responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2545

موضوع: نگاهي به سوره نصر(2)           

تاريخ پخش: 01/07/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

سرسفره‌ي قرآن هستيم رمضان 86در استان يزد بحث‌ها ضبط مي‌شود با هم اين سوره‌اي که مي‌نويسم سوره‌ي اذا جا ء نصرالله اين برادر عزيزمان با صوت قشنگ مي‌خواند وشما هم زمزمه کنيد آنهايي هم که پا تلويزيون هستند همه با هم دهانمان را با قرآن متبرک کنيم.

 پيغمبر ما چهل سالگي به پيغمبري رسيد سه سال مخفيانه تبليغ کرد شد چهل و سه سال بعد از سه سال آيه آمد («فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ») (حجر/94) ديگر مخفيانه نه علني دعوتت را اظهار کن ده سال ديگر هم در مکه ماند علني تبليغ کرد شد پنجاه و سه سال فشار کفار بر مومنين باعث شد که اينها هجرت کردند به مدينه وقتي وارد مدينه شدند بعد از هشت سال که گذشت درمدينه يک حکومت اسلامي تشکيل داد

1- نصرت به دست خداست

 رفتند ومکه را فتح کردند اين آيه براي فتح مکه است آيه چه مي‌گويد («إِذَا جَاءَ…») وقتي آمد («نَصْرُ اللَّهِ») (نصر/1) («نصر») نصرت يعني وقتي قدرت خدا آمد مي‌گويد («نَصْرُ اللَّهِ») نمي‌گويد: «اذا نصرتم» نمي‌گويد وقتي شما پيروز شديد پيروزي از طرف خدا آمد اين پيامش اين است که هر کس هر چيز دارد از خدا بداند در جلسه‌ي قبل هم مقداري در اين زمينه صحبت کردم حالا در اينجا مي‌خواهيم نصرت خدا را براي شما يک نمونه‌اي را بگوييم خدا چه کساني را نصرت مي‌کند در سوره‌ي روم آيه‌ي 5 داريم («بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَنْ يَشَاءُ») (روم/5) («بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَنْ يَشَاءُ») يعني خداوند با قدرتش قدرت مي‌دهد پيروزي مي‌دهد هر کس را که بخواهد من يک مسأ له‌ي اعتقادي اينجا مطرح کنم خيلي هم مهم است در قرآن کلمه‌ي من يشاء خيلي داريم من يشاء يعني کسي را که خدا مي‌خواهد («من يشاء») مثلا مي‌گوييم: («وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ») به هر کس تو بخواهي عزت مي‌دهي («تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ») هرکسي را بخواهي ذليل مي‌کني («تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ») (آل‌عمران/26) ملک را به هرکس که بخواهي مي‌دهي درقرآن کلمه‌ي («مَنْ تَشَاءُ» «مَنْ يشاء») زياد است يعني هر کسي را که خدا بخواهد اينجا کسي ممکن است بگوييد حالا چطور خدا براي او خواست براي ما نخواست مي‌گويم خدا خواسته او را خوشگل کرده او را پولدار کرده اورا تيز هوشش کرده است همه‌ي اينها زير دست خدا است خودش هم د ر قرآن مي‌گويدهمه‌ي اينها زير دست خودم است.

2- مشيت و خواست الهي بر اساس علم و حکمت

اينکه قرآن مي‌گويد («مَنْ يَشَاءُ يَشَاءُ») را مثلا مي‌گويد: («يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ») (انعام/88) هر کسي را بخواهد هدايت مي‌کند («يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ») (رعد/27) هر کسي را بخواهد گمراهش مي‌کند اينها يک سري آيات داريم که هدايت دست خودش است ذلت دست خودش است عزت دست خودش است حکومت دست خودش است اين («مَنْ يَشَاءُ») يعني دست خودش است اين («مَنْ يَشَاءُ») يعني دست خودش است دست خودش است تمام شد ولذا بعضي از آنهايي که ريگي در کفش هايشان است گفتندپس ما کاره‌اي نيستيم همه کاره اوست به قول چيز مي‌گويند جبري اما جواب ما مي‌گوييم خدا گفته هر کس را که بخواهد منتهي مي‌داني چه کساني را مي‌خواهد، («بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَنْ يَشَاءُ») (روم/5) منتهي گفته يشاء مي‌داني کيست من يشاء به تو بگويم کيست («وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا») (روم/47) برما واجب است («نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ») (روم/47) درست است ما هر کس را که بخواهيم ولي ما هر کسي را نمي‌خواهيم فقط مومنين را مي‌خواهد اگر کسي ايمان آورد آن کسي که ايمان آورد آن وقت مي‌شود جز من يشاء ما مثلا داريم خدا هر کسي را بخواهد عزيز مي‌کند هر کسي را بخواهد ذليل مي‌کند منتهي مي‌گويد: «منْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ» (الكافي/ج2/ص122) اگر کسي تواضع کند گردنش را پيش مردم خم کند دست مادر و پدرش را ببوسد، احترام به کوچکتر‌ها و بزرگترها بگذارد آنوقت اين عزيز مي‌شود. عزت دست خداست ولي از راه تواضع، نصرت دست خداست دست خودش است. منتهي نصرالمومنين…

بگذاريد يک مثال بزنم دزد مي‌آيد خانه‌ي شما طبقه‌ي پايين حالا سرداب زير زمين طبقه‌ي پايين شما نگاه مي‌کنيد مي‌گوييد دزد رفت در خانه تا رفت در خانه در را قفل مي‌کني در را با قفل مي‌بندي زنگ مي‌زني به پليس پليس مي‌آيد و دزد مي‌گويد که اين دست خودش است اين در را روي من قفل کرد مي‌گويم بله من در را روي تو قفل کردم منتهي چون با پاي خودت آمدي من هم در را رويت قفل کردم خدا در را قفل مي‌کند ولذا در قرآن آياتي داريم طبع يعني خدا مهر زدکه اين بدبخت بشود («خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ») (بقره/7) ختم يعني ختم مهر زد خدا در را قفل مي‌کند منتهي خدا الکي در را روي کسي قفل نمي‌کند کسي که با پاي خودش آمد دزدي کرد مثل اينکه مثلا مي‌گوييم بازاري‌ها به هر کس بخواهند نسيه مي‌دهند به هر کس بخواهند نسيه نمي‌دهند. مي‌گوييم بله ولي بازاري‌ها خل که نيستند عاقل هستند به آدم‌ها‌ي خوش حساب نسيه مي‌دهند، به آدم‌ها‌ي بد حساب نسيه نمي‌دهند بازاري به هر کس بخواهد نسيه مي‌دهد به هر کس بخواهد نسيه نمي‌دهد منتهي دل بازاري که به ميل خودش نسيه مي‌دهد نسيه نمي‌دهد اين دادن نسيه و ندادنش مربوط است به عملکرد مشتري است خوش حساب باشي يک مثلي است مي‌گويند آدم خوش حساب شريک مال مردم است يعني تو خوش حساب باش همه‌ي مردم به تو نسيه مي‌دهند پس ببينيد من يشاء خدا مثل من يشاء بازاري هاست بلا تشبيه بازاري‌ها به هر کسي که بخواهند نسيه مي‌دهند به هر کس که بخواهند نسيه نمي‌دهند منتهي بازاري‌ها الکي نمي‌دهند

خدا هم الکي نمي‌دهد («من يشاء» )حق من است ديگر چه کسي؟ خدا مي‌فرمايد: مي‌خواهي ياريت کنم بسم الله («إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ») (محمد/7) اگر مي‌خواهي («يَنصُرْكُمْ» )تو هم(«تَنصُرُوا») نزن تو سرت که چرا مالم سوخت خمس ندادي شوخي هم با کسي نداريم پنجاه ميليون به تو داده‌اند ده ميليونش خمس مي‌شود مال فقرا بود ندادي مال دين بود ندادي ده ميليونت را ندادي بيست ميليونت را کسي خورد بزن تو سر خودت.

3- رابطه متقابل ميان انسان و خداوند

يک طرفي که نمي‌شود… دو طرفه است. («تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ») خدا را کمک کنيد خدا کمکتان کند چقدر ما آدم داريم درخانه اش اتاق خالي دارد و چقدر جوان داريم خودش رابه آب و آتش مي‌زند براي يک اتاق خالي حديث داريم کساني که يک اتاق خالي دارند مي‌توانند گرهي را باز کنند نمي‌دهند به کسي خدا روز قيامت مي‌گويد فرشته‌ها ببنيد اين دردنيا دو،سه متر زمين داشت به کسي نداد اين همه زمين داشت حالا دو تا پنجاه متر مي‌دادي به دو تا جوان تو که داشتي ندادي خدا روز قيامت تو را از آنجا محرومت مي‌کند بده و بستان است پس ببنيد کلمات من يشاء بر گرديم به بحثمان در قرآن داريم هر کسي را بخواهد و لي خداوند حکيم است الکي نمي‌خواهد کساني که در اينجا مسکن مي‌دهند درآنجا مسکن مي‌گيرند کساني که اينجا بخل مي‌کنند در آنجا محروم مي‌شوند اصلا تعبيرات مثل هم است مثلا اينجا در قرآن داريم مجرمان به پيغمبران مي‌گفتند بگويي يا نگويي فرق نمي‌کند ما گوش به حرف شما نمي‌دهيم آيه اين است («سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ‌ام لَمْ تَكُنْ مِنْ الْوَاعِظِينَ») (شعراء/136) موعظه بکنيد يا نکنيد ما گو ش بده نيستيم آن وقت روز قيامت آنها در جهنم هي جيغ مي‌زنند آخرش مي‌گويند فايده‌اي ندارد جپغ بزنيم يا نزنيم فرقي نمي‌کند کساني که اينجا به پيغمبران مي‌گفتند بگوييد يا نگوييد يک جور است آنجا هم مي‌گويند جيغ بزنيد يا نزنيد يک جور است ذاغوا، اذاغ تنصر ينصر، استجيبوا استجب، خوش حساب بهت مي‌دهند پس اين جهت را بايد داشته باشيم که خدا الکي چيزي به کسي نمي‌دهد ممکن است خودت هم آدم خوبي نباشي يا بنده هر چه نگاه کند به چه دليلي خدا اين همه به من داده ولي بايد ببينيم پدرو مادرمان چه آب خنکي به دست چه تشنه‌اي داده‌اند چون يک آيه داريم در قرآن («و کان ابوهما صالحا») گاهي خود طرف هم کار‌ي نکرده اما پدر و مادرش يک کارخيري کردند و فرصت نشده از دنيا رفته‌اند خدا مزد آن کارخير پدر را داده به بچه اش امرو ز شما مي‌آييد برويد مي‌بيني يک بچه وسط خيابان دارد مي‌رود دلت مي‌ريزد پياده مي‌شو‌ي بچه را مي‌بري کنار پياده رو به شما مي‌گويند آقا به شما چه مگر نوکر مردمي مي‌گويد آقا بگذاريد رحم کنيم به مردم امروز بچه مردم را از اين که به ماشين و موتو ر بخورد نجات دادي بعد از ده سال بيست سال همين خدمتي که تو امروز کرد‌ي يک کسي همين خدمت را به نسل خودت خواهد کرد. هيچ خير‌ي محو نمي‌شود («فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ») (زلزله/7)

4- جلوه‌هاي نصرت و امداد الهي در قرآن

 برويم سراغ بحثمان اذا جاء… اينجا که مي‌گويد اذا جاء نصرالله نصرت خدا مي‌آيد بيان کرده نصرت خدا چيست مي‌گويد مي‌داني نصرت خدا چيست نصرت خدا اين است که يدخلون في دين الله افواجا يعني فوج فوج مردم مي‌آيند مسلمان مي‌شوند نصرت خدا اين است در آيات ديگر جلوه‌هايي از نصرت خدا است مثلا نصرت‌هاي خدا جلوه‌ها يي از نصرت خدا 1- در سوره انفال يکي از جلوه‌ها‌ي نصرت خدا اين است که خدا وقتي مي‌خواهد به کسي کمک کند دلها را به هم مهربان مي‌کند ببين امام را خدا ياري کرد در ايران ما خيلي طايفه داريم کرد و لرو ترک و عرب و بلوچ و فارس و… سليقه‌هاي مختلف داريم شيعه داريم سني داريم زن و مرد و سليقه‌ها‌ي سياسي اصلا خدا يکي از امدادهايي که جاء نصرالله و الفتح نصرت خدانسبت به امام خميني اين بود که همه دلها را به هم مهربان کرد يعني هيچ کس نگفت امام خميني مال آن است همه مي‌گفتند مال خودمان است دانشجو و طلبه و حوزه و دانشگاه و.. همه مي‌گفتند مال ماست اين وحدت يک نصرت الهي است با پو ل هم نمي‌شود يک آيه داريم که پيغمبراگر همه بودجه‌ها‌ي کره زمين را خرج کني تو نمي‌تواني با پول دلها را به هم مهربان کني («لَوْ أَنْفَقْتَ … ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ») (انفال/63) يعني الفت داد مي‌گويد («لَوْ أَنْفَقْتَ») يعني اگر انفاق مي‌کردي خرج مي‌کردي («ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً») اگر تمام بودجه کره زمين را خرج نزديک کردن دلها مي‌کردي نمي‌شود خدا دلها را به هم مهربان کرد ما داريم عروس و دامادهايي که عروس پولدار و جهيزيه دار و داماد پولدار اما خدا دلهايشان را به هم جوش نداده و آدم داريم که هم عروس وضع مالي اش خوب نيست هم داماد وضع مالي اش خو ب نيست اما قربان هم مي‌روند پس («ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ») دلها دست خداست يک مثلي است من اين را براي طلبه‌ها گفته‌ام مثلي که معروف است درايران مي‌گويد کدخدا را ببين ده را بچاپ قرآن مي‌گويد که خدا را ببين دل را بچاپ اين اتحاد ملي انسجام اسلامي ما بايد به سمت اين برويم که از خدابخواهيم دلها را جوش بدهد دلها را اگر خدا جو ش داد خداهم اگر يک چيزي را جو ش داد ديگر وا نمي‌آيد مثل دم طاووس بارها گفته‌ام دم طاووس را چو ن خدا رنگ کرده هر کاري هم کنيد ديگر پاک نمي‌شود بگيري اما اين تخم مرغ‌ها يي که ما رنگ مي‌کنيم با يک ذره آب پاک مي‌شود يعني اگر خدا دل را جو ش بدهد چنان جو ش مي‌دهد که بتون آرمه‌اي است يک دعا مي‌کنم خدايا در مقابل اين همه کينه و دشمني که کفار نسبت به ما دارندهمه مسلمانان را دلهايشان را به هم متحد بفرما دلها دست توست يکي از جلوه‌ها الفت است.

 يکي از جلوه‌ها استجابت دعاست درقرآن صدو چهارده سوره داريم يکي از سوره‌ها سوره انبياست در سوره انبيا تار يخ چند پيغمبر را نقل کرده که دعا کرده همه اش مي‌گويد فاستجبنا له در هيچ سو ره‌اي در قرآن مانند سو ره انبيا فاستجاب در آن نيست بيشترين فاستجاب در سو ره انبياست فلان پيغمبر دعا کرد فاستجاب يکي از جلوه‌ها‌ي نصرت خدا استجابت دعاست

يکي از جلوه‌هاي خداوند معجزه و استدلال است ارسلنا رسلنا بالبينات يعني ما پيغمبران را با معجزه منطق به آنها داديم گاهي يک کسي منطق دارد واين هم خودش يک قدرت است نصرت خدايي است يک کسي بتواند منطق قوي داشته باشد.

 مثلا درباره فرشته داريم («وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا») (توبه/40) جنود جند است جند يعني لشگر («بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا») لشگرهايي که با چشم ديده نمي‌شود خدا شما را در جبهه با لشگريان نديدني کمک کرد بجنود لم تروها يعني امدا د با فرشته اين يکي ا ز نصرت هاست («إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ») يدخلون في دين الله افواجا ست و لي نصرت‌ها‌ي خدا يکي از جلوه هايش امدادهايست از طريق فرشته ها

 يکي ايجاد رعب در ميان دشمن است گاهي دشمن مي‌ترسد امام در زندان بود شاه بيرون زندان بود شاه با همه قواي مسلحي که داشت و همه قدرتها يي که داشت از امام که تنها در يک اتاق بود مي‌ترسيد («وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمْ الرُّعْبَ») (احزاب/26) رعب يعني ترس همين که خداوند تر س در دل طرف مي‌اندازد يکي از امدادها‌ي غيبي است طرف مي‌ترسد پس ببينيد ترس در دل دشمن امداد غيبي است دلها به هم مهربان مي‌شود امداد غيبي است فرشته‌ها امداد غيبي است يدخلون في دين الله افواجا يک نصرت است خنثي کردن توطئه‌ها هر چه نقشه مي‌کشند يک چيزي ديگر درمي‌ايد («وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ») (انفال/18) کيد يعني توطئه و خدعه و حيله موهن يعني آب مي‌کند خنثي مي‌کند خداوند حيله دشمنان را نقشه شان را نقش بر آب مي‌کند خدا قول داده («مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ») هر چه نقشه مي‌کشيد بر عکس مي‌شود شاه گفت احدي عکس امام را چاپ نکند و هيچ مرجع تقليدي در تاريخ به اندازه امام عکسش چاپ نشد برادران يوسف گفتند يوسف نباشد ولي خدا گفت يوسف باشد زليخا درها را بست که عشقي که به يوسف دارد هيچ کس نفهمد هيچ قصه‌اي چون عشق زليخا به يوسف لو نرفت يعني آن که همه درها را بست تا هيچ کس نفهمد همه فهميدند هيچ کس عکسش را چا پ نکند همه چاپ کردند («وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ…») اينها نصرت‌ها‌ي الهي است.

5- خنثي شدن توطئه‌هاي دشمنان به دست خداوند

 يکي توسعه فکر و فرهنگ و پيروان اين هم يکي از نصرت هاست جلوه‌هاي نصرت را مي‌خواهم بگويم جلوه‌هاي نصر ت 1- جوش دادن دلها با پو ل نمي‌شود 2- امدادها‌ي غيبي فرشته 3- ترس در دل دشمن 4-  خنثي کردن تو طئه دشمن اينها همه بوده‌اند اين‌ها که جوان هستند ممکن است نوجوا ن‌ها اينها را کم ديده باشند ولي آدمها‌ي بزرگسا ل و ميانسال نمونه‌ها‌ي اين را ديده‌اند از او ل انقلاب تا حالا آمريکا سال به سال در دنيا ضايع تر مي‌شود و جمهو ري اسلامي رو ز به رو ز در دنيا عزيزتر مي‌شود آمريکا همه چيز داشت و حتي تهديد مي‌کرد ما را رئيس جمهورش آمد گفت ما روابط اقتصادي را با ايران قطع مي‌کنيم به هر کشوري گفته بود رنگش پريده بود منتهي اين امام بود که گفت کارتر اگر در عمرش يک حرف حسابي زده همين بوده ما ا ز خدا مي‌خواهيم تو رابطه ات را با ما قطع کني تو اصلا رابطه‌اي با ما نداري رابطه تو با ما را بطه گرگ با گوسفند است تو چه خيري به ما دادي ايران نفت و گاز نداشته باشد بگوييم از قحطي  مرديم  شما هيچي به ما نمي‌فرستيد ما که شما را مي‌شناسيم بنابراين ايجاد رعب خودش يک نعمتي است

6- نا اميد نشدن از نصرت الهي

 نصرت‌ها‌ي الهي گاهي ممکن است طول بکشد داريم که آيه آخر سو ره يوسف («حَتَّى إِذَا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ») (يوسف/110) گاهي کاربه جايي مي‌رسيد که پيغمبران هم ديگر به بن بست مي‌رسيدند پيغمبر هم مي‌گفت خدايا («متي نصرک») کي کي در جنگ احد بود پيغمبر گفت خدايا چند تا مسلمان بيشتر نيستند اگر اين‌ها شکست بخورند ديگر تو در زمين عبادت نمي‌شوي همين چهار نفر هستند که عبادت تو را مي‌کنند يعني گاهي نصرت دير مي‌شود يعني فردا نگوئيد که آقاي قرائتي گفت خدا کمک مي‌کند خوب ما گاهي وقتها زود از خدا چيزي مي‌خواهيم مثلا پا مي‌شويم دو رکعت نماز شب مي‌خوانيم يک دعايي ذکري مي‌کنيم بعد اين آستين‌ها را تکان مي‌دهيم مي‌گوئيم چرا فرشته‌ها از آستين نمي‌ريزند مثلا يک سوره قرآن مي‌خواند مي‌خوابد مي‌گويد خدايا من امشب يک سوره قرآن خواندم صدوبيست و چها ر هزا ر پيغمبر امشب مي‌آيند خواب من حالا يک امام زاده هم نمي‌گوئيم همه انبياء امشب بيايند خواب ما

7- تحمل سختي‌ها تا رسيدن نصرت الهي

 معناي نصرت اين نيست که انسان درد نبرد اگر به يک مادري گفتند بچه دار مي‌شوي معني اش اين نيست که بچه دار مي‌شوي بدون درد زائيدن هم بچه دار مي‌شوي هم درد زائيدن سرجايش هست اگر گفتند امام زمان ظهو رمي کند دنيا پر از عدل و داد مي‌شود معني اش اين نيست که امام زمان ظهو رمي کند و هيچ کسي هيچ غصه ا‌ي نمي‌خورد آنقدر امام زمان ممکن بيايد تحولاتي در افراد پيدا شود اموالي مصادره شود اموال حرام خيلي جابه جا شود ولي اگر گفته‌اند «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» (مستدرك/ج12/ص283) خلاصه آمدن امام زمان معنايش بي غصگي نيست («وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ») (اعراف/128) («وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏») (طه/132) عاقبت با خوبان است معنايش اين است که بي غصه نيست زن بچه دا ر مي‌شود يعني درد زايمان سرجايش است («إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ») نصرت خدا مي‌آيد معنايش اين نيست که وقتي نصرت خدا مي‌آيد زندگي در رفاه مي‌شود پس نصرت خدا يک حرف است ببينيد ما امروز چه گفتيم چند تا اصل گفتم امروز بسم الله الرحمن الرحيم فهرست سخنراني‌ام:

1- گفتيم تمام کلماتي که قرآن مي‌گويد («من يشاء») به هر که بخواهيم گمراه، هرکه بخواهيم هدايت مي‌شود هرکه بخواهيم ذليل هر که بخواهيم عزيز هرکه بخواهيم حکومت مي‌دهيم هر که بخواهيم حکومت ازاو مي‌گيريم هرکسي بخواهيم ياري مي‌کنيم هرکسي بخواهيم ياري نمي‌کنيم اين هرکس را بخواهد («من يشاء»)‌ها درست است خدا هر که را بخواهد ولي چون خدا حکيم است بيخودي چيزي نمي‌خواهد يک مثل زدم بازاري به هر که بخواهد نسيه مي‌دهد منتهي بازار‌ي عاقل است به آن کسي نسيه مي‌دهد که خوش حساب باشد خداوند کسي را کمک مي‌کند که («وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ») (روم/47) («إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ») (محمد/7) خدا نصرتش مال افراد خاص است نصرت ممکن است فردي باشد ممکن گروهي باشد.

2- نصرت ممکن طول هم بکشد.

3- معناي نصرت خدا زجر نکشيدن نيست، ممکن است هم خدا نصرت کند هم ما بايد زجرهايي را بکشيم.

خدايا تو را به آبروي همه آبرومندان درگاهت ايماني به ما بده که آني و کمتر از آني از نصرت تو و لطف و مدد تو مايوس نشويم. روز به روز ايمان ما و نسل ما را به خودت و اوليايت و نصرت‌ها‌ي الهي و جلوه‌هاي نصرت ايمانمان را روز به روز بيشتر بفرما. هر چه در ماه رمضان 86 براي خوبان تاريخ مقدر مي‌کني همه را براي همه ما مقدر بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2545
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست