responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 355

امام علي(عليه السلام)، نامه به مالک اشتر 15

تاريخ پخش: 26/01/69

بسم الله الرّحمن الرّحيم

چون بيننده‌ها بحث را شب نوزدهم ماه رمضان مى‌بينند و يكى از برنامه هاى شب نوزدهم اين است كه انسان مكرر اين جمله را بگويد «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ» اميرالمومنين(ع) قاتلش يك نفر بود ابن ملجم اما (قتل) يعنى قاتلين جمع است. يك سوال قاتل اينجا يك نفر بود چرا مى‌گوئيم خدايا لعنت كن قاتلين را؟ از اينجا معلوم مى‌شود تمام كسانى كه راضى بودند به قتل اميرالمؤمنين(ع) آنها هم جزو قاتلين هستند.
اين خودش يك درس است كه اگر گناهى مى‌شود ما نبايد حتى يك لحظه به آن گناه راضى باشيم. كسانى كه خودشان كارى انجام نمى‌دهند اما در يك خط و جريانند آنها همه مسئولند.

1- شرايط گزينش همكاران و كارمندان

«الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ» (نهج‌‌البلاغه/ص433) رابطه داشته باش آنهايى كه توى دربار و وزير و وكيل و مسئولين حكومتى تو كارگزان حكومت تو باى آدم هايى باشند داراى مروت، و اهل خانه‌هاى صالح، فاميل دار، كس دار نه يعنى اينكه آنها پول دار باشند، فاميل‌هاى محترم ولو فقير از خاندان محترم و خوب باشد. «وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ» سابقه حسنه، خوش نام و خوش چهره باشد «أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ» اهل شجاعت و بزرگوار باشد «ثُمَّ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ» شجاع و سخى باشند سعه صدر و بزرگوار و روحشان بلند باشد.
با آدم‌هاى متملق و پست و بى مروت، بى ريشه، از خانواده هايى كه صالح نيستند و سابقه خوبى ندارند و شجاعت و سخاوت و كرم ندارند اينها را كنار بگذار و در ارتباطاتت با اين تيپ رابطه داشته باش. در ازدواج هم اگر مى‌خواهى انتخاب كنى از اين فاميل باشد. در شريك هم مى‌خواهى انتخاب كنى از اين فاميل باشد، اصولاً مى‌خواهى رفيق هم پيدا كنى از اين فاميل باشد. اميرالمؤمنين(ع) كسى است كه رسول خدا(صلي الله عليه) در مورد او فرمود: رابطه من و او مثل رابطه سر و بدن است، سر نسبت به بدن همه بدن است. (سيره حلبى)

2- گوشه‌‌اي از اوصاف حضرت امير

اميرالمومنين(ع) كسى است كه رسول خدا(ص) در حق او فرمود در جنگ احزاب(كل ايمان در مقابل كل كفار) يعنى يك نفر بود اما ماكت در مقابل كل ايمان بود. اميرالمومنين(ع) كسى است كه پيغمبر در غدير خم فرمود كسى است كه درباره خدا از هيچ نيشى هراس ندارد. حضرت على(ع) كسى بود كه پيغمبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: دخترم براى تو همسرى انتخاب كرده‌ام «يَا فَاطِمَةُ أَ مَا تَرْضَيْنَ أَنْ زَوَّجْتُكِ خَيْرَ أُمَّتِي أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً» (بحارالانوار/ج38/ص19) با سوادترين مردم «وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً» صبورترين مردم «وَ أَوَّلَهُمْ سِلْماً» علامه امينى صد حديث از شيعه و سنى نقل كرده كه اولين كسى كه به پيغمبر(ص) ايمان آورد على ابن ابى طالب بود.
اول كسى كه سجده شكر كرد على ابن ابى طالب است، كسى كه شب هجرت جاى رسول خدا خوابيد و جانش را فدا كرد على ابن ابى طالب است در جنگ خيبر پيامبر فرمود: من فردا پرچم را بدست كسى مى‌دهم كه ابدا در هيچ جنگى پا به فرار نگذاشته است. فردا پرچم دار جنگ خيبر كسى است كه خدا و رسول خدا(ص) او را دوست دارد و مردم ديدند كه پرچم را به على ابن ابى طالب داد.
على ابن ابى طالب كسى است كه فخر رازى در تفسير (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر) (قدر /3) شب قدر از هزار ماه بهتر است و هزار تقسيم بر دوازده مى‌شود هشتاد و سه سال. يك شب از يك عمر ارزشش بيشتر است. مى‌گويد چطور يك شب از يك عمر ارزشش بيشتر است؟ فخر رازى كه از علماى اهل سنت است مى‌گويد همانطور كه پيغمبر(ص) در مورد حضرت على(ع) فرمود: «ذلك اليوم في مبارزة علي(ع) لعمرو بن ود العامري أفضل من عبادة أمتي إلى يوم القيامة»(إرشادالقلوب/ ج2/ ص245) دلاوري چند ساعت على(ع) در جنگ حقوق و ارزشش از تمام اعمال امت اسلامى بيشتر است اول كسى كه به پيغمبر(ص) فرمود: «جُعِلْتُ فِدَاكَ» جانم به فداى تو على(ع) بود.
كسى كه در جنگ احد از آسمان صدا در آمد «لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ» (كافي/ ج8/ ص110) جوانمردى نيست جز على و شمشيرى نيست جز ذوالفقار و جالب اينجاست كه علامه امينى(ره) مى‌فرمايد «قد اجمع ائمة الحديث على نقله» يعنى اجماع كرده‌اند تمام حديث نويسان از شيعه و سنى.

3- رستگاري امام علي و اوصاف رستگاران در قرآن

امام على(ع) وقتى ضربت خورد فرمود «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خداى كعبه رستگار شدم اين «فزت» را هر كس مى‌خواهد ببيند كه چيست؟ در قرآن هيجده كمال است كه خدا به اين هيجده كمال گفته «فاز، فوز» كسى كه (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ) (آل عمران /185) كسى كه اهل بهشت است «فزت» و اميرالمومنين(ع) وقتى كه ضربت مى‌خورد مى‌فرمايد «فزت» يعنى من كه اهل بهشتم (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (مائده /119) قرآن مى‌فرمايد هركس خدا از او راضى است «فوز» است و تا ضربت مى‌خورد مى‌فرمايد «فزت» يعنى خدا از من راضى است. (رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (توبه /72) رضايت خدا فوز است.
در آيه ديگر مى‌فرمايد: كسى كه در راه خدا بجنگد (يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ) (توبه /111) بجنگد، كشته بشود و بكشد «وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» يعنى تا ضربت مى‌خورد مى‌گويد آى مردم من از آنهايى هستم كه عمرى در راه خدا جنگديم، كشتم براى خدا كشته شدم براى خدا (فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ في‌ رَحْمَتِهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ) (جاثيه /30) هركسى كه خدا داخل رحمتش كند فوز رسيده و تا ضربت مى‌خورد مى‌گويد فزت يعنى من داخل رحمت شدم. (يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‌ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (حديد /12) كسى كه نور جلويش است اين رستگار است و تا ضربت مى‌خورد مى‌گويد فزت يعنى نور جلوى من است «آمنو، هاجروا، جاهدوا» اينها فائزند و تا ضربت مى‌خورد مى‌گويد فزت يعنى از آنهايى هستم كه در عمرم(آمنو) در عمرم(هاجروا) در عمرم(جاهدوا) اميرالمومنين(ع) مى‌فرمايد: «فزت» فزت از فوز است و فوز يعنى رستگارى كه قرآن به هجده كمال و مقام گفت فوز، رضايت خدا، نور جلوى راه، دخول در رحمت، نجات از آتش، هاجروا، زاهدوا، آمنوا به اينها مى‌گويد فوز و اميرالمومنين(ع) كه مى‌فرمايد(فزت)
يعنى از اين هجده پله رفتم بالا. چنين فائزى به چنين مالك اشترى مى‌فرمايد: اى مالك اشتر مواظب باش توى انتخابات آدمهاى عياش، شهوت ران، پول پرست را دور خودت جمع نكنى، آدم هايى كه مى‌آيند دور تو ثروتشان از ميليونها، ميلياردها. . . چون من رهبر تو هستم حضرت امير(ع) مى‌فرمايد: من با همين مركب و لباس و سفره‌ام آمده‌ام حكومت كنم اگر بعد از حكومت ديديد كفش و لباسم عوض شده پيداست كه خيانت كرده‌ام. من زاهدانه آمدم و زاهدانه مى‌روم.

4- گوشه‌‌اي از كمالات حضرت علي

«دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ»(بحارالأنوار/ ج40/ ص325) من وارد شهر شما شدم براى حكومت «بِأَشْمَالِي هَذِهِ»(بحارالأنوار/ ج40/ ص325) با همين لباسهايم «رِحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي» اين سفره‌ام است و اين مركبم است با اين وضع آمدم و اگر ديديد بعد از حكومت طور ديگر از شهر خارج شدم با دنگ و فنگى، بپرسيد اين پولها را از كجا آورديد.
اميرالمؤمنينى كه به مسئولين مى‌فرمايد: پيش بكش حسابت را ببينم از كجا آوردى؟ چند سال توى اين اداره بودى؟ از كجا به اينجا رسيدى؟ با چه پولى؟ اگر مى‌خواهى حكومت داريت خوب باشد اهل مروت و جوانمرد را حساب كن و چه جوانمردى بهتر از على(ع).
حديث داريم كه؛ ابن ملجم يك زمانى در كوفه قبل از اينكه اين شمشير را بزند، مريض بود همه دوستانش او را رها كردند. اميرالمومنين(ع) آمد ديدنش ديد كه او مريض شده و براى او غذا پخت و با قاشق دهان قاتلش گذاشت. چه صاحب مروتى از اين مروت بيشتر. حديثى را من در فروع كافى ديديم كه اميرالمومنين(ع) مى‌فرمايد: كه فقيرى، فقيرها دو رقم ‌‌هستند اينهايى كه راه مى‌افتند توى كوچه و بازار كه خيلى‌هاشان هم فقير نيستند و بعضى از فقيرها آبرو دارند كه اسلام مى‌گويد به فقيرهاى آبرو دار بيشتر برسيد، آبرو دار و محترمى بود كه اميرالمومنين(ع) وقت خرما «خَمْسَةَ عَشَرَ وَسْقاً مِنْ تَمْرٍ» (وسايل‌‌الشيعه/ج18/ص224) سيصد من خرما برايش فرستاد «فقال رجل» يك نفر گفت آقا سيصد من زياده «ما فعلك» آن كه نگفته بده فرمود
«لَا كَثَّرَ اللَّهُ فِي الْمُؤْمِنِينَ ضَرْبَكَ» (كافي/ج4/ص22) خدا مثل تو را زياد نكن اينقدر تو تنگ نظرى «أُعْطِي أَنَا» من مى‌دهم و «أُعْطِي أَنَا وَ تَبْخَلُ أَنْتَ لِلَّهِ» تو نمى‌توانى ببينى بعد فرمود «إِذَا أَنَا لَمْ أُعْطِ الَّذِي يَرْجُونِي إِلَّا مِنْ بَعْدِ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُعْطِيهِ بَعْدَ الْمَسْأَلَةِ فَلَمْ أُعْطِهِ ثَمَنَ مَا أَخَذْتُ مِنْهُ» (کافي/ ج4/ص22) اگر صبر كنم بعد از آنكه گفت بده پول آبرويش را داده‌ام ارزش به آن است كه فقير نگفته به او بدهى و اگر آمد و گفت فقيرم و به او دادى آن مقدارى كه آبروى داشته ريخته. . .
پس اگر مى‌خواهيد انفاقتان ارزش داشته باشد قبل از آنكه فقير بگويد به او بدهيد اگر گفت بده بعد داديد آن مقدارى را كه دادى پول آبرويى بوده كه ريخته است. بعد اميرالمومنين(ع) جمله عجيبى گفت كه مى‌خواهم از روى كتاب اصول كافى بخوانم مى‌فرمايد كه مگر شما نمى‌گويد اللهم اغفر للمومنين خدايا مومنين را ببخش. كسى كه اين را مى‌گويد يعنى اينكه خدايا به آنها بهشت بده تو كه اين را مى‌گويى نمى‌توانى سيصد من خرما را تحمل كنى؟ چطور دروغ مى‌گويى كه خدايا بهشت بده. الآن سيصد من خرما را تحمل نمى‌كنى پس دروغ مى‌گويى «اللهم اغفر للمومنين» آدمهاى بخيل در انفاق و آنهايى كه مو را از ماست مى‌كشند. حضرت امير(ع) فرمود اللهم اغفر للمومنين و المومناتشان دروغ است حديث اين است «أَنَّ الْعَبْدَ قَدْ يَقُولُ فِي دُعَائِهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِذَا دَعَا لَهُمْ بِالْمَغْفِرَةِ فَقَدْ طَلَبَ لَهُمُ الْجَنَّةَ فَمَا أَنْصَفَ مَنْ فَعَلَ هَذَا بِالْقَوْلِ وَ لَمْ يُحَقِّقْهُ بِالْفِعْلِ» (كافي/ ج4/ ص22) بى انصاف است كسى كه بگويد خدايا به او بهشت بده اما خودش يك كيلو خرما ندهد.

5- جوانمردي در برخورد با ديگران

مروت چيست؟ مروت از مرء و مرءاِ، مرء يعنى زن، مرد مروت يعنى مردانگى پيغمبر(ص) فرمود جوانمرد كسى است كه خودش نمى‌خورد و به ديگران مى‌دهد.
حديث ديگر داريم كه جوانمرد كسى است كه از لغزش مردم بگذرد، جوانمرد كسى است كه اگر حكومت پيدا كند عادل باشد حديث داريم اگر گفتند اين آبگوشت را تقسيم كن همه گوشتش را براى خودش برندارد. از تقسيم يك دانه خرما تا تقسيم مسائل مهم. جوانمرد كسى است كه قدرت دارد، عفو مى‌كند. جوانمرد كسى است با اينكه خودش ندارد همان كمى هم كه دارد با هم بخورند. جوانمردى، تلاوت قرآن، حضور در مساجد، عالم شدن، جوانمردى در مسافرت بريز و بپاش كردن نه در حد اسراف، شوخى كردن، جوانمرد كسى است كارى نكند كه اگر فيلمبردارى نشان داد خيس عرق بشود خيلى صاف باشد.
جوانمرد، نمونه‌اش يوسف است تا برادرهايش گفتند ببخشيد شما را توى چاه انداختيم فرمود: جوانمرد كسى است كه تا گفتند غيبتت را كرديم فورى بگويد راضيم نه اينكه تو چه حقى داشتى؟ تا آخر عمر از تو نمى‌گذرم، حلالت نمى‌كنم، گذاشتم براى قيامت! بابا ول كن شما شب نوزدهم مى‌گويي خدايا من را ببخش خوب تو هم مردم را ببخش. جوانمرد اميرالمومنين(ع) وقتى كه ابن ملجم به او شمشير زد فرمود به او شير بدهيد چو اسير توست تو اكنون كن با اسير مدارا.
آنكه با دوستان بداند ساخت و آنكه با دشمنان بداند زيست. اين جوانمرد است. مروت نباشد بر افتاده زور، يك مظلومى را كه به او مى‌زنى و حقش را مى‌خورى اين كه مروت نيست.
مرغ پست است كه دانه را از پيش مورى كه زور ندارد مى‌برد مرغ زور دارد مى‌آيد دانه مورچه را مى‌برد.

6- خانواده پر بركت ابوطالب و فرزندانش

در اسلام خانواده ايى پر بركت‌تر از خانواده اميرالمومنين(ع) نيست: پدر ابوطالب اول مؤمن، گرچه بعضى خوش انصافها مى‌خواهند بگويند ابوطالب ايمان نياورد. اما ده، دوازده دليل داريم بر اينكه ابوطالب مومن بود 1- پيغمبر(ص) و ائمه هدى فرمودند: ابوطالب ايمان داشت. 2 – در شرائط سختى ابوطالب از رسول خدا(ص) حمايت مى‌كرد. 3- سيصد شعر گفته ابوطالب كه در شعرهايش ايمان خودش را بيان كرده است. 4 – به همسرش فاطمه بنت اسد و بچه‌‌هايش مى‌گفت به رسول خدا(ص) ايمان بياوريد. 5 – پيغمبر در حق او دعا كرد. 6 – ابوبكر و عباس مى‌گويند ما با گوش خودمان شنيديم كه او مى‌گفت لا اله الا الله محمد رسول الله. 7 – پيغمبر(ص) بالاى منبر در حق او دعا كرد و در تشييع جنازه او شركت كرد. 8 – حضرت امير(ع) در فوت پدر مرثيه خواند، اشعارى خواند و حتى نصيحت كرد كه بعد از شهادت من براى پدرم ابوطالب حج انجام دهيد.
فرزندان ابوطالب: طالب، عقيل، جعفر طيار، حضرت امير(عليه السلام)، ‌‌ام هانى دخترش چه خانواده با بركتى، طالب مفقود الاثر. عقيل خودش نابينا بود اما سه نفر از فرزندانش در كربلا به يارى امام حسين(ع) آمدند و شهيد شدند. جعفر طيار خودش در حوالى شام جنگ موته دو تا دستش در راه اسلام داده شد و شهيد شد، حضرت امير(ع) شب نوزدهم شهيد مى‌شود، همسرش فاطمه زهرا(س) شهيد شد، برادرش شهيد شد، پسرهايش امام حسن(ع) و امام حسين(ع) شهيد شدند. ‌‌ام هانى كسى است كه پيغمبر وقتى از معراج برگشت اول خانه‌ام هانى بود و خانه‌ام هانى محل امن بود. ‌‌ام هانى از زنهاى بسيار وارسته بود، روز فتح مكه خانه‌اش محل امن بود.

7- امام علي و انفاق و تقسيم بيت‌‌المال

خانواده‌اى ريشه دار. معناى «فزت و رب الكعبه» به خداى كعبه رستگار شدم اين معناى آبكى‌‌اش است. ترجمه عميقش بايد ببينيم خداوند در قرآن به چه گفته فوز و به چه كسانى گفته فائز. حديثى ديديم كه حضرت امير(ع) مزرعه هايى داشت كه در آمد مزرعه هايش را جمع كرد، چهل هزار مثقال طلا شد. اينقدر اميرالمؤمنين(ع) پول داشت تمامش را در راه خدا داد بعد شمشيرش را براى خرجى فروخت و فرمود به خدا قسم پول ديگر ندارم يعنى از تمام مردم زمان وضعش بهتر بود. چهار هزار مثقال طلا درآمد مزرعه‌هاى اميرالمؤمنين(ع) بود كه همه‌اش را در راه خدا داد و وقتى زكات را دادند در كوفه هفت قبيله بودند فرمود: از هر قبيله‌اى يك نماينده بيايد. هفت نفر آمدند و زكات را تقسيم كرد. جوال، گونى يا ظرف را كه تكان داد يك تكه نان افتاد فرمود دوباره اين هفت نفر بيايند اين نانى كه ته جوال مانده بود را هفت تكه كرد و به هر كدام يك تكه داد. اوج قدرت،
اوج عدالت، اوج عزت و اوج اشك و هزار ركعت نماز مى‌خواند بعضى شبها. علامه امينى صاحب الغدير يك ماه رمضان آمد مشهد، خراسانيها قدر خودشان را بدانند. از نجف آمد مشهد هر شب رفت توى حرم امام رضا(ع) از سر شب تا صبح هرشب، شبى‌1000 ركعت نماز مى‌خواند و با اين عمل سى شب خود ثابت كرد كه مى‌شود شبى 1000 ركعت نماز خواند. اشكش، شمشيرش، قضاوتش، سخنرانيش، زن دارى‌‌اش، تربيت بچه‌اش الحمدلله كه ما از علاقه‌مندان به اميرالمؤمنين هستيم اما مروتش همين كه مى‌بيند دشمنش مريض است مى‌آيد و قاشق، قاشق آش دهان دشمنش مى‌گذارد و وقتى ضربت مى‌زند شير به او مى‌دهد كيست مثل على(ع) و چطورى مى‌شود اين على(ع) را تصور كرد و از خداوند بخواهيد بچه هايتان تا ابد از محبين امام على(ع) و اهل بيت باشند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 355
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست