نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2547
1- دوري از سوءظن در امر قضاوت 2- انصاف در پذيرش حق ديگران 3- دقت در بهرهگيري از عمر 4- دوري از حدس و گمان در قضاوت 5- قضاوت بر پايه حق و حقيقت 6- عدالت در همه حال، حتي با دشمن 7- خطر رشوه به نام هديه
موضوع: نگاهي به آيات حقوقي قرآن كريم
تاريخ پخش: 01/03/93
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در دانشكدهي حقوق هستيم. خدمت اساتيد و دانشجويان حقوق. حدود دو هزار و هفتصد نكتهي حقوقي ما از قرآن درآورديم. كتابي نوشته شده به نام سيماي حقوق در قرآن. اين كتاب چون 500، 600 صفحه است چكيدهاش را اساتيد آوردند و يك كتاب درسي در دانشكده قرار دادند. يعني تفسير قرآن با نگاه حقوقي و من ديشب فقط آيين دادرسياش را در يادداشتهايم ديدم كه نكاتي را خدمت شما بگويم. آيين دادرسي در قرآن.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، موضوع: آيين دادرسي. 1- بررسي ادعا. اين يك چيز عقلي است. آيهاش چيست؟ آيهاش ميگويد: (فَامْتَحِنُوهُنَّ) (ممتحنه /10) اگر مسلمانها به مدينه هجرت كردند، بعد هم خانمها آمدند. براي اينكه ممكن است بعضي از اين خانمها، عامل نفوذي باشند يا هر مردي كه عامل نفوذي هست ميگويد: «فَامْتَحِنُوهُنَّ». امتحان كن كه اين مؤمن هست يا نه؟ يعني اين راست ميگويد يا دروغ؟ يعني اين بايد روشن شود.
1- دوري از سوءظن در امر قضاوت
2- در آيين دادرسي نبايد قاضي از اول سوء ظن داشته باشد. نداشتن سوء ظن. اين هم يك اصل است. البته كسي پاي تلويزيون نگويد چون اين بحث بنا است در تلويزيون پخش شود، كسي نگويد: خوب اين مربوط به ما نيست، بلند شويم برويم. هركس هر حرفي بزند، بايد بررسي شود. حتي اجازهي بررسي را قرآن به كفار هم ميدهد.
يك آيه داريم كه اگر كافر هستي، به مسلمان ها بگو: آقا من ميخواهم دربارهي دين شما تحقيق كنم. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ» اگر يكي از مشركين، «اسْتَجارَكَ» از تو مهلت خواست، (حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ) (توبه /6) حرف خدا را بشنود، «فَأَجِرْه» به او مهلت بده. يعني اجازهي تحقيق.
شخصي به نام صفوان بود به پيغمبر نامهاي نوشت كه دو ماه به من فرصت بده من تحقيق كنم. حضرت فرمود: چرا دو ماه؟ چهار ماه! اجازهي بررسي.
2- انصاف در پذيرش حق ديگران
پذيرفتنها بجا، گاهي در آيين دادرسي طرف يك حرف حقي ميزند. پذيرفتن بجا، ما گاهي وقتها وقتي با كسي دعوايمان ميشود حرف حق او را هم قبول نميكنيم. يك قصه براي شما بگويم.
شخصي آمد با امام صادق بحث كند. حالا پيشنهاد از امام بود يا از شاگردها نميدانم. گفتند: آقا كنار باشد چيزي نگويد. شاگردهاي امام صادق بحث كنند. بحث كردند و بحث كه تمام شد و طرف رفت، گفتند: آقا خوب بحث كرديم. امام فرمود: تو عيبت اين بود كه حق را قبول نميكردي. مثلاً ميگفت: حالا روز بود يا نه؟ ميگفتي: از كجا روز است؟ بابا اين لباس سفيد است يا نه؟ از كجا؟ تو در بديهيات هم از اول گارد ميگرفتي. اين خيلي بد است.
يك وقتي قديم، حالا شما جوان هستيد، بعضي از پيرها يادشان ميآيد. معركه گيرهايي بودند، پرده به ديوار نصب ميكردند، پاي ديوار ميايستادند يك چوب هم دست ميگرفتند، نقالي ميكردند. من يادم است عكس شمر و يزيد را خيلي بد ميكشيدند. بابا يزيد زشت هم بوده؟ كارش زشت بوده يعني شكلش هم بايد اينطوري باشد؟ ممكن است يزيد خوشگل بوده، من نميدانم چه بوده، خدا لعنتش كند. ولي اين معنايش اين نيست كه اگر كارش بد است ما شكلش هم خراب كنيم. بايد حق طرف را پذيرفت.
اطالهي دادرسي، گاهي وقتها طول ميدهيم. اين طول دادن آيين دادرسي، اطاله، طول دادن. اين مسألهي طول دادن يك بلايي است در فرهنگ ما هست. مثلاً زندگي شرح زندگي شيخ مفيد را مينويسند. كجا متولد شد؟ حالا يا سبزوار، يا نيشابور، پدرش نجار بود، حالا يا نجار يا لحاف دوز، ايشان نميدانم چه كرد؟ يك چيزهايي كه به من بگو: شيخ مفيد چطور شد شيخ مفيد شد؟ مجلسي چطور اين همه بركت داشت؟ حالا دو تا خواهر داشت. سه تا برادر داشت. كجا رفت؟ كجا رفت؟ سفرنامههايي كه امروزيها مينويسند. وارد اتريش شديم. در فرودگاه دو ساعت و نيم مانديم. حالا يا دو ساعت و نيم، يا يك ساعت و نيم چرا وقت مرا ميگيري؟ آنجا قهوه خورديم، حالا يا قهوه خورديم يا چاي؟ من چه خاكي بر سرم كنم؟ ميبيني يك سفرنامه نوشته سيصد صفحه، وقتي ميخواني ته آن سه صفحه حرف حسابي بيشتر ندارد. ميخواهند به هم قصه بگويند. ميخواهد فوت پدرش را بگويد. يك ساعت و نيم نشسته شرح ميدهد. بابا، باباي من تب كرد و لرز كرد و مرد! تموم شد. وقتمان را صرف نكنيم. تب كرد و لرز كرد و مرد!
خلاصهگويي، خلاصه نويسي، اگر ما يك خرده حرفهاي مفت را كم كنيم. حرفهايي كه ضرورت ندارد، اگر كم كنيم يك نفر ميتواند هر شبي يك كتاب مطالعه كند به شرطي كه آن كتاب، چكيده شود. قرآن وقتي تعريف خدا را ميكند، ميگويد: (وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبينَ) (انعام /62) اسرع يعني سرعت. طولش نميدهد. گاهي لفتش ميدهيم. عبارتهاي مختلف، مثلاً ميخواهيم بگوييم: شصت، ميگوييم عدد بعد از 59 و عدد قبل از 61. شصت يعني دو سي، شصت يعني سه بيست. بابا ولم كن! اينها همه طول دادن حرفها، مقالهها سفرنامهها، زندگي شخصيتها، دقيقههاي عمر را اگر حساب كنيم. من يك دقيقه اگر حرف مفت ميزنم، خورشيد هم ميتابد، بايد آن را هم حساب كنيم. عمر افراد هم حساب كنيم. خيلي عمرها هدر ميرود.
3- دقت در بهرهگيري از عمر
اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه ميگويد: يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمْرَه (شرح نهجالبلاغه/ج7/ص200) با عمرم چه كردم؟ عيد نوروز 17 روز تخمه كدو ميشكنيم. صله رحم ميخواهيم برويم صبح خانهي عمه ميرويم، تا ساعت 12 شب. بابا عمه بيست دقيقه، نيم ساعت بنشين. 14 ساعت عمه را ميبينيم، فردا 14 ساعت خاله را ميبينيم. خيلي ميشود در عمرها صرفهجويي كرد.
قصد اصلاح داشته باشيم. اينكه قاضي دلش بسوزد، آن سوز دل يك اثري دارد. يك كنگرهي پزشكي بود، از كشورهاي غير ايران هم بودند. به اصطلاح بينالمللي بود. ما هم دعوت شديم براي آنكه آنجا آيات پزشكي را برايشان بگوييم. من نشسته بودم تا نوبت من شود. اين آقاي دكتري كه مقاله ميخواند يك چيز عجيبي گفت. گفت: يك تحقيقي كردند، كساني كه وقتي غذا ميخورند با اشتها غذا بخورند، شما نگاه كني، شما هم گرسنه ميشوي. اما اگر اشتها ندارد، سير است، دارد فيلم بازي ميكند. شما نگاهش كني، گرسنهات نميشود. در قرآن در سورهي نور يك آيه داريم. نه بار ميگويد: خانه، خانه، خانه، خانه، نه بار ميگويد: خانه! ميتوانست يكبار بگويد. از خانههاي خودتان، پدرتان، مادرتان، عمويتان، عمهتان، داييتان، خالهتان، خواهرتان، برادرتان، ميتوانيد بخوريد، ميتوانيد از خانههايي كه مجاز است غذا خوردن، خانهي خودتان، پدر، مادر، خواهر، برادر، هي ميگويد: خانهي پدر، خانهي مادر، خانهي، خانهي، نه بار كلمهي خانه را آورده است. من پريشب گفتم كه: چرا اينقدر نه بار كلمهي خانه را آورده است. نكند ميخواهد بگويد: غذاي خانگي با غذاي رستوران متفاوت است؟ نشستم فكر كردم بيست نكته پيدا كردم، نوشتم. كه امتياز غذاي خانگي بر غذاي رستوران.
عنايت داشته باشيم قصد اصلاح، اگر زن و شوهر با هم اختلاف دارند، قرآن ميگويد: يك داور از فاميل مرد، يك داور از فاميل زن بيايند، اينها را حل كنند، بعد ميگويد: (إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ) (نساء /35) اين دو داور قصد اصلاح داشته باشند، خدا اينها را جوش ميدهد. يعني آن سوز دروني اثر ميگذارد در تأثير كلامشان. آيهي قرآن است. «إِنْ يُريدا» اگر اين دو داور، كه يكي از فاميل مرد است، يكي از فاميل زن، «إِصْلاحاً» نه اينكه نمايندهي مرد به نفع مرد كنار بكشد، نمايندهي زن به نفع زن بكشد. او ميكشيد و من ميكشيدم ميشود.
اگر اين دو داور نه كه داور مرد به نفع مرد و داور زن به نفع زن، ما الآن كه در تشكيلات شما وكيل مي گيريم، ميگوييم: آقا پنج ميليون مثلاً به تو ميدهم، برو از من دفاع كن. كاري به حق و باطل ندارد. به نفع من! آن هم رقيب من است. مخالف من، او ميگويد: من يك وكيل ميگيرم و ده ميليون به او ميدهم. چون پول از من ميگيرد، كاري به حق بعضيهايشان ندارند، پول گرفته ميخواهد به نفع موكل، ميگويد اينطور نباشد، «إِنْ يُريدا إِصْلاحاً» اگر حسن نيت داشته باشي، خدا كمك تو ميكند. «إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ»
يكي از مسائل، حق دفاع دادن است. حضرت سليمان سان ميديد، يك روز كه سان ميديد، گفت: (ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ) (نمل /20) چه شده كه من هدهد را در بين پرندهها نميبينم. يا بايد بيايد دليل غيبتش را بگويد، (أَوْ لَيَأْتِيَنىِّ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ) (نمل /21) يا بايد استدلال بياورد.، يعني براي غيبتش بايد عذر موجه بياورد. بله! «أَوْ لَيَأْتِيَنىِّ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» قصد اصلاح!
4- دوري از حدس و گمان در قضاوت
تكيه نكردن به گمان، در قضاوت نميشود به گمان تكيه كرد. قرآن آياتي دارد ميگويد: (إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئا) (يونس /36) با گمان و خيال نميشود بافت. بايد ملموس باشد. استدلال بايد علمي باشد، گمان نباشد. من حدس ميزنم اين چنين است. من حدي ميزنم، اين تحليلهاي سياسي كه بعضيها ميكنند خيليهايش پايش به جايي بند نيست. اين يك نگاهي دارد، مثل كسي كه عينك سرخ ميگذارد، چون عينك سرخ ميگذارد، همهي شلغمها را لبو ميبيند. يا عينك سبز ميگذارد، همه كاهها را علف ميبيند.
يك قصهاي است نميدانم شنيديد يا نه؟ ميگويند: شاعري يك شعري گفت: بي تو مزرعه آب نخورد، بي تو شيشه مي نخورد. گفتند: آن چيه؟ گفتند: به علماي حوزه بدهيم. گفتند: آقا اين شاعر چه گفته؟ گفت: غرض او توحيد افعالي است. يعني بدون ارادهي خدا هيچ كاري نميشود كرد. دادند به دولتيها، گفتند: بي رشوه كار نميشود. به بازار دادند، گفتند: بيپول كار نميشود. دادند به عرفا، گفتند: بدون عشق و انگيزه كار پيش نميرود. رفتند نزد خودش، گفتند: آقا اين شعري كه گفتي همه را گيج كردي، بي تو مزرعه آب نخورد. غرض تو چيه؟ گفت: غرضم بيل است. (خنده حضار) گفتند: جملهي دوم، بيتو شيشه مي نخورد. گفت: منظورم قيف است.
ما يكبار دكاني رفتيم كه از آن جنس ميخريديم، ديديم نوشته پسته، گفتم: من پسته نخريدم. گفتم: شايد مهمان آمده خانم خريده. رفتيم گفتيم: شما پسته خريدي؟ گفت: نه. برگشتم گفتم: آقا نه من خريدم نه خانوادهام. شما پاي ما نوشتي اين مقدار هم پول پسته. گفت: والله يك شيخ قد بلند، آمد پسته خريد، رفت. اسمش يادم رفت. بعد هرچه فكر كردم گفتم: بنويس قرائتي! (خنده حضار)
سعي كنيم حقيقت را كشف كنيم. زليخا عاشق يوسف شد، درها را بست و پيشنهاد كرد. يوسف پا به فرار گذاشت. زليخا هم عقبش دويد لباسش را كشيد و پاره شد. لب در مسؤول را ديدند، فوري به شوهرش گفت: يوسف قصد بد دارد. (وَ شَهِدَ شاهِد) (يوسف /26) يك شاهدي پيدا شد و گفت: نگاه كنيم ببينيم پيراهن از كجا پاره شده است؟ اگر پيراهن از عقب پاره شده، معلوم ميشود يوسف ميدويده و اين زن پيراهن را ميكشيده و جر داده. اگر پيراهن از جلو پاره شده، معلوم ميشود كه با هم درگير شدهاند. ببينيد پيراهن از كجا؟ (إِن كاَنَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ) (يوسف /26) (وَ إِن كاَنَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ) (يوسف /27) ببين پيراهن از كجا پاره شده است؟ سعي كنيم در كشف حق…
دو نفر يقهي همديگر را گرفتند، او گفت: تو بردهي من هستي. او گفت: نخير تو بردهي من هستي. نزد حضرت امير رفتند. حضرت هركاري كرد كه يكي از شما راست بگوييد. گفت: نخير! من آقا هستم. او نوكر من است. من برده خريدم. او هم گفت: نخير من برده خريدم! حضرت ظاهراً به قنبر بود، گفت: ديوار را سوراخ كن، به اندازهاي كه يك كله در آن برود. مثل جاي لوله بخاري! دو سوراخ در دو جاي ديوار در بياوريد. هردو سرشان را در اين سوراخ كنند. يكي در يك سوراخ، يكي در يك سوراخ. اينها سرشان را در سوراخ كردند. حضرت فرمود: بزن گردن برده را، تا گفت: گردن برده را بزن، برده گردنش را بيرون كشيد. گفت: خوب تو برده هستي! اين كشف حقيقت، سعي در كشف حقيقت!
5- قضاوت بر پايه حق و حقيقت
قضاوت به حق خوب معلوم است. (فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَق) (ص /22) پرهيز از استدلال نادرست. قرآن يك آيه دارد ميگويد: چيزي را كه يقين نداري، دنبال نكن. (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم) (اسراء /36) پيگيري نكن از چيزي كه علم نداري. اين محكمكاري در اسلام خيلي سفارش شده است. مثلاً ميگويد: اگر ميخواهي دينت را هم ياد بگيري، از مجتهد اعلم، يعني برو ببين باسوادترين علما چه كساني هستند؟ اين مجتهد اعلم يعني چه؟ يعني محكم كاري! بزرگترين آيات قرآن آيهي حقوقي است. در قرآن فقط يك آيه داريم كه از اول سطر شروع ميشود، تا آخر صفحه. 14 سطر يك آيه است. بزرگترين آيهِ قرآن آيهي حقوقي است. 35، 36 نكته حقوقي در اين آيه است.
در مسألهي حق ريز و درشت را مينويسد. نگوييد: حالا اين چيزي نيست. از قاشق چايخوري تا كشتي آهن! همه را (أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيرا) (بقره /282) صغير باشد يا كبير. يعني ريز يا درشت، مسألهي حق الناس اين است. حق الناس خيلي مهم است. حق الناس كوچك و بزرگ ندارد. اگر كسي در بچگي هم يك خلافي كرده، بزرگ شد بايد صاحبش را راضي كند، حتي اگر صاحبش مرده، بايد وارثانش را پيدا كند و راضيشان كند. مال مردم، حق و ناحق و كوچك و بزرگ ندارد. نماز است كه ميگويند: بايد به تكليف برسي. ولي بچهي چهارساله يك خودنويس را برداشت، نود و چهار ساله شد يادش آمد بايد پول خودنويس را بدهد. حق و ناحق!
پرهيز از استدلال نادرست، «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم» تحت تأثير قرار نگرفتن. دو چيز آدم را ليز ميكند، يكي كسي كه آدم او را دوست دارد. چون دوستش دارد، ميخواهد به نفع اين حكم صادر كند. گاهي هم كسي از كسي بدش ميآيد. ناراحت است ميخواهد يك جايي يك نيشگوني به او بگيرد.
6- عدالت در همه حال، حتي با دشمن
در قرآن دو آيه داريم. يك جا ميگويد: محبت شما را منحرف نكند، يكجا ميگويد: غضب شما را منحرف نكند. آنجا كه ميگويد: محبت شما را كج نكند، ميگويد: (وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُم) (نساء /135) گرچه به ضرر خودت است. مرد باش بگو: آقا به ضرر من است. من اشتباه كردم! «أَوِ الْوالِدَيْن» حتي اگر به ضرر والدين است. يعني حب به خودت و حب به پدر و مادر اولاد شما را كج نكند. يكجا داريم غضب كج نكند، «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم»، «شَنَآنُ» يعني دشمن، همان (إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ) (كوثر /3) شانه يعني دشمن، (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا) (مائده /8) يعني دشمني باعث نشود شما عدالت نداشته باشيد. نه محبت شما را منحرف كند، نه غضب! عوامل انحراف چيه؟ محبت به پول، رشوه بگيرد. محبت به جان، محبت به فاميل، محبت به اين آقا كه مراجعه كرده است. خيلي عدالت مهم است.
اسلام عدالت را محور قرار داده كه در كل زندگي ما ميچرخد. پيشنماز بايد عادل باشد. امام جماعت بايد عادل باشد. قاضي بايد عادل باشد. شاهد بايد عادل باشد. رهبر مسلمين بايد عادل باشد. اين خيلي مهم است. عدالت!
عدالت هم فقط در حكم نيست. حتي حضرت امير در نهجالبلاغه ميگويد: نگاهايت هم عادلانه باشد. اگر دو نفر نزد شما آمدند، يك نفر را ده ثانيه نگاه نكن، يك نفر را پنج ثانيه! «سوي بينهما في اللحظة و النظرة» نظرة يعني نظر كردن. نگاهت هم بايد يكسان باشد. «اللَّهُ أَكْبَر»!
اسلام ميگويد: اگر قاضي كفشاش تنگ است، قضاوت نكند. مسألهي حجاب در دانشگاه، نگاه حقوقي دارد. كاري به آزادي زن نداريم. اصلاً بنده حق دارم درس بخوانم يا نه؟ اگر من حق دارم درس بخوانم، به چه دليل تو خودت را آرايش ميكني از بغل من رد بشوي؟ خوب دل مرا ميبري. همينطور هي نگاه ميكنم، نگاه ميكنم چند لحظه بعد هم برميگردم، هي…..! دوباره برميگردم يك آرايش كرده از اين طرف من ميآيد. (خنده حضار) كتاب دست من است، نميتوانم مطالعه كنم. تو ضربهي علمي به من ميزني، كاري به حلال و حرامياش هم ندارم.
يك كسي هندوانه دزديده بود، ميخورد. گفتند: حرام است. گفت: من براي خنكياش ميخوردم! كار به حرامياش ندارم. (خنده حضار) حالا من كار به حلال و حرامش ندارم. من ميگويم: اگر حلال هم باشد، در فضاي درس مسائل تحريك كننده نبايد باشد. چون من ميخواهم درس بخوانم. پيغمبر آمد نماز بخواند، پرده گل داشت، فرمود: فاطمه جان، اين گل پرده حواس مرا پرت ميكند. فاطمه جان اين پرده را بردار. گل پارچهاي حواس پيغمبر را پرت ميكند، آنوقت دختر با اين قيافه حواس اين جوان را پرت نكند.
اگر بيحجابي حلال هم باشد، در محيط درس نبايد باشد. من از نظر حقوقي ميگويم. آرامش يك مسألهاي است. قاضي اگر ادرار دارد، گفتند: قضاوت نكند. چون فشار ادرار ممكن است در قضاوتش اثر بگذارد. خيلي دقيق است.
اگر كسي ادرارش را نگه دارد، بگويد: حالا كه وضو داريم، نمازمان را بخوانيم، بعد دستشويي برود. كسي ادرارش را نگه دارد نماز بخواند، حديث داريم نمازش قبول نيست. چرا؟ براي اينكه آرامش ندارد. اسلام خيلي روي آرامش
از كلمات دو پهلو پرهيز كنيد. قرآن يك آيه دارد ميگويد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا) (بقره /104) اين يعني چه؟ «لا تَقُولُوا راعِنا»، «راعنا» نگوييد. «انُظرنا» بگوييد. اين آيه ميخواهد چه بگويد؟ حضرت سخنراني ميكرد، از پايين منبرش يكي گفت: «راعنا». اين«راعنا» مثل كوكو است. كوكو را هم ميشود از سبزي درست كرد و هم از سيب زميني. «راعنا» را هم ميشود از «رَعَيَ» گرفت، «راعنا» يعني مراعات ما را بكن. يعني يا رسول الله يك مقدار كلمات را شمردهتر بگو كه ما بفهميم. يا «راعنا» يعني زير منبرت را هم ببين. دائم جلو را نگاه نكن. گاهي هم اين بغلها را نگاه كن. «راعنا» از «رَعَيَ» مراعات، يعني مواظب ما باشيد. اگر «راعنا» از «رَعَيَ» بود. اما اگر «راعنا» از «رَعَنَ» بود. رعونت يعني احمق كردن. «راعنا» يعني احمقمان كن. احمقمان كن! يك روز يكي از مسلمانها پاي منبر گفت: سا رسول الله راعنا مراد او راعنا از «رَعَيَ» بود يعني حواست به ما هم باشد. پاي منبرت را هم ببين يا شمردهتر صحبت كن. يهوديها اين را دست گرفتند. گفتند: فهميدي چه شد؟ خبر تازه! چه شده؟ پيغمبر اسلام صحبت ميكرد، از پاي منبرش گفتند: «راعنا» يعني خرمان كن! خرمان كن! «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»، «راعنا» دو پهلو است. از «رَعَيَ» يا از «رَعَنَ» چون حرف دو پهلو است، از يك پهلو سوء استفاده ميكنند، شما ان كلمهاي كه سوژه دست دشمن ميدهد، به كار نبريد. كلمات دو پهلو! (يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتاب) (آلعمران /78) بعضيها چنين زبانشان را ميگردانند، كه آدم فكر ميكند قرآن ميخواند. «وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتاب» ديگر چه؟
ارائهي اطلاعات دقيق باشد. در قرآن در سورهي نمل ميگويد: اگر خبري رد و بدل ميشود، (بِنَبَإٍ يَقينٍ) (نمل /22)، (عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) (نبأ /2) نبي يعني كسي كه خبر بزرگي را آورده است. خبر بايد يقيني باشد. حدسيات نباشد.
اينكه ميگويند: قياس نكنيد، خوب قياس يك چيز حدسي است، مثل آن آقايي كه گفته بود: درخت گردكان با آن بزرگي، درخت خربزه «اللَّهُ أَكْبَر»! گردو كوچك درختش اينقدر است، پس خربزه درختش چقدر است؟
تحليلها، خبرها، گزارشها يقيني باشد.
اخلاص، قرآن يك آيه دارد ميگويد: (وَ أَقيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّه) (طلاق /2) اگر جايي شهادت ميدهيد، گواهي ميدهيد، براي خدا باشد. حبّي، بغضي، پولي نباشد.
در چهارچوب قانون باشد. قرآن يك آيه دارد ميگويد: (يَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى وَجْهِها) (مائده /108) يعني گواهي كه ميدهيد، «وجهها» يعني روي فرمول خودش شهادت بده. «عَلى وَجْهِها» هديه را رد كنيد.
7- خطر رشوه به نام هديه
خانمي بود پادشاه بود به نام بالقيس، يك نامه حضرت سليمان به او نوشت كه ايمان بياور. گفت: ما يك هديه ميفرستيم، حق السكوت. فوري هديه را رد كرد. گفت: (أَ تُمِدُّونَنِ بِمال) (نمل /36) شما با مال ميخواهيد مرا كش بدهيد؟ «فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُم» آنچه كه خدا به ما داده است، خيلي بيشتر از اين مال است. (بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ) (نمل /36) شما هستيد كه با اين هديهها خوشحال ميشويد.
«طارق» يعني كسي كه در ميزند. به راه ميگويند: طريق چون آدم با پايش هي زمين را ميكوبد. يك كسي شب آمد در خانهي علي را زد. اميرالمؤمنين در را باز كرد، گفت: يك مقدار حلوا است. فرمود: تو اين حلوا را آوردي، كه من شب بخورم، فردا اگر غلطي كردي در مملكت كاري نداشته باشم. در نهجالبلاغه ميگويد: عجب! طَارِقٌ طَرَقَنَا (شرح نهجالبلاغه/ج11/ص345) آمده شب در خانهي مرا زده مي خواهد مرا با حلوا بخرد؟
پريروز روز مهندس بود. چند روز پيش، مهندسين يك استاني جمع شده بودند، چهارصد، پانصد نفر، گفتند: عزيزان مهندس، نكند تخصصتان را به هوس يك تاجر بفروشيد. شما درس خواندي، مهندس شدي. تاجر ميگويد: ميخواهم يك خانهاي بسازي در اين منطقه مشابه نباشد. به همان دليلي كه لباس شهرت حرام است، ساختمان شهرت هم حرام است. چون لباس، پنبه كه گناهي نكرده است. پشم و پنبه كه گناهي نكرده، منتهي ميگويد: اگر يك كار كني، كه همه نگاهت كنند. زنگ موبايلت را صداي گاو بگذاري كه تا صدا ميكند همه بگويند: زنگ فلاني است. همه كانادا ميخورند، ميگويد: براي من پپسي بخريد! تا پپسي ميخورند، ميگويد: براي من كوكا بياورد. فرقش را نميفهمد، فقط مريض است. اين دلش ميخواهد در مقابل همه خط ويژه برود. حالا با عطسه، با الهي آمين، يك كاري كند كه نمود داشته باشد.
مهندس تحصيل كردهي بچه مسلمان ما را ميبرند يك پولش ميدهند، ميگويد: دلم ميخواهد در اين منطقه مشابه نداشته باشد. حالا اگر خداي نكرده كارگري افتاد، ولو حالا بيمه و تأمين اجتماعي يك كاري كردند براي او، ولي حالا درست است يك مهندس مسلمان خودش را فداي هوس يك تاجر كند.
بايد مواظب باشيم گاهي هديههايي است..در مسجد دانشگاه ما بعضي روزها نماز ميخوانيم يك روز يك جوان آمد گفت: پدرم مرحوم شده، گفته: هشتصد ميليون به آقاي قرائتي براي ستاد نماز و تفسير و اينها بدهيد. گفتم: پدر شما مرحوم شده خدا بيامرزد. ولي من پول از كسي نميگيرم. برويد دفتر مراجع بدهيد، يا دفتر مقام معظم رهبري بدهيد، من از آنها پول ميگيرم. گفت: وصيت كرده به خودت بدهيم. گفتم: نه آقا من پول از كسي نميگيرم. نميدانم شما كه هستيد، پدرت كيه؟ خودت كه هستي؟ من نميدانم. بدهيد من از آنجا پول ميگيرم. اصلاٌ معلوم شد نه پدري بود و نه مردي بوده نه بچه يتيم! يك دامي بود براي اينكه مرا در يك شرايطي قرار بدهند، كه اين وقتي پول را ميدهد يك فيلم برداري كنند، و بگويند: قرائتي هم گرفت برد. دام مياندازند.
كس ديگري يك روز نهضت سواد آموزي آمد. گفت: من زمينهاي زيادي در لواسان دارم، يك هزار مترش را سراطان دارم، ميروم زير عمل، ممكن است بميرم هزار مترش را به تو بدهند. اگر زير عمل مردند هزار متر زمين لواسان را به شما دادند، تعجب نكنيد. براي من است. گفتم: من از شما نميگيرم! برو به آقا بده من اگر باشم از دفتر ميگيرم. اصلاً نه وصيتي بود، هيچي هيچي از بيخ دروغ بود. دام مياندازند. ميخرند! تخصص ما را ميخرند، عاطفهي ما را ميخرند، دين ما را ميخرند. خيلي خطرناك است. قاضي ضمن اينكه كارش خير است چون قضاوت عبادت است. قضاوت كار انبياء است. اما لب مرز است. عين كليد است، يك خرده چنين كند قفل ميشود، از اين طرف هم باز ميشود. مثل زبان است، گردشش آسان است منتهي يكوقت يك كلمه اسرائيل به لبنان حمله كرد. يك معنا دارد. اسرائيل متقابلاً به لبنان حمله كرد. يك كلمه متقابلاً اضافه ميكنيم كل قضاوتها عوض ميشود. خيلي بايد مواظب باشيم. كلماتي كه گفته ميشود، حديث داريم كه گاهي يك ناحقي انجام ميشود، كه يك نفر را به ناحق ميكشند. روز قيامت يك قطره خون به سينهي انسان ميچكد. ميگويند: اين چه بود؟ ميگويند: يك نفر را به ناحق كشتند، تو در يك قطره شريك بودي. چرا؟ چون آنجا ايستادي خنديدي، كف زدي. بابا قمار بازي ميكنند، شما بازي نميكني ولي همين كه به سفرهي قمار نگاه ميكني مسؤول هستي. حديث داريم اگر بوي كباب، بوي غذا به خانهي همسايه رفت، بايد يك مقدارياش در يك ظرف بگذاريد، براي همسايه بفرستيد. چون بوي غذا براي همسايه يا حق ميآورد، يا توقع. ظريف است.
ما روي مرز هستيم. بايد خدا ما را حفظ كند. يعني همهي ما را خدا بايد حفظ كند، شما را بايد خدا بيشتر حفظ كند. چون زمنيهي هل دادن، چون كسي كه در معاملاتش ميخواهد ميليارد، ميليارد جابه جا كند، هيچ مانعي ندارد يك ده ميليون هم كف مشت شما بگذارد. بعد هم ميگويد: ارادتمند من است. كسي نزد امام آمد گفت: آقا اين خمس است، اين سهم امام است. اين هم زكات است. ضمناً اين هم به خودم دادند، حضرت فرمود: به خودت دادند يعني چه؟ تو اگر از دين نميگفتي، به تو ميدادند؟ اگر در خانهات مينشستي به تو ميدادند؟ تو به خاطر آرم ما اين را داري. به خاطر اينكه نمايندهي امام هستي اين را داري. به هر حال، خدا «إِنْ شاءَ اللَّه» همهي شما را حفظ كند.
از اينكه در خدمت شما بوديم خوشحال هستيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 6 سوره توبه به چه امري تأكيد دارد؟
1) دعوت مردم به ايمان
2) امكان تحقيق درباره دين
3) دوري از اجبار مردم به دين
2- آيه 62 سوره انعام چه كاري را ارزش ميشمرد؟
1) سرعت در حسابرسي
2) سرعت در عبادت
3) سرعت در كارهاي خير
3- توفيق الهي در آشتي دادن همسران مشروط به چيست؟
1) عفو و گذشت همسران
2) قصد و انگيزه اصلاح داوران
3) عدم دخالت خانوادهها
4- آيه 36 سوره اسراء بر چه امري تأكيد ميكند؟
1) پيروي نكردن از ظن و گمان
2) پيروي نكردن از شيطان
3) پيروي نكردن از جاهلان
5- براساس قرآن، عامل انحراف از عدالت چيست؟
1) محبت به دوستان
2) دشمني با مخالفان
3) هردو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2547