نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2380
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بینندگان عزیز بحث را در آستانه تولد امام محمد باقر (علیه السلام) میشنوند و موضوع بحث ما هم مسئله کار و شغل است، ایجاد شغل و انتخاب کار – ایجاد اشتغال و انتخاب شغل و رشته تحصیلی – الان مشکل مهمی که خیلی از کشورها دارند و از جمله کشور ما هم دارد بیکاری است که هم مقام معظم رهبری، هم دولتمردان هم… اصلاً ناله مردم همینه و یکی… حالا ایجاد شغل یک فرهنگی هم میخواهد که چه شغلی، من میخواهم کارهای فرهنگیاش را بکنم کارهای اقتصادیاش را که انشاء الله خدا کمک کند هم مردم، هم سرمایهدارها، هم دولت، هم خود جوانها همت کنند ولی من به عنوان یک طلبه، یک برادر طلبه شاخه فرهنگیاش را میخواهم حل کنم.
برکات کار و تلاش در زندگی
ایجاد شغل برکاتی دارد وسیله سلامتی فرد، سلامتی جامعه، حفظ آبرو، ازدواج، امید، کاهش مفاسد، کاهش اعتیاد، اینها گوشهای از برکات شغل است، افرادی که کار میکنند سالمتر هستند. زنهای روستایی و زنهای شهری که بسیاری از کارهایشان را با دست میکردند بدنشان یعنی عمومشان نه حالا دانه به دانه حساب نکنیم معمولاً مردها و زنهای روستایی سالمتر از شهریها هستند چون کار بیشتری میکنند، کار سبب سلامتی است، سلامتی جامعه، جامعهای که آد… آدمهایش کار داشته باشند آن جامعه سالمتر است چون آدم بیکار برای همدیگر نقشه میکشد، توطئه میکند، عمرش چراگاه شیطان است.ام سلمه توی خانه کار میکرد. زن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) گفتند تو زن پیغمبری چرا کار میکنی؟ این بانوی عزیز فرمود اگر زن بیکار باشد شیطان میدان فتنه برایش باز است مثل خلوت کردن یک دختر و پسر نامحرم یا زن و مرد اجنبی توی خانه این شیطان راه نفوذش باز میشود. بنابراین اگر خواسته باشیم جامعه برای همدیگر افرادش برنامههای بد نکشند و به هم خوشبین باشند کینهها… وقتی من کار دارم پول دارم شما هم کار داری، پول داری، دلیلی ندارد من نسبت به شما حسادت بورزم، آنچه شما دارید با یک خورده کم و زیاد من هم دارم بنابراین وقتی مردم کار داشتند شغل دارند جامعه فاس… سالم است. خیلیها ازدواج نمیکنند بخاطر اینکه کار ندارند یعنی ببینید اگر یک سرمایهدار دو تا جوان را برایشان ایجاد کار بکند خیلی هم سرمایهدار، داریم همینطور میبیند اِه زمین گران شده، بدون اینکه هیچ کاری بکند. بسیار هستند سرمایهدارهای عادّی که میتوانند ایجاد شغل کنند.
ایجاد شغل، زنده کردن یک انسان است
خلاصه ایجاد شغل شاید بشود گفت چون آیه قرآن داریم: «من احیی نفساً فکانما احیی الناس جمیعا» (صحیح و من «احیاها فکانما احیی الناس جمیعا») آیه قرآن است، یعنی هر کس یک نفر را زنده کند انگار همه مردم کره زمین را زنده کرده، کار دادن به یک جوان زنده کردن یک جوان است، زنده کردن یک جوان قرآن میفرماید مساویست با زنده کردن همه مردم کره زمین آیهاش را یکبار دیگر بخوانم: «من احیی» احیاء کند یعنی زنده کند «نفساً» یعنی یک نفر را «فکانَّما احیی الناس جمیعاً» انگار همه مردم را… حیف نیست انسان میتواند یک جوان را زنده کند، پولش راکد باشد، دنبال ربا برود این مال ایجاد شغل و اگر دولت بتواند این کار را بکند چه خوشبین به نظام، چه خوشبین به اسلام، چه خوشبین به دین، خوب منتهی در اینجا هم این جمله را بگویم با کمال تأسف هر کس میخواهد یک شغلی درست کند اینقدر قوانین – چه میگویند؟ – پاگیر، اینقدر قوانین هست که زجرکشش میکنند یعنی فرض کنید یک کسی پولی دارد میخواهد یک جایی کار بکند اینقدر مقررات هست که این طرف میگوید بابا مگر خلم؟! پولت را بده ربا خودت را درگیر میکنی با هزار و یک مشکل. اگر ما بدانیم کار چقدر ثواب دارد مشکلاتش را تحمل میکنیم همینطور که زنها میدانند اولادداری چقدر خوبه مشکل درد زایمانش را تحمل میکنند. از طرفی هم دولت هم میتواند خیلی از این پیچها را باز کند، خیلی از این پیچها را میتواند باز کند.
آموزش شنا در کنار تیراندازی
ما یک وقت یک نامه نوشتیم به مقامات بالا که چرا سربازهای ما توی پادگان شنا یاد نمیگیرند؟ آموزش تیراندازی اجباری است ولی آموزش شنا اجباری نیست چرا؟ و حال اینکه شما دکمه کامپیوتر را بزن تمام حدیثهایی که میگوید به جوانها تیراندازی یاد گیرید، کنار تیراندازی مسئله شنا را هم گفته. اصلاً حدیثی من تا حالا ندیدم که بگوید: «علّموا اولادکم الرّمایه» بچههایتان را تیراندازی یاد بگیرید تمام روایتها میگوید: «علّموا اولادکم الرّمایه و السّباحة» یعنی هم تیراندازی، هم شنا… آن وقت کشوری که بالای آن آب است شمالش، پائیناش هم آب است، جنوب، کشوری که این ور و آن ورش آب است (این طرف و آن طرفمان آب است) آن وقت جوان میافتد توی آب مثل آجر میرود پائین و شنا بلد نیست. ما به همان دلیلی که دشمن هوایی داریم، دشمن خاکی داریم، دشمن آبی هم ممکن است داشته باشیم، بنابراین آموزش شنا این هم جزو آموزشها باشد. این رفت گردش کار، گردش کار که شد یک مرتبه سردارها و تیمسارهای سپاه و ارتش ما را دعوت کردند آن نفرات دانه… آن قلّهها، بالاترین مقامات گفتند خوب شما هدفت چیست؟ گفتم هیچی هدفم اینکه…. ش… هدف نمیخواهد شنا یاد… منظور؟ بودجه گفتند آقا ما برآورد کردیم چند میلیارد پول میشود گفتم چه جوری برآورد کردید؟ گفت حساب کردیم هر دو هزار تا سرباز یک استخر میخواهد عرضش، طولش، آبش، تصفیهاش، سقفش، چی، چی، چی. گفتم نه آقا هیچی. گفت چه جوری؟ گفتم وقتی دفترچه سربازی میدهید اعلام کنید که هر سربازی شنا بلد است یک ماه زودتر مرخص میشود یا دو ماه زودتر این سرباز آن وقتی که الّافه، خودش میرود با پول خودش شنا یاد میگیرد، همه بچه شنا بلد است هم بودجهای بر دولت… گفتندها! راست میگویی خندیدند، پا شدند (بلند شدند) رفتند. (ولی گاهی وقتها میشود یک طرحی را مفت، مفت، مفت آنکه مهم است یک جوهر است. اگر از من سؤال کنند آقای قرائتی بهترین مدیر در جمهوری اسلامی کیست؟ من کسی میگویم که به ذهن احدی نمیآید، به ذهن احدی نمیآید که بهترین م… مد… مدیر توی کشور او باشد حالا یک کلمه یک کلمه مینویسم ببینید میفهمید؟ معلوم نشد کیه؟ ابوترابی بهترین مدیر در جمهوری اسلامی است چطور؟ چون یک دانه خودکار، پیچ گوشتی، یک ورق کاغذ، و یک چراغ قوه نداشت. 80 هزار اسیر کتک خورده را 10 سال رهبری کرد، ضعیفترین مدیر کیه؟ آن را دیگر غیبت میشود بگویم دور تا دورش کامپیوتر است، دور تا دورش هم دزدند توی گ… توی میدان بار یک گونی سیبزمینی گم نمیشود، اما توی بعضی مؤسسات دور تا دور کامپیوتر است، آخرش هم کشتی آهن توی دریا با آهنهایش گم میشود. مسئله امکانات حرف اول را نمیزند، خود آدم حرف اول را میزند، یک آدم پیدا کنید، یک آدم، آدم، آدم هر کجا باشد خیلی کار میکند. آدمهایی هستند ش… خیلی سرمایه ندارند ولی برای افراد زیادی شغل ایجاد کردند اف…راد…) افرادی هستند سر تا پا پولند اما هیچ خاصیتی ندارند مثل یک گاوصندوق منتهی این گاوصندوق گوشتیه یعنی هیچ تولیدی، سوزی، شوری. به هر حال من یک خورده راجع به انتخاب شغل صحبت کنم. 20 امتیاز من یادداشت کردم برای انتخاب شغل که این، چه شغلی ایجاد کنیم البته حالا نگوئید آقای قرائتی اصلاً شغلش این نیست خیلی خوب حالا آن کسی که میخواهد شغل ایجاد کند ملاکهای خوبی شغل را برایتان بگویم. آخر خیلی فرق میکندها! همین جایی که ما الان هستیم که مال سپاه است اردوگاه است و نمیدانم مال سپاه پاسدار است. همین جا با اینکه چند هکتار است سبزیاش را میروند میخرند هم زمین دارند، هم آب دارند، هم زمین دارند، هم دستشان خالی است. سبزی میخرند چرا؟ برای اینکه رفتند چمنکاری مصرف آب زیاد ولی باز پول هم دادند ما باید فکر کنیم چی بکاریم؟ فکر کنیم چه لباسی بدوزیم؟ فکر کنیم و فکر کنیم و فکر کنیم و 24 سال است توی تلویزیونیم به ما میگویند این تخته سیاه را عوض نمیکنی؟ میگویم بسمه تعالی نه. میگویند آقا وسایل مدرن آمده، میگویم میخواهم ثابت کنم که میشود 30 سال نه میشود 50 سال با یک تخته سیاه کار کرد، میشود با یک خودکار دو تا کتاب مفید نوشت).
قصد قربت و جلب رضای خدا، محور انتخاب شغل
بهترین شغلها، بهترین شغلها یکی اینکه قصد قربت بکنیم، قصد قربت یعنی واقعاً این کار را خدا راضی است این کار قرب به خداست. من دیشب یک نکتهای را یاد گرفتم برایتان بگویم این را دیشب یاد گرفتم. دیشب ساعت یک بعد از نصف شب… یعنی نو نو است، هنوز جایی نگفتم اللّه اکبر از این قرآن هر چی نگاه به قرآن کنی، حرف نو گیرت میآید (بدست میآوری) خسارتند آنهایی که سر و کارشان با کتابهای دیگر است و با تفسیر نیست، قرآن یک آیه دارد میگوید: «من یسلم» کسی که تسلیم بشود، تسلیم کند «وجهه الی اللّه و هو محسن فقد استمسک بالعروة، فقد استمسک بالعروة الوثقی» در سوره بقره دارد که «من اسلم»، «من یسلم، من اسلم»، «من اسلم وجهه لللّه» باز میگوید: «و هو محسن» میگوید: «فله اجره، فله اجره عند ربه ولا خوفاً علیهم، عند ربّه و لا خوف علیهم» فرق این دو تا چیه؟ «مَن» یعنی کسی که «مَِن یسلم، من اسلم»، «من یسلم وجهه، من اسلم وجهه، الی اللّه، لللّه» باقیاش «و هو محسن» این او… آیه اول میگوید هر کس جهتگیری کند «یسلم» فعل مضارع است یعنی در آینده هر کس از این به بعد جهتش، کارهایش را کار خدایی قرار بدهد،انتخاب شغل، انتخاب رشته درس، انتخاب همسر، انتخاب رفیق، انتخاب، انتخاب، هر کس جهتگیریش به سوی خدا باشد «و هو محسن» آدم نیکوکار باشد، جهتگیری فکریش هم خدایی باشد این میگوید: «عروة الوثقی»، «عروة الوثقی» یعنی ریسمان محکم اما خدا قول نمیدهدها! میگوید اگر جهتگیریات درست باشد طناب محکمی را دست گرفتی «و لللّه العاقبة الامور» انشاء الله عاقبت به خیر میشود اما فعلاً قولی بهت (به تو) نمیدهیم فقط بهت (به تو) میگوئیم، ریسمانت محکم است، عاقبتت هم خیر است اما «من اسلم وجهه للّه» این «الی اللّه» این «للّه» فرق «الی اللّه» و «للّه» چیه؟ «للّه» یعنی صد در صد مال خدا میگوید: «اسلم» فعل ماضی است یعنی کارهایش را کرد کارهایش را دربست برای خدا قرار داد. میگوید این دیگر اینطور نیست بهش (به او) وعده بدهیم این دیگر «فله اجره» قطعاً اجرش پهلوی خداست، قطعاً هم «خوف» نیست، قطعاً هم قطعاً «الی اللّه» یعنی جهتگیری به سوی خدا «لللّه» یعنی مال خدا – یک وقت میگویی میروم کربلا، یک وقت میگویی کربلا رفتم، میخواهم افطاری بدهم، افطاری دادم میگوید کسی که میخواهد کار خیری بکند این طناب محکمی دارد اما کسی که خودش را با خدا معامله کرد تمام شد و رفت افطاریش را داد، حرمش را رفت، درسش را خواند کسی که کارهایش را… آن هم «للّه» نه «الی اللّه»، «الی اللّه» یعنی بسوی خدا میرویم «لللّه» یعنی بسوی خدا رفتیم این میخواهد بگوید کسی که کارهایش را با خدا معامله کرد این سعادتش قطعی است. قول قطعی به او میدهیم «فله اجر عند ربّه و لا خوف علیهم» الی آخر.
کار بدون توقع پاداش، بهترین پاداشها را به دنبال دارد
یک قصه میخواهم برایتان بگویم یک صلوات بفرستید قصه قشنگ است «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم». در قرآن سورهای داریم بنام سوره انسان، این سوره انسان – 29 است یا 30، سوره انسان؟ – یک صلوات دیگر هم بفرستید «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم» بله، سوره انسان جزء 29 برای اخلاص میخواهیم یک چیزی بگویم برای اینکه خسته نشوید اول تیترش را بگویم بعد اگر… بازش میکنم (آن را باز میکنم). اگر شما هیچ نیتی نداشته باشی جز خدا همه چیزهایی که خدا میخواهد بهت (به تو) میدهد. قصه را همه ایرانیان بلدید، تقریباً ماجرایش اینطور است امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای سلامتی حسنین (علیهما السلام) که مریض بودند و خوب شدند نذر کرده بودند روزه بگیرند، خوب شدند و روزه گرفتند و سه شب تا رفتند افطار کنند، یک شب در خانه را زدند، یتیم یک شب دوم یتیم یک شب سوم اسیر سه شب تا میرفتند افطار کنند در خانه را میزدند و اینها غذای خودشان را میدادند به فقیر و سه شب با (بگوئید) آب افطار کردند این اصل قصه، حالا مهم نیست که حالا… یعنی مهم اخلاص چیه؟ قرآن میگوید که این آیه میگویند: «لا نرید منکم» «لا نرید» یعنی اراده نمیکنیم، نمیخواهیم از شما، به فقیر و مسکین که غذا میدادند میگفتند نه به زبان نمیگوئیم توی دلمان هم اراده نمیکنیم «لا نرید منکم جزاءً» نه جزاء میخواهیم حالا «لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا» «شُکور» هم نمیخواهیم، تشکر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) غذایشان را دادند گفتند توی دلمان اراده نکنیم از شما – نمیکنیم از شما – نه جزا میخواهیم نه شکور. خدا میگوید حالا که گفتی جزا نمیخواهم به تو هم جزا میدهم هم چی؟ هم شکور. حالا ببینید چقدر خدا چیزی داده توی این فاصله میگوید ای فاطمه (علیها السلام) ای علی (علیه السلام) شما غذایتان را دادید حالا ببینید چه میکنم «فوقیهم الله شر ذلک». دوری از خطر در قیامت «فوقیهم اللّه شر ذلک الیوم» بعد میگوید که: «ولقّیهم نضرةً و سرورا» سرور هم بهتان (به شما) میدهیم. قیامت شما را شاد میکنیم دیگر چی؟ «جنةً و حریرا» بهشت هم بهتان میدهیم لباس ارزش دیگر چی؟ «متکئین فیها علی الارائک» تختهایی میدهیم توی بهشت که بهش (به آن) تکیه کنید دیگر چی؟ «و دانیة علیهم ظِلالها» شاخههای درختها نزدیک شماست دیگر چی؟ «ویطاف علیهم بانیة» مسئولین پذیرایی دورتان طواف میکنند هم «یطوف» داریم، هم «یطاف» مردها، پسران زیبا و خوشرو طواف میکنند، ظرفها طواف داده میشوند دیگر چی؟ «یسقون فیها کاساً کان مزاجها زنجبیلاً» (آیه «مِن» ندارد) آبی به شما میدهیم مزه زنجبیلهای بهشتی دارد دیگر چی؟ «یطوف علیهم ولدان مخلدون» کسانی برای پذیرایی دور شما تاب میخورند. «اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا» نگاهشان میکنی مثل لؤلؤ مثل دُرند دیگر چی؟ «حلّوا ساور» دستبندهای طلا، نقره دیگر چی. دستبند نقره، لباس ابریشم سرور، پسران زیبا با ظرفهای قشنگ، آشامیدنیهای خوب نمیدانم شاخههای نزدیک «لا یرون فیها شمساً و لا زمهریرا» نه گرما، نه سرما بهشت چی چی چی آخرش میگوید: «کان لکم، ان هذا کان لکم جزاءً ان هذا» این نعمتهایی که گفتیم «کان لکم» هست برای شما «جزاءً و کان سعیکم مشکورا» «و کان سعیکم» چی میخواهم بگویم؟ آنهایی که گفتند نه جزا میخواهیم نه شکور خدا میگوید هم جزا میدهم گرفتید چه میگویم؟ اگر با خدا معامله کنی، بگویی خدایا من از آنها توقعی ندارم یک معامله با خدا بکنی، آن وقت چه، چی میشه؟ (میشود) چه میشه؟ هم توی دنیا میدهند هم آخرت. (بنده که آدم مخلصی نیستم ولی گاهی خدا دستم را گرفته، یک ذره به اخلاص یک جایی در عمرم یکی دو بار یک کاری کردم که شاید کمی اخلاص باشد شاید، نمیدانم. سی سال پیش من درس سطحم را خواندم درس سطح مثل آدمی که دیپلم میگیرد حالا باید رشته تخصصی دانشگاه قبول کند طلبهها یک دورهای میخوانند تا کفایه میگویند سطحش تمام شد حالا باید درس خارج بخوانند درس سطحم که داشت تمام میشد فکر کردم چه رقم آخوندی بشویم، آخوند چ… 30 رقم آخوند داریم از دفتر عقد و ازدواج داریم تا منبری داریم تا نمیدانیم تحلیلگر سیاسی داریم، نویسنده داریم، گوینده داریم، مجتهد داریم، مفسر داریم، تاریخ شناس داریم فیلسوف داریم کدام رشته؟ من همه رشتهها را یک نگاهی کردم گفتم ما بیائیم آخوند اطفال بشویم، آخوند اطفال چیه؟ گفتیم مثل پزشک اطفال 30 سال پیش اصلاً یک همچین کلمهای نو نو بود. الگو نداشتیم بالاخره گفتیم آخر چه کتابی؟ گفتم کتاب نداریم الگو مثل کی؟ گفتم مثل هم نداریم نم نم… نمیدانم مثل کی؟ ولی فقط میدانم به همان دلیلی که بزرگان نیاز دارند بچهها هم نیاز دارند ما میشویم آخوند بچهها. آقا دو سه تا بچه جمع کردیم با یک تخته سیاه، 30 سال پیش حتی یادمه (یادم است) که این آقای طباطبایی امام جمعه اصفهان میگفت که من یک روز آمدم کلاست دیدم تخته پاکن نداری با آستینت تخته را پاک میکردی و این ش را…آن شو میگفت من یادم نیست ای… بعد خودم یادم است که یک وقت تخته پاکن نداشتم با جورابهایم تخته را پاک میکردم یعنی… و یک وقت یادم هست توی یک شهری تخته سیاه نداشتیم یک کارتن مقوا پیدا کردیم، پاره کردیم با ذغال یعنی از صفر به معنای واقعی. حالا که به یک کسی میگویی کلاس میگوید آقا آمپلی فایر بده، کامپیوتر بده هو هو!! اینقدر مشکلش میکنند که نمیشود بابا کسی خواسته باشد کار بکند خلاصهاش الان که 30 سال تقریباً میگذرد پنج تا ما ستاد داریم، ستاد نماز، ستاد زکات، ستاد تفسیر، ستاد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، ستاد ترویج. پنج تا ستاد ما اداره میکنیم با حداقل قیمت یعنی یک صدم پول سازمانهای فرهنگی میگذاریم و شاید بتوانیم بگوئیم صد برابر آنها کار میکنیم چطور شد اینطور شد؟ آن بچههایی که من هیچ نیتی نداشتم چون این بچههایی که کلاس میگذاشتیم برایشان نه پول داشتند، نه زور داشتند، آن زمان نه جزا میخواستیم و نه تشکر حالا 30 سال آن بچهها همه لیسانس و فوقلیسانس و دکتر و مهندس و حجةالاسلام شدند، آنها الان کمک من میکنند. ستادها را مفت میچرخانیم هم جزا دارند هم تشکر. 30 سال پیش نه پول میخواستیم نه شهرت. الان هم پول داریم هم شهرت. این تازه ما یک میلیارد، میلیارد، میلیاردم یعنی در عمرم یک بار، یک بار کار خالص احتمالاً کرده باشم، حالا میترسم خدا روز قیامت بگوید، بگوید چرا توی تلویزیون دروغ گفتی تو کدام کارت خالص است؟ حالا، حالا حدس میزنم دیگه و از اینکه برکاتی میبینم که تمام آنهایی که آن زمانها 4 سال، 3 سال کمتر و بیشتر میآمدند کلاس ما آنها الان جانشان، عمرشان، پولشان در اختیار من است بدون اینکه سهم امام باشد بدون اینکه پول مالیات باشد، بدون اینکه یک مرتبه به ما بگویند یک توقعی از ما داشته باش آخر بعضی بازاریها رندند (رند هستند) یک صد هزار تومان میدهد میگوید آقای قرائتی ببخشید این را بنویسید که گمرگ جنسم را آزاد کند یعنی مثل گاو میخواهد علف بدهد که شیر بدوشد. بنده هم گفتم من حجة الاسلامم، گاو نیستم آن کسی علفش میدهی شیرش را میدوشی آن گاوه نه اینطوری نیست.) چی چی دارم میگویم جوانها اگر خواستید کاری انتخاب کنید فکر نکنید در آمدش چقدره، اگر کاریست مفیده م… مشکل فرد را حل میکند، مشکل جامعه را حل میکند حتی مشکل یک درخت، همین درخت حدیث داریم اگر یک درخت تشنهای را آب بدهید انگار یک مؤمن تشنهای را آب دادید، حدیث است. حتی یک گربه حتی یک مرغ و برعکس اگر یک کسی را زجر بدهی، خدا زجرت میدهد. من نگرانم بسیاری از زجرهایی که بعضیها میکشند بخاطر اینکه سال تحویل ماهی را میکنند توی تنگ چون این ماهی بال دارد میخواهد شنا برود تو برای کیف خودت این ماهی را میکنی ت… یعنی حق شنا را از حیوان میگیری همیشه خدا توی تنگت میگذارد یعنی جلوی رشدت را… توی تنگ گذاشتی، توی تنگت میگذارند اگر نگذاری… اگر شما مشکلی را حل کنی مشکلت حل میشود. قرآن میگوید میخواهی خدا ببخشدت (تو را ببخشد) چه کنیم خدا ما را ببخشد؟ هیچی تو هم ببخش «ولیعفوا ولصفحوا» فحشت داد، (به تو فحش داد)، حلال غیبت حلال هر که ظلم بهت (به تو) کرده ببخشش آن وقت خدا تو را میبخشدت اگر میخواهی خدا تو را ببخشد تو هم ببخش. میخواهی باز به شِن تو هم راه راه باز کن. میخواهی از گیر بیایی بیرون، گیر مردم را باز کن. بسیار خوب. چی دارم میگویم؟ نه جزا میخواهیم نه شکور خدا میگوید 10، 11 تا چیز بهت (به تو) میدهم بهشت، باغها، لباسها، طلاها، مسئولین پذیرایی، سرورها، تختها،ها،ها،ها،ها، چرا بهت (به تو) میدهم «کان لکم جزاً» جزا چیه؟ گفتی «لا نرید منکم جزا» تو که گفتی پول نمیخواهیم، تو که گفتی جزا نمیخواهیم جزات میدهم تو که گفتی شکور نمیخواهیم… شکورتان میدهم این یک معامله با خداست. در انتخاب رشته تحصیلی بله گاهی وقتها آدم میگوید آقا من بروم این کار را بکنم کلی درآمد دارد ولی این کار درآمدی ندارد شما یک معامله با خدا بکن البته انسان بدون زندگی نمیتواند مادیات میخواهد برای مادیات کار نکنیم.
دنیا برای انسان، نه انسان برای دنیا
ببینید یک جمله سه حرفه از این ور بخوانید درست است فقط من میخواهم بگویم خواهش میکنم از این ور نخوانید همهتان از این ور بخوانید چی؟ دنیا برای شما درسته، غلط اینه چی؟ شما برای دنیا نیستید، شما خدا را راضی کنید دنیا باید… نخ عقب سوزن برود، اما سوزن عقب نخ نباید برود، شما هدفت در کارها خدا باشد کسی قدردانی نکرد، نکردند اسممان را ننوشتند، ننوشتند به اسم کی تمام شد، تابلویی به ما دادند اسمهایی توش (توی آن) بود… گاهی وقتها توی جلسههای فاتحه میگویند صاحبان ختم کیه؟ عزاداران مثلاً 15 تا فامیلاند، یکی شان را فراموش میکنند آقا فتنه میشود؟ که چرا؟ بابا طرف مرد شیطان هم دست از مردهها بر میدارد حالا این طرف مرده میخواهند یک جلسه فاتحه بگیرند توی اعلامیه اسم 14 تا فامیل آمده اسم یکی نیامده بابا نیامده باشد چه میشود؟ نباشد چه میشود؟ ما گاهی وقتها بخاطر اسممان، ناممان، آرممان، نانمان، مقاممان، مدالمان، مد… درجهمان کودتا میکنیم از نظر اخلاقی با خدا معامله کنیم، آرامش داریم میگوئیم خدا من با تو معامله کردم میخواهند مردم بفهمند، میخواهند مردم نفهمند (چه مردم بفهمند و چه نفهمند) میگوید حالا که با من معامله کردی همانی (آنچه) که نمیخواستی بهت (به تو) میدهیم. جزا نمیخواهی، شکور نمیخواهی، هم جزا میدهیم، هم «مشکورا» خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد و آل محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) هر چه که تا حالا، هر چه که باید بگوئیم کلاش اکثر وقت ما، اکثر دقیقههای ما رنگ الهی نداشته. خدایا گذشته ما را ببخش و بیامرز. از این به بعد کار ما را انتخاب ما را، انتخاب دوست، رفیق، رشته تحصیلی، انتخاب کلمهای که میگوئیم نامهای که مینویسیم در تمام قدمها ما را به راه مستقیم هدایت بفرما. قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. «والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2380