responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 39
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی با الهدی و الهمنی التقوی

سلام علیکم و رحمة الله، بحث امروز ما درباره دلیل احکام است. احکامی خدا فرموده، این کار را بکن یا نکن دلیلش چیست؟
موضوع بحث فلسفه و دلیل احکام: خوب این موضوع بحث در اینجا اول باید بگوئیم که بعضی از دلیلها فطری است و نیاز نیست مثل حالا، بعضی از دستورات اسلام از بس روشن است نیاز به دلیل ندارد، یعنی یه تشنه که آب می‏خورد کسی نمی‏گوید به چه دلیل می‏خوری. تشنه‏ام، مثل دستوراتی که برای ازدواج دارند، چرا ازدواج می‏کنی؟ چرا خانه می‏سازی؟ چرا لباس می‏دوزی و غذا می‏خوری؟ چرا کار می‏کنی؟

حکم خداوند بی دلیل نیست

یه دستوراتی است که اصلاً دلیل نمی‏خواهد و سؤال کردنش هم غلط است. یه سری دستورات را هم دلیلش را فکر کنیم می‏فهمیم. ممکن است در یه لحظه اوّل نفهمیم ولی بعد از فکر، یه سری دلیلها را فکر هم بکنیم نمی‏فهمیم خدا به ما گفته که بعداً یعنی دلیلش را خدا گفته به این دلیل، خودمان عقلمان نمی‏رسد. مثل دکتری که می‏گوید: این شربت را بخور به این دلیل. خودِ مریض نمی‏داند چرا؟ ولی دکتر بگوید می‏فهمد. یه سری دلیلها را هم ممکن است نفهمیم ولی همینکه ضد عقل نیست ما باید عمل کنیم. ببینید یه وقت کاری ضدّ عقل است مثلاً دکتر فرض کنید می‏گوید که با دستت میخ بکوب خوب پاره می‏شود، ضد عقل است اگر یه وقت دستوری است که خلاف عقل، مثل اینکه می‏گویند آقا عوض پاهات با دستهایت راه برو، چرا؟ اگر یه چیزی خلاف عقل بود باید توقّف کنیم. امّا یه چیزی خلاف عقل نیست امّا دلیلش را هم من نمی‏فهمم. مثل اینکه می‏گویند آقا این قرص را دو ساعت به دو ساعت بخور، خلاف عقل نیست امّا دلیلش را هم نمی‏دانم اینجا اگر خواسته باشیم بگوئیم تا ندانم به نسخه عمل نمی‏کنم بسیاری یعنی میلیونها مریض از دنیا می‏رفتند. پس یه بار دیگر بگویم اگر مریض تصمیم بگیرد که تا دلیل نسخه را نفهمد از نسخه استفاده نکند میلیونها مریض چی؟ شما مریضی باید هر چه دکتر گفت عمل کنید اگر خواسته باشی تا دلیلش را نفهمم عمل نمیکنم از بسیاری از خیرها محروم می‏شوی. بابا یه دستوری به بچه‏اش می‏دهد بچه می‏گوید ببخشید بابا دلیل حرفت را نمی‏فهمم عمل نمی‏کنم خیلی بچه‏ها به بسیاری از خطرها گرفتار می‏شوند چون بابا حرف می‏زند بچه هم گفته تا نفهمم عمل نمی‏کنم هیچی، ما اگر خواسته باشیم خودمان همه چیز را همین امروز دلیلش را بفهمیم بسیاری گاهی مکانیک برمی دارد موتور را پایین گذارده و موتور را زیر و رو می‏کند دلیلش را نمی‏فهمم اگر خواسته باشم بگویم تا نفهمم دست به ماشین من نگذار می‏گوید ببخشید آقا ماشین را بردار برو. همینطور که راحت ماشین را می‏دهیم به مکانیک راحت بدنمان را در اختیار پزشک می‏گذاریم، باید هم هرچه خدا گفت گوش بدهیم چون ما دو تا دلیل داریم عقل دو تا دستور دارد.
1-دستور کوتاه مدّت. 2-دستور دراز مدّت. کوتاه مدّت اینکه می‏گوید رجوع به کارشناس کن هر چه کارشناس گفت عمل کن، این از دستور عقل است می‏گوید آدمی که نمی‏داند از کسی که می‏داند بپرسد و هر چه گفت عمل کند. و عقل هم می‏گوید تحقیق کن که عمیق‏تر بفهمی، دو تا دستور است کوتاه مدّت، عمل الآن به دستور امروز، دستور دراز مدّت تحقیق برای آینده، که در آینده تحقیق کنیم اسرار اشیاء را بفهمیم، اگر خواسته باشیم همیشه به برنامه‏های دراز مدّت تکیه کنیم بگوئیم نه من فعلاً کار نمی‏کنم تا خوب نفهمم آن وقت از بسیاری از خیرها و برکات، باقی اش را هم شما بگوئید. محروم می‏شویم.

تشکر، اولین فلسفه نماز

حالا، در اسلام یه نمونه هایی را برایتان بگویم: همین نمازی که می‏خوانیم دلیل نماز چیست؟ نماز چهار تا دلیل دارد توی قرآن: دلیل نماز؟ 1-تشکر: بالاخره اگر من یه دوربین عکاسی بدهم به شما، تشکر می‏کنی خدا دو تا دوربین به شما داده، دو تا چشم. اگر کسی یه چراغ قوّه بدهیم از او تشکر می‏کنم، خداوند خورشید به ما داده. «و جعلنا فوقکم سراجا و هاجا» مفت. قرآن می‏گوید: «فلیعبدوا» یعنی باید عبادت کنند بعد می‏گویند می‏دانی چرا؟ برای اینکه: «اطعمهم من جوع» یعنی از گرسنگی شما را نجات داد «و امنهم من خوف» تشکر کنید، او شما را از ترس، امنیت داد، از گرسنگی غذا داد، از دلهر‏گی امنیّت داد تشکر کنید. «واعبدو ربکم» چرا؟ «خلقکم والذین من قبلکم» یه دلیل نماز تشکر است. آنوقت انسانی که نماز نمی‏خواند یعنی انسان بی خیال. بی تشکر است.

رشد و کمال، دوّمین فلسفه نماز

دو چرا نماز بخوانیم؟ 2-نماز کارخانه سازندگی است. چطور؟ برای اینکه: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر» شما یه نماز خوب بخوانی مثل نوزادی که شیر می‏ خورد. یه بچّه‏ای که شیر مادرش را می‏خورد یه غذای کامل خورده است. یعنی هر چی بدن نوزاد می خواهد خدا توی شیر مادر قرار داده. اگر بدن قند می‏خواهد چربی، آب، کلسیم، فسفر، هر چی بدن می‏خواهد خدا در شیر مادر قرار داده. و هر چی کمال هست خدا در نماز قرار داده، ادب در نماز است. آقا حرف می‏زند هیچی نگو، انتخابات در نماز است. آقا را قبول نداری برو یه مسجد که آقایش را قبول اش داری، تواضع توی نماز است. نگو من هفتاد سالم هست و این آقا سی سالش است، اگر گناهی از او سراغ نداری، امتیازات توی نماز است، ارزشها توی نماز است می‏گویند صفِ اول کسی باشد که ارزشهای بیشتری داشته باشد. صفِ اوّل جماعت اون کسی که علم و تقوایش بیشتر است او صفِ اوّل باشد. حضور در صحنه، «قد قامت الصلوة» همه حاضر می‏شوند. مسواک در نماز است. وضو می‏گیری مسواک می‏کنی، نشاط توی نماز و پاکی، با لباس پاک حقوق مردم، دکمه و نخ لباس اگر دزدی باشد نماز باطل است، استقلال رو به قبله می‏ایستید. چون اگر اینور بایستیم یهودی‏ها اینور می‏ایستند و اگر اینور بایستیم جزء حزب یهودیها هستیم و اگر اینور بایستیم جزء حزب مسیحی‏ها هستیم پس باید به طرفی بایستیم که جزء حزب این و آن نباشیم، آمریکا هیچ غلطی نمی‏تواند بکند، چون توی نماز می‏گویی «الله اکبر» خدا بزرگ است اگر کسی واقعاً خدا در پهلویش بزرگ باشد غیر خدا پهلویش بزرگ نیست. رئیس جمهور آمریکا هم باشد با یک عطسه چونه‏اش کج می‏شود. یعنی انسان با یک عطسه سکته می‏کند. کسی چیزی نیست. یاد شهدا در نماز است مهر کربلا، ورزش، حرکات رکوع و سجود، رابطه با خورشید، برای شناخت ظهر «لدلوک الشمس» رابطه با ماه برای نمازهای مستحب، رابطه با ستاره برای شناخت قبله از ستاره‏ها استفاده می‏کنند. رابطه با آب در وضو و غسل، با خاک در تیمّم و سجده، رابطه با فقرا، نماز و زکات در قرآن با هم است. «یقیمون الصلوة، یؤتون الزّکوة» «اقیموالصلوة. آتوالزکوة» با هم است مردمی بودن، همه توی نماز مردمی هستیم همه با هم «بحول الله» و «سمع الله» اینطور نیست که مثلاً پولدارها صف اول،متوسطها صف دوّم. همه باهم «سمع الله» بغلت کیه، اینور کیه؟ آقا اینوری من باید کی باشد و اینوری من کی باید و نباید ندارد همه با هم «بحول الله»و «سمع الله» اصلا نماز یه کارخانه سازندگی است درست مثل شیری که بچه می‏خورد همه نیازهای بدنش تأمین می‏شود، یه نماز خوب انسان را اداره می‏کند. دیگه چرا نماز بخوانیم؟

انس با خدا، سوّمین فلسفه نماز

نماز انس با خداست؟ دلیل نماز انس با خداست قرآن به موسی (علیه السلام) می‏گوید: «اقم الصلوة» موسی نمازبخوان، چرا؟ «لذکری» با من مأنوس بشوی «ذکر» یعنی یاد من، نماز بخوان برای اینکه یاد من در تو زنده شود. حالا یاد خدا چه فایده‏ای دارد؟ «الا بذکر الله تطمئن القلوب» اطمینان چه فایده‏ای دارد؟ اطمینان همان است که الآن در دنیا نیست. در دنیا علم و صنعت و تکنولوژی و انرژی اتمی، پتروشیمی و فضانورد و آپولو، اف 16، و اف 14، و همه چیز در دنیا هست، تنها چیزی که کره زمین الآن ندارد اطمینان است توی دنیا آرامش نیست، دانشگاه آرامش نمی‏آورد. هر کجای دنیا دانشگاهی بیشتر است امراض روانیاش هم بیشتر است و دلهره و غدغه‏اش هم بیشتراست، پول و تکنولوژی آرامش نمی‏آورد. «الابذکرالله تطمئن القلوب» اطمینان چه فایده‏ای دارد؟ «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربّک» مثل اینکه می‏گویم درس بخوان مدرک بگیر،مدرک بگیر، شغل بگیر، شغل بگیر برای زندگی، درس برای مدرک مدرک برای شغل برای زندگی اینطور نیست؟ قرآن هم به عکس است می‏گوید:
«اقم الصلوة لذکری»، «بذکرالله تطمئن القلوب» به اطمینان «ارجعی الی ربّک» یه پلّه،یه پلّه اول نماز بخوان تا یاد خدا در تو زنده شود، اگر یاد من در دل تو زنده باشد، دلت آرام است، دل آرام قابل پرواز است. دیگه چی؟ دلیل نماز.

قرب خدا، چهارمین فلسفه نماز

4-قرب: حالا این را من معذورم که بنویسم اگر بنویسم همه باید سجده کنیم. آخه چهار جای قرآن آیه هست، اگر بخوانیم باید از اون آیه هاست من نمی‏توانم بخوانم ولی فارسی اش را می‏نویسم، این است: نخوانید می‏گوید این کار را بکن تا به آنجا برسی.
پس ما چهار رقم نماز داریم نماز شکر، نماز رشد، نماز انس، نماز قرب، چرا چهار تا؟ برای اینکه هرکسی یه عقلی دارد.
مثال: یه بار یه بچّه است می‏گوئیم برو بالا برای اینکه پرتقالهایش بزرگ است. به بچه می‏گویی بابا خوب است برای اینکه برایت بستنی خرید، کفش و جوراب خرید، ساعت، گرسنه بودی نانت داد. می‏ترسیدی امنیّت داد. این کلاس اول است. ولی یه دختر و پسر 18 ساله را نمی‏گوئیم ببین برایت بستنی خریدم زشت است به یه بچه 18 ساله بگوئیم بستنی خریدیم به آنها می‏گوئیم سایه بابا و ننه باشد شما را حفظ می‏کند، اگر مردم بفهمند تو پدر و مادر نداری هزارتا نگاه بد به تو می‏کنند خودِ سایه پدر و مادر تو را حفظ می‏کند، نماز تو را حفظ می‏کند. به یه نفر بگوئیم برو بالا بنشین دوربین تلویزیون تورا نشان می‏دهد. به یکی بگوئیم برو بالا بنشین آنجا بوعلی سیناست اصلاً بغل بوعلی سینا نشستن ارزشی دارد گرچه دوربین و پرتقالی هم نباشد، بو علی سیناست جوار او نشستن، به یه عوام باید گفت آقا برو شیرجه برو یه پول، سکه افتاده یه ربع سکه و به یه نفر می‏گویی خود شیرجه ورزشی است گرچه سکه هم نباشد. به یکی می‏گوئیم با شیرجه حال می‏آئی بهتر مطالعه می‏کنی. پس یکی برای سکه و یکی برای ورزش و یکی برای ورزش و بعد از آن یه فکری و عملی این‏ها کد و فازش فرق می‏کند یک و دو و سه و چهار، کلاس اول و دوم، بابا خوب برای بستنی برای سایه برای کنکور و بابا برای اینکه باباست، مامان مامان است بابا و ننه را من برای پول نمی‏خواهم حتّی اگر پول ندهند. بوعلی سیناست، گرچه پرتقالی هم نباشد، این دلیل نماز.
دلیل روزه چیست؟ قرآن می‏گوید: روزه بگیرید برای اینکه «لعلَّکم تَتَّقون» روزه بگیرید تا شاید در شما تقوا زیاد شود. انسان وقتی روزه می‏گیرد گرسنگی و تشنگی بر او حاکم می‏شود، دیگه شهوت و غضبش تعدیل می‏شود بیشتر گناهان ما یا از غضب یا شهوت است. و اگر ما بتوانیم این دو ریشه را کنترل کنیم آمار گناه هم کم می‏شود. خوب دیگه چی؟

حج، نمایشگاه قدرت و عظمت الهی

دلیل حجّ چیست؟ قرآن درباره آن می‏فرماید که: «لیشهدوا منافع» حج منافع زیادی دارد. چند دفعه در قرآن کلمه منافع آمده، یکی راجع به شراب. می‏گوید شراب منافعی دارد منتهی از منافعش می‏دونی از شراب چند نفر نون می‏خورند کشاورزی که انگور می‏کارد و آنهایی که می‏خرند و کامیون می‏کنند، کارخانه، مدیر و کارگرها، چهار کارخانه بطری سازی برای شرابها، پنج کارخانه کارتن سازی، شش حمل و نقل اینها، یه عدّه‏ای شراب فروش و دلّاکند. دولت مالیات شراب می‏گیرد. به هر حال شراب یه در آمدی دارد کشاورز و کامیون دار و شراب ساز و کارگر و مالیاتی، همه اینها از شراب نان می‏خورند امّا بعد این شراب آثاری دارد در مغز و روحیه و چشم و نسل و اثر دارد یه وقت یه پوستری بود یه شیشه شراب، مالِ خیلی سال است بنظرم مال زمان شاه بود. یه شیشه شراب درست کرده بودند، گفتند شراب را هر که بخورد یا می‏رود زندان یا بیمارستان یا تیمارستان یا گورستان. تصادفاتی و امراضی که در اثر مستی است، (منافع) یه جا برای شراب گفته منتهی می‏گوید: ضررش بیشتر است. و یک جا منافع را برای آهن گفته که: «و انزلنا الحدید» – کد – منافع – حالا آهن در جامعه ما چقدر منفعت دارد نقش آهن در زندگی ما خیلی است. یکی هم راجع به حج گفته (منافع) پس سه دفعه این کلمه در قرآن آمد برای شراب و حج و آهن و شراب و لغو کرده گرچه منافع دارد ولی ضررش بیشتر است ولی آندو را پذیرفته یکی آهن و یکی حجّ. خیلی عجیب است منافع حجّ حالا من این را بعضی چیزها را تا آدم نرود نمی‏تواند بگوید. منافع حج: یک منتهی حجّی که اسلام گفته حجّ ابراهیمی این حجّهای فعلی حج نیست مثل انگور پلاستیکی است که شوفرها بغل آئینه می‏زنند این انگور نماست آب ندارد الآن حاجی‏ها مثل اتوشویی‏ها شده ‏اند دیدی لباس را اتو می‏کنند آستین را می‏دهند زیر اتو فیش بلند می‏کنند آنور را فیش، هی حاجی آقا اینجا عرفه است، فیش. این منی، فیش. این مدینه، فیش. هی دو سه تا فیش، فیش برمی گردد (خنده حضار)
همان دروغ را بعضی‏های آنها می‏گویند و غیبت را و گاهی هم بدتر می‏شوند حاجی از حج برگشته و حرصش گرفت نصف از قبرستان را ارثش گرفت ملکش گرفت. بعضی‏ها هم بدتر می‏شوند علامت حج مقبول آن است که وقتی حاجی برمی گردد یه تغییراتی در زندگی اش منتهی حج ابراهیمی خیلی منافع دارد مردم‏شناسی، جامعه‏شناسی، میتینگ و عبادت و مغفرت و اشک و توبه یادگار ابراهیم و پیامبر توش است یعنی بسیاری از چیزها که می‏شنویم ما الآن، اینهایی که مکه نرفته‏اند مثل اینهایی هستند که سرِ کلاسند سرِ کلاس دانشجو یه چیزهایی و تئوریهایی می‏خواند امّا وقتی رفت توی آزمایشگاه معلّم سر کلاس خوانده با چشمهایش، ما همینطور می‏گوئیم که:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الم یجدک یتیما فاوی، و وجدک ضالا فهدی‏» آنجا می‏گوید اوه یه بچّه یتیم یه همچین کاری کرده؟ یه یتیم این کار را کرده اینجا می‏گوید که: «انا کفیناک المستهزئین» پیامبر توی مکه تنهایی هستی سر به سرت می‏گذارند، ما در آینده این سر به سرها و مسخره‏کننده‏ها را لبهایشان را قیچی می‏کنیم. آینده با توست نگاه می‏کند اوه چه جمعیّتی همین پیامبری بود که نماز جماعت سه نفری می‏خواندند حضرت علی (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) خود حضرت هم پیش نماز، نماز سه نفری حالا شد، یه، دو میلیونی، « انا کفیناک المستهزئین» چطور اینها که مسخره می‏کردند کوشند. قرآن هی می‏خوانیم که «والعاقبة للمتقین» عاقبت با افراد با تقواست. راست می‏گوید: بالاخره پهلوی رفت و حضرت عبدالعظیم در شهر ری چی؟ حضرت عبدالعظیم فراری بود مخفیانه گذاشتند توی باغ خاکش کردند توی باغچه، آنوقت رضا شاه را چه منار و گنبد، چه ساختمانی ساختند، اونکه توی باغ فراری قبرس بود حالا گنبدش طلا شد و ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) ثواب زیارت کربلا دارد هم همینطور است. آدم توی قرآن می‏خواند که: «عندنا، جندنا لهم الغالبون» «جندالله»، حزب الله پیروز است.
خوب امام حسین (علیه السلام) که رفت زیرسم اسب، حضرت زینب (سلام الله علیها) هم که اسیر شد بله همین حضرت زینب که اسیر شد حالا ببین که چه تشکیلاتی دارد. امام حسین (علیه السلام) که رفت زیر سم اسب ببین چه تشکیلاتی دارد. یزید و معاویه کو؟
خیلی آیات را آدم می‏خواند تا مکه نرود لمس نمی‏کند مثل یه آدم نابینا که به او بگویند: آبی، سرخ، قهوه‏ای، بنفش، نابیناست گوش می‏دهد: بسیار خوب، آنجا که می‏رود هر چی که شنیده چشمهایش می‏بیند شنیدن کی بود مانند دیدن، فلسفه حج این است «لیشهدوا» نمی‏گوید: «لیدرکوا منافع» «لیقهموا» در ایران هم می‏شود فهمید امّا شهد یعنی شاهد. اونی که قبلاً با گوشت شنیدی. در ایران «یسمعوا منافع» «یدرکوا» «یعلموا» «یفقهوا» فقه و علم هست امّا شهود نیست اگر می‏خواهی آن را که سر کلاس خوانده‏ای حاضر شو باید بروی مکه، عجب. آن وقت این شهودها اثر تربیتی دارد حضرت امام خمینی (ره) شاه تبعید کرد به ترکیه هم در آن زمان می‏خواست امام را بترساند، در ترکیه یه روز علما قیام کردند علیه حکومت، 40 نفر از علمای ترکیه را توی یک میدان اعلام کردند، دیگه همه سوت و کور هیچ کس چیزی نگفت: حکومت لائیک، علماء نماز می‏خوانند حکومت هم کار خودش را می کند. کاملاً دین از سیاست جدا شده امام خمینی (ره) وقتی تبعید شد به ترکیه رئیس حکومتِ ساواک ترکیه یه روز امام را برداشت گفت: برویم بازدید از پایتخت، گفت: می‏دانی اینجا چه میدانی است، اینجا میدانی است که چهل نفر از علما را اعدام کردیم، یعنی امام اگر خواسته باشی یه حرفی خلاف حکومت ما بزنی و ازاین کارهایی که در ایران انجام دادی بخواهی در ترکیه بکنی شما هم می‏شوی آدمِ چهل و یکمی حالا مثلاً این را برد که بترساند عجب عجب علمای ترکیه زرنگتر از مابوده‏اند این‏ها در راه خدا شهید شدند حیف ما باید یه کاری بکنیم شهید بشویم عقب افتاده‏ایم یعنی برد امام را بترساند امام صحنه را که دید بیشتر شجاعتش بیشتر «لیشهدوا منافع» یعنی شاهد بر قتلگاه علما جرأت اون را. به متوکل عباسی گفتند: تو مسجد می‏سازی می‏روی قبر امام حسین (علیه السلام) را خراب می‏کنی چرا؟ گفت مسجد چرت می‏زنند، حکومت ما سر جایش هست. ولی کربلا که مردم می‏روند داغ می‏شوند، جوش می‏آورد من دیگه حریفش نمی‏شوم. قبر امام حسین را خراب می‏کنی می‏روی مسجد می‏سازی. چون؟ «لیشهدوا» شاهد. اصلاً فلسفه زیارت هم همین است می‏گوید: برو زیارت ببین اوچه کرد شما چه کردی؟ اینها یک. ما باید این راه را زنده نگه داری، ابوترابی 10 سال شکنجه شد، وقتی آمد در تهران یکی از دوستانش دعوتش کرد بهش گفت آقای ابوترابی تو ده سال شکنجه شدی ما هم ده سال توی ایران راحت بوده‏ایم. حالا من دوستش بهش گفت: من دو تا خانه دارم بیا یکی از خانه هایم رابه اسم شما کنم خانه نداری پسرهایت بزرگ شدهاند من یه خونه به اسم شما می‏کنم گفت نمی‏خواهم هر کاری کرد گفت نمی‏خواهم من همان خانه پدرم می‏نشینم و اگر شد خودم خانه می‏خرم. خانه 20، 30 میلیونی را به زور خواستند با اصرار بهش بدهند مجّانی گفت: نمی‏خواهم ‏این وجود ارزش دارد آدم توی هر شهری یه خیابان به اسمش، ابوترابی این است. توی بچّه‏های بسیج من یک صحنه دیدم یه خاطره برایتان بگویم دو تا خاطره را با هم مقایسه کنید ببینید چی چه جوری، چی می شد. این دو خاطره را بغل هم می‏چسبانم چی می‏شه. یکی از مراجع تقلید آقای آسید عبد الهادی شیرازی بودقبل از حضرت امام خمینی (ره) مرجع تقلید بود یکی از علماء 14 سال شاگرد این مرجع تقلید بود. رفتم دیدنش گفتم 14 سال شاگرد ایشان بوده‏ای یه خاطره برای من بگو. گفت: یه روز پای درس نشسته بودم آیه الله العظمی آسید عبدالهادی شیرازی یه مطلبی را گفت یکی از طلبه‏ها اشکال کرد. ایشان جوابش را داد، طلبه گفت: من قانع نشدم، اشکال سر جاش است، گفت: حالا باشد بعد این طلبه فکر کرد خیلی اشکالش مهم است که آقا می‏گوید: باشد بعد هی گفت، هی گفت، آقا درست جواب بدهید، ما قانع نشدیم، درس باید علمی و تحقیقی باشد و استاد مطالعه نکرده نیاید سر درس. این طلبه هی شروع کرد بی روغن سرخ کردن. آقا خیلی هیچی نگفت و درسش را داد. بعد که درس تمام شد و و رفتند شاگرد باز به هوای اینکه یک اشکال مهمّی کرده آمد بغل آقا نشست.گفت: بنشین آقا جون. اشکال شما یه جوابش این است. گفت: قانع نشدم گفت: جواب دوّم خوب، است یه جواب خوب، چهارده تا جواب یکی را گفت: قانع نشدم 13 تا را، می‏گفت: ما نشسته بودیم گفتیم: آیة الله العظمی، مرجع تقلید شما که چهارده تا جواب دادی می‏گفتی اینقدر این طلبه رجز نمی‏خواند گفت: راستش این 14 تا جواب داشت. یعنی اینقدر حرفت چرند و پرند بود. هم طلبه می‏شد و هم من غرور می‏گرفتم که ماشاءالله‏ به این مغز که می‏تواند برای یک اشکال مخ چی چی هست ترسیدم خودم غرور بگیردم. این طلبه هم شود. این یه مرجع تقلید. داشته باشید. زمان جنگ شما کوچولو بودید من پای تلویزیون نشسته بودم از یه جوان بسیجی مصاحبه می‏کردند که شما در جبهه چند تا مین خنثی کرده‏ای، گفت خدا خنثی کرده، هر چی مصاحبه گر تلویزیون گفت: خوب بگو چند تا گفت: هر کاری هست از خداست. هر چی آخرش گفت: بابا وَلَم کن آخر من یه جوان بسیجی هستم ممکن است تعدادش را بگویم ایرانیها می‏بینند الآن غرور بگیردم. من نمی‏خواهم یه کاری اگر برای خدا کرده‏ام پز بگیردم. عجب و غرور مرا بگیرد. من دیدم الله اکبر یه مرجع تقلید در نجف می‏گوید: چهارده تا جواب دارم می‏ترسم بگویم غرور بگیردم این بچّه 16 ساله هم می‏گوید: می‏ترسم غرور بگیردم. این جبهه این رقم بچه‏ها را تربیت می‏کرد. یه وقت امام خمینی (ره) فرمود: بعضی از بچّه‏های جبهه چنان سرعت کردند، پیدا کردند که افرادی با 80 سال کار باید به آنجا برسند و این بچّه 16 ساله آن 80 ساله را طی کرد. و در میان زنان ما و در میان دختران ما و پیرمردان ما صحنه‏هایی را آدم می‏بیند. فلسفه حجّ: «لیشهدوا» شهود.
فلسفه زکات چیه؟ فلسفه زکات همان فلسفه باغبانهاست، باغبان که می‏آید توی باغ چه می‏کند؟ شاخه‏های مزاحم را ارّه می‏کند. قرآن می‏گوید: «فقاتلوا ائمة الکفر»
فلسفه خمر و قمار چیه؟ برای اینکه دو نفر با هم رفیقند می‏نشینند قمار بازی یکی از یکی می‏برد وقتی پا می‏شوند، اون باخته، برنده را دوست ندارد. یعنی دو تا دوست نشسته، دو تادشمن پا شدند این فلسفه قمار است قرآن می‏گوید: «یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء» یعنی با دوستی نشستید و با دشمنی پا شدید. اینکه می‏گویند: خانه تجّار نرو برای اینکه آدم وقتی با تجّار نشست (صوت می‏کشد) اگر این زندگیه پس ما چی با حبّ خدا وارد و با بغض خدا از خانه می‏آید بیرون اینکه می‏گویند: رفیقهایت پولدارها نباشند، نگاه به طبقه زیر دستت کن. در زندگی البته در رشد علمی نگاه به بالا دستت کن، که او بیشتر مطالعه می‏کند. اما در لباس و خوراک به پایین دستت نگاه کن که – وقت تمام شد؟ – خوب حرف ما تمام نشد باقی اش باشد هفته آینده.
خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد روز به روز بر علم و معرفت و ایمان و عقل و عمل و اخلاص و عمق و برکت ما بیفزا.
خدایا! به حق محمّد و آل محمّد رهبر و دولت و امت، نسل و ناموس، آب و خاک و عزّت و استقلال و انقلاب ما را حفظ بفرما.
خدایا! ما را قیامت شرمنده انبیاء و اوصیاء و شهداء و علماء و مراجع و نیاکان و مربیان و اساتید خود قرار نده.
خدایا! هر چه بر عمر ما اضافه می‏کنی بر علم و ایمان ما بیفزا.
خدایا! قلب آقا حضرت مهدی (علیه السلام) را برای همیشه از ما راضی و ما را از مریدان حضرت مهدی (علیه السلام) قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله‏»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 39
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست