responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2365

موضوع: معادشناسي(8)، خوش عاقبتي و بدعاقبتي

تاريخ پخش: 70/12/25

بسم الله الرحمن الرحيم

1- معاد شناسي

در خدمت نوجوانهاي عزيزي هستيم كه اهل قرائت قرآن و تعليم قرآن و تجويد قرآن و مسابقات قرآن، دست خودشان و مسئولين درد نكند. در خدمت برادران و خواهراني هستيم كه بنيانگذاران جمهوري اسلامي بوده‌اند. بچه‌هايشان چون شهيد شدند پدر و مادران دو شهيد، سه شهيد، يك شهيدند و من از ملاقات روي شما مفتخرم با ملاقات و از اينكه مقايسه مي‌كنيم. مي‌بينيم كه بچه‌هاي شما كم خوردند و هر چيز داشتند. دادند يك آبگوشتي در جبهه خوردند و جان دادند ولي بعد نگاه مي‌كنيم خود ما خيلي بيش از آبگوشت خورديم ولي كاري براي اسلام نكرديم.
به هر حال يك دعا مي‌كنم، چون ايام عزيزيست و شما هم پهلوي خدا آبرو داريد، يك آمين بگوييد، خدايا! دعا را بعد از سخنراني بايد بكنند حالا من قبل از سخنراني دعا مي‌كنم به آبروي همه آبرومندان درگاهت به آبروي رسول اكرم و همه ائمه معصومين(ع)و همه آبرومندان و همه شهدا قسم، به ما توفيق بده جوري عمل كنيم كه روز قيامت خانواده شهدا و شهدا كه دورمان جمع شدند شرمنده اينها نباشيم
بحث ما بحث خوش عاقبتي است. خوش عاقبتي يا بد عاقبتي.

2- دعاي سه عالم و عارف

يك قصه بگويم يكي از فضلاي تهران مي‌گفت: مشرف شدم مشهد امام رضا(ع) توي حرم ديدم سه تا از علماي درجه يك خراسان و مشهد در سه گوشه حرم مشغول دعا هستند با خودم فكر كردم يكي آن گوشه حرم دعا مي‌كند، يكي يك گوشه ديگر، يكي گوشه ديگر. گفتم: بروم يك سؤال از اينها بكنم. رفتم پهلوي يكي از آنها گفتم: آقا! شما آيت الله بزرگ مشهد هستيد اگر يك دعاي مستجاب داشته باشي چه دعايي مي‌كني؟ اگر خدا به شما بگويد يك دعات مستجاب از خدا چي مي‌خواهي؟ مي‌گفت: يك خرده فكر كرد و گفت: اگر يك دعاي مستجاب داشته باشم مي‌گويم خدايا عاقبت مرا به خير كن، پايان عمرم آبروريزي نباشد. گفتم: متشكرم. پاشدم رفتم آن گوشه حرم پهلوي آن آيت الله ديگر او هم از اولاد و از اولياء و از اوتاد و خيلي غير از اينكه عالم بود مهم هم بود. يعني از علماي وارسته بود. گفتم: آقا! اگر شما يك دعاي مستجاب داشته باشي چه مي‌گويي؟ مي‌گفت: مي‌گويم عاقبتم را به خير كن. گفتم: عجب! پاشدم رفتم پهلوي آيت الله سوم يك گوشه ديگر حرم. گفتم: آقا! اگر شما يكي از دعاهايت قبول بشود چه دعايي مي‌كني؟ گفت: مي‌گويم خدايا! عاقبتم را به خير كن. مي‌گفت: گيج شدم. اصلاً خوشم آمد كه چطور اين سه آيت الله در يك زمان توي حرمند، لابد شبها، شبهاي مقدسي بوده يا روز، روز مقدسي بوده و چطور شد من به اين فكر افتادم كه بروم اين سؤال بكنم و چطور شد كه تصادفاً اين سه تا سؤال جوابش يكي شد. اين معلوم مي‌شود عاقبت مسأله مهمي است.
خيلي هم آيه توي قرآن راجع به عاقبت داريم آن وقت يك خاطرات بسيار جالبي داريم كه من نمي‌دانم امروز مي‌توانم توي اين ده بيست دقيقه بگويم يا نه ولي سريع حرف مي‌زنم يعني بحث امروز من را اگر خواسته باشي بپزيش پنج تا سخنراني حسابي مي‌شود. منتها من اين 5 تا سخنراني را مثل ماستهايي كه مي‌ريزند توي كيسه آبش برود، بسته بندي مي‌كنم. ولي حرف خيلي فشرده و سريع مي‌گويم

3- انواع آدم‌ها و مرگ آنها

مردم چهار دسته هستند: 1) بعضي‌ها زندگيشان حياتشان خوب مرگشان هم خوب 2) بعضي حياتشان بد مرگشان هم بد 3) بعضي حياتشان و زندگيشان خوب مرگشان بد 4) بعضي‌ها حياتشان بد مرگشان خوب.
ما چهار رقم آدم داريم در دعاها داريم «اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا.» (صحيفه سجاديه/دعاى20) ملت يعني دين خدايا مي‌خواهم بر ملت تو طبق ايين تو هم بميرم هم زنده باشم يعني مي‌خواهم هم حياتم خوب باشد هم زندگيم خوب باشد هم مرگم. بعضي‌ها با نكبت زندگي مي‌كنند با ظلم و تجاوز حق و ناحق و فحش و غيبت و كمك به طاغوت، زندگي نحسي دارند، بسيار بد هم مي‌ميرند. بعضي‌ها خوب زندگي مي‌كنند. بخور بخور بچاپ بچاپ اما با آبروريزي مي‌ميرند. بعضي‌ها زندگيشان خيلي در فقر و فلاكت خيلي زندگيشان روي شمعك اما خوش عاقبتند.
«وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا» در دعاها داريم (وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا) (مريم /15) وقتي خداوند از پيغمبرش مي‌خواسته تعريف كند مي‌گويد «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ» درود و سلام بر او سلام بر پيغمبر كي «يَوْمَ وُلِدَ» روزي كه متولد شد «وَ يَوْمَ يَمُوتُ» روزي هم كه دارد از دنيا مي‌رود. سلام خدا بر او روز تولد و روز مرگ. از اين پيداست «يَوْمَ يَمُوتُ» اين مال خوش عاقبتي است كه خداوند روز مرگش به او سلام مي‌كند.
حضرت يوسف(ع) سه صحنه برايش پيش آمد. يكبار در چاهش انداختند. چه كسي؟ برادرانش. يكبار شاه وقت در زندان انداختش، يك وقت هم رئيس شد. حكومت را به دست گرفت. توي چاه افتاد يك دعا كرد. توي زندان هم افتاد يك دعا كرد ولي وقتي حكومت را در دست گرفت گفت: خدايا (تَوَفَّني‌ مُسْلِماً) (يوسف /101) خدايا! حالا كه حكومت را به دست گرفتم خدايا «تَوَفَّني‌ مُسْلِماً» فوت مرا وقتي قرار بده كه وقتي فوت كنم مسلمان باشم يعني دلم مي‌خواهد وقتي مي‌خواهم بميرم در حال ايمان بميرم، بي دين نباشم.
در قرآن داريم خدايا (وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ) (آل‌عمران /193) من مي‌خواهم با افراد خوب باشم وفات مرا جزو خوبها قرار بده. همين كه رسول اكرم(ص) به اميرالمومنين(ع) فرمود: يا علي! در ماه رمضان شهيد مي‌شوي. گفت: شهيد بشوم طوري نيست فقط به من بگو دينم سالم مي‌ماند؟ يعني خوش عاقبتم «أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي» (بحارالانوار/ج‌34/ص‌338) آيا آن وقتي كه من شهيد بشوم دينم سالم است؟
قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‌ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (فصلت /30) كساني كه گفتند خداي ما پروردگار ما خداست «ثُمَّ اسْتَقامُوا» آنهايي كه گفتند خدا و پايش ايستادند يعني خوش عاقبت بودند نگفتند: خدا و در بروند. آخر افرادي مي‌گويند خدا بعد سر يك شانه تخم مرغ. فحش مي‌كشند به جان هر چي مسلمان است. اول مي‌گويند خدا ولي بعد پوك در مي‌آيند. كساني كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» آنهايي كه گفتند خدا و استقامت كردند «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» وقت مرگ فرشته‌ها بر آنها نازل مي‌شود و بشارت مي‌دهد به آنها كه خوش عاقبت هستي.
روايت داريم قَالَ الْبَاقِرُ(ع): «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ» (كافي/ج‌2/ص‌82) بهترين كارها اين است كه دوام داشته باشد دو دفعه اذان مي‌گويد بعد ديگر اذان نمي‌گويد. دو هفته مي‌رود مسجد بعد ديگر نمي‌رود. ماه رمضان مي‌رود مسجد بعد از ماه رمضان در مسجد را مي‌بندد. «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ» برادرهايي كه در مسجد باز شده ماه رمضان رفتيد با هم قرارداد بگذاريد يك طومار بياوريد در مسجد امضا كنيد نمي‌خواهم بگويم هر روز برويد مسجد. براي اينكه خب يك روز آدم خوابش مي‌گيرد يك روز ممكن است طرف مسافر باشد يك روز ممكن است از خواب بيدار شود لازم باشد برود حمام نتواند بيايد مسجد ولي بالاخره قول بدهند مسجديها ماهي 5 روز بيايند مسجد 25 شب مرخصي. اگر يك طومار بنويسند هر مسلماني كه توي اين منطقه زندگي مي‌كند ماهي 5 روز صبحها بيايد مسجد. خب در مسجد بسته نيست اين درست نيست ماه رمضان در مسجد باز باشد 11 ماه بسته. آخر خدا كه خداي ماه رمضان نيست. شما هم كه نيازت مال ماه رمضان نيست. هم تو هميشه نياز داري و هم خدا هميشه خداست پيغمبر(ص) فرمود: «مِلَاكَ الْعَمَلِ خَوَاتِيمُهُ» (تفسيرالقمي/ج‌1/ص‌290) يك چيزي در ايران مي‌گويند: مي‌گويند جوجه‌ها را بايد آخر پاييز شمرد اين حديث. يعني آخر كار را ببينيد هي خوشي نكنيد كه آقا نمره بيست آوردم صبر كن امتحانهاي آخر سال ببينيم چه مي‌كني؟ اگر فيلمها گولت نزد!
من در اينجا يك تقاضايي هم از برادران پخش بكنم گرچه توجه دارند ولي هيچ مانعي ندارد كه توجه دارند توجه‌شان بيشتر بشود ايامي كه بچه مدرسه‌اي‌ها امتحان دارند فيلم شيرين نگذاريد چون بچه يك نگاه به درسش مي‌كند يك خرده فيلم مي‌بيند يك خرده درس مي‌خواند و بالاخره اين فيلم شيرين باعث مي‌شود كه مثلاً فردا 700 هزار تا پسر رفوزه مي‌شود، تجديد مي‌شود. يك ميليون رفوزه و تجديد به خاطر اينكه فيلم خوبي در وقت بدي پخش شد. فيلمهاي شيرين را وقت امتحان بچه‌ها نبايد پخش كرد. بايد ببينيم امتحانها چي مي‌شود.

4- حفظ عمل از اصل عمل مهمتر است

قَالَ الصَّادِقُ(ع): «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ» (كافي/ج‌2/ص‌16) كار، مهم نيست حفظ كار مهم است. قالي را آدم چند ماه مي‌بافد اما نگهداري قالي مهم است. ازدواج آسان زن داري مهم. زايمان مشكلش چند روز، بچه داري چند سال. هميشه حفظ چيزي از خود چيز مشكلتر است. آدم زود چپه مي‌شود.
شما صبح كه نماز مي‌خواني از صبح تا ظهر ممكن است همين نصف روز چپه بشوي و لذا ظهر مي‌گويند(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) گفتي دو مرتبه از نماز ظهر تا عصر ممكنه چپه بشوي مثل راننده راننده، هر لحظه ممكن است تصادف كند يا هر لحظه ممكنه پنجر بشود يا هر لحظه ممكنه شوفر خوابش بگيرد و لذا هي مي‌گويد «اهْدِنَا الصِّراطَ…» روزي ده مرتبه ما توي نماز هي بايد بگوييم «اهْدِنَا الصِّراطَ» از اين كه هي مي‌گوييم خدايا براه حق هدايتمان كن پيداست آدم زود راه را گم مي‌كند ديديد جاده‌ها را، بعضي جاده‌ها كه خطرناك است، سي متر مي‌روي مي‌گويد جاده خطرناك است، خطر! دويست متر خطر! 100 متر خطر! 50 متر خطر! از اول همينطور مي‌گويد 1000 متر خطر! 800 متر خطر! اين كه مي‌گويد خطر! خطر! پيداست خطرش جدي است. جايي كه خطرش جدي است جاده‌ها كه خطرش جدي است، تابلويش زياد مي‌شود. ما كه زياد بايد بگوييم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» ظهر «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» عصر «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» مغرب «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» عشاء «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» اين پيداست آدم زود كج مي‌شود. يك مقاله، يك فيلم، يك كلمه آدم را ممكن است منحرف كند.
آياتي داريم راجع به بد عاقبتي. چطور آدم بدعاقبت مي‌شود؟ قرآن مي‌گويد (ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‌ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ) (روم /10) كساني كه گناه بكنند عاقبت اين گناه اين است كه بي دين مي‌شود يعني گناه مي‌كند يك گناه ديگر يك گناه ديگر يك گناه ديگر، عوضي مي‌شود.
تروريستي را آوردند توي دادگاه. قاضي به او گفت: چند نفر را ترور كردي؟ گفت: هيجده نفر را. گفت: چيزيت نشد. گفت: اول چيزيم شد تا زدم افتاد، يك تكان خوردم اما بعد ديگر آسان شد يعني آني كه مهم است. آدم با سيگار اول سرفه مي‌كند با سيگار اول اوه اوه مي‌كند. ديگر دو سه تا كه كشيدي ديگر اوه اوه نمي‌كني. خطر اول است. و لذا در دعاي كميل مي‌گويي «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَم» (مصباح‌المتهجد/ص‌844) خدايا! بيامرز گناهي را كه پرده پاره مي‌شود پرده كه پاره شد سيگار اول را كه كشيديم ديگر بعدش آدم برايش آسان مي‌شود. مهمترين گناه، گناه اول است. آن وقت راه باز مي‌شود براي گناه بعدي.
آياتي داريم (حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ) (بقره /217) خيلي آيه داريم «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» يعني كار خوب خيلي كرده اما مثل استخري كه سوراخ دارد يا استخري كه پر مي‌شود اما بعد زير آبش را مي‌زنند، يك گناه مي‌كند همه عبادات ماه رمضان كشيده مي‌شود، يك ماه رمضان روزه گرفت پايان ماه رمضان يك چيزي گفت حبط مي‌شود. خيلي هيزم جمع مي‌كند بعد يك كبريت مي‌زند. خيلي مراعات بهداشت مي‌كند بعد يك قاشق سم مي‌خورد. خيلي خدمت به استادش مي‌كند بعد مي‌آيد سر بچه‌ي استادش را مي‌برد. يك قاشق سم همه زمانهايي كه مواظب بهداشت بودي را از بين مي‌برد. خلاص! گاهي افرادي هستند با يك قاشق سم با يك جرقه يعني خودشان «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» استخر را سوراخ مي‌كنند قرآن مي‌فرمايد (اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا) (نساء /137) افرادي ايمان دارند ولي بعد بد عاقبت مي‌شوند كافر مي‌شوند، اعمالشان حبط مي‌شود.
در اصول كافي بابي داريم «بَابُ الْمُعَارِينَ» (كافي/ج‌2/ص‌417) يعني در اين باب افراد معار مطرح شدند. معار يعني چه؟ معار از عاريه است. عاريه و معار عاريه يعني قرضي. مي‌گويند ظرف را عاريه بده. افرادي هستند 70 سال ايمانشان عاريه‌اي است. از خودشان نيست لحظه مرگ ايمانشان گرفته مي‌شود، دست خالي مي‌روند. حالا علامتي كه چه كسي معار هست؟ چه كسي دينش حقيقي و چه كسي دينش عاريه‌اي؟ اگر گفتار با كردار يك جور بود (أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ) (حجرات /15) اينها صادقند اما اگر چيزي مي‌گويد و در قلبش چيز ديگري مي‌گذرد. مثلاً مي‌گويد كه دنيا ارزش ندارد يعني بنداز، من بردارم. مي‌گويند دنيا ارزش ندارد اما خيلي پهلويش ارزش دارد. يك چايي كمرنگش بدهي قهر مي‌كند. كسي كه گفته‌اش با قلبش فرق مي‌كند، معار است.
(وَ لا تَكُونُوا كَالَّتي‌ نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً) (نحل /92) قرآن مي‌گويد مثل آن زني نباشيد كه پنبه‌ها را نخ كرد بعد دو مرتبه نخ‌ها را تابش را واتابيد. بعضي افراد خودشان را مريض مي‌كنند اول مي‌گويد: هوا گرم است، كاهو مي‌خورد بعد مي‌گويد ضعفم گرفت خرما مي‌خورد بعد مي‌گويد گرمم شد. ماست مي‌خورد بعد مي‌گويد سردم شد مربا مي‌خورد. باز مي‌گويد گرمم شد آبليمو مي‌خورد باز… همه‌اش هي سردش مي‌شود و گرمش مي‌شود. بابا! هيچي نخور. هيچ طوريت نمي‌شود افرادي هستند هي گناه هي ثواب هي گناه، خودشان تار و پود كارشان را خراب مي‌كنند پيغمبر(ص) فرمود: «لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ وَ لَا يَتَيَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَهُ» (تأويل‌الآيات‌الظاهرة/ص‌524) مومن هميشه بايد از بد عاقبتيش بترسد مؤمن هميشه بايد بترسد يعني هيچ وقت مطمئن نباشد. حتي انساني كه عالم و آيت الله است بايد بترسد. پدر شهيد، خانواده شهيد بايد بترسند. مؤمن، متقي، آيت الله. چون ممكن است آدم بچه‌اش را داده باشد، پهلوي خدا آبرو داشته باشد اما بعد يك كاري بكند، يك كاري بكند آن قدر خداي نكرده گرفتار بشود كه آن ثوابها از بين برود. هيچكس نمي‌تواند به خودش مطمئن بشود. هشدار براي همه چون حضرت امير(ع) فرمود: «كل مخلوق يجري إلى ما لا يدري» (غررالحكم/ص‌130) همه‌ي ما داريم به سوي يك جايي مي‌رويم كه نمي‌دانيم. يعني عاقبت معلوم نيست چيست. ساحرها ساعت 8 آمدند آبروي موسي(ع) را با سحر و جادو بريزند، 30: 8 ايمان آوردند گفتند (قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‌) (طه /70) ايمان آورديم. فرعون گفت: شما را من دعوت كردم كه با سحر و جادو ضد موسي(ع) بشويد. گفتند: بله ما آمديم كه ضد موسي(ع) بشويم اما معجزه موسي(ع) را كه ديديم، فهميديم نمي‌شود ضد موسي(ع) شد، راست مي‌گويد. يعني ساعت 8 ضد موسي بودند 30: 8 اول طرفدار موسي(ع) شدند. اين طوري است عاقبت. آدم نمي‌داند عاقبتش چه مي‌شود؟
افطاري مي‌دهد بعد به شوهرش مي‌گويد كه من، به تو افطاري دادي اين همه زحمت كشيدم. هيچي منت مي‌گذارد خانم به شوهرش مي‌گويد كه من بودم كه براي مهمانهاي تو افطاري پختم. منت مي‌گذارد. مرد يك پولي مي‌دهد، خانمش را مي‌برد مكه، عمره. سوريه، مشهد. حضرت معصومه(س) زيارتي، تفريحي، پاركي، يك جايي مي‌برد، بعد مي‌گويد: ديروز 500 تومان خرجت كردم. مرد منت مي‌گذارد، كارش را خراب مي‌كند. زن منت مي‌گذارد، كارش را خراب مي‌كند. قرآن مي‌فرمايد: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌) (بقره /264)
من يكي دو تا نمونه براي شما از بد عاقبتيها بگويم، كه چه جوري شد بدعاقبت شدند.

5- نمونه‌اي از بد عاقبتي

نمونه‌هاي سوء عاقبت: نمونه‌هاي زيادي دارد. چند تا نمونه‌اش را بگويم. يكي از آن نمونه‌ها ثعلبه بود. اين كلمه را ياد بگيريم. ثعلبه در جنگ بدر يار اسلام بود اول توي جبهه شركت مي‌كرد. به پيغمبر(ص) گفت: دعا كن وضعم خوب بشود. حضرت يك خرده طفره رفت. گفت: همينطور كه هستي بهتر است، خيلي صلاحت نيست پولدار بشوي. ديگر مسجد نمي‌آيي. گفت: نه، قول مي‌دهم مسجد بيايم. بالاخره پيغمبر (ص) دعا كرد و كم كم وضعش خوب شد گاو و گوسفند و بزغاله و ميش و قوچ… ديد مدينه جاش نيست رفت مزرعه‌هاي اطراف ديگه كم كم مسجد نيامد جمعه‌ها مي‌آمد ديگر نماز جمع هم نمي‌رفت فقط از مردم مي‌پرسيد پيغمبر (ص) حالش چطور است؟ مي‌گفتند: الحمدلله. مي‌گفت: سلامش برسانيد. قانون زكات كه آمد حضرت فرستاد كه زكات بگيرند. گفت: برويد پهلوي ثعلبه، بگوييد وضعت خوب شده ماليات بده. گفت: اِه! ماليات براي چي؟ آقاجان! خب دولت خرج دارد. جنگ خرج دارد. گفت: ما نمي‌دهيم. آيه نازل شد. آيه‌اش اين است (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ) (توبه /75) بعضي از مردم با خدا قول مي‌دهند شركت با اباالفضل، يا ابوالفضل وضعم خوب بشود تومني يك قرانش مال تو «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» قول مي‌دهند كه اگر خدا از فضلشون به آنها داد «لَنَصَّدَّقَنَّ» بعضي از مردم قول مي‌دهند كه خدايا! به ما پول بده. يك ماشين به ما بده. هر كسي كنار خيابان توي برف و بچه بغل بود، سوارش مي‌كنم (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ) (توبه /76) همين كه ماشين دارد گاز مي‌دهد، همين كه خدا به او داد بخل كرد، نداد و بالاخره آمدند. گفتند: خبر داري پيغمبر فرستاده زكات بگيرد به او ندادي آيه برايت نازل شد« كه بعضي مردم نامردند قولشان قول نيست» ناراحت شد، آمد زكات بدهد، پيغمبر (ص) ديگر قبول نكرد و بالاخره كارش به جايي رسيد كه منافقين وقتي مي‌خواستند مسجد ضرار بسازند، بودجه مسجد ضرار را جناب ثعلبه داد. او كه بود، در بدر شمشيرزن بود، يار پيغمبر (ص) بود. چي شد؟ بودجه مسجد ضرار را داد. مسجد ضرار، مسجدي است كه منافقين ساختند، عليه مسجد پيغمبر(ص). مسجدي ساختند كه منافقين در آن جمع شوند. گفت: پول مسجد منافقين را من مي‌دهم. زكات به مومنين نداد. زكات به رسول الله (ص) نداد اما پول مسجد ضرار را داد.
در جامعه ما آدمهايي هستند ماه رمضان مي‌آيد شهدا را ديدند تشييع جنازه شهدا را ديدند پدران و مادران يك شهيد دو شهيد سه شهيد را ديدند آواره‌ها را ديدند مشكلات را ديدند آزادگان و اسرا را ديدند و… پول ندادند آن وقت براي عروسي دامادش و دخترش و دامادي پسرش چنان راحت 100 هزار تومان خرج مي‌كند. آن زماني كه گفتند: خرجي يك بسيجي در سه ماه 20 هزار تومان مي‌شود. يك 20 هزار تومان براي يك بسيجي خرج نكرد. حالا 100 هزار تومان مي‌دهد براي چي؟ براي يك چيز الكي. جزاي كسي كه پول به رسول الله (ص) ندهد اين است كه پول بدهد براي مسجد منافقين. البته نمي‌خواهم بگويم پول خرج كردن براي پسر و دختر مثل مسجد منافقين است. آن هم خوب است، پسر و دختر هر كه دارد آن مقداري كه حلال است، خرجش كند و توي جامعه تنش به وجود نمي‌آورد.
اين هم ثعلبه بدعاقبت. در اين چند دقيقه حرفهايمان را جمع كنيم. بحثمان درباره خوش عاقبتي بود و بدعاقبتي بود. جلسه بعد هم هست چون خيلي خاطراتي دارم از يك آدمهايي كه استاندار بودند، چپه شدند. فرماندار بودند، قاضي بودند، عالم بودند، رزمنده بودند، انقلابي بودند، چه خوب‌هايي، بد شدند و چه بدهايي، خوب شدند. خاطراتي دارم كه جلسه بعد مي‌گويم. اين جلسه نتوانستم بگويم. حالا نمي‌دانم چه زماني بحث را گوش مي‌دهيد؟ ولي بالاخره ماه رمضان است و قبل از افطار يك دعا كنيد. دعايتان اين باشد:
خدايا! تو را به مقام محمد و آل محمد(ص) خودت همه ما را، دختر و پسر ما را، امت ما را، رهبر ما را، مسئولين ما را، خدايا! دين ما را، مرز و بوم ما را، فكر ما را، عقائد ما را، ناموس ما را، حفظ بفرما.
از هر رقم انحراف و بدعاقبتي و رسوايي ما را حفظ بفرما.
ما را از كساني قرار بده كه هم حياتمام حيات طيبه باشد هم مردنمان مردن با حسن عاقبت.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2365
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست