responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 40
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی‏

بینندگان بحث را شب که می‏بینند 29 فروردین است که هم تولد آقا امام کاظم (علیه السلام) است هم روز ارتش جمهوری اسلامی، یه جمله برای ارتش و یه جمله برای امام کاظم (علیه السلام) بگویم و بعد هم بحث خودمان را بکنیم‏. اما هدیه‏ای از امام کاظم (علیه السلام) فرمود که: اسکلت و استخوان بندی علم 4 چیز است که این چهار تا را باید انسان بداند. مثل اینکه می‏گوئیم که: لباس پیراهن و شلوار است و غذا نان و آب است.منتهی هر چیز دیگه هم بود چه بهتر. اما نان و آب باید باشد، اسکلت باید باشد.کلّ علم بند به یک چهار چوب باید باشد.
1-«ان تعرف ربّک»: بفهمی بند به کجا هستی خداشناسی. دیروز یه جوانی آ‏مد پهلوی من گفت: در یک لحظه درباره خدا شک می‏کنم. می‏دانم شیطان است ولی چه کنم؟ گفتم تا شک کردی درباره خدا نگاه به خودت کن، درباره خود هم شک می‏کنی؟ گفت نه، پس برای خودم شک نمی‏کنم یعنی هستم. در خودم شک نمی‏کنم، گفتم خودت خود را ساختی، گفت نه من اگر خودم، خودم را می‏ساختم. یه جوری می‏ساختم که مریض نشوم، پیر نشوم، خوشگلتر بشوم. پس من هستم و خودم، خودم را نساخته‏ام. پس همان کس که تو را ساخته خداست. «ان تعرف ربک» بدانی که دارد تو را تربیت می‏کند.

شناخت ظرفیتها و لیاقت های بشر

2-«ان تعرف ما صنع بک»: بفهمی خدا در تو چه کرده، اعضاء تو ارتباط اعصاب و چشم و گوش و گوارش و استخوان بندی، قرار دادن غرائز، استعدادهایی که در تو قرار داده، انسان‏شناسی، چه از نظر کالبد و چه از نظر، رشدی که می‏توانی بکنی، که می‏توانی از فرشته برتر بشوی. ظرفیّتی که انسان دارد و می‏تواند علوم زیادی را در خود جا بدهد، گاهی از وقتها بسیاری از علوم بند به دو سلّول است که شاید تا ده قرن دیگر هم کامپیوتر هر چی پیش بیاید و تجهیزات سریعتر و مختصرتر بشود نتواند مثلا علم را در دو سلّول جای بدهد که گاهی وقتها یه ضربه به مغز می‏خورد به خاطر یه ضربه انسان همه چیزهایی را که بلد بود فراموش می‏کند و چطور اینهمه تجربه در یه جای کوچک. بدونیم خدا چه کرده.
3-«ان تعرف ما اراد منک»: امام کاظم (علیه السلام) که در شب تولدش بحث را گوش می‏دهید فرمود که: آدم بداند که خدا از ما چی اراده کرده، آمده‏ام در دنیا چه کنم؟ یعنی آمده‏ام یه زندگی درست کنم بروم، بخورم اگر هدف خوردن بود که زنده باد گاو، هم بیشتر می‏خورد و راحت‏تر و پوست کندن و سرخ کردن و مسمومیّت غذایی هم کمتر. آمدم لباسم شیک باشد تازه وقتی لباسم شیک است پشت گردنم پوستی می‏زنم به لباسم از یا کرگدن، کرگدن کلّش از این پوست هاست تازه می‏خواهی پرواز کنی حیوانها پرواز می‏کنند بدون فرودگاه مخصوص و…. آمدیم ببینیم بعضی حیوانها زیر برف را هم می‏بینند، برای شهوت. خروس و مرغ شهوت رانی آنها از انسانها بیشتر است. یعنی نر نه برای پوشاک و نه، چون اینها در حیوان هم هست. بفهمیم هدف چیه؟ آمده‏ایم چه کنیم هدر ندهیم خود را.
4-«اِن تعرف ما یخرجک من دیتک»: بدانیم چه چیزی ما را از مرز بیرون می‏کند – آفت‏شناسی پس این (اولی را) خداشناسی و این را (دومی) انسان شناسی، و این را (سومی) هدف‏شناسی و این را «چهارمی» آفت‏شناسی.

شناخت خطرات و آفات رشد بشر

چه ویروسی پیدا می‏شود انسان را زمین می‏زند چه آفتی، چه چیزی مرا از دین بیرون می‏کند. چه مجله‏ای و چه سخنرانی و چه فیلمی، چه دوستی و کتابی، چه همسایه و همسری و فرزندی، یعنی آدم بفهمد که این دارد مرا از هدف پرت می‏کند. امام کاظم (علیه السلام)، خیلی حدیث قشنگی است، فرمود: علم در چهار چیز است. یعنی اگر تمام فیزیک و شیمی و فقه و اصول و ادبیات و شعر و طراحی و خطاطی و اینترنت را بدانی و خلبان و مهندس و دکتر باشی، اما اگر ندانی چی تو را از خط بیرون می‏کند. یک وقت می‏بینی تمام استعدادهایت هست. مثل آدمی که ماشینش خیلی خوب است ولی بیراهه می‏رود. یا مثلاً همه امکانات تخصصی، تکنولوژی را داری امّا نمی‏دانی که خدا چه چیزی می‏خواهد. مثل زنی که همه چیزی دارد ولی نمی‏داند که مهمانش چه کسی است؟ یا همه چیز را می‏دانم ولی خودم را نشناخته‏ام الآن بشر خودش را شناخته، اگر انسان خودش را بشناسد. مثلاً یک جوان اسیر تریاک و هروئین می‏شود. و یا عاشق و پاگیر شود. تو خلیفه خدا هستی پاگیر چه کسی شده‏ای، برای چه قهر و گریه می‏کنی. اصلاً این را بفهمد که خلیفه خداست و چه توانی دارد و چه هدفی دارد و چه خطراتی جلوی اوست. این علوم علوم اصلی است که هر کس باید بداند. این سخن از امام کاظم (علیه السلام) است و برای اینکه از اینجا هدیه‏ای به کاظمین و روح آن حضرت بدهیم صلواتی بفرستید. و جمله دوم که مربوط به ارتش است ما راجع به ارتش، امام خمینی (ره) خیلی به گردن ارتش حق دارد. استکبار با ایادی و دخالتش می‏خواست روز اول انقلاب، ارتش محو شود و گفتند: ما اصلاً ارتش نمی‏خواهیم، امام فرمود: نه ارتش باید باشد.تنها جنازه‏ای را که مقام معظم رهبری بوسید، جنازه صیّاد شیرازی (ره) بود، یک ارتشی سردار. و ما به امثال بابایی‏ها افتخار می‏کنیم و زندگی اش برای خواص درس است. به هر حال باید این را هم بدانیم که کشوری که دورش خطر است و هیچ کس یا بسیار کم افراد از عمق دوستش دارند. دشمنانش خیلی بیشتر است این همه مردمش پسرها، مردها، زنها و دختر هایش باید مسلّح باشند یعنی باید با آموزش نظامی آشنا باشند حدیث داریم: خدا سه تا صدا را دوست دارد. من یک بحث دارم بحث صداها، بحث خیلی قشنگی هم هست نمی‏دونم، می‏خواستم توی یکی از این بحثهای این دوره بگویم بهش نرسیدم، بحثی دارم بحث صدا، اصلاً صدا در اسلام حدیث داریم: سه تا صدا را دوست دارد.
1-صدای قلم دانشمند، چون دانشمندان قدیم با نی می‏نوشتند، نی که به کاغذ کشیده می‏شد تق تق می‏کرد.
2-صدای چرخ پیر زن، چون قدیم پشم و پنبه را با چرخ‏های دستی نخ می‏کردند.
3-صدای پای سرباز را هم خدا دوست دارد.
البته چون حالا تکنولوژی بالا رفته، قلم دانشمند شده چاپخانه و چرخ پیر زن شده کارخانه و پای سر باز شده توپخانه یعنی خدا سه تا صدا را دوست دارد – کارخانه، چاپخانه، توپخانه به یک معنای دیگر دوست دارد جامعه اقتصادش رشد کند – کارخانه و هم قوای نظامی اش روز به روز بهتر شود، توپخانه، و هم فرهنگش پیش برود، یعنی جامعه‏ای عزیز است که اقتصاد و فرهنگ و قوای نظامی اش در حال رشد باشد. کارخانه، چاپخانه، توپخانه، قوای مسلح، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، در آن بیان این باشد، صدا چرخ پیرزن، به هر حال این روز را هم تبریک می‏گوییم. و اما بحثی که داریم. حالا یک صلواتی بفرستید تا بحثی که داریم می‏خواهیم بگویم. (صلوات حضار)

جایگاه دانش و دانشمند در اسلام

در بحث احکام دستورات الهی سوال این بود در جلسات قبل آیا ما هر چه دستورمان می‏دهند باید بفهمیم یا نه، هم اره و هم نه، یعنی هم باید بفهمیم چون اسلام گفته باید بروید سراغ علم. حدیث: پهلوی دانشمند روی خاک نشینی شرف دارد که پهلوی آدمِ بی سواد روی قالی بنشینی. سر خط آدم دانشمند لم بدهد بر آدم بی سواد که عبادت کند (؟!) دو رکعت نماز دانشمند از رکعات نماز زیاد افراد غیر دانشمند بهتر است. اسلام همه اش گفته: «لاولی الالباب»، «یتفکرّون»، «یعقلون»، «یعلمون» دیگه اینها را ترجمه اش را بلدید «یتفکرون» یعنی؟ «یعقلون»:؟ «یعقلون»:؟ «یعلمون»:؟ «یفقهون»:؟ فقه، این اصلاً شما می‏دانید که به مراجع تقلید چه می‏گویند. اصلاً کلمه‏ای که مراجع تقلید می‏گویند عمقی است مثلاً به مرجع تقلید نمی‏گویند مجتهد، مستنبط، فقه، اینها همه باری دارند، (مجتهد) از جهد است، جهد یعنی کوشش، نهایت کوشش را باید بکنند اگر یک مقدار مجتهد کوشش کرد و فتوایی داد به درد نمی‏شود از او نمی‏شود تقلید کرد، مجتهد، از کسی باید تقلید کرد که آخرین درجه جهد و کوشش خودش را کرده باشد. «مستنبط» استنباط – نَبَطَ – آنقدر باید بکنی تا به آب برسی «نبط» یعنی کند تا آب رسید، عمق داشته باشد به آب برسد. فقیه فقه، غیر علم است، علم یعنی دانستن فقیه عمیق دانستن. پس ببینید در این و این و این و این عمق است اصلاً کلماتی که به مرجع تقلید می‏گویند: عمق، عمق، عمق، الفاظ، الفاظی است که بار دارد. ما گاهی وقتها همینطور یک چیزی می‏گوئیم. در روایات و در اصطلاح هر کلمه‏ای یک باری دارد. ما مثلاً می‏گوئیم: آخوند، بعد می‏گوئیم نه، سیّد نه بعد می‏گوئیم. مثلاً اینکه سرگرد، استوار، تیمسار اینها کدامش فرق می‏کند، هر کلمه یک باری دارد. اداره دارای می‏آید پهلوی شما مالیات بگیرد مثلاً می‏گوید: آقا درآمد شما چقدر است؟ درآمد من این است که فرض کنید اینقدر به من می‏دهند، مالیات باید بدهید اگر بگویی ماهی اینقدر هدیه می‏دهند مالیات. این دارد و این ندارد. تا چه تعبیری باشد یک وقت یک کسی می‏آید می‏گوید من این پول را به شما هدیه کردم که خرج این کار بکنی، مالیات ندارد، یه می‏گوید: این درآمد است. کلمه هدیه و درآمد هر دو ممکن است پول دست آدم بیاید چه درآمد و چه هدیه منتهی یکی مالیات دارد و یکی ندارد. شما مسافرت می‏روی اگر به قصد حق بروید دو رکعتی می‏شود و شکسته و اگر به قصد باطل (؟!!) نمازت چهار رکعتی، 8 فرسخ، 8 فرسخ است به بالا ولی هدفها فرق می‏کند این کلمات کلماتی است که بار دارد. ما احکام را باید فلسفه‏اش را بدانیم یا نه؟ مثلی که در جلسه قبل زدم این بود که بیمار اسرار این نسخه را بداند یا نداند، همه گفته‏اند تلاش کن بدان، هم اگر خواسته باشی بیمار به دکتر بگوید: آقا شما گفتی این شربت را بخور تا راز این شربت و قرص را نفهمم نمی‏خورم، میگوید پس برو، بمیر(؟!) ما باید به حرف دکتر گوش بدهیم منتها در تلاش هم باشیم که اسرار را بفهمیم، یعنی یه کوتاه مدت فعلاً نسخه را عمل کن، و یه دراز مدت ممکن است به مرور زمتن چند سالی یکی از اسرار کشف شود. شما نگاه کن تلویزیون هر یه مدتی یکبار یک خبر علمی، یک دانشمند در یک کشوری. یعنی چیزهای هستی، علوم هستی، مدت به مدت، به مرور زمان کشف می‏شود. نمی‏شود گفت: تا این را نگویی. اسلام هر چه گفته گوش بدهیم خلاص، منتها، خوشبختانه دینی داریم که هر چه پیش می‏رود اسرارش کشف می‏شود یک سری چیزها، اسرار را در روایات گفته‏اند، حالا من چند حدیثی که امروز صبح یاد گرفته‏ام. این حدیثها را تا به امروز صبح بلد نبودم، یعنی داغ داغ و نو است. تا امروز صبح بلد نبودم (!!) از امام صادق (علیه السلام) می‏پرسید یک کسی که مرد نماز مرده چرا پنج دفعه «الله اکبر» می‏گویند. شما که می‏دانید اول می‏گویند: «الله اکبر»، «اشهد ان لااله الله» و «محمد رسول الله»، دو باره می‏گویند: «الله اکبر» باز یک دعایی می‏خوانند دوباره می‏گویند: «الله اکبر» دعا می‏کنند «الله اکبر»، دعا می‏کنند پنجمه را می‏گویند: «الله اکبر» خلاص، می‏گویند: یک کسی که مرده پنج تا «الله اکبر» می‏گویند: «لم جعل التکبیر علی المّیت خمساً» مرده را در نماز مرده چرا پنج تا الله اکبر می‏گوئیم: «فقال ورد لکلِ صلوة تکبیره» چون نمازهای واجب به گردن ما پنج تا است، نمازهای یومیه پنج تا است صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشاء چون بر هر مسلمان پنج نماز است هر «الله اکبر» اشاره به یکی از این نمازهاست. سؤال شد که شما می‏گویید: وقت نماز ظهر زمانی است که یک ذراغ، دو زراغ، از زوال، چون وقت نماز ظهر وقتی است که خورشید از وسط آسمان برود سمت مغرب، منتهی می‏گویند: 6 حالا تا رفت نماز نخوان مثلاً به چند دقیقه‏ای صبر کن، این چند دقیقه صبر کردن برای چیه خوب برای اینکه اگر خواست نافله بخواند، نافله‏اش را قبل از ظهر نخواند، یک چند دقیقه برای نافله. مثل اینکه می‏گویند که موزائیلیهایی که کار می‏کنند، تیرهای ریل راه آهن که کار می‏گذارند بین آنها یک مقدار فاصله می‏گذارند برای اینکه یک وقت تابستان راه آهن کش آمد یک خورده جا کشش را، الآن مثل اینجا چرا اینجا پوست زیادی است برای اینکه گاهی می‏خواهد دستش را همچین کند باید یک خورده اینجا پوست زاپاس، و لذا این ور پوست نیست در طول تاریخ انسان هیچ وقت کاری نداشته که بخواهد از اینور خم بشود. چون از اینور نیاز نداریم خدا اینجا گوشت زاپاس نگذاشته، چون از اینور میخواهیم خم کنیم زاپاس گذاشته. روی زانو یک خورده زاپاس گذاشته ولی هیچ کس نخواسته زانویش را از اینوری خم کند. در طول عمر آدم، این حکمت خداست که آنجا که می‏خواهد هست و آنجا که نمی‏خواهد نیست بچه وقتی به دنیا می‏آید مکیدن را می‏خواهد چون نتواند بمکد می‏میرد اما فوت کردن را می‏خواهد به چه چیزی فوت کند. ولذا نوزاد فوت کردن را بلد نیست اما مکیدن، کارهای خدا همینطور است این باید ابروی من مشکی باشد که وقتی نور می‏تابد این ابرو جلو فشار نور را بگیرد. کارهای خدا حساب کتاب دارد. دستورات خدا هم همینطور است همه حکمت دارد منتهی معنای حکمتش این نیست که من امروز بفهمم به ما می‏گویند: آب انار نخور آب انار را با هسته‏اش بخور برای اینکه آب انار جذب می‏شود و هسته انار مثل شن جذب بدن نمی‏شود آنوقت آین هسته‏ها به دیوار معده کشیده می‏شود مثل چیه ظرف شورها مثل سیم مثل سنگ پا این دانه‏های انار آبش جذب می‏شود دونه هایش به دیوار معده کشیده می‏شود و جرم‏گیری می‏کند. حدیث: امام (علیه السلام) فرمود: انار را با دانه‏اش بخور، با هسته‏اش بخور برای اینکه «یدّبغ المعدة» یعنی معده را دباغّی می‏کند. یعنی جرم‏گیری می‏کند، اگر گفتند این رقمی و این رقمی بخور همه‏اش اسرار دارد منتهی همه اسرار را ما نمی‏فهمیم.

رابطه علوم بشری و احکام الهی

حدیث: مسواک در نور چشم اثر دارد. ما قبلاً می‏گوئیم مسواک برای اینکه دندانها سفید می‏شود من از یکی از فوق تخصصهای چشم پرسیدم گفت درست است. مثلاً داریم دم غروب مطالعه نکنیم من از یکی از این فوق تخصصها پرسیدم؟ گفت: دم غروب شیفت سلولهای چشم عوض می‏شود و آن سلولهایی که شیفت عوض می‏کنند سلولهای شلی هستند آنوقت مطالعه به چشم فشار می‏آید. حالا شیفت عوض شدن و سلول و این چیزها هزار و چهارصد سال باید بگذرد تا ما بفهمیم، اسلام از اول گفته مطالعه نکنیم، هر چه اسلام گفته باید عمل کنیم ممکن است هزار سال دیگر سری از اسرار آن کشف شود اگر خواسته باشیم بگوئیم: «بسم الله الرحمن الرحیم» – دنیا، دنیای علم است، کسانی هم می‏گویند دنیای علم که خودشان هم سواد ندارند، یه دیپلمی است که هیچ، دیپلم سواد نیست، دیپلم مثل پیراهن تنبان است. نداشتن آن زشت است، داشتن آنهم من تنبان دارم من پیراهن دارم، داری که داری این دیپلم که هیچی لیسانس هم خیری بهش نیست صد تا کتاب خوانده لیسانس گرفته، چنان چهار تا کتاب خوانده کله‏اش باد گرفته، آقا قرآن می‏گوید همه تان با هم بی سوادید، بخوانم: «وما اوتیتم من العلم الا قلیلا» همه با همه سوادهایتان قلیل است یعنی چی؟ کم است. صد تا کتاب که چیزی نیست. بو علی سینا سفارش کرده می‏گوید: هر چی شنیدید نَه نگوئید. بگوئید من نمی‏فهمم ممکن است در آینده بفهمیم.

تفاوت زن و مرد در سهم ارث

سؤال شد چرا نماز ظهر چند دقیقه بعد از زوال؟ فرمود: برای اینکه جای نافله باشد. – خوب سؤال می‏شود چرا ارث زن نصف است؟!- اینها حکمتش توی رویا هست؟- امام باقر (علیه السلام) فرمود: برای اینکه زن نه جهاد به گردن اش است نه خرجی، نه دیه عاقله، حالا دیه عاقله یه چیزی است که می‏ترسم بگویم وقتم تمام شود، و بعد هم: «لان النساء یرجعن عیالاً علی الرجال» فرض کنید مردم زمین 30 تومان دارند مردم زمین که مردند 20 تومان به پسرهای فردا می‏ رسد و 10 تومان به دختران مرد دو برابر، اسلامی که می ‏گوید: دختر 10 تومان در عوض هیچ باری به گردنش نیست پس 10 تومان پس انداز می‏شود برای او، خوب دخترها با پسرها ازدواج می‏کنند شد این 20 تومان وارد زندگی هر دو می‏شوداین دختر خانم 10 تومان از این 20 تومان ده تومان هم سوائی دارد. این است امام می‏فرماید که: اگر به شما گفتم نصفه، نصفی گفته‏اند که دیگر هیچ خرجی ندارد. این حدیث این است «لان النساء یرجعن رجالاً علی العیال»: زنها می‏روند سر سفره مردها همان خانه‏ای که مرد ساخته توی همان خانه زندگی می‏کند و از همان فرش و رختخواب و مرد پول آب و برق و گاز برف اینه‏. سوال وقتی سجده می‏کنیم به زمین و گفته‌اند به خوردنی‏ها سجده نکنید. به برگ درخت سجده کن اما به برگ اسفناج و کاهو و سبزی سجده نکن چرا به برگهای خوردنی نمی‏توان سجده کرد؟
می‏فرماید: برای اینکه مردم دنیا خیلی‏ها بنده شکم هستند سر نماز می‏خواهی بنده خدا باشی اونهای که بنده شکم هستند معبودشان خوراک باشد، دیدی که می‏گوید: امروز روز خوشیه، چیه؟ می‏گوید صبح آبگوشت کله خورده‏ایم، صبحانه عسل خورده‏ایم و امروز روز نحسی است، چرا، دو تا امتحان دارم یعنی روز درس، روز نحسی و روز خوردن، روز خوشی، بعضی‏ها شکمو، و خدایشان شکمشان است. بعد تو که می‏خواهی سجده کنی نباید نباید سجده کنی به معبود شکموها، چی شد. بگذار عربی اش را بخوانم «لان انباء الدنیا عبید ما یأکلون و ما یلبثون» بعضی مردم دنیا بنده شکم و لباسند «و الساجد فی بحوده لا ینبغی ان یضع جبهتد»: پیشانیش را بگذارد روی چیزی که، آن معبود شکموهاست. تکرار کنم؟ نه دیگه خوب. حاجی‏ها که می‏روند مکه روز عید قربان سه تا کار باید بکنند، یکی 7 تا سنگ قدّ سنگهایی که به نانوائی سنگکی هست 7 تا سنگ پرتاب کنند به یک پایه یکی بیایند گوسفند بکشند و یکی هم سرشان را بتراشند.
حدیث می‏گوید: (سوال می‏کنند) این سنگ چیست که ما پرت می‏کنیم؟ یه سنگ کوچک را می‏زنی به یک سنگ بزرگ اینکه دردش نمی‏آید. بحث در نیست شاه که می‏رفت خارجه بچه مسلمانها گوجه پرت می‏کردند به ماشین ضد گلوله‏اش، بنز ضّد گلوله از گوجه دردش می‏آید بحث درد نیست بحث اظهار تنفر است. کسی که می‏خواهد، مگر کسی که آب دهان پرتاب می‏کند، دردش می‏آید، بحث این است که ابراهیم (علیه السلام) در یک درگیری شیطان می‏آمد وسوسه‏اش می‏کرد ابراهیم به او سنگ می‏انداخت و به حاجی می‏گویند تو هم برو آنجا که آن درگیری با شیطان یادت نرود مانور باید باشد اگر جنگ نیست. اگر جنگ نباشد ارتش باید مانور، خلبانها را می‏دانید یا نه؟ هر ماهی باید پرواز کنند و لو جنگی، چون اگر جنگ (مانور) نکنند یه ذره،ذره یادش می‏رود اینها یک کارهای مدیریتی است. که آدم حضور ذهنی داشته باشد. الان.
الان شکم مدیریت می‏خواهد، چیزی خوردن پروازها مسافربری دو خلبان دارد حق ندارند دو خلبان یک غذا بخورند یکی باید کتلت و یکی باید ماست بخورد یکی اگر نان سبزی می‏خورد دیگری باید ساندویچ بخورد.چون اگر هر دو ساندویچ خورده، گوشت یا تخم مرغ اش فاسد بود، هر دو خلبان در یک لحظه درد دل و هواپیما می‏افتد باید همین طور که هواپیما دو موتوره است شکمها هم دو موتوره باشد، اگر یک غذا شد دیگری سالم بماند وقتی بشر به عقلش می‏رسد در شکم مدیریت راه بیندازد، خدا نباید در احکام حکمت داشته باشد؟ منتهی همه حکمت‏ها را ما نمی‏فهمیم، مسافرها می‏گویند: یعنی چه که یک هواپیما تو آسمانها نیز تبعیض است این گوشت می‏خورد این پنیر آخه نمی‏داند. خوشا بحال کسی که نمی‏داند بپرسد و اگر هم نفهمید نگوید این، بگوید من فعلاً نفهمیدم شاید بعد بفهمم، اصلاً خیلی عقل ما محدود و علم هم محدود است. اجازه به خودمان ندهیم که همه چیز را ما نمی‏دانیم میگویم که آنوقت‏ها که خوب می‏فهمیم می‏گوییم (والله)، (بالله)، (والله)، (تالله)، این کار درست است. آن وقتها که یقین داریم درست است بعد پشیمان نمی‏شویم به تعداد آدم هایی که در روی زمین پشیمان شده‏اند که هر یکی از ما صد دفعه پشیمان شده‏ایم، به تعداد هر پشیمانی دلیل بر این است که آن وقتی هم که خوب می‏فهمیم، خوب نمی‏فهمیم ما گاهی وقتها خوبیهایمان بدی است. قران امام حسین (علیه السلام) بروم می‏فرماید: «الهی من کان محاسنه و مساویه فکیف لا یکون مساویه»، «مساویه»: خدا یا خوبیهای من بدی، بدیها که دیگه هیچی.

رعایت حقوق مردم در مراسم مذهبی

 الان ببین ایام محرم چه می‏کنند؟ لخت می‏شوند روبروی زنها سینه می‏زنند لخت شدن روبروی زنها درست است بعد برای سیاه کوبی بر می‏دارند میخ را به مسجد به کاشی کاری‏ها سیاه پوش می‏کنند، بابا وقف است، کاشی کاری همین طور میخ را می‏کوبد یعنی به هوای عشق به امام حسین (علیه السلام) اموال موقوفه را، بعد بلندگوی مسجد مردم آزاری می‏کند، جز اذان احدی حق ندارد صدایش را بلند کند، چه قرآن و چه مناجات و چه مداح، هیچ کس جز اذان کسی حق ندارد صدایش را بلند کند. صدای بلندگو و میخ کوبیدن، سیاه پوشیدن و راه بندان یعنی گاهی وقتها کارهای خوبمان خلاف است، بنابراین. از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند چرا نماز ظهر و عصر را یواش می‏خوانیم و نماز ظهر و مغرب را؟ این هم تا امروز صبح بلد نبودم. امام رضا (علیه السلام) فرمود: می‏دانی نماز باید جلوه داشته باشد روز چون هوا روشن است نماز ظهر و عصر قیافه نماز جلوه نماز است اما شب که تاریک و صبح که تاریک، روشن، باید با صدای بلند بخوانیم. که اگر کسی با چشمهایش نمی‏بیند، با صدا بفهمد یه کسی دارد این جا نماز می‏خواند، نماز باید علنی باشد ظهر و عصر چون با چشم جلوه دارد با صدا نیاز به جلوه نیست ولی وقتی هوا تاریک شد چون جلوه چشمی ندارد باید جلوه صوتی داشته باشد. البته باز اینها حکمت است کسی نگوید پس حالا که چراغها روشن است دیگه الان مغربِ و چراغ روشن، یواش بخوانیم دیروز (هفته گذشته یا جلسه گذشته) مثال زدم: این چراغ قرمز لب چهار راه برای این است که تصادف نشود، اصلش این است حالا اگر نصف شب هم رسیدیم و ماشین نبود باز هم باید برای حفظ قانون ایستاد. نگوی مگر این چراغ قرمز برای تصادف نیست؟ و الان دو بعد از نصف شب است و کسی هم توی خیابانها نیست پس گازش بدهیم باز هم خلاف است. یعنی یک چیزی که قانون شد وقتی هم که مورد نیست به خاطر حفظ قانون باید ما عمل کنیم.
خوب خدایا! تو را به حق محمّد و ال محمّد روز به روز دین و عقل و علم و فهم و عمل و اخلاص و عمق و اتحاد و کمالات ما را روز به روز بیشتر بگردان.
خدایا! رهبر و دولت و امت و ناموس و نسل و آب و خاک و عزت و انقلاب ما را حفظ کن.
خدایا! عیدی تولد امام کاظم (علیه السلام). امام کاظم فرمود: روز به روز معرفت ما را به خودت زیاد کن بدانید که خدا از تو چه می‏خواهد.
 خدایا! آنچه که از ما می‏خواهی یاد ما بده بگو و توفیق و خلوصی که عمل کنیم. بدانی که چی چی از دین بیرونت می‏کند. الان انواع هجومهای فرهنگی، ماهواره، اینترنت، ویدیو، سمپاشی، انواع شایعه. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که یک جریانی به وجود آورند ایجاد شک کنند و نسل را از دین خارج کنند.
خدایا! همه طرح‏ها و توطئه‏ها را خنثی و نسل ما را در این خطرها حفظ بفرما.
خدایا! قلب آقا امام زمان (علیه السلام) را از ما رازی بدار.
از تک تکتان متشکرم.
«والسلام علیکم و رحمة الله‏»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 40
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست