نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2243
موضوع بحث: گناه شناسي، آثار گناه- رمضان 62
تاريخ پخش: 29/3/62
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الّدين»
1- آثار گناه
بحثمان دربارهي گناه بود. مسائل زيادي دربارهي گناه داريم. اهميت گناه، تجاهر و علني انجام دادن گناه، اصرار بر گناه را گفتيم. حالا ميخواهيم آثار گناه را بگوييم. در اين ايام خودتان را آماده كنيد تا هر روز بحث گناه را مطرح كنيم. چون قرآن دربارهي گناه آيات زيادي دارد و رواياتي هم كه در مورد گناه است كه غوغا ميكند. بحث امروز ما دربارهي آثار گناه است. در قرآن دربارهي آثار گناه مطالب زيادي داريم كه ان شاءالله برايتان ميخوانم. در قرآن دربارهي گناه آيات زيادي داريم. اينهايي كه من ميگويم، همهي آيات نيست، بخشي از آيات است. قرآن ميفرمايد: (فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ) (بقره /59) يعني بر كساني كه اهل ظلم هستند رجز نازل كرديم. بر ظالم، پستيها و سختيها و زجرها را نازل كرديم. به خاطر اين كه آنها اهل رجز هستند، چون فاسق هستند، از آسمان بر اينها بلا نازل كرديم. پس گاهي بلاي آسماني به خاطر فسق است. اما اگر زماني آمريكا جايي را بمباران كرد، آن بلاي آسماني نيست، پس عذاب آسماني از آثار گناه است. (أَنْ يُصيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ) (مائده /49) يعني خدا اراده كرده است كه به مردم به خاطر بعضي ازگناهانشان سختي اصابت كند. چرا خدا اراده كرده است تا مردم سختي بكشند؟ به خاطر بعضي گناهانشان، خدا اراده ميكند تا مردم حوادث تلخي را بچشند. (فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ) (انعام /6) يعني مردم را به خاطر گناهانشان هلاك كرديم.
2- هلاكت بعد از اتمام حجت
حديث داريم: كساني كه با گناه ميميرند، آمارشان بيش از كساني است كه با قضا و قدر و مرگ طبيعي ميميرند. يعني بسياري از گناهان مرگ و مير را به دنبال خود ميكشند. مرگ و مير بسياري به خاطر گناهانشان است. «فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ» چه آيهي آساني است. يعني آنها را به خاطر گناهانشان هلاك كرديم. (فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ) (اعراف /96) در قرآن ميفرمايد: ايشان را به خاطر آن چه كسب كردند مؤاخذه كرديم و با قهر و غضب اينها را گرفتيم. مؤاخذهي خدا بيهوده نيست. خداوند ارحم الراحمين است. ابتدا پيغمبر را ميفرستد و بدون فرستادن پيغمبر هيچ كس را غذاب نميكند. (وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً) (اسراء /15) قرآن ميگويد: ماهيچ كس را عذاب نميكنيم، مگر اين كه اول براي او پيغمبر بفرستيم. نصيحت ميكند. استدلال ميكند، معجزه ميآورد. حوصله ميكند. به او مهلت ميدهد. راه را به او نشان ميدهد. خطر لجبازي او را به او ميگويد. يك بار، دوبار، و ده بار هم خدا او را ميبخشد. ولي اگر خدا ديد كه او با آمدن پيغمبر قبول نكرد، دليل و معجزه و نصيحت وي ولي قبول نكرد، به او مهلت هم داد ولي تجديد نظر نكرد، آن وقت است كه نوبت عذاب ميشود. يعني اگر با قرص خوب نشد، وارد عمل جراحي ميشويم. قرآن ميفرمايد: (وَ تِلْكَ الْقُرى أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا) (كهف /59) آن قريهها را هلاك كرديم. اين اشاره به روستاهاي قرنهاي قبل است. خدا به پيغمبران پيشين فرموده است كه اگر ما اين قريه را زير و رو كرديم، ايشان را بدبخت كرديم، به خاطر اين است كه اينها اهل ظلم بودند. باز قرآن ميگويد: (فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ) (اعراف /166) وقتي طاغي شدند، وقتي سرباز زدند، اول نهي ميكنيم. وقتي ديديم دوباره خطا كردند آنها را زيرو رو ميكنيم. در آيهي ديگر ميفرمايد: (فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا) (نمل /52) پس به خاطر ظلم ايشان، خانههايي در هم ريخته و در هم كوبيده شدند. زلزلهها، زير و رو شدنها، قهر خدا و زنگ بيدار باش است. البته نميخواهيم منكر آيات طبيعي شويم. وقتي خداوند باران ميفرستد، ما قوانين طبيعت را قبول داريم. آب اقيانوس بخار ميشود. بخارها متراكم ميشود. باد اين بخارها را اين طرف و آن طرف ميبرد. بالاخره يك سري قوانين دارد تا باران شود. ما قوانين طبيعت را كه خداوند در اين طبيعت مستقر كرده است، قبول داريم. اين را هم قبول داريم كه هيچ وقت خدا در چهار ديوار قانون طبيعي كار نميكند. ممكن است طبق اين قانون كار كند و ممكن است نكند، چون خدا به اين قوانين محدود نيست. (مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا) (نوح /25) به خاطر خطاهايي كه داشتند، غرق شدند. چرا قوم نوح غرق شدند؟ بحث امروز ما چيست؟ بحث ما آثار گناه است. گناه عامل غرق و اصابت سختيها وآمدن رجز از آسمان است. هلاكت به خاطر گناه است. اخذ خدا به خاطر (فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ) (اعراف /96) كرده هاست. هلاكت وخرابي خانهها به خاطر ظلم است. سراسر قرآن پر از اين آيه هاست. ما كه داريم درسهايي از قرآن را در تلويزيون ميگوييم، بايد با اين آيهها مأنوس باشيم. در اين عالم حوادث تلخ و شيريني رخ ميدهد. اينها تصادف نيست. اينها شانس نيست. وهم و خيال نيست. عمل من و شماست. اعمال ما در هستي اثر دارد. تمام كارهاي ما در هستي ضبط است. خيلي هم دقيق ضبط ميشود. فاصلهي راديوي خارج با ما خيلي زياد است. آن وقت شما در ماشينت راديوي خارج را ميگيري. اگر اين صدا در اين فضا وجود نداشته نباشد كه شما با پيچاندن يك پيچ راديو نميتواني صداي هر كشور را بشنوي. پس اين حرفي كه الآن من ميزنم محو نميشود. اين حرف هست. حتي صداي پيشينيان در اين فضا هست. دير يا زود توسط خيلي مسائل ممكن است مثلاً آدم بتواند آهنگ حضرت داوود را از فضا بگيرند. اين كارهايي كه ما ميكنيم.
3- ضبط اعمال حتي در عالم طبيعت
اينطور نيست كه در زماني انجام و تمام شود. ميماند و در عالم ضبط ميشود و در روح ما اثر ميگذارد. در طبيعت اثر ميگذارد. اين هستي با هم پيوندي دارد، مثل استارت ماشين ميماند. وقتي شما ماشين را روشن ميكني، از اگزوزش دود بلند ميشود. شما در جلو استارت ميزني، دود از عقب در ميآيد. اين دستگاه هستي با هم هماهنگ است. يك دروغ من در هستي اثر ميگذارد. منتهي خيلي كارها محسوس نيست. مثلاً اين كه من دروغ گفتم، چرا برگهاي سبز اين درخت آبي نشد؟ چرا برگهايش قهوهاي نشد؟ به طور خيلي ظريف و ملموس گناهان ما عامل حوادثي ميشود. از نظر قرآن و حديث اين مسلم است. در جهان بيني الهي يعني آن فكري كه ما از قرآن گرفتيم، در اين فكر به ما اينطور گفته شده است و از دلائل عقلي هم در اين جهت شاهد داريم كه آن اعمالي كه انجام ميدهيم، در اين عالم منعكس است و در سعادت و شقاوت ما مؤثر است. (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ) (رعد /11) خداوند سرنوشت ملتها را عوض نميكند، مگر اين كه خود مردم بجنبند. اگر جنبيديد، خدا ميجنبد. يعني نظر خدا تغيير پيدا ميكند. قرآن ميفرمايد: همهي كارهايي كه شما خيال ميكنيد از خداست، دست خود شماست. بخش مهمي از كارها دست خودمان است. (وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا) (عنكبوت /69) در راه خدا گام برداشتيد. خدا راهها را به شما نشان ميدهد. (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ) (محمد /7) خدا را ياري كنيد، خدا هم شما را ياري ميكند. (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) (صف /5) اگر منحرف شويد، خدا منحرفتان ميكند. (كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ) (مططفين /14) گناه در دل اثر ميگذارد. روح انسان را عوض ميكند.
4- تأثير گناه در زندگي اين جهان
انسان اول كه گناه ميكند، خيلي ناراحت است، خدايا گناه كردم، چه كار كنم؟ آدم اول كه گناه ميكند، خيلي ناراحت است، كم كم يك بار ديگر هم گناه ميكند. اگر آدم يك دفعه ترياك بكشد، بگويند: فلاني ترياك كشيده است، آدم از عرق خيس ميشود. بعد دفعهي دوم كمتر خجالت ميكشد. دفعهي سوم ميگويد: خودت ترياكي هستي، من كجا ترياكي هستم. دفعهي چهارم ميگويد: ما گاهي ميكشيم، معتاد كه نيستيم. ذره ذره طوري ميشود كه اصلاً كيف ميكند و افتخار ميكند. تمام زناني كه فاسد شدند و شغلشان در زمان شاه فساد بود، اينها دفعهي اول كه گناه بزرگ زنا را انجام دادند، شايد تا صبح از غصه نميخوابيدند. بعداً به خاطر تكرار آمادگي پيدا ميكند و اعلام ميكند كه شغل من زناست. شغل من فحشاء است. بنابراين «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» قرآن در سوره مطففين ميفرمايد: اين عملها در روح و قلب اينها اثر ميگذارد. اصلاً فكر و ديدشان را عوض ميكند. غصهاي در كار نيست. اگر الآن كه يك جوان پاك هستي، يك سيلي در صورت يك نفر بزني، ناراحت ميشوي. ولي بعد كم كم كار آدم به جايي ميرسد كه از آدم كشي لذت ميبرد. يك نفر يك مرد سياه پوست را ديد و او را كشت. گفت: چرا او را كشتي؟ گفت: ميخواهم ببينم سياه پوستان چگونه جان ميدهند. يعني اينقدر آدم كشي برايش عادي شده بود. امام باقر فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُزْوَى عَنْهُ الرِّزْقُ»(كافى/ ج2/ ص270) گاهي انسان گناه ميكند و روزيش كم ميشود. گاهي انسان به خاطرگناه، روزيش كم ميشود. مقداري از روزي افراد به عمل افراد بند است. قرآن هم چنين ميفرمايد: (وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب) (طلاق /3-2) اگر كسي تقوا داشته باشد، از راهي كه فكرش را نميكند، خدا برايش روزي ميفرستد. البته بايد اين را بگويم كه هميشه گناه عامل بند آمدن روزي آدم نيست. بعضيها گناه ميكنند و داراي روزي زيادي هستند و خوش هستند. در قرآن مجيد آياتي داريم كه خدا ميفرمايد: ما به ظالمين مهلت ميدهيم تا پيمانهي ايشان پر شود. پس بگو چرا بنده گناه كردم و روزي من كم شد. فلاني ده برابر من جنايت كرده است، خيلي هم خوش است. شاگردي كه خوب است، همين كه فلان شخص كار بدي از او ببيند، به معلم ميگويد. معلم هم او را صدا ميزند و ميگويد: شما چرا اين كار را كردي؟ شما كه دَرسَت خوب بود، چرا چنين كاري را كردي؟ ممكن است گوش او را بگيرد و يك پس گردني هم به او بزند اما شاگردي كه هميشه وضع او خراب است، معلم هر روز خودش را ناراحت نميكند. ميگويد: براي امتحانات ثلث سوم باشد. بخشي از آيات قرآن روي اين معنا دور ميزند كه ما حال جنايت كاران را نميگيريم، ميگذاريم خوش باشند و هر كاري ميخواهند بكنند. اگر ديدي جنايت كاري عياش است و خوش است، نگو اگر اين گناه كرده است، پس چرا خوش است؟ خدا برايش موعد قرارداده است. (إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ) (آل عمران /178) يعني صبر ميكنيم تا پيمانهي ايشان خوب پر شود. ما اينها را براي امتحان رها كرديم. براي اين كه تا گناه كردند روزي ايشان را كم كنيم، از ترس روزي گناه نميكنند. مثلاً بگوييم هركس گناه كند، كنكور قبول نميشود. خوب همهي داوطلبان كنكور آدمهاي خوبي ميشوند ولي اين ارزش ندارد. هركس گناه نكند، فردا در بازار پول زيادي گيرش ميآيد. همهي بازاريها نماز شب خوان ميشوند. آن كه بايد در افراد مختلف و وضعيتهاي مختلف باشد، براي آزمايش است. يعني گاهي هم آدم مؤمن فقير است، گاهي هم آدم فاسق عياش است و زندگي مرفهي دارد. روايت داريم كه سهميهي باران مردم به خاطر گناه كم ميشود. حديث داريم: هر سال باران بر زمين يكنواخت ميبارد. منتهي اگر مردم منطقهاي گناه كردند، خداوند آن باراني را كه بايد بر سر اينها ببارد، قطع ميكند. يا اينكه باران در زمين و در بياباني ميبارد كه هيچ فايدهاي ندارد. مقدار ريزش باران در هر سال فرق نميكند. محل باريدنش با مقدار و نوع عمل مردم رابطه دارد. اين هم حديثي است كه سهميهي باران به خاطر گناه كم ميشود. از امام صادق(ع) نقل شده است: «مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِيَّاهُ حَتَّى يُذْنِبَ ذَنْباً يَسْتَحِقُّ بِذَلِكَ السَّلْبَ»(كافى/ ج2/ ص274) خدا نعمتي را كه به انسان داده است، نميگيرد. آدم كريم چيزي را كه داد، پس نميگيرد. خدا كريم است. نعمتهايي را كه خدا به شما داده است، نميگيرد، مگر اين كه شما مرتكب گناهي بشويد و خدا از شما بگيرد. امام رضا(ع) ميفرمايد: هر وقت مردم گناهي نو ابتكار و اختراع كردند، يك راه جنايت و تجاوز نويي را به وجود آوردند، خدا هم بلاي نويي بر اينها نازل ميكند. هر وقت امت و فرد و جامعه سراغ خط كج و انحرافي رفتند، دست به يك توطئه نو و گناه فردي و اجتماعي جديدي زدند، خدا هم بلاي نويي بر اينها نازل ميكند.
5- بعضي از آثار گناه در زندگي
امام صادق(ع) ميفرمايد: «يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَصَانِي مَنْ عَرَفَنِي سَلَّطْتُ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَعْرِفُنِيَ»(كافى/ ج2/ ص276) خدا فرموده است: اگر آنهايي كه مرا ميشناسند، مرتكب گناهي شوند، يعني اگر ما كه خدا را ميشناسيم گناهي را انجام دهيم خدا كسي را بر ما مسلط ميكند كه او خدا را نشناسد. يعني خداشناسان گنه كار، زير دست خدا نشناسان ميروند. خدا مرحوم مجلسي را رحمت كند كه كتاب بحار، اين منبع عظيم را براي ما به يادگار گذاشت. حديث داريم: گاهي نماز شب خواندن از نماز شب خوانها سلب ميشود و اين هم به خاطر گناه است. «إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْل»(كافى/ ج2/ ص272) گاهي انسان نماز شب ميخواند، بعد خدا حال نماز شب خواندن را از او ميگيرد. امام ميفرمايد: گناهي كرده كه خدا توفيق نماز شب خواندن را از او گرفته است. البته قانون كلي نيست، چون رواياتي هم داريم، افرادي نماز شب ميخوانند ولي ظرفيت ندارند. زود اوج ميگيرند و باد اينها را ميگيرد. خيال ميكنند خيلي آدمهاي خوبي هستند. آن وقت خدا خواب را يكي دو شب بر اينها مسلط ميكند كه اينها را باد نگيرد. گاهي خدا براي تنظيم باد، اين كار را ميكند. گناهي هم نكرده است ولي به خاطر اين كه مغرور نشود، توفيق را از او ميگيرد. مثل سخنراني كه خيال ميكند، هر وقت بخواهد سخنراني كند، مثل بلبل سخنراني ميكند. يك موقع يكي از سخنرانهايي كه همه او را ميشناسند، روحاني نيست اما از كساني است كه زياد سخنراني ميكند و الآن هم يك مسئوليت اجتماعي و علمي دارد. ايشان ميگفت: يك مرتبه به يك جلسهاي رفتم وگفتم: عجب جلسهي خوبي است. الآن يك سخنراني قّراء ميكنم. خلاصه ميگفت: حواسم را جمع كردم. رفتم وگفتم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» اول سورهي حمد را ميخوانم تا سخنراني را شروع كنم. سوره را شروع كردم ولي فراموش كردم كه بعد از«الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) (فاتحه /4-3) است. دومرتبه از آغاز خواندم. ميگفت: يكي دو بار تا «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» آمدم ولي اين آيه را فراموش كردم. گاهي خدا اين صحنهها را به وجود ميآورد تا آدم بداند هرچه دارد از اوست. گاهي خدا براي مدتي وحي را از پيغمبرش قطع ميكرد. مردم ميآمدند و سؤال ميكردند. رسول خدا ميفرمود: چند روز است وحي نازل نشده است. صبر كنيد ببينم چه ميشود. خدا كساني را كه دوست دارد، براي اين كه حتي يك لحظه غافل نشوند، چنين كاري ميكند تا بدانند همه چيز دست اوست. چون اگر انسان به نعمت عادت كرد، قدر نعمت را نميداند. ما در جمهوري اسلامي چيزهاي زيادي داريم كه چون در جمهوري اسلامي بوديم، قدرش را نميدانيم. گاهي كه تلويزيون راهپيماييهاي كشورهاي ديگر را نشان ميدهد، آدم خندهاش ميگيرد. مثلاً پانصد نفر راهپيمايي ميكنند، آن هم چه راهپيمايي! زن و مرد با هم ميگويند و ميخندند. وقتي ما راهپيمايي خودمان را در برابر آن راهپيماييها ميبينيم، خندهمان ميگيرد. انسان دلش سنگ نميشود، مگر اين كه «بكَثْرَةِ الذُّنُوبِ» گناهانش زياد شود. اينها همه از آثار گناه است. قساوت قلب است، اما خوب است آدم اينها را بنويسد. يكي از آثار گناه اين است كه آدم وقتي گناه كرد، دعايش مستجاب نميشود. روايتي داريم: «فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلْمَلَكِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِيَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِي وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّي»(كافى، ج2، ص271) گاهي انسان دعا ميكند. برنامهي خدا اين است كه دعا را مستجاب كند، اما بعد انسان يك گناهي ميكند، خدا به فرشتگان ميگويد: دعاي او را مستجاب نكنيد، براي اين كه گناه كرد. «فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِي وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّي» گاهي كه دعا ميكنيم و مستجاب نميشود، به خاطر اين است كه بعد از دعا گناه ميكنيم. در اين جلسات تا به حال چند مطلب را مطرح كرديم. اصرار بر گناه، تجاهر به گناه، آثار گناه و خطر گناه را گفتيم. حالا ميخواهيم عوامل گناه را بررسي كنيم. عوامل گناه زياد است. چطور ميشود انسان گناه ميكند؟ اين مطلب خيلي مهمي است. بعضي ميگويند: لعنت خدا بر شيطان. آخر شيطان كه اجبار نميكند.
6- گوشهاي از رفتار مجرمان در قيامت
قرآن قصهاي دارد كه برايتان نقل ميكنم. روز قيامت مجرمين شروع به التماس كردن ميكنند. اصولاً مجرم از چند دسته كمك ميخواهد. افراد گناهكار از پنج دسته كمك ميخواهند و التماس ميكنند: 1- خوبان 2- بدها 3- شيطان 4- ملائكه 5- خدا اين بحث خيلي جالب است و بد نيست كه آيات قرآن را بخوانيم. مجرم روز قيامت شروع به التماس كردن ميكند. از خوبان كمك ميخواهد. ميگويد: (أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّه) (اعراف /50) بر ما از آن آبهايي كه داريد بپاشيد. گنهكاران به خوبان ميگويند: كمي از آن نعمت هايتان را به ما بدهيد. بالاخره لطفي به ما بكنيد. آيهي ديگري ميگويد: (انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ ْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً) (حديد /13) نگاهي به ما كنيد. ما اين جا گنهكار هستيم. روز قيامت، وضع ما خراب شده است. يك نظر به ما بكنيد. «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» نگاهي به ما كنيد تا ما كمي از نور شما استفاده كنيم. ما اين جا خيلي روسياه هستيم. گنهكاران روز قيامت به خوبان التماس ميكنند. از اين به بعد هر چه ميخوانم وحي است. يعني متن قرآن را برايتان ميخوانم. جايي كه بايد دربست تسليم اين آيات باشيم. مجرم روز قيامت شروع به التماس ميكند، چون خودش را باخته است و وضعش خراب است. اول به خوبها ميگويد: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» نگاهي به ما بكنيد تا ما از نور شما استفاده كنيم. به ما كمك كنيد «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» در جواب به او ميگويند: بايد از دينا نور ميآوردي. برو! اين جا سرايت و قرض وجود ندارد. بايد از دنيا ميآوردي. گنهكاران و مجرمين ميگويند: (أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ) (حديد /14) در دنيا با هم نبوديم؟ من و تو كه در يك اداره بوديم. ميگويد: با هم بوديم. منتها من در اداره پشت ميز، كار مردم را راه ميانداختم. تو به فكر اين بودي كه ميز را كجا بگذاري. هرچه مجرمين التماس ميكنند كه نگاهي به ما كنيد، جواب ميشنوند: حرف نزنيد. آن طرف برويد. بايد از دنيا نور بياوريد. (إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ) (اعراف /50) اين نعمات ما بر شما حرام است. خلاصه مجرمين هر چه به خوبان التماس ميكنند، فايده ندارد. به سراغ بدها ميآيند. بدها ديگر به بدها پناه ميبرند. مثل دو نفر كه دارند در دريا غرق ميشوند. آن يكي از آن ديگري كمك ميخواهد، ولي او هم دارد غرق ميشود. (إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً) (ابراهيم /21) هويدا به سراغ شاه ميرود. ازهاري سراغ علم را ميگيرد. بدها به بدها پناه ميبرند. گداها نزد پولداران ميروند. ميگويند: «إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً» يعني من كه در دنيا جاويد شاه ميگفتم، به اين روزگار افتادم. من خواستم تو را راضي كنم. شاه هم به دنبال كارتر ميدود. ميگويد: من تابع شما بودم. بدبختي من اين است كه بله قربان گوي شما بودم. اگر افسارم را پاره كرده بودم و خودم فكر كرده بودم (لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنين) (سباء /31) اگر شما نبوديد، ما خود سر عقل ميآمديم و ايمان ميآورديم. بدبختي من اين است كه دنبال تو آمدم و روزگارم را سياه كردم. خدا تو را ذليل كند. ميگويد: به من چه ربطي دارد؟ تقصير خودت است، نبايد ميآمدي. ميگويد: آخر تو مرا گمراه كردي. ميگويد: من گمراهت كردم؟ من رئيس تو بودم. دستور دادم، ميخواستي گوش ندهي. (رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ) (احزاب /68) خدايا عذاب اينها را دو برابر كن، چون اينها كج رفتند و ما را هم منحرف كردند. خدا ميگويد: (لِكُلٍّ ضِعْفٌ) (اعراف /38) عذاب همهي شما دو برابر است. آنها اينطور هستند. به خاطر اين كه منحرف بودند و شما را هم منحرف كردند، عذابشان دو برابر است. رهبران دو گناه دارند. هم منحرف شدند، هم منحرف كردند. چرا شما دو برابر عذاب ميشويد؟ شما هم كج رفتيد و هم با انحرافتان آنها را تشويق كرديد. مگر نميداني كه اگر در اسلام كسي را كه بي گناه ميكشند، حق نگاه كردن نداري؟ يا بايد از مظلوم حمايت كني. يا اگر نميتواني و فريادت به جايي نميرسد، عبور كن و برو. چرا تماشا كردي؟ تو كه پاي چوبهي دار ميايستي و اعدام ناحق را تماشا ميكني، تماشاي قتل مظلوم هم گناه دارد. يا بايد حمايت كني، يا بايد بروي. هرچه به خوبها التماس ميكنند، فايده ندارد. سراغ بدان ميآيند باز هم فايدهاي ندارد. به سراغ شيطان ميروند. به شيطان ميگويند: ذليل شوي! خاك بر سرت كنند. شيطان ميگويد: چرا؟ ميگويند: تو ما را وسوسه كردي. قرآن ميگويد: (فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ) (ابراهيم /22) شيطان ميگويد: مرا ملامت نكنيد. بر سر خودتان بزنيد. من كه شما را هل ندادم. من شما را وسوسه كردم. من يك عكس به شما نشان دادم، خيليها هم اين عكس را ديدند و نيامدند اما توآمدي. من كه خشكت نكردم. تو خود خشك بودي. من هم به روي تو اره گذاشتم. باغبان كه به باغ ميآيد، درخت را خشك نميكند. هر كدام از درختها كه خشك است ميبرد. تو خودت بد جنس بودي و آغشته به بنزين بودي، من هم تو را آتش زدم. تو در سرازيري رفتي، من هم تو را هل دادم. كار من اين بود. (إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي) (ابراهيم /22) قرآن ميگويد: فقط من دعوت كردم خودت استجابت كردي. نبايد ميآمدي.
7- درخواست مجرمان در قيامت
مجرم هرچه روز قيامت التماس ميكند و شيطان را ملامت ميكند، شيطان ميگويد: تقصير خودتان است. سراغ ملائكه ميآيد. به ملائكه ميگويد: اي ملائكه! مسئول شكنجه است. مأمور شكنجهي خداست. مأمور جهنم است. به مسئول شكنجه ميگويند: تو وساطت من را بكن. (وَ قالَ الَّذينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ) (غافر /49) اي مأمور جهنم از خدا بخواه تخفيف بدهد. حالا جهنم را تعطيل نكن، ولي كمي تخفيف بده. آن هم نه براي هميشه «يوماً» براي يك روز. اي مأمور شكنجه ازخدا بخواه جهنم يك روز كم شود. مأمور شكنجه ميگويد: چند سال عمر كردي؟ ميگويد: 76 سال، ميگويد: 76سال فكر نكردي، حالا به فكر افتادي؟ صداي حق را نشنيدي؟ الله اكبر نماز جمعه را نشنيدي؟ يك بار هم به نماز جمعه نرفتي. زمستانها در برف نماز جمعه خواندند. تابستانها با دهان روزه، آفتاب به مغزشان ميخورد. روي آسفالت داغ نماز جمعه خواندند. چند سال عمر كردي، يك بار به نماز جمعه نرفتي؟ نميخواهم بگويم واجب عيني است ولي خوش انصاف اگر عذري نداري برو. البته ممكن است كسي عذري داشته باشد. در هر صورت به مأمور شكنجه ميگويند: تو وساطت كن. ميگويد: من وساطت تو را نميكنم. براي اين كه سر و ريشت سفيد شد. عمري از تو گذشت، صداي حق را نشنيدي و گوش ندادي. آخرين جمله اين است. وقتي ميبينند خوبها و بدها جوابي ندادند و فايدهاي نداشت، خوبها ميگويند: بايد از دنيا نور ميآوردي. قرض نداريم. به بدها ميگويند: ما كه به دنبال شما آمديم. ميگويند: چشمتان كور، نبايد ميآمديد. به شيطان ميگويند: تو ما را گمراه كردي. ميگويد: بر سر خود بزن نبايد ميآمدي. من فقط وسوسه كردم. به مأمور شكنجه ميگويند: وساطت كن. ميگويد: وساطت تو را نميكنم. عمري صداي حق را نشنيدي حالا از من ميخواهي كه واسطه شوم؟ آخرين روزنهي اميد اين است: (رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ) (مومنون /107) اگر گناه كرديم، ما را باز گردان. (قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُونِ) (مومنون /108) خدا ميگويد: خفه شويد، حرف نزنيد. مسئله اين نيست كه شما در راه من نبوديد. مسئله اين است كه شما آنهايي را كه در خط بودند، مسخره ميكرديد. اگر خود تو منحرف بودي، اينگونه عذاب نميشدي. بيشتر عذابت از اين است كه حزب اللهي را مسخره ميكردي. سر به سر نماز جمعه خوانها ميگذاشتي. سر به سر مكتبيها ميگذاشتي. نيش ميزدي و سر به سر ميگذاشتي. گناه نيش تو مهم است. تو مسخره ميكردي. ماه رمضان ماه عبادت است و اين شبها و روزها مقدس است. دعا كنيد كه خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد ما را بيامرز. خدايا مارا از اين مجرمين كه روز قيامت التماس ميكنند و از اين و آن كمك ميخواهند و جواب رد ميشنوند، قرار نده. خدايا آن شهدايي را كه اين پادگانها را مركز اسلامي قرار دادند، روحشان را از ما راضي و خون ما را پلهاي قرار بده كه درهمهي پادگانهاي دنيا، صداي اسلام بلند شود. قلب مبارك حضرت مهدي را از ما شاد، نايبش رهبر انقلاب را درپناهش حفظ، هواداران اسلام را تأييد، توطئههاي دشمنان را خنثي بگردان. توطئه گران را نابود بفرما. هرچه به علم ما اضافه ميكني، به ايمان و تقوا و اخلاص و عمق كار ما بيفزا. ما را يك لحظه به خود واگذار مكن.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2243