نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 257
موضوع بحث: امام حسين(ع)، حادثه کربلا
تاريخ: 29/06/63
بسم الله الرحمن الرحيم
«السلام عليك يا اباعبدلله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابداً ما بقيت و بقي اليل والنهار»
شب اول محرم، چهارمين سالگرد جنگ تحميلي و چهارمين سالي كه رزمندگان ما در جبههها مشغول جنگند. گرچه هفته، هفته سالگرد جنگ است، ولي چون جنگ ما برگرفته از كربلاست و اولين شب محرم است، ما هم از كربلابگوييم كه رهبر ما تربيت شده مكتب امام حسين(ع)، امت ما هم تربيت شده مكتب امام حسين(ع) و برادران ما هم با اين كه هفته سالگرد جنگ است رزمندگان هم علاقه دارند پيرامون كربلا صحبت نماييم.
1- ضرورت زنده نگهداشتن حادثه كربلا
اما مسأله كربلا: كربلا سند افتخار شيعه است، بيداري ما به خاطر رهبرمان است و بيداري رهبرمان هم به خاطر چراغي است كه امام حسين(ع) در كربلا برافروخت. بايد هر سال كربلا زنده شود و عزاداري با شكوه باشد چون قرآن فرموده: (فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ) (بقره /152) شما به ياد من باشيد تا من هم ياد شما باشم. حسين(ع) به ياد خدا بود و خدا هم همين طور. ميبينيم اكنون در مكه اشك و شور و ناله نيست و هرچه هست غفلت و خواب است چون حسين(ع) از مكه رفته است و وحاجيها تربيت شده حسين نيستند. جملهاي است كه ميگويند ما را از محاصره نظامي نترسانيد و رزمندگان ما هم نميترسند، همچون كربلا كه 72نفربودند و مخالفين هزاران نفر بودند و 72 نفر را محاصره كرده بودند پس كربلا را زنده كنيد، يعني از محاصره نظامي نترسيد و رمضان را زنده كنيد، يعني از محاصره اقتصادي نترسيد. محرم و رمضان دو شعله هستند كه بايد از آنها نور هدايت گرفت. كربلا ميگويد بهترينها صرف شدند و سخت ترين مشكلات را تحمل كردند. ما هم عزيزان بسياري را از دست داديم، امام كربلا بايد زنده شود. هرچند ميگوييم كربلاي جنوب يا كربلاي غرب ولي آن كربلا بسيار تفاوت دارد. در كربلاي جنوب پشت جبهه با يخ آب ميآورند ولي در كربلاي حسين(ع) با مشك هم آب نميآورند. در كربلاي جنوب خيمه آتش نميزنند ولي در كربلاي حسين(ع) خيمه آتش ميزنند. در كربلاي جنوب عزيزان ما هستند ولي در كربلاي حسين حسين(ع) است و ما هيچ وقت به حسين(ع) و كربلاييهاي حسين(ع) نميرسيم. ما و زنان ما كجا و حسين(ع) و زينب(س) كجا. اگر زن ما 4 يا 5 شهيد داده زينب(س) 72 تن شهيد داد. جنازه شهداي ما را روي دست تشييع ميكنند ولي جنازه امام حسين(ع) را زير دست و پا له كردند. مزار شهدا را گلباران كردند ولي مزار حسين(ع) را آب بستند و شخم زدند. و ما هرچه در جزيره مجنون و غرب و جنوب زجر بكشيم به كربلا نخواهيم رسيد. حسين(ع) در كربلا كاري كرد كه هر كس خودش را با كربلا مقايسه ميكند احساس ميكند كاري انجام نداده، ورزمندگان ما هم كاري انجام دادند كه در جمهوري اسلامي هر كس كاري انجام ميدهد در مقايسه با رزمندگان كاري انجام نداده است. مردم ايران نزد رزمندهها شرمنده هستند و رزمندگان هم نزد امام حسين(ع) و شهداي كربلا. بهترين برادر عباس. بهترين خواهر زينب و بهترين پير مرد حبيب بن مظاهر، بهترين جوان علي اكبر و بهترين كودك علي اصغر و بهترينها فدا شدند. ما در جبهه شهيد ميشويم ولي مهمان نيستيم ولي امام حسين(ع) ميهمان كوفيان بود و مهمان كشي زجر دارد. غريب كشتن، طفل كشتن، آب به مزار بستن و ديگر مشكلات از حسين(ع) و كربلا چيز ديگري ساخته و جنگ ما سايهاي ازكربلاست. بنابراين عاشورا بايد زنده باشد تا از آن الهام گرفت.
2- كربلا عصاره حوادث و كمالات قرآن
كربلا يعني عصاره قرآن. در قرآن ميبينيم كه حضرت آدم از گندم نگذشت ولي حسين(ع) از فرزندانش گذشت. خدا در قرآن چندين بار به حضرت موسي ميفرمايد: (لا تَخَفْ) (قصص /31) و حضرت موسي خوف داشت اما اصحاب حسين(ع) خودشان نميترسيدند. صليب مسيحيان داري است كه حضرت عيسي را به آن بستند و مسيحيان ميگويند اينگونه ايشان را شهيد كردند ولي قرآن ميگويد عيسي(ع) نه به صليب آويخته شد و نه كشته شد و چيزي كه نشد براي مسيحيان نشانهاي شد ولي امام حسين(ع) واقعاً سرش را بريدند و بر سر نيزه كردند و ايشان را شهيد كردند. و آنچه براي حضرت عيسي(ع) بيان شد براي امام حسين(ع) انجام شد. حضرت نوح وقتي ميخواست طوفان و عذاب الهي بيايد و. . . . . غرق شود تحت تأثير مسائل عاطفي قرار گرفت وگفت خدايا فرزند من ايمان بياورد و غرق شود ولي خداوند فرمود فرزند تو از تو نيست. هر فضيلتي كه در قرآن ميبينيم در كربلا بوده و كربلا يعني عصاره تكامل انساني و يعني اين كه رزمندگان ما هرچه زجر بكشند بايد بدانند كه به كربلا نميرسند. البته در دنياي امروز كربلا جنوب ايران است و با فضيلت ترين افراد و با شرفترين و بهترين جوانان رزمندگان ما هستند وما نسبت به دنيا، امام و پيشرو هستيم. اما بايد آن چيزي را نگهداريم كه همه چيزمان را از او داريم، چون مادر ما اشك ريخت و اشك او با شير مخلوط شد و ما نمك گير شديم. و به ما هم گفتهاند كربلا را زنده نگهداريد. نيمه شعبان تولد امام زمان(عج) است ولي ميگويند زيارت كربلا بخوانيد. شب عيد فطر و قربان و شب جمعه هم ميگويند زيارت كربلا بخوانيد و هر وقت تشنه ميشويد و آب ميخوريد به حسين(ع) صلوات بفرستيد و ميخواهيد نماز بخوانيد و با خدا رابطه برقرار كنيد خاك كربلا روبرويتان باشد. مسأله كربلا بايد هر سال با شورتر برگزار شود و علت غفلت و خواب بودن كشورهاي اسلامي عدم توجه به اين مهم است. امّا با كمال تأسف برخي اول محرم به مناسبت آغاز سال قمري شادي ميكنند همچون نوروز ما ايرانيان. كربلا به بي حركتها حركت و به ترسوها شجاعت داد. امسال در حج برادر عزيزي به مناسبت چماق بعثيها شهيد شد. مرحوم شهيد فيضي و شعار دادند «قتل الفيضي بيد البعثي» خون او روح تازهاي در مردم دميد و طوري شد كه وقتي يك ايراني، روحاني را ميبيند كه به دستانش دستبند زده شده او را از داخل ماشين شرطه بيرون ميكشند. و اين بدان دليل است كه وقتي خون مظلومي ريخته ميشود ديگران به جوش ميآيند. در زمان امام حسين(ع) هم مردم ميترسيدند در عين حال ميگفتند: امام حسين(ع) آدم خوبي است و «سَيِّد شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه» (بحار الانوار/ج3/ص6) است و آقاي جوانان بهشت است ولي ميترسيدند و خون حسين(ع) به همه شجاعت ميدهد. زنده كردن ياد كربلا يعني دادن روح تازه به مردم. امتيازات جنگ در كربلا؛
3- اهداف امتيازات جنگ كربلا
1- از نظر هدف: امام ميفرمايد: «اللهم إني أحب المعروف و أنكر المنكر»(بحارالأنوار، ج44، ص328) خدايا من معروف را دوست دارم و از منكر متنفرم و درحكومت يزيد منكر انجام ميشود. امام فرمود: به كربلا ميروم چون «أَ لَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ»(اللهوف، ص79) به حق عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميشود و «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(بحارالأنوار، ج44، ص329) و ميروم به كربلا تا امر به معروف در مقابل يزيد انجام دهم. امام حسين(ع) ميفرمايد: هر كس سلطان ستمگري را ببيند و در مقابل او نايستد در جهنم هم پياله او ميشود. پيامبر فرمود: «موت في طاعه خير من حيات في معصيته» مرگ در راه طاعت و بندگي خدا از زندگي و زنده بودن و گناه كردن بهتر است. «هيهات منا الذله»(اللهوف، ص97) و ابداً زير بار ذلت نميروم. امام ميخواست زير بار ذلت نرود و زير بار ولي عهدي نرود و استبداد را بكوبد و حق را زنده نمايد و هدف مهمترين چيز است. هدف رزمنده ما بايد خدا باشد. و خدا گفته اگر هدفتان من باشم كمكتان ميكنم. گمان نكنيد كه شيطان در جزيره مجنون نيست و انسان چيزهايي ميشنود كه با اسلام جور در نميآيد. چند مثال: جبهه ميآيد ولي به پدر و مادرش نامه نمينويسد، همان دين كه دستور به جهاد و جبهه داده به نيكي به پدرو مادر هم فرمان داده، چه برسد به اين كه نامه نمينويسد تا آنها را زجر دهد و خدا نكند كه اينگونه باشد. و برخي برنامه مينويسند كه اگر بدن پاره پاره من را آوردند و. . . بايد بنويسد ان شاء الله كربلا ميروم و برميگردم و داماد ميشوم. در خود جبهه اسراف ديده ميشود. روي هندوانه را ميخورد و بقيهاش را دور ميريزد در حالي كه در خانه پوستش راهم ميتراشد. يا اين كه من و تو مطرح است. لشكر امام حسين(ع) نه و لشكر حضرت عباس و خدا نكند گوينده نام لشكر و تيپ را اشتباه بگويد همه اعتراض ميكنند گويي مرتكب چه جنايتي شده است. هم براي خدا انجام دادند، و هم اشتباه نميكند يا شهر و امام جمعه و يا اسراف و. . . مطرح است. بايد از حسين(ع) بياموزيم كه هيچ هدفي جز امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح، احياي دين و برچيدن ظلم و شرك و مبارزه با استبداد و ولي عهدي نبايد اهميت داشته باشد و هدف بايد مقدس باشد. 2 – از نظر تركيب افراد؛ تركيب لشكر امام حسين در دنيا بي نظير بود از سياه و سفيد و بچه و پير مرد و آقازاده و برده و حر و زن و مرد و. . . مثل بسيج ما. 3- از نظر فرم رزمي؛ مي گويند بهترين جنگ جنگي است كه آخرين در آن باشد. آخرين نفر فدا شود و آخرين نفس و آخرين فشنگ. اگر كسي فشنگ داشت و دستگير شد مشخص است خوب نبرد نكرده است و تا آخرين فشنگ بايد خرج شود و در جنگ خوب بايد اين سه آخرين را داشته باشد. اما آخرين نفر در كربلا علي اصغر بود و امام حسين(ع) او را هم داد و آخرين نفس هم زماني بود كه در گودال قتلگاه ازاسب افتاد و نفسهاي آخر بود و ديد كه لشكر به سمت خيمهها ميرود. فرمود: اگر دين نداريد مرد باشيد چون زن و بچه من با شما كاري ندارند و تا آخرين نفس از حريم و خانواده خود دفاع نمود. جواني به نام وهب از ياران امام بود كه در كربلا كشته شد. سر جوان را به مادر وهب دادند تا دلش بسوزد. او چيز ديگري نداشت و گفت چيزي را كه در راه خدا دادهام پس نميگيرم. سر فرزندش را بجاي سنگ به سر او زد بعد ديد چيزي ندارد و با چوب خيمه او را زد و با آخرين وسيله وظيفه خود را انجام داد. پس از نظر فرم جنگ كربلا ممتاز بود. 4- اما از نظر آگاهي سرباز؛ در دنيا گاهي سرباز فرمانده را نميبيند و يا تير ميزند و نميداند براي چيست؟ و چون ميگويد بزن پس ميزند. چون امام حسين(ع) قدم به قدم فرمود، كربلا برويم شهيد ميشويم و گفت من اين طور فكر ميكنم و يزيد اين طور فكر ميكند و سكوت در مقابل يزيد حرام است و بايد قيام نمود و شب عاشورا فرمود هر كس ميخواهد در تاريكي برود و كسي نگويد خبر نداشتم. از نظر صداقت هم هيچگاه امام حسين(ع) با لشكريانش دوگانه نبود و همه چيز را ميگفت با كمال صداقت كه مرا خواهند كشت و در دنيا هيچكس و هيچ فرماندهاي اين مقدار صادق نيست. 5- مسأله جامعيت؛ در جنگ كربلا موعظه هم بود و امام حسين(ع) از بعدهاي عاطفي هم استفاده مينمود. مثلاً امام در جايي ميفرمايد: «ارجعوا إلى أنفسكم»(إرشاد مفيد، ج2، ص97) فكر كنيد ببينيد چه كسي را ميكشيد و در جاي ديگر فرمود: آيا من پسر پيامبرتان نيستم؟ و درجاي ديگر ميفرمايد: با عقل خود بسنجيد كه آيا من حلالي را حرام كردم؟ در جاي ديگر ميفرمايد «وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ»(إرشاد مفيد، ج2، ص97) عجله نكنيد تا من موعظهتان نمايم يا ميفرمايد: مگر نشنيديد پيامبر فرمود حسين(ع) آقاي اهل بهشت است و در جاي ديگر فرمود: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»(اللهوف، ص115) ما حرم رسول خدا هستيم. يعني جنگ، جنگي بود توأم با نصيحت. امير المؤمنين(ع) ميفرمايد: وقتي پيامبر مرا به جنگ ميفرستاد و ميفرمود: تا دشمن را آگاه نكردي تير اندازي نكن. وقتي اگر يك نفر مثل حر آگاه شود ارزش دارد و از اين نظر اين جنگ نمونه بود.
4- آغاز تا پايان قيام امام حسين
معاويه مرد و يزيد در شام به حكومت رسيد و نامه نوشت به همه فرماندهان كه پدرم معاويه مرده و من به سلطنت رسيدم و شما بايد از همه مردم بيعت بگيريد من پادشاه شدم. فرماندهان هم مثل حزب رستاخيز زمان شاه شروع به گرفتن امضا با زور از مردم كردند. نامهاي به فرماندار مدينه نوشت كه شما مواظب باش از امام حسين(ع) بيعت بگيري. او هم نزد امام آمد و اين در حالي بود كه امام در مسجد پيامبر بود و امام متوجه شد كه فرماندار با امام چه كاري دارد كه براي امام پيغام فرستاده و با ايشان كار دارد و گفت كه يزيد به سلطنت رسيده و شما بايد امضا كنيد و امام فرمود من امضا نميكنم. . . . . امام چند نفر نيروهاي مسلح بچههاي حزب اللهي را با خودش برده بود كه اگر سوء قصدي به امام شد اينها از امام دفاع نمايند. فرماندار به يزيد نامه نوشت كه از همه مردم ميتوان بيعت گرفت ولي حسين(ع) بيعت نميكند. يزيد عصباني شد و نامه نوشت كه بي عرضه يا بيعت ميگيري و يا امام را ميكشي. تندي اين نامه باعث شد به فرماندار بر بخورد و در صدد گرفتن بيعت برآيد. امام ديد گويي قرار است او را تحت فشار قرار دهند و در مدينه از او بيعت بگيرند در نتيجه او هم تصميم گرفت يزيد را رسوا نمايد. امام از مدينه به مكه رفت و به كسي هم نگفت. مردم مدينه بيدار شدند و ديدند كه امام در مدينه نيست مثل اين كه امام از جماران برود و ما فردا صبح ببينيم نيست. مردم مدينه فهميدند كه دليل آن همان به حكومت رسيدن يزيد بجاي معاويه و بيعت گرفتن است. مردم هم گفتند پس ما هم مثل امام حسين(ع) بيعت نخواهيم كرد و مدينه شد منطقه روشن. امام تا ايام حج در مكه ماند. در ايام حج وقتي همه حاجيها در مكه جمع شدند از مكه بيرون آمد. مردم ميگفتند شب عيد قربان همه در مكه جمع ميشوند شما كجا ميروي؟ فرمود: مگر نميدانيد يزيد به حكومت رسيده و او فاسق و فاجر و. . . است و ميخواهد از من بيعت بگيرد و اگر من بمانم تروريستها در مكه و مسجد الحرام خون مرا ميريزند. اي حاجيها به شهرهاي خود برويد و مردم را آگاه كنيد كه تروريستها ميخواهند من را در مكه به قتل برسانند و مردم بي خبر از اين حركت امام حسين(ع) در مكه آگاه شدند. وهمه مأمور شدند كه وقتي به شهر خود ميروند سلام امام حسين(ع) را برسانند و اوضاع را براي مردم توضيح دهند وهدف مقدس امام را تشريح نمايند و صفات يزيد را بيان كنند و بگويند كه امام امنيت جاني نداشت و در مكه نماند وهر حاجي در بازگشت به شهر خود يك خبرنگار شد و وقتي برگشت به مردم شهر خود گفت مردم بيعت نكنيد. در نتيجه همه كشورها شدند بر ضد يزيد و امام در مدتي كه در مكه بود سخنرانيها ميكرد. اينجا بود كه مردم كوفه متوجه شدند و گفتند: حسين(ع) جان چرا رفتي به مكه، به مدينه بيا و با نامههاي زياد و امضاهاي فراوان امام را به كوفه دعوت كردند. البته امام به پيرمردها و آبرومندان هر شهر و قبيله نامه مينوشت و اوضاع را روشن مينمود كه آنان را مأمور روشنگري مردم ميساخت و در نامهها روشن ميكرد كه به كوفه ميرود. امام حسين(ع) در سفر به كوفه دو خبرنگار با خودش برد. يك خبرنگار مرد كه امام سجاد(ع) بود و يك خبرنگار زن كه زينب(س) بود و چندين ضبط صوت هم كه بچههاي كوچك باشند ميبرد، كه همه چيز را ديدند و در بازگشت هر چيزي را كه ديده و شنيده بودند ميگفتند، و مهر هم برد چون نامه بزرگ تا مهر كوچك در زيرش نباشد ارزش ندارد و علي اصغر(ع) مهر اين نامه بود چون همه ميگفتند خوب جنگ بوده و يكي يكي ديگر را كشته ولي گناه علي اصغر چه بود. و اين بچه كوچك همچون يك مهر كوچك به طومار كربلا ارزش دارد. وقتي امام در مسير كوفه به كربلا رسيد، لشكر جلوي آنان را گرفت تا بالاخره ماجراي كربلا واقع شد. حسين(ع) شهيد شد ولي به مردم آزادي و آگاهي داد و به بي ارادهها، اراده داد و به بي شعورها، شعور داد و به غافلين هشدار داد و به خوابها بيداري داد و مردهها را زنده كرد. الآن ايران زنده است و كشورهاي اسلامي خواب. ما در والفجر و جزيره مجنون عزيزانمان را از دست داديم ولي درعوض مفيدتر ميشويم، مثل سر بيل كه وقتي به زمين فرو ميرود سفيدتر و ساييدهتر ميشود ولي بالاي بيل كلفت تراست و رنگ زده. و سر بيل اگر چه نازك است ولي سفيد و تيز است. لشكر ما در زمان شاه چندين نفر بود و الآن چندين هزار نفر شهيد دادهايم و از جوانهاي ما كم شده است اما اين كم شدن ضرر نيست مثل همان سر بيل. ما الان در دنيا آبرو داريم و مطرح هستيم. در جنگ مغزها به جوش آمد و ابتكارها انجام داديم. و اين جنگ خيرات زيادي داشت و مصيبتهاي فراواني هم داشت. آيه جهاد ميفرمايد: (عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ) (بقره /216) ميفرمايد برويد بجنگيد و گاهي جنگ را دوست نداريد ولي براي شما خير است. علياي حال بايد كربلا را زنده نگهداشت و براي حسين(ع) اشك ريخت و اين اشك اشك عاطفه است نه ذلت. شما هم در نامه هايتان مينويسيد اگر من شهيد شدم اشك نريز ولي اشك ذلت بد است نه اشك عاطفه.
5- انواع جنگ و نقش احياگر عزاداري امام حسين
ما چند رقم جنگ داريم. 1- جنگ نظامي، تفنگ و هواپيما در مقابل تفنگ و هواپيما. 2- جنگ سياسي مثل راهپيمايي ما درمكه چون نظام وابسته به آمريكاست و ما عليه آمريكا راهپيمايي ميكنيم. 3- جنگ عاطفي يعني انسان با اشك و ناله عواطف را عليه ظالم تحريك نمايد. چرا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همه به شعراي متعهد هديه ميدادند. تشويق ميكردند تا آنها بر سر چهار راه بگوينداي واي حسين(ع) كشته شد. چون وقتي شعرا مثل دعبل از جانب امامان معصوم تشويق ميشدند و مظلوميت امامان ما را ميديدند و ظلم بني اميه را ميگفتند. و بني عباس ميديدند كه مردم عليه بني اميه شعار ميدهند ميگفتند خوب ما حواسمان باشد ديگر از اين كارها انجام ندهيم. فيضي وقتي در مكه شهيد شد وقتي هزار ايراني و غير ايراني او را تشييع كردند چماق بدستهاي سعودي يك كيلومتر ايستاده بودند ولي چماق نميزدند چون ميديدند كه يك چماق خورده و ماجرا اين است. براي همين شعار ميدادند مرگ بر آمريكا و چماق به دستها كاري نميكردند. و علت اين كه امام صادق(ع) اينهمه شاگرد داشت و ما ميگوييم قال الصادق بدان خاطر است كه به شعرا پول ميداد تا ظلم بني اميه را بگويند و مردم تحريك شوند و بني عباس بترسد و با امام كاري نداشته باشد و امام بتواند كار خود را انجام دهد. ولي ما قال الهادي(علي النقي) خيلي كم داريم و حديث از امام حسين(ع) هم خيلي كم است و حضرت علي(ع) هم همين طور و هيچ كس به اندازه امام صادق(ع) و امام باقر(ع) حديث ندارد و به همين خاطر ميگويند دين ما جعفري است. چون بيشتر احاديث ما از ايشان است. و به همين علت چند سالي با اين امامان كاري نداشتند ولي آنها هم وقتي سوار خر مراد شدند آنها هم امامان معصوم ما را شهيد كردند. و ظلم بني عباس دست كمي از ظلم بني اميه نداشت و ما هرچه داريم از حسين(ع) است. علت اين كه دنيا حركت نميكند اين است كه حسين(ع) ندارند. حديث عزاداري ميدانيد چيست؟ ! «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا»(إختصاص مفيد، ص29) درود بر كساني كه امر ما را زنده كنند. در سايه امام حسين(ع) حديث خوانده ميشود. تبليغ گفته ميشود، غذا داده ميشود و اتحاد و راهپيمايي و حتي انقلاب ما مرهون حركتهايي است كه در تاسوعا و عاشورا انجام شد. اگر مادر، فرزندش را به جبهه ميفرستد چون ميگويد: پسر من از علي اكبر بهتر نيست و او در روضه امام حسين(ع) تربيت شده است. علاقه به شهادت، عشق به شهادت، صبر در مقابل شهادت و اجر شهيد مرهون كربلاست. 4 سال از جنگ ميگذرد و ما شهيد داديم اما نبايد كربلا را فراموش كنيم. كربلاي ما كربلاست ولي كربلاي حسين(ع) چيز ديگري است. يك جوان كه سن كمي داشت، فرمانده شد و پيامبر فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامه»(نهج الحق، ص263) خدا لعنت كند رزمندهاي راكه از فرمانده اطاعت نكند. مسأله سيگار: آمريكا دشمن بزرگ است و عراق دشمن كوچكتر و سيگار هم دشمن شماست. كسي كه آمريكا و عراق را بيرون ميكند مثل كسي كه گرگ را بيرون ميكند دشمن كوچك كه پشه و سيگار باشد را هم بايد بيرون كند و از خوددور نمايد. ميگويد مرگ بر آمريكا ولي سيگار هم ميكشد.
6- توجه ويژه به درس و معلم و مدرسه
آمريكا دشمن جامعه است و سيگار دشمن خود شماست و كسي كه دشمن ستيز است بايد در همه كارها دشمن ستيز باشد. رزمنده از جبهه نامه مينويسد به مادر خود ميگويد: من صدام را بيرون ميكنم تو هم جهل را بيرون كن و اين تأثيري است كه رزمنده در سواد آموزي ميتواند داشته باشد و مادر هم به احترام پسرش سواد ميآموزد. مدارس باز شده، آقازادهها، خوب درس بخوانند. ما در مناطقي معلم و دبير نداريم چون به قرآن عمل نميشود. قرآن به هجرت سفارش مينمايد و معلم و دبير بايد هجرت كنند و هجرت ميبايست واجب شود و كساني هم كه به مناطقشان هجرت ميشود بايد تحويل بگيرند و اگر كاري دارد و چيزي ميخواهد به او كمك كنند. كسي بگويد من اتاق خالي دارم. ديگري پتو، فرش، پنكه، ماست، پنير و. . . و اگر همه به او كمك كنند او احساس غربت نميكند. ما الان امكانات نداريم مثل ماشين و خانه تا به معلم بدهيم و به نقاط دور افتاده برود پس در اين حال خداوند ميفرمايد: (يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ) (حشر /9) يعني وقتي جايي يك فرهنگي ندارد وقتي يك فرهنگي آمد به او محبت نمايند و به او كمك كنند و او هم وقتي ديد مردم به او كمك ميكنند احساس ناراحتي نميكند. برادران و خواهران اموال بيت المال را حفظ نماييد. كتابها را خوب نگهداري كنيد. به ديوار مدرسه بي دليل خط نكشيد. گچ مدرسه بيت المال است و اگر بچهاي بيهوده گچ بر تخته بكشد مرتكب گناه شده است. ميز بچهها بايد تميز باشد ونبايد به آن تيغ كشيد و در حفظ بيت المال بايد كوشيد. بايد خوب درس خواند چون ما پزشك و متخصص و مهندس و آيت الله كم داريم. اول مهر است رزمندگان ما صدام را بيرون كردند تو هم جهل را از خودت دور كن(كشاورز عزيز) زشت است عزادار امام حسين(ع) خواندن و نوشتن نداند، پس فردا كربلا باز ميشود شما داخل حرم ميشويد و خودتان بلد نيستيد بخوانيد و مجبور هستيد با مشقت گوش دهيد به ديگران كه چه ميگويند. نبايد شما السلام عليك را بلد باشي؟ زشت است پدر و مادر ما به دكان و كارخانه ميرود ولي در طول سال ميگذرد و به مدرسه پسرش سر نميزند و ماهي يك مرتبه بايد بروي و از معلم فرزندت تشكر نمايي. مادران ميگويند مدرسهها باز شود تا از دست بچهها راحت شويم، گويي مدرسه راحتگاه است و براي كم كردن شلوغ خانه است. برخي پدرها دست روي سر بچهشان نميكشند و به مدرسهاش نميروند و از معلم تشكر نميكنند ولي در مقابل معلمين فداكاري داريم. مدير كل آموزش و پرورش تهران ميفرمود: به يكي از مناطق بي خبر رفتم براي بازديد. عدهاي بودند كه گويي رنگ كار و نقاش بودند و از آنها تشكر كردم بعد متوجه شدم كه اينها مدير و ناظم و معلم هستند. اگر معلم اتاق را رنگ كند دانش آموز خجالت ميكشد ديوار را خط خطي نمايد. پس شاگرد و معلم در حفظ بيت المال بكوشند. پدر و مادرها در انجمن اوليا و مربيان اسم بنويسند و نظارت داشته باشند و مشكلات را حل نمايند. در همين ماه محرم بسياري از عزاداري ها به خاطر زمينها و مغازههايي است كه وقف شده است چقدر خوب است كسي كه زمين دارد، مقداري از آن را براي مدرسه وقف نمايد. چون ما كمبود مدرسه داريم و در برخي مدارس در 300 متر، 600 بچه درس ميخوانند و جا براي نفس كشيدن نيست. پس به آموزش و پرورش كمك كنيد. رؤساي هيئت كه در عاشورا 20 نفر را راه مياندازند ميتوانند در حسينيه چند كلاس هم راه بيندازند. از روحانيان محترم در سراسر كشور تقاضا دارم در ايام محرم مردم را به سواد آموزي تشويق كنند. اميدوارم همين طور كه جزيره مجنون به دست رزمندگان فتح شد راه كربلا هم باز بشود. به اميد اين كه همان طور كه خدا به ما لطف كرد و چنين رهبر و مكتب و امامي به ما داد، حضرت مهدي(عج) را براي همه كشورها برساند و همان طور كه ايرانيها از خواب غفلت بيدار شدند همه امتهاي اسلامي بيدار شوند. (و همه مستضعفين) خدايا شب اول محرم است، رزمندگان ما سال قبل ميخواستند عاشورا در كربلا باشند ولي الآن چند سال است كه رزمندگان ما نتوانستند به كربلا برسند. حالا من از اينجا به همراه شما و بينندگان تلويزيون به امام حسين(ع) سلام ميدهم. «السلام عليك يا ابا عبد الله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابداً ما بقيت و بقي اليل و النهار و لا جعله الله اخر العهد مني لزيارتكم السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين » اميدوارم عزاداري شهرستانها و روستاها روي رقابت نباشد و براي خدا باشد و محله پايين يك شب روند محله بالا و برعكس و روضه خواني ميهماني بروند و عزاداريهاي ما بر اساس اخلاص و تبليغات باشد واميدوارم رزمندگان ما هر چه زودتر راه كربلا را باز نمايند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 257