نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 405
موضوع: امدادهاي غيبي – نظاميان نمونه
تاريخ پخش: 71/01/27
بسم الله الرحمن الرحيم
در خدمت برادران عقيدتي سياسي و برادران ارتشي هستيم به مانسبت بيست و نهم فروردين كه روز ارتش است مقداري صحبت ميكنيم. دو سه نمونه از نظاميان نمونه، حالا يكي دو نمونه از صدر اسلام باقياش شيرين كاريهايي كه خود ارتش در زمان جنگ كرد و بعد هم برويم توي حساب امدادهاي غيبي كه در قرآن مطرح شده است گرچه اين بحث را وقتي من خواسته باشم بكنم نظاميان نمونه را خود شما بهتر ميدانيد اما من هم چند تا نمونههايي كه اينجا دارم خدمتتان بگويم اول براي اينكه ارزش سابقها بيشتر است چون آنها معلم و پيشكسوت بودهاند از آنها يكي دو نمونه بگويم.
1- وصيت ابوايوب انصاري صحابي پيامبر
ابو ايوب انصاري(همان كسي كه شتر در خانه او خوابيد) ايشان در جبهه مريض شد وصيت كرد كه اگر من مُردم جنازهام را برنگردانيد چون بالاخره براي برگرداندن جنازه من يك عده از سربازهاي كم ميشوند اگر من مردم تابوت را برداريد ببريد رو به جلو تا آنجايي كه توانستيد برويد ديگر وقتي نتوانستيد برويد آنجا خاك كنيد ايشان هم در جبهه از دنيا رفت ابوايوب مرد عجيبي بود اول كه مرد فقيري بود و شتر در خانه اين فقير خوابيد با اينكه وقتي پيغمبر وارد مدينه شد همه آمدند و گفتند كه بيا خانه ما و ديد خانه هر كسي برود ميگويند طرفدار اين قبيله است يا طرفدار آن قبيله و آدمي كه ميخواهد كار فرهنگي بكند اگر باندي باشد موفق نيست فرمود من تصميم نميگيرم هر جا شتر خوابيد و شتر هم درِ خانه ابوايوب خوابيد و حديث داريم كه فقير ترين مردم آنجا بودند از اينجا معلوم ميشود كه اگر خدا خواسته باشد نظر كند به يك خانه فقير نظر ميكند و به خانههاي بسيار مجلل نظر نميكند.
ابو ايوب يك حديثي را شنيد گفت من خودم نشنيدهام گفتند فلاني از پيغمبر شنيده در مصر شتري اجاره كرد رفت مصر كه ببيند اين حديث چي بوده يعني اين مقدار عاشق علم بود. عشق او به اسلام، بركت خانهاش، عشقاش به حديث شنيدن، حالا ميگويد اگر من مُردم جنازه من را برداريد ببريد ولذا در همانجا دفن شد مسيحيها ديدند يك چيزي دست مسلمانها هست مثل علمهايي كه جلوي هيئتها ميبرند يك دست به جنازه يك دست به شمشير گفتند لابد يك بمب توي اين است نميدانستند كه جنازه است الان هم قبرش در استانبول است من ديدهام كه اهل سنت هم ميآيند آنجا و متوسل ميشوند مزارش هم شبيه مزار مرحوم مجلسي است.
2- شهيد نامجو و شهيد بابايي نظاميان نمونه
رزمنده امروز، شهيد نامجو اولين نظامياي كه نماينده شخص امام شد قبل از انقلاب مقلد امام بود ايشان ميگفت نظامي خسته نميشود يك روز ديدم كه دانشجوهايش را آورده بود فيضيه و تا يك هفته قبل از شهادت توي خانهاي اجارهاي نشستن وقتي هم درجه بالاتري به او دادند گفت من با همين درجهاي كه دارم ميتوانم كار بكنم حواس من را پرت درجه و اينها نكنيد بگذاريد. . . (لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ) (أنفال /4) وقتي درجه را اعلام كردند ايشان درجه را قبول نكرد.
ما بابايي داشتيم با اينكه تحصيل كرده آمريكا بود زنش را آورد پاي هواپيما و گفت حج و جبهه بر من واجب است اما فكر ميكنم جهاد از حج واجبتر است زنش را فرستاد مكه و خودش نرفت. اسم اينها را بايد در دانشگاها نگه داشت آيه داريم اسم آدمهاي خوب را نگه داريد (وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ) (مريم /41) در قرآن خيلي(واذكر) داريم يعني پيغمبر يادت نرود ياد اينها را زنده نگه دار. برنامه قرآن اين است كه كساني كه ايثار كردند اسمشان را ببرد حالا يا بطور دسته جمعي يا بطور فردي (كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا) (مريم /41) (وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ) (مريم /55) (نِعْمَ الْعَبْدُ) (ص /30) گاهي به پيغمبرش ميگويد آن پيغمبرها را فراموش نكنيد گاهي هم ميگويد كه (مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ) (غافر /78) اينهايي كه گفتم نمونه بود بسياري را نگفتهام از 124 هزار پيغمبر 25 تا توي قرآن آمده است باقي قصهها را نگفته است. زنده كردن نام اينها خيلي ارزش دارد تجليل از نام اينها خيلي ارزش دارد.
3- خداوند كارهاي بزرگ را با چيزي كوچك حل ميكند
خداوند خيلي چيزهاي بزرگ را با چيزهاي كوچك حل ميكند پيغمبري كه خيلي راحت بود حضرت سليمان بود سان ميديد يك كسي به من گفت بعد از شاه چشمم به آخوندها روشن از ارتش سان ميبينند اين بد است، كار شاه است، گفتم نه خير، شاه از آخوندها ياد گرفت براي اينكه قرآن ميفرمايد (وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنْ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ) (نمل /17) حضرت سليمان هر روز مرتب صبحها سان ميديد و حتي با چشمهايش حضور غايب ميكرد يك روز گفت (مَا لِي لَا أَرَى الْهُدْهُدَ) (نمل /20) ريز و درشت را زير نظر داشت گفت چطور يكي از آنها نيست حديث داريم كه پيغمبر اسلام سالي يك مرتبه از همه جوانهاي مدينه سان ميديد هر كدام خوش هيكل بودند ميگفت براي جبهه اسم بنويس آنهايي كه نقص عضو داشتند ميگفت اسم بنويس براي حفاظت از شهر.
خداوند براي اينكه همه را تربيت كند يكمرتبه يك مورچه به سليمان جسارت ميكند، سليمان با ارتشاش داشت ميرفت يك مورچه به باقي مورچهها گفت (يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ) (نمل /18) برويد توي لانه هايتان الان سليمان با لشگريانش دارند ميآيند شما را له ميكنند بعد ميگويد «وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» اينكه يك مورچه به سليمان بگويد خيلي سنگين است اگر به من بگويد ميزنم مورچه را له ميكنم. قرآن ميفرمايد (فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا) (نمل /19) حضرت سليمان لبخند زد از اين معلوم ميشود كه برخورد كوچك با بزرگ اينطور باشد كوچك جسارت ميكند بزرگ لبخند ميزند يعني هيچ انتقام نگرفت.
من در قرآن حساب كردم ديدم هر چه كار خيلي مهمتر است خدا به چيزهاي آبكي بند ميكند مثلاً ارتشي سوار فيل شدند آمدند كعبه را خراب كنند فيل خيلي قوي است اما. . . ضمناً من خيال ميكردم كه اسب و سگ قابل تربيت است اما فيل هم قابل تربيت است به هر حال لشكر فيل سوار آمدند كعبه را خراب كنند آنوقت قرآن ميگويد (وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ) (فيل /3) (فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5) يعني كاه جويده شده، ميگويند زير نوك اينها يك چيزي بود از عدس بزرگتر از نخود كوچكتر من فكر كردم لپه حالا چه مواد شيميايي توي اين بوده كه فيل بزرگ را با اين. . . بزرگترين توطئه را با تار عنكبوت حذف ميكند.
من از اين قصه اينرا فهميدم كه عنكوبتها هم كه تار را ميدوانند بايد زير نظر خدا بداونند اينطور نيست كه بافندگي عنكبوت در اختيار خودش باشد (لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ) (الأنعام /59) اينطور نيست كه فقط كارهاي بزرگ زير نظر است بزرگترين توطئه را با تار عنكبوت حل ميكند. در ايران طرح نظاميان آمريكايي با شنهاي طبس حل شد.
4- فقط خدا بايد بخواهد
دو تا قبيله از يهود با هم درگير بودند يك روز ديدند كه يك لاشه افتاده است هر كدام قتل را به گردن ديگري انداختند نزديك بود همه بني اسرائيل و قوم يهود به هم بريزد آمدند پهلوي موسي(ع) كه قاتل كي است؟ خداوند به موسي گفت به اينها بگو يك گاو بكشند كشتهاش را بزنند به مرده اول كه اينها قبول نكردند بعد اين كار را كردند يعني اگر خدا بخواهد گوشت يك مرده را به يك مرده ميزنند يكي زنده ميشود فقط بايد خدا بخواهد ولذا قرآن گفته هيچوقت نسبت كاري را به خودت نده در جنگ بدر ميگويد ما فرشته فرستاديم اما يكوقت خيال نكنيد كه اين فرشتهها باعث پيروزي شما شدند.
ميفرمايد (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنْ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ) (انفال /9) مسلمانها يادتان باشد كه در جنگ بدر آدم كم آورديد آخر در جنگ بدر قرار نشد كه جنگ بشود قرار شد كه يك مالي مصادره بشود رفتند براي كار ديگر سر از كار ديگري در آوردند. پيغمبر وقتي رفت ابوسفيان فرار كرد و هزار نفر از مردم مكه كه براي كمك آمده بودند با پيغمبر توي بيابان ماندند گفت ياالله جنگ، گفت آقا ما آمده بوديم براي اسكناس، ما نيامده بوديم جنگ كنيم.
بالاخره يك خورده سنگين بود (وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ) (انفال /5) قرآن ميفرمايد خدا به شما وعده داده بود كه يكي از دو گروه را قسمت شما كند يا اموال را مصادره كنيد و يا در جنگ پيروز شويد «وَإِذْ يَعِدُكُمْ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ» خودتان ميخواستيد كه بي دردسر درگير شويد با تجار «وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ» شما دوست داشتيد با گروه پولدارها درگير شويد اما خدا آنها را فرستاد مكه شما را شاخ به شاخ كرد با جنگ (وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ) (انفال /7) خدا ميخواهد كه حق پيروز بشود.
بعد ميفرمايد حالا كه ديديد جمعيت شما كم است دعا كرديد (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنْ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ) (انفال /9) خدايا جمعيت ما كم است ما براي پول آمده بوديم حالا جمع شدهايم با يك نيروي مسلح، خداوند در جنگ بدر هزار فرشته براي شما فرستاد بعد ميفرمايد «وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى» خيال هم نكنيد كه فرشتهها شما را پيروز كردند (وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ) (انفال /10) حتي فرشته هم كاري از او بر نميآيد بايد خود خدا بخواهد خدا اگر بخواهد اشرف مخلوقات را با تار عنكبوت حفظ ميكند.
ميدان تربيت خدا يك سر آن توي آسمان است يك سر آن توي دريا يك پيغمبر را ميبرد توي آسمان براي تربيت (سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ) (اسراء /1) يك پيغمبر را بخاطر اينكه يك خورده بخاطر اينكه از مردم ناراحت ميشود و قهر ميكند خوراك نهنگ ميكند توي اقيانوسها.
به مريم تهمت زدند كه بي شوهر بچه دار شدي (يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا) (مريم /28) پدرت آدم بدي نبود و مادرت هم زن خوبي بود اين چه دسته گلي بود كه به آب دادي، خوب مريم چكار كند؟ پاكترين زن، زني كه منتخب خدا بود بزرگترين تهمت را به او زدند آنجايي كه خدا ميخواهد دفاع كند بچه توي گهواره به زبان در آمد گفت مادرم پاك است خدا اگر خواسته باشد آبروي كسي را حفظ كند با نوزاد آبرو را حفظ ميكند ما خيلي بيخود براي عزت و ذلت دست و پا ميزنيم واقعاً خيال ميكنيم كه اگر رفتيم توي مجلس عزيز هستيم. اينقدر كاسب داريم كه اگر بايستد همه پشت سر او نماز ميخوانند و اينقدر نماينده توي مجلس داريم كه براي ده نماينده هم نميتواند نماز بخواند. در مناجات شعبانيه داريم «اللهم بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نُقْصَانِي» (بحارالانوار،ج87،ص80)
5- عزت و ذلت دست خداست
دكتر بهشتي ميگفت رفتم خدمت امام و گفتم طرفدارهاي بني صدر ميگويند مرگ بر بهشتي من چه كنم؟ امام فرمود چه صدايي ميآيد؟ ديدم كه مردم پشت خانه امام ميگويند روح مني خميني بت شكني خميني، امام فرمود آقاي بهشتي مردم كره زمين پشت اين ديوار به من دعا كنند يا مردم كره زمين پشت اين ديوار به من نفرين كنند در من اثري نميكند. خط امام اين است كه آدم دلش آرام باشد.
فرعون ميگفت (فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمْ الْأَعْلَى) (نازعات /24) بعد قرآن ميگويد بدن فرعون را گذاشتهايم تا در تاريخ عبرت بشود همان كسي كه ديروز ادعاي خدايي ميكرد امروز اينچنين شد. به هر حال حرف من اين است كه خداوند بايد بخواهد عزت و ذلت و قدرت و شوكت دست خدا ما بايد بنده خوبي باشيم و همه چيز را از خدا بخواهيم.
6- اصل انسانيت و ايمان است
اگر كسي بگويد من، شكست خورده است، دو نفر توي قرآن داريم كه پولدارند يك سليمان است يك قارون سليمان ميگويد (هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي) (نمل /40) قارون ميگويد (قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي) (قصص /78) مديرمت من خوب بود كه وضعم خوب شده است. در سوره(ص) دو تا پيغمبر داريم يكي داغان است و يكي متمول پيغمبري كه داغان بود حضرت عيوب تمام مشكلات و بدبختيها هجوم كرد به حضرت ايوب كه ميگويند صبر ايوب، سليمان هم پيغمبر بود و هيچ مشكلي نداشت در عين حال خداوند به هر دو ميگويد عبد خدا هستند. آنكه در قرآن اصل است انسانيت انسان است ايمان مؤمن است.
7- خداوند به يك زمين نظر ميكند معبد ميشود
اگر خدا بخواهد (بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ) (إبراهيم /37) هيچ قابل استفاده نيست به همه انبياء ميگويد (وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ) (حج /29) همه اولياي خدا را ميگويد برويد آنجا عبادت كنيد آنوقت ميبيني جنگلهاي سرسبز موش و گربه و حيوانات توي آن هستند بايد خدا بخواهد خدا به يك زمين نظر ميكند معبد اولياء ميشود زمينهاي ديگر نظر نميكند گرچه سرسبز است.
مريم سالم بود غذاي آسماني براي او ميآمد آنوقتي كه درد زايمان او را گرفت مورد تهمت بود درد زايمان هواس پرتي كه ميگفت (يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا) (مريم /23) كاش مرده بودم اينقدر سختي نكشيده بودم حالا خدا ميگويد اگر گرسنهات است برو درخت خرما را تكان بده آنوقتي كه سالم بود و نشسته بود خدا به او ميداد حالا كه سالم نيست خدا ميگويد بلند شو درخت را تكان بده درخت خرما را مرد هم نميتواند تكان بدهد.
خدا يك مدت براي پيغمبرش وحي را قطع كرد هر چي منتظر شد ديد وحي نيامد آخرش كفار مسخره كردند گفتند ديگر جبرئيل نازل نميشود آيه نازل شد كه (مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى) (ضحى /3) خدا تو را رها نميكند اين امتحاني است يكبار شل ميكند يكبار سفت ميكند. آنوقتي كه خدا ميخواهد به يك زن بچه بدهد از آسمان و زمين به هم ميدوزد براي اينكه بچه درست كند، چطوري؟ يك فرشته از آسمان ميآيد پهلوي مريم گفت كي هستي؟ گفت نترس «قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ» من فرشته هستم (لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا) (مريم /19) من آمدهام كه به تو عيسي بدهم آنوقتي كه خدا ميخواهد بچه بدهد زمين و آسمان را به هم ميدوزد آنوقتي هم كه ميخواهد بچه ندهد تمام كشورها را پا ميزني تمام دعاها و وردها را ميخواني بچه دار نميشوي.
اولين دشمنِ مربي ميشود، اولين دشمنِ موسي فرعون بود آنوقت اين موسي توي خانه فرعون تربيت ميشود. برادر قاتل ميشود قاتل پدر ميشود برادران يوسف قاتل يوسف بودند منتهي بعد تصميم آنها عوض شدند و يوسف را توي چاه اندختند و سر از چاه يوسف را عزيز مصر ميكند كار كارِ خداست ما بايد رابطهمان با خدا زياد باشد.
8- در يادگيري علوم و فنون هم شرقي و هم غربي هستيم
حديث داريم كه به پيغمبر گفتند فلان گروه به روش خاصي ميجنگند فرمود ده نفر از مسلمانها برويد ياد بگيريد فنون نظامي را بيائيد ياد بدهيد مسلمانها رفتند نزد كفار شيوه جنگ را ياد گرفتند و به مسلمانهاي ديگر ياد دادند در تخصص ما هم شرقي هستيم و هم غربي اينكه ميگوئيم نه شرقي و نه غربي اين در مسائل سياسي و خودباختگي است اما در علوم و تخصص ما هم شرقي هستيم و هم غربي پيغمبر به ما گفته هم شرقي باشيد و هم غربي (اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ) (وسائلالشيعة، ج27، ص 27) يعني برو از كشورهاي بيگانه هم چيزي ياد بگير اما در عين حال امتياز ما اين است كه بعد از همه اينها «وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ» (بروج /20) بايد حساب كنيم كه دست خدا پشت كار است يكوقت ميبيني كه برق كشي با آخرين فرمول است اما ميبيني كه برق از كارخانه قطع است. ما بايد با خدا رابطه داشته باشيم و بهترين رابطه با خدا نماز است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 405