نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2254
موضوع بحث: گناه شناسي، زمينههاي سياسي گناه، رمضان 62
تاريخ پخش: 8/4/62
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين»
1- زمينههاي گناه
بحث ما در مورد زمينههاي گناه است. اصولاً از اول ماه رمضان تا حال ميدانيد گناه شناسي بحثهايي كه كردهايم(اهميت گناه، تظاهر به گناه)اصرار به گناه، گناهان بزرگ، گناهان بزرگان، گناهان كليدي. زمينههاي گناه، زمينههاي اقتصادي گناه، زمينههاي خانوادگي گناه. اكنون بحث اين است. زمينههاي سياسي گناه، يعني گاهي مسائل سياسي انسان را وا ميدارد كه به گناه كشيده شود. قرآن كه كتاب آدمسازي است ميخواهد ما را بسازد كه ميگويد در مرز حق راه برويد و گناه نكنيد. خيلي هشدار ميدهد كه اين زمينههاي سياسي را بخشکاند چون زمينه باشد.
2- زمينه سياسي گناه
تا ريشه در آب است، اميدِ ثمري هست. تا زمينه گناه باشد، گناه هم هست و اين است كه بايد زمينهها خشكانده شوند. بحث ما زمينههايي سياسي گناه. به نظرم پخش اين فيلم هم روزي باشد كه بني صدر عزل شد. و بني صدر هم بخاطر مسائل سياسي سقوط كرد. و لذا امام عزيز وقتي حكم رياست جمهوري را ميخواست به بني صدر بدهد غير حكم رياست جمهوريي است كه به رجايي و حضرت آقاي خامنهاي دادند. به بني صدر وقتي ميخواست حكم رياست جمهوري را بدهد، نوشت بسم الله الرحمن الرحيم «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»(كافى، ج2، ص130) يعني دنيا پدر همه را در ميآورد. بعد نوشت كه شما رئيس جمهور هستي. اين جملهاي كه امام در حكم رياست جمهوري نوشت. اين درس بود اي كاش گوش ميداد. زمينهي سياسي گناه كه مسائل حكومتي، سلطنت، رياست، مقام و پست و موقعيت و رقابت انسان را به كجا ميكشاند در اين باره آيات و روايات ماشاءالله زياد داريم و من به مقداري كه بينندهها با حال روزه گوش ميدهند و توجه دارند و بعضي نيز خودكار دستشان نيست كه بنويسند، در حد آدمهاي كم حوصله چند آيه و حديث مينويسم. الفباي قرآن را درس ميدهيم، مثل افرادي كه هنوز غذا نميتوانند بخورند آب جوش ميخورند تا يك مقدار كه معدهشان قوي شد غذا بخورند. تادندانهايشان درد نيايد و خودشان بجوند. اينها مثل آب جوش است كه به همه معدهها ميسازد، كم حوصله، پرحوصله و. . . چند آيه و چندحديث شريف بيان كنم. قرآن ميفرمايد (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ) (محمد /22) «إِنْ تَوَلَّيْتُمْ» اگر توليت و ولايت پيدا كنيد «أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» در يك آيه جلو و بقيه آيه را قيچي ميكنم و همان بخش از آيه را كه مورد نظر است مينويسم. «إِنْ تَوَلَّيْتُمْ» ميگويند ولايت فقيه يعني حكومت فقيه، توليت مدرسه يعني حكومت مدرسه دست فرداست ميگويند والي شهر است، يعني حاكم شهر است. رفت نزد والي، يعني رفت پهلوي حاكم توليت يعني حاكم. اگر حكومت پيدا كرديد و حاكم شديد «تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ» يعني شما اگر حكومت پيدا كنيد در زمين فساد ميكنيد. آيه ديگر ميفرمايد(آيه بالا رابطهي بين حكومت و فساد را بيان كرده است)در افرادي كه خود را نساخته باشد مقام اين افراد را بد مست ميكند) (وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ) (بقره /205) «وَ إِذا» زماني كه تولي ولايت پيدا كند و حكومت پيدا كند وقتي رئيس شد «سَعى» سعي ميكند «فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها» بعد نيز دارد «وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» در سوره بقره آيه «إِذا» زماني كه «تَوَلَّى» ولايت و حكومت پيدا ميكند. «سَعى فِي الْأَرْضِ» سعي ميكند در زمين «لِيُفْسِدَ فيها» افرادي هستند كه خود را نساختهاند، ظرفيت ندارندرئيس كه ميشوند زور ميگويند و از بين ميبرند حرث ونسل را حرث يعني كشاورزي را از بين ميبرند. زمان شاه كشاورزي از بين رفته بود و نزد يك بود بكلي از بين برود و نسل بچهها را هم از بين ميبرند. حالايا تحت تبليغات طرح اسرائيلي اولاد كمتر زندگي بهتر جلو بچه را ميگيرد و يا بچهها را از لحاظ شخصيتي و روحي و اخلاقي فاسد ميكنند حكومت فاسد نسل را فاسد ميكند حكومت فاسد كشاورزي را فاسد ميكند و بالاخره حكومت فاسد و حاكم فاسد «سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها»
3- آفات قدرت
آيه سوم كه خاصيت حكومت شاهنشاهي است و حكومت براي افراد عادي ظلم است جز كسي كه خودش راساخته باشد. قرآن در سوره نمل ميفرمايد (قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ) (نمل /34) بدرستيكه ملوك جمع ملك، و ملك يعني شاه «دَخَلُوا» يعني داخل ميشوند اذا يعني وقتي كه «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً» شاه وقتي وارد قريهاي ميشود فساد ميكند افسدوها و عزيزهاي منطقه راذليل ميكند مردان خدا وقتي ديدند كه شاه ميآيد بايد از ده بيرون بروند چون ساواك اجبار ميكند كه بياييد استقبال شاه و اينها مجبور ميشوند براي اينكه مثلا بگويند ما نبودهايم از ده بيرون بروند. عزيزان ذليل ميشوند «وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ» اين قسمت آيه ميگويد خيال نكنيد كه اين وضع مربوط به يك شاه و دو شاه و. . . است «وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ» اصولاً آدمهايي كه رگ شاهي در مغزشان است اين خاصيت را دارند. افراد سرمايه دار، طاغوت زدهها و طاغوت صفتها هم وقتي وارد يك ده ميشوند واقعاً آن ده را فاسد ميكنند ما روستاهايي در ايران داشتهايم كه واقعاً اخلاق آنها خوب بوده است، دخترانشان عفيف بودهاند، پسرانشان چشم پاك بودهاند، بخاطر يك سيزده بدر، يك ايام عيد كه يك طاغوتي با دختر و پسر كه تربيت اسلامي نداشته است به آن ده رفته است همينكه مردم روستا ميبينند كه جناب فلان آمد و زن و بچهاش اين رقم بودند. ميبيني اين يك نفر و يك برخورد در روستا اثر ميگذارد، كه اينكه در جمهوري اسلامي ميبيند كه در يك روستا يك شهيد ميدهد. اين شهيد تمام روستا را منقلب ميكند. به گونهاي روستا يك دست و حزب الهي ميشود و ايثارگر ميشود بخاطر اين جوان كه شهيد شده، كه وقتي جنازهاش را دفن ميكنند از آن روستا يا جوان در بسيج اسم نويسي ميكند. كما اينكه بعد از ماجراي حزب جمهوري اسلامي و شهادت 72 تن بزرگوار بسياري از نيروهاي مومن كه تا آن قبل بخاطر سم پاشيها حاضر نبودند كمك كنند بعد از مظلوميت اينها و جنايت رقيب اينها رفتند و حزب جمهوري عضو شدند و خود را معرفي كردند. گاهي وقتها صحنههايي است كه بعد از آن صحنه بيشتر شكوفايي ايجاد ميشود، يعني رشد مردم زياد ميشود. خون عامل رشد است. ان شاءالله رزمندگان ما هرچه زودتر پيروز شوند و بروند كربلا و اين جمله را درزيارت امام حسين(ع) بخوانند. ميخوانند حسين جان «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»(تهذيب الأحكام، ج6، ص113) حسين جان تو و يارانت خون داديد تا مردم از حيرت بيرون بيايند. گاهي سمپاشيها مردم خوب را متحير ميكنند كه كدامها درست ميگويند و يك مرتبه يك جريان شهادت كه پيش ميآيد «وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ» در زيارت اربعين ميخوانيم كه مردم از حيرت بيرون ميآيند يعني ميفهمند كه صد در صد حق با كيست ماباطل كيست؟ به نظر شما چرا امام حسين(ع) بايد شهيد شود؟ ريشه بزرگترين گناه در تاريخ شايد واقعهي كربلا بود، واقعهي كربلا زمينهاش زمينه سياسي بود. به عمربن سعد گفتند برو كربلا اگر حسين(ع) را كشتي ما رياست و حكومت ري را به تو ميدهيم.
4- رياست طلبان در تاريخ
حب رياست بزرگترين جنايات تاريخ را رقم زده است. افرادي كه در جنگ جمل شركت كردند آمدند نزد امير المومنين گفتند ما يك پستي از شما ميخواهيم ديدند كه امير المومنين از آن آقاهايي است و از آن حاكمهايي است كه وقتي كار خصوصي دارد چراغ را خاموش ميكند و چراغ را خاموش ميكند و چراغ ديگر روشن ميكند. آقا چرا اين چراغ را خاموش كردي و اين چراغ را روشن كردي ميگويد آن از بيت المال است و اين مال شخصي خودم است و چون شما كار شخصي داشتيد من چراغ بيت المال را نگذاشتم روشن بماند چراغي بايد روشن باشد كه ملك خودم باشد. اينها گفتند عجب آدمي كه از ده شاهي مال بيت المال نميگذرد با اين فرد كه نميشود سبيلي چرب كرد. ما آمدهايم يك پستي و خلاصه دستشان به جايي باز شود، دستمان را به جايي بند كن، وقتي شما از ده شاهي بيت المال نميگذري چگونه حكومت ميدهي؟ بالاخره نزد اميرالمومنين(ع) آمدند و گفتند اجازه ميدهي كه ما به مكه برويم حضرت فرمودند كه مكه نميرويد. شخصي است در مكه و شما ميرويد سه نفري بشويد كه فسادي عليه حكومت من بپا كنيد مكه شده پاريس شما و يكي، يكي در ميرويد به آنجا و آنجا يك گروه مشتركي ميشويد وهدف همه شما براندازي حكومت علي بن ابيطالب است. گفتند نه آقا اختيار داريد ما براي زيارت به مكه ميرويم. آنهايي كه آمده بودند پست بگيرند رفتند چون امير المومنين به آنها پست نداد حتي گفتند با ما مشورت كن فرمودند شما نيز مانند بقيهي مسلمانها هرجا لازم باشد كه مشورت كنم با همه مسلمانها مشورت ميكنم. شما امتيازي نداريد. گفتند فلاني و فلاني وقتي حكومت كردند به ما ميرسيدند. بله آن نور چشم بازيها تمام شد. اميرالمومنين وقتي به حكومت رسيد. گفت آن نور چشم بازيها تمام شد. امير المومنين فرمود آنچه زمين بعنوان نور چشمي به شاپورها داد. از درون حلقشان بيرون ميكشم حتي اگر مهريه خانم آنها باشد از آنها پس ميگيرم. حضرت علي(ع) فرمانده كل قوا بود. در يك جا دشمن را مغلوب كردند و شكست دادند يك اوركتهاي خوبي به قول امروزيها يك لباسهاي خوبي بود، بلوزهايي بود در تن دشمن و اينها را يكي يكي سربازان اسلام از تن دشمن درآوردن و پوشيدند گفتند خوب است. امير المومنين فرمود كه اينها را درآوريد؟ گفتند آقا ما اينها را كشتهايم حقمان است، فرمود نه بيرون بياوريد ببريد نزد پيامبر اگر ايشان دستور دادند كه بپوشيد، بپوشيد. چون اينها مال شما نيست. خيلي تو ذوق اينها خورد. در جبهه يك جوان يك نفر را كشته است، حالا شما سخت گيري نكنيد. فرمود نه، حساب حساب است و كاكا برادر. وقتي نزد پيامبر رسيدند گفتند يارسول الله اين فرمانده كل قوا خيلي خوب است و واقعاً عرضه دارد، ولي يك مقدار سختگير است. حضرت علي(عليه السلام)سخت است. با اينكه ايشان سختگير نيست. هركس ميخواهد ببيند حضرت علي سخت است و يا سخاوت و دارد از معاويه بپرسد. معاويه گفت اگر اتاقي پر از كاه باشد و يك اتاق پر از طلا باشد، براي اميرالمومنين در بخشش فرقي ندارد و طلا را قبل از كاه ميبخشد. و امير المومنين آنقدر سخاوت دارد كه با دسترنج خودش برده را خريد و آزاد كرد. سخت نيست منتها بيت المال را بايد سخت با آن رفتار كرد. ارث پدرم كه نيست. گاهي اميرالمومنين ميفرمايد اگر مال مال شخصي من هم بود كه يك جور تقسيم ميكردم تا چه رسد به اينكه مال، مال بيت المال است. «لَا تَشْكُوا عَلِيّاً فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ»(المناقب، ج2، ص110) گفتن اين يك مقدار سخت است بله سخت است ولي در راه خدا سخت است. و سختي براي خدا و در راه خدا خوب است. يك رئيس اداره بايد وقت اداري سختگير باشد. حالا آن كارمند بيست دقيقه دير آمد كارمند ديگر 1 ساعت دير آمد. ديگري نيامد و آن تلفن كرد كه نميآيم بايد مدارا كرد اينگونه نيست رئيس اداره اگر خيلي آدم خوبي است برود خانهاش را به اسم اين آقاي كارمند بكند اما ده تومان از اداره نبايد ببخشد. چه دارم ميگويم عدهاي تازه پاي تلويزيون نشستهاند بحث تلويزيوني بايد بحثي باشد كه هر سه دقيقه يك مطلب جديد در آن باشد چون بعضيها به تلويزيون نگاه ميكنند و اگر چيزي نفهميدند ميگويند خاموش كن. اين هم كه خاموش ميكند نه براي يكشنبه و دوشنبه و. . . ديگر هر وقت قيافه فرد را ميبينيد ميگويد ما چيزي نميفهميم خاموش كنيد اين است كه بحث تلويزيون هر سه دقيقه بايد قابل فهم باشد. يعني بايد مثل ساندويچ باشد كه هر گوشهي آن را گاز ميزنيم گوجه و تخم مرغ درونش باشد. شيخ دارد ميگويد زمينههاي گناه چيست؟ يعني يك چيزهايي جور شود، آدم گناه ميكند 1- مسائل اقتصادي 2- مسائل خانوادگي 3- مسائل سياسي، گاهي مسائل سياسي جنايت ساز است و مسائل سياسي مهمتر از مسائل اقتصادي است چون آدم گرسنه وقتي داد ميزند دو تا فحش ميدهد آدم گرسنه فقر به او فشار آورده است دزدي ميكند البته نبايد دزدي كند. حال اين توجيه نشود كه گرسنه بود و دزدي كرد، زمينههاي سياسي خطرش از زمينههاي خانوادگي خيلي بيشتر است. شاهرگ قصه اين است. سه آيه نوشتم دو قصه نيز گفتم يك قصه كه همه ميدانيد فلسفه اينكه حسين بن علي(ع) بايد در كربلا با بهترين يارانش بالب تشنه شهيد بشود آن هم شهادتي كه در طول تاريخ نمونه ندارد. يعني دومي ندارد. از اول خلقت هستي تاكنون شايد تنها كسي است كه بعد از شهادت اسب به بدنش بتازانند. شايد اول شهيدي باشد كه در طول تاريخ به قبرش آب بستند و كشاورزي كردند كه قبرش مخفي باشد. شايد تنها شهيدي است كه بچهاش را روي دستش بكشند. اين چنين بزرگترين ولي خدا را با فجيعترين وضع شهيد ميشود ريشهاش حكومت ري است. مسئله ديگر به اميرالمومنين گفتند به فلاني يك پست بده آرام ميگيرد. اين دلش آرام نيست و توطئه ميكند براي اين است كه بايكوت شده است. كنارش زدهاند اين را بياوريد در گود يك پستي به او بدهيد ديگر كار شكني نميكند. حضرت فرمود چون من فهميدهام فلاني رياست طلب است من به رياست طلب پست نميدهم. آقا زبانش را با اين ميبندي؟ فرمودند من باج به كسي نميدهم. نه باج به بزرگهاي ميدهم و نه زور به كوچكها ميگويم. هيچكدام.
5- حب رياست از گرگ خطرناكتر است
«مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِي غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِي دِينِ الْمُسْلِمِ مِنَ الرِّئَاسَةِ»(كافى، ج2، ص297) اگر گرگي را در گله رها كنند ياحب رياست در شخصي باشد ضرر گرگ در كله از ضرر حب رياست كمتر است حب رياست در اينجا تشبيه شده است به گرگ اگر گرگي را در گلهاي رها كنند چه ميشود؟ ميفرمايد حب رياست ازگرگ خطرش بيشتر است و خيال نكنيد شما هم كه نادان هستيد و پاي تلويزيون نشستهايد حب رياست نداريد. آخر بعضيها ميگويند ما كه رئيس نيستيم. نه استاندار هستيم و نه مدير كل هيچي نيستيم مهم نيست پست داري يا نه مهم اين است كه حب آن را داري يا خير. و گاهي انسان خيال ميكند حب رياست ندارد. وفقط در مسجد يك «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» ميگويد اما همينكه ميخواهد «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بگويد اگر ديد كس ديگر دارد ميگويد يك مرتبه مثل آدمي كه سرما خورده و ترشي ميخورد همه وجودش ميلرزد كه چراديگري قد قامت الصلوة گفت يك كسي رياستش با يك «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» است. ويكي رياستش با فرم لباسش است پز او فرم لباسش است. انسان دير از اين حرفها بيرون ميرود. چون خيلي مشكل است. داريم آخرين چيزي كه از دل انسان بيرون ميرود حب رياست است. يعني حب شهوت آدم كه پير ميشود ديگر پيرمرد ديگر شهوت ندارد. گرچه نميشود هم گفت چون گاهي دود از كنده بلند ميشود. ولي حالا روي حساب سن قاعدتاً آدمي كه پير شد ديگر شهوت ندارد پيرزن پيرمرد حب شهوت با سن در ميرود حب لباس آدم بهترين لباسها را كه پوشيد(مثلا ابريشم البته براي مرد حرام است) گرانترين لباسها را هم كه بپوشيد ديگر تمام ميشود بهترين غذا كباب برگ را بزند در عسل. با مغز پسته بخورد هرچي بخورد نميدانم چه ميشود؟ براي اينكه حد اعلاي پرخوري را بگوييم اين مثال را زديم. بهترين لباس و غذا بهترين خانه، خانه هزار متري هر چيزي سيرمي شود اما رياست سير نميشود آقا ميخواهي رئيس ايران بشوي عراق وفلسطين و صعودي و. . . هم باشي اصلا ميخواهي حاكم شرق باشي غرب هم باشد طوري نيست. حب رياست غير از معده است، معده يك كيلو غذا رفت داخلش ميگويد بس است لباس هم اگر شما سه قالي رويت بيندازي ميگويي بس خفه شدم. خانه را ميگويد بس است نميتوانم جارو كنم و. . . هرچيزي بس دارد، جز رياست، رياست مثل دين است. آدم باپول كيسه هايش پر ميشود اما با قرض كيسه هايش پر نميشود ميشود كه انسان ميليون بدهكار باشد. ميگويد دو ميليون بدهكارم، نسيه تمامي ندارد. اگر انسان تمام هستي را نيز نسيه بياورد باز هم گردهاش جاي نسيه كردن دارد. غير پول نقد است پول نقد انسان كيسه هم كه داشته باشد هركيسه هم بيست كيلو اسكناس بگيرد پول نقد كيسه هارا پر ميكند و ميل طرف تمام ميشود اما نسيه پايان ندارد. انسان ميتواند به اندازهي صد تا وزن خودش نسيه بگيرد نسيه گرفتن پايان ندارد. ميگويند آخرين چيزي كه از انسان دور ميشود، حب رياست است. رياست هرچيزي به يك صورتي است شما بايد دعا كنيد و ما بايد دعا كنيم براي خودمان كه اگر تلفن كردند الو آقاي قرائتي برنامههاي تلويزيون شما قطع شد از اين شب جمعه كس ديگر صحبت ميكند. آنوقت من ميفهمم كه دين دارم يا ندارم ما اكنون در سرازيري راه ميرويم. آدم صبح تا شب روزه باشد وچيزي نگويد طوري نيست مهم اين است كه غروب چه ميگويي؟ آخر چيزي كه از دل انسان بيرون ميرودحب رياست است و حب رياست سلطنت و وكيلي نيست. گاهي رياست به اينكه شما را رئيس يك انبار گندم ميكنند گاهي رياست به اينكه رئيس ديگ حليم ميشوي. آقا حليم را تو تقسيم كن. آنوقت بيا و ببين آنوقت يك ژستي سر ديگ حليم ميگيري كه انگار اين ديگ دنياست. حديث آيا رئيس شدن بد است يارئيس تراشي؟ بعضي خودشان رئيس ميشوند اما بعضي خود گدا هستند. رئيس درست ميكنند دور هم جمع ميشوند و رئيس تراشي ميكنند حديث داريم هم رئيس شدن خراب است و هم رئيس تراشي. حديث «إِيَّاكَ وَ الرِّئَاسَةَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ»(كافى، ج2، ص298) مواظب باش از رياست مواظب باش عقب كسي بله قربان نگويي كه رئيس درست كني هم آدم خودش رئيس شود بد است و هم آدم رئيس تراشي كند بد است بله اگر كسي را خدا بالا برد ما هم اورا قبول ميكنيم. پيامبر فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ»(كافى، ج2، ص289) اول دفعهاي كه خدا در زمين معصيت شد به شش چيز يعني شش عامل براي معصيت خدا در روز اول بوجود آمد. يكي از آنها حب رياست است.
6- رياست و خدمت از ديدگاه امام علي
امير المومنين به اشعث بن قيس ميفرمايد: «إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ»(نهج البلاغه، نامه 5) اين حكومت و پستي كه داري طعمه نيست لقمهي چربي نيست «وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ» اين امانت خدا است روي گردن تو پست نيست مسئوليت است. و خوشبختيم كه در جمهوري اسلامي ميتواند انسان بگويد 95 درصد كساني كه رئيس هستند دلشان مسئوليت نميخواهد براي اينكه پيپ رياست را هويدا كشيد و در رفت. نه در نرفته است گيراست. من كه گاهي با بعضي از رئيسها كار دارم در رابطه با نهضت سواد آموزي گاهي اوقات هر وقت به آنها تلفن ميزنم ميبينم يك ساعتهايي را در اداره هستند كه زمان شاه واقعاً محال بود سه ساعت چهار ساعت از شب رفته ايشان در وزارت خانه يا اتاق كارش باشد. اداره ساعت هشت باز ميشود ولي ميبيني جلسه شش ساعت شروع ميشود. دو ساعت قبل از ساعت اداري و تازه بسياري ازجلسات اداري را بيرون از ساعت اداري ميگذارند. و از امتيازات انقلاب اين است كه اين مردم جوانهايشان شهيد ميشوند مسئولين خوبي داريم البته گاهي هم ممكن است باز در يك جايي طفره بروند. يك كسي كاري را امروز ميتواند بكند ميگويد برو فردا بيا اين از زير كار در رفتنهاي ادارهها چقدر گناه دارد نميدانم آن كسي را كه يك كاري را امروز ميتواند انجام دهد و ميگويد برو فردا بيا اين ناراضي درست ميكند ناراضي كه درست ميكند تمام، 300 هزار شهيد را از خودش ناراحت ميكند خدا ورسول خدا از او راضي نيستند. شهداء از او راضي نيستند شخص مقدس حضرت مهدي(ع) از او راضي نيست. خوش انصاف كارش را انجام بده چرا طفره ميروي؟ و هنوز متاسفانه از زير كار در رفتن هست. و گاهي هم سر هم بندي هست. يعني ميگويد آقا بروبه آن اداره بگو او هم ميگويد برو به آن اداره بگو و. . . ما كوچك كه بوديم و از مدرسه و دبيرستان بيرون ميآمديم، بعضيها سر به سر ما ميگذاشتند يعني رسم بود هميشه اخلاق فاسد بود كه سالهها اينهايي را كه يا 12 ساله هستند سربه سرشان ميگذاشتند يك كلاه داشتم، آن را بر ميداشتند و ميگفتند بيا و بگير ميرفتم بگيرم ميداد به كس ديگر و. . . يعني همان فرهنگ شاهي كه افراد فاسد روي بچههاي مظلوم انجام ميدادند كه مسخره ميكردند همان عكس العمل ممكن است اكنون در بعضي از ادارهها باشد. كار فرد را راه بينداز پاشو و دنبال كار او برود. پيامبر ما وقتي ميخواهد با دست نيم گويد ايشان اشاره كند با نوك انگشت نميگويد ايشان. با همه دست ميگويد ايشان. يا رسول الله چرا اشاره با نوك انگشت نميكنيد ميفرمائيد اينگونه سبك است انسان بايد احترام مؤمن را نگه دارد. اگر شما امت آن پيامبر هستيد بلند شو از پشت ميز و كار او را راه بينداز. ولي ما آدمهاي فداكاري نيز داريم. الان بسياري از پزشكان كه به جبهه ميروند داوطلبانه ميروند. وچندين برابر ساعت طبيعي كار ميكنند پرستارهايمان نيز همينطور. در هر شغلي خوب و بد هست. خداوند ان شاءالله آبروي محمد و آل محمد آنهايي كه براي جمهوري اسلامي ناراضي درست ميكند هدايت كند و اتفاقاً آقايي كه ناراضي درست ميكند و ميگويد برو فردا بيا. حقوق بگير همين آقايي است كه مراجعه كرده است. اين بنده خدا اگر كشاورز است بايد بگويد لباسي كه پوشيدهاي از پنبهاي است كه من توليد كردهام. كفش تو از چرمي است كه من گاو آن را بزرگ ميكنم. اصلا وجود بنده كه پشت ميز نشستهام بخاطر اين آقايي است كه به من مراجعه كرده است. آنوقت ايشان ارباب من است و من شدهام ارباب او ايشان ارباب من است ولي اكنون آنقدر از زير كار در ميروم كه انگار من ارباب او شدهام. اميرالمومنين ميفرمايد: «إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ» جملهي خوبي است و خوب است در تمام اداره آن را بنويسند. (قال امير المومنين(ع) به مسئولين مملكتي گفت به اشعث بن قيس فرمود «عَمَلَكَ» اين عملي كه تو انجام ميدهي اين مقام و مسئوليت تو «لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ» ترجمهاش معلوم است عمل تو طعمه تو نيست پست تو لقمه نيست پست تو لقمهي چربي نيست لكن پست تو در گردن تو امانت است پست تو امانت است و لقمه نيست. قَالَ الصَّادِقُ(ع): «لَا مُرُوَّةَ لِكَذُوبٍ وَ لَا إِخَاءَ لِمُلُوكٍ»(بحارالأنوار، ج72، ص338) امام صادق عليه السلام فرمود. نميدانم برايتان گفتم يا خير نهج البلاغه سه بخش است. بخش اول نهج البلاغه خطبه هاست. وسط نهج البلاغه نامه هاست و آخر نهج البلاغه نصيحت حكمت است. خطبهها، نامهها، حكمت. درنامهها 77 نامه است. در نامه پنجم اين جمله آمده است. آدم دروغ گو مروت ندارد «وَ لَا إِخَاءَ لِمُلُوكٍ» شاه نيز برادري سرش نميشود. يعني رياست چيزي است كه حتي برادري را از بين ميبرد امام صادق(ع). حديث برايتان بخوانم. اگر با كسي رفيق شدي و رفيقت رئيس شد اگر يك دهم دوستي قبلي را با توحفظ كرد باز هم امام ميفرمايد «فَلَيْسَ لَكَ بِصَدِيقِ سَوْءٍ»(أمالى طوسى، ص279) يعني او رفيق بد نيست. يعني رفيق بدي نيست. اگريك دهم دوستي را حفظ كرد باز هم رفيق خوبي است يعني چه؟ يعني رياست، بقدري خطرناك است كه وقتي آدم باكسي رفيق بود و او رئيس شد صددرصد رفاقت را از بين ميبرد بطوري كه اگر يك دهم درصد مانده است باز هم معلوم ميشود كه رفيق خوبي است يعني تا نه دهم آن را امام صادق پيش بيني ميكند براي آدم خوب. رياست چيزي است كه نه دهم خوبيها را معذرت ميخواهم رياست و سياست چيزي است كه نه دهم خوبيها در آدمهاي خوب از بين ميرود. سعدي نيز جملهاي ميگويد جملهي خوبي است. نصيحت پادشاهان كردن كسي را شود (كسي حق دارد برود پيش شاه و او را نصيحت كند) كه نه بيم سردارد و نه اميد زر يعني تو كه پيش شاه ميروي كه نصيحت كني شاه به زلفش بر ميخورد به شاه كه نميشود گفت تقوا داشته باش. كسي كه ميخواهد شاه را نصيحت كند بايد بيم سر نداشته باشد و اميد زر نيز نداشته باشد يعني پيش بيني كند هم حقوقش را قطع كنند و هم سرش را قطع كنند. اگر ميخواهي بروي نزد شاه صحبت كني بايد مواظب باشي حقوق قيچي ميشود و سرت هم بريده ميشود. برو و نصيحت كن يعني رياست آنقدر نخوت ميآورد كه نسبت به نصيحت كنندگان و مصلحان جامعه اين برخورد شديد را دارند. يك روز خليفه آمد لاي قرآن را باز كرد و آيه آمد ما پدر ظالم را در ميآوريم! به ارتش خود گفت قرآن راتير باران كنيد. چون قرآن مرا تهديد ميكند يك روز خليفه و شاه مست بود و آمد در محراب، نماز صبح دو ركعت است چهار ركعت خواند. به او گفتند چهار ركعت خواندي نماز صبح دو ركعت است گفت باشد من امروزحالم خوب بود چهار ركعت خواندم. حال خواستيد بيشتر نيز ميخوانم. هيچ خبرداريد يك روز معاويه چهارشنبه هوس كرد نماز جمعه بخواند همه مردم جمع شدند روز چهارشنبه نماز جمعه خواندند و هيچكس از ترس جرات نكرد بگويد امروز چهارشنبه است. خدا رحمت كند مرحوم اميني را در الغدير اين قصه را مفصل از قول علماي سني آورده است. پيامبر(ص) فرمود: هر چيزي آفتي دارد، آفت دين ولات سوء است يعني رهبر بد آفت دين است. حضرت يوسف چند صحنه برايش پيش آمد. قصهي يوسف را شنيدهايد يكي از صحنهها اين بود كه او را در چاه انداختند. يكي از صحنهها اين بود كه از چاه بيرون آمد و بعد هم به خانه دربار او را بردند و زن شاه عاشق او شد. يكي از صحنهها اين بود كه زندانش كردند يكي از صحنهها اين بود كه خودش شد اختياردار مملكت. در هر دفعه حضرت يوسف دعايي ميكرد. وقتي رئيس شد دعايش اين بود (رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماً) (يوسف /101) خدايا مسلمان مرگم بده. يعني رياست چيزي است كه حضرت يوسف هم ميترسد بي دين بميرد. حضرت يوسف(ع) چند صحنه داشت يوسف در چاه، يوسف در زندان هر كدام يك صحنه يوسف دردربار يك صحنه يوسف خودش حاكم يك صحنه آنوقت كه در هر صحنه يوسف حرفهايي داشته است ودعاهايي داشته است در آنوقتي كه به اوج وقلهي قدرت رسيد ميگويد «تَوَفَّني مُسْلِماً» خدايا من مسلمان بميرم. سوال ميكنند مگر يوسف شك دارد از اينكه مسلمان بميرد يا كافر، امام ظاهراً در ذيل حديث ميفرمايد كه ميترسد از فتنهها. چه دارم ميگويم؟ افرادي كه ديرپاي تلويزيون نشستند بحث اين است كه رياست آدم را كج ميكند. بقدري رياست خطر دارد كه يوسف هم وقتي رئيس ميشود ميگويد خدايا مسلمان مرگم بده حرفمان تمام.
7- ماجراي بهلول و قدرت
يادي از بهلول بكنم. قصه ايست كوچك بگويم اينها كه ميگويم جوك نيست. قصه هم نيست. قرآن و حديث است و فقط فايدهاش هم اين است كه دعا كن و تا رئيس نشدي دعاكن چون آدم وقتي رئيس ميشود خودش هم نميتواند تا شما ايستادهاي بايد بنزين گيري كني. ديگر وقتي مسافر سوار كردي و گاز دادي نه ديگر آن جا جاي بنزين گيري نيست. نميشود در حال حركت آدم بنزين گيري كند. آدم بايد بنزين گيري خود را قبلا انجام دهد. و الا همه وقتي رئيس نيستيم ميگويد بله بايد آدم مراقب باشد. وقتي رئيس شد جور ديگر ميشود. هارون الرشيد خواست قاضي القضات تعيين كند. ميان قاضيها يك رئيس تعيين كند علماي را جمع كرد گفتند از همه بهتر و عالمتر بهلول است. بهلول رئيس شود. بهلول را خواست و به او گفت بايد رئيس شوي چون اعلم علما تو هستي. علما گفتند تو از همه عالمتر هستي و با سوادتري بايد رئيس قاضيها شوي. گفت من نميتوانم گفت پست رياست است گفت مسئوليت دارد و من نميتوانم و حالش را ندارم. از همه گذشته در ذهن بهلول اين بود كه هارون الرشيد طاغوت است و قاضي طاغوت كمك به طاغوت است. هر چه اصرار كرد طفره رفت. گفت: آقا من نميدانم راست ميگويم يا دروغ. اگر راست ميگويم خوب بايد گوش بدهي اگر هم دروغ ميگويم آخوندي كه دروغ ميگويد بدرد قضاوت نميخورد. بالاخره يا راست ميگويم يا دروغ، اگر راست ميگويم قبول كن واگر دروغ ميگويم بدرد نميخوردم. شاگردي رفوزه شده بود و ميخواست بگويد به چه مجوزي من را رفوزه كرديد، آمد پيش مدير گفت به چه مَجوزي مرا رفوزه كردي؟ ! گفت به همين مُجوز كه مَجوز ميخواني. حالا يا راست ميگويم يا دروغ اگر راست ميگويم كه بدرد نميخورم اگر هم دروغ ميگويم به همين دليل كه دروغ ميگويم بدر قضاوت نميخوردم. گفت پس بگذار امشب را فكر كنم. شب فكر كرد و آخرش به فكرش رسيد كه اگر آيت الله باشد گير ميافتد. بايد خودش را به ديوانگي بزند و الا ميگويند بايد قاضي بشوي. فردا صبح عمامه را جور ديگري پيچيد و لباسها را جورديگري پوشيد و يك چوب اندازهي دسته بيل برداشت و سر چوب را كرد لاي پايش و دم چوب نيز يك متري زير عبايش آمد بيرون و در خيابان شروع كرد به دويدن و ميگفت برو كنار اسبم لگد نزد. برو كنار اسبم لگد نزند. مردم ديدند آيت الله العظمي ديوانه شده است. آقا اي بدبخت، بيچاره. . . رفتند نزد هارون الرشيد. هارون الرشيد گفت نه ديوانه نشده اين بخاطر اينكه امضاي ناحق نكند. بخاطر اينكه كمك ما طاغوتيها نكند، ترجيح داده خودش را به ديوانگي بزند كه يك امضاي ناحق نكند. خدايا تو را به محمد و آل محمد و تو را به قداست ماه رمضان و تو را به قداست قرآن تو را به قداست شب قدر تو را به قداست خون رزمندگان تو را به قداست عبادتهاي اميرالمومنين و اوليائت به آبروي هركس كه پيش تو آبرو دارد خودت وقت رياست و مسئوليت و پول و وقت رو آمدن دنيا و وقت پشت كردن به دنيا خودت در حوادث به ما اماني بده كه ما را نگه دارد. و ديديم كه چگونه(چون سال روز سقوط بني صدر هم هست) كسي كه ميليون رأي و محبوبيت داشت، باسواد بود، چند زبان بلد بود. ولي به خاطر اينكه آدم نبود سقوط كرد. خدايا تو را به محمد وآل محمد خودت همه ما را حفظ كن. مسئولين مملكت ما را در پناه حضرت مهدي(ع) حفظ بفرما. رهبر عزيز انقلاب را به سلامت و رزمندگان ما را و توطئهها خنثي و توطئه گران نابود بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2254