشت. با خود گفت مطالعه كنيم و بعد از مطالعه اين 5 ريال را نان مي‌خريم و مي‌خوريم. ديد در حجره را مي‌زنند. شخصي آمد و گفت يك 5 ريالى دارى به من بدهى؟ ايشان گفت بله و 5 ريال را داد و رفت. گفت: خدايا! بالاخره ما كار اين را راه انداختيم و برگشت كه مطالعه كند. ديد دوباره يك نفر در مي‌زند. گفت: بفرماييد. گفت: آقا من به دلم برات شده كه بيايم و پنج تومان در حجره شما بدهم. گفتيم دست شما درد نكند «الحمدللَّه» و توى اتاق رفتيم. ديديم يكى از همسايه‌ها دوباره در مي‌زند. گفت: شما 5 تومان پول دارى كه به ما قرض بدهى؟ 5 تومان را هم داديم و آنشب گرسنه خوابيديم.
فردا رفتيم حرم حضرت معصومه نماز بخوانيم، يك نفر آمد و گفت: آقا من يك خواهشى دارم، من مي‌خواهم يك پنجاه تومانى به شما بدهم. گفتيم: دست شما درد نكند. يك مدتى شد يك و يك نفر آمد و گفت: من يك كارى دارم، شما 50 تومان دارى كه به ما قرض بدهى؟ ايشون مي‌گفت ديگر پنجاه تومان را ندادم. چون 5 ريال را براى خدا دادم 10 برابر شد. 5 تومان را براى خدا دادم 50 تومان شد. ديگر ديدم اين را براى خدا نمي‌دهم و نيت خالص ندارم ندادم.

6- انفاق اهلبيت

4- يك روز امام حسن(ع) از مسجد بيرون آمد. ديد يك نفر زل زده و نگاهش مي‌كند. امام حسن گفت: چرا نگاه مي‌كنى؟ مرد گفت اسب قشنگى دارى. نگاه مي‌كردم اى كاش اين اسب براى من بود. امام حسن فورى پياده شد و گفت اين اسب مال تو باشد.
خاطره اى نقل شده كه به يكى از اولياى خدا گفته شد كه آقا به اين آقا درهم بدهيم يا دينار؟ گفت: چه فرقي مي‌كند. ببينيد وضع او با چه چيزى اصلاح‌ مي‌شود. يعنى در بخشش روح‌ بزرگى داشته‌اند. نگوييد كه آن‌ها داشته‌اند و داده‌اند، بلكه نداشته‌اند و داده‌اند.
5- فاطمه ‌زهرا(س) براى شفاى بچه هايش نذر كرد كه روزه بگيرد. بچه‌ها خوب شدند و روزه گرفتند. هيچ چيز در خانه نبود اميرالمؤمنين(ع) با سختى گندم و جويى پيدا كرد و آورد و فاطمه(س) با سختى آرد كرد و نان پخت و دم افطار نماز خواندند و رفتند كه افطار كنند. يك شب مسكين و يك شب اسير آمد و آن‌ها غذايى را هم كه داشتند به او دادند و با آب افطار كردند. قرآن مي‌گويد: (وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ) (طلاق /7) اگر وضعت خراب است، پول خرج كن.
يك كسى آمد پهلوى امام و گفت: هيچ ندارم. گفت: برو و زن بگير. گفت: آخر ندارم. فرمود: برو زن بگير. حديث داريم هركس وضع مالى‌اش خراب است ازدواج كند، چون هم طبق احاديث، هم طبق قرآن و هم طبق آمار احدى نيست كه بعد از ازدواج زندگى‌اش بهتر از قبل ازدواج نشود. تمام شما از پدرانتان بپرسيد. بنابراين اگر نداريد و يا اگر كم داريد بايد بدهيد. خداوند كار به زيادى و كمي آن ندارد. خداوند مي‌خواهد بداند كه ما چقدر دل مي‌دهيم.
6- امام حسن بسيار مورد احترام امام حسين بود. يك روز فقيرى خدمت امام حسن(ع) آمد. امام حسن به او صد درهم داد. بعد خدمت امام حسين(ع) رفت. امام حسين 99 درهم داد. فرمود: يك درهم كم دادى تا برادر كوچك، احترام برادر بزرگ را نگه دارد؟ اين خودش ادب است. چون حديث داريم برادر بزرگ به منزله پدر است. به شرط اينكه برادر بزرگ هم واقعا برادرى كند.

7- امام حسن در عبادت و مردمداري و جهاد

7- امام حسن وقتى مي‌خواست نماز بخواند، رنگش مي‌پريد و ياد قيامت مي‌افتاد.
8- امام حسن وقتى به مكه مي‌رفت، پياده راه مي‌رفت. مردم گفتند: آقا ما خجالت مي‌كشيم كه سوار شتر شويم و شما پياده راه مي‌روى. فرمود من از اين سفر راهم را عوض مي‌كنم. من دوست دارم به خانه محبوب پياده بروم.
9- يك روز يك كسى به امام حسن مجتبى(ع) گفت: من دوست دارم خدمت شما باشم. فرمود: به‌ يك شرط! به شرط اينكه خيلى تملق نگويى و غيبت هم نكنى. بعضى‌ها خصلتشان مانند لُنگ است و ستارالعيوب هستند. هر ساعتى دور پاى يك كسى ستارالعيوب هستند. اگر تملق گو نيستى، خاصيت لنگ را ندارى. حق را مي‌گويى و تملق نمي‌گويى من حاضر هستم با هم باشيم.
يك روز اميرالمومنين به امام حسن فرمود: پسرم! هيچ كس را كوچك نشمار. اگر بزرگترت است، پدرت است، اگر كوچكترت است پسرت است و اگر همسن است برادرت است. بنابراين هيچ دليلى ندارد كه يك نفر هيچ كسى را تحقير كند. حديث داريم كسى كه سنش بيشتر است، از من بهتر است، چون عبادتش از من بيشتر است. اما اگر سنش كمتر است، باز هم از من بهتر است، چون گناهش از من كمتر است. اگر يك كسى همسن تو بود، باز هم بگو از من بهتر است، چون من غلط هاى خودم را مي‌دانم، اما غلط هاى او را نمي‌دانم. اگر آمدى يك جايى و احترامت كردند، نگو من آنقدر مهم بودم كه به من احترام گذاشتند. بگو چقدر اينها آدم هاى خوبى هستند، كه به مثل من احترام مي‌كنند.
امام حسن(ع) گرچه صلح ‌كرد، اما در جنگ خيلى قوى بود. صلحش پيش بينى پيغمبر بود. مصلحت بود. امام حسن ترسو نبود. در جنگ جمل چنان شمشير مي‌زد كه اميرالمؤمنين(ع) تعجب كرد. در بعضى از جبهه‌ها امام حسن فرمانده بود. شجاعت امام حسن يك ذره از امام حسين كمتر نيست. و حلم امام حسين يك ذره از امام حسين كمتر نيست.
معاويه به قدرى از امام حسن ناراحت بود كه همين كه خبر شهادت امام حسن را شنيد افتاد و سكته كرد. حضرت امير عاشق شهادت بود. وقتى حضرت فاطمه را به عقد خود درآورد، به جبهه رفت. فاطمه زهرا وقتى امام حسن را به‌ دنيا آورد، اميرالمؤمنين در جبهه بود. فاطمه زهرا همين كه از بستر تولد امام حسن كمي استراحت كرد، شنيد كه وضع جنگ بد شده، از بستر زايمان بلند شد و با چهارده زن رفت تا كمك رزمنده‌ها بكند. اميرالمؤمنين مرد جنگ بود و اولين مرزدار اميرالمؤمنين است. شب 23 ماه رمضان از شب 21 آن مهم‌تر است. راهپيمايى روز قدس را فراموش نكنيد.
خدايا! ترا به حق محمد و آل محمد، در اين شب جمعه آخر ماه رمضان چون شب قدر است خوبى و لياقت را به ما بده و براى ما مقدر بفرما. كمبودهاي ما را تامين كن. رزمندگان ما را پيروز كن. خدايا! قلب امام زمان را از ما راضى نگهدار و دعاهايش را مستجاب كن. نايبش را در پناهش حفظ كن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 223
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست