نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 63
اداره سالم و اداره مريض
تاريخ پخش: 23/06/68
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ما تا به حال براي هر قشري صحبت كرديم و امروز هم چون شما كارمند و پرسنل دولت هستيد تصور و سيمايي از اداره و وزارتخانه و نهاد سالم و يا اداره و سازمان و نهاد مريض ميگويم و همه هم به لطف خدا از قرآن است. پس موضوع بحث ما اداره سالم و اداره مريض است. ابتدا تيترها را مينويسم و سپس تذكراتي ميدهم:
1- مشخصات اداره ناسالم و مريض
اداره مريض: منت – سوء استفاده – سوء ظن -كم كاري – بي مهري – بدرفتاري با مراجعين – كارشكني – استعفا- تحريك ديگران به كم كاري – افزايش توقعات بيجا – بي اعتنايي به مدير – بهانه جويي – افشاي اسرار سازمان – انزواگرايي – عدم همكاري با همكاران و غيره. گاهي به خاطر اينكه حقوق پرسنل دولت كم است البته حقوق كم است و تورم هم هست و اين هم حق است كه حقوق كليه كارمندان كم است و حتي قاضي 80 ساله جمهوري اسلامي هم 10 تومان بيشتر ندارد و خلبان متخصص هم بين 8 تا 13 تومان بيشتر نميگيرد. و اين حق است ولي نبايد با امور باطل مخلوط شود و ممكن است بحث امشب ما اگر خداوند نظر كند مفيد واقع شود و اثر بگذارد و اگر مفيد واقع نشد بدي از من است چون مردم ايران خوب هستند و دليلش اين است كه با امام خوب راه ميآيند. پس اگر اثر نكند تقصير من است و اگر اثر كند لطف خداست. البته زنهاي خانه دار نگويند كه بحث به ما مربوط نميشود بلكه اين بحثها در خانه و مساجد و مدارس و آموزش و پرورش و روحانيون هم هست و ما آخوند هم داريم كه مطالعه نكرده منبر ميرود و چيزي ياد مردم نميدهد. پس اين بحثها مربوط به خانه يا مسجد سالم و مريض هم ميشود.
2- منت گذاري يكي از آفات
و اما منت گذاري اصولاً منت در اسلام آتشي است كه خرمن بركات را ميسوزاند. قرآن ميفرمايد: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) (بقره /264) يعني صدقات خود را با منت و اذيت باطل نكنيد. كسي نگويد اگر من نبودم يا سفارش تو را نميكردم تو را در اداره راه نميدادند و اگر اين كار را بكنيد اجري نخواهيد داشت و باطل است. قرآن ميفرمايد: (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً) (بقره /263) اگر آدم با مردم خوب حرف بزند و كاري برايشان نكند بهتر از اين است كه كاري بكند ولي منت بگذارد. امام سجاد(ع) ميگويد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا با دستان من خير جاري كن اما «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» اما اگر خدمتي كردم و خيري از من جاري شد طوري باشد كه خرمن خير با آتش منت نسوزد. منت يكي از آفات است. علي(ع)مي فرمايد: «إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ»(نهجالبلاغه، نامه 53) يعنياي مدير كل يا استاندار و فرماندار مواظب باش. منت بر رعيت مگذار. امامان ما وقتي غذا ميدادند ميگفتند: (إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ) (دهر /9) بنابراين يكي از چيزهايي كه بسيار است منت است وفرقي در خانه و مدرسه و اداره ندارد. ما بدهكار هستيم و منتي بر شما ندارم. و اگر كاري كردي وظيفهات بوده است.
3- سوء استفاده از موقعيت يكي از آفات
آيهاش اين است: (ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ) (آل عمران /79) بشر به خاطر مقامي كه دارد حق ندارد به مردم بگويد: (كُونُوا عِباداً لي مِنْ دُونِ اللَّهِ) (آل عمران /79) شما نوكر و عبد من باشيد حتي پيامبر هم چنين حقي ندارد چه برسد به مكانيك كه به شما چنين بگويد. حضرت سليمان وقتي به مقام رسيد فرمود: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني) (نمل /40) اين مقام از لطف خداست و براي آزمايش است. اگر كسي نهاد انقلابي است به اين معنا نيست كه از چراغ قرمز عبور كند يا ماشين دولتي است از فلان خط ممنوعه برويم و از موقعيت خود سوء استفاده كنيم. فاطمه زهرا(س) گفت: من دختر پيامبر هستم شما براي من كسي بياور(كنيزه و كلفت) تا به ما كمك كند آن وقت رسول خدا به ايشان فرمود: 34 بار الله اكبر و 33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله بگو. او چه ميپرسد و پيامبر چه جواب ميدهد. آيت الله العظمي شيخ مرتضي انصاري سر خود را ماشين كند و يك قران داد. آرايشگر گفت طلبه بودي يك قران ميدادي، حجت الاسلام هم شدي يك قران دادي و آيت الله هم شدي همينطور. حالا هم كه آيت الله العظمي شدهاي يك قران ميدهي؟ ! و ايشان فرمود علم من زياد شده است نه مساحت كلهام. (مساحت كله ام) و تغيير موقعيت ربطي به اين مسائل ندارد. سوء استفاده از موقعيت: هيچكس را نميشود بلند كرد كه حالا فلاني آمده است. روزي حضرت رسول نشسته بود و ليوان آبي بود و ايشان نوشيدند و پسري بود گفت باقي مانده آب را به من بده براي تبرك. وقتي پيامبر رفت بدهد چندي از پيرمردان رجال نشسته بودند گفتند به ما بده. و پيامبر گفت اول اين پسر گفته است اگر اجازه داد به شما ميدهم. و او اجازه نداد و پيامبر هم به او گفت پس بسم الله. «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ»(نهجالبلاغه، نامه 5) علي(ع) فرموداي استاندار و فرمانده پست تو لقمه چربي نيست، مواظب باش. (وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها) (بقره /205) قرآن ميگويد عدهاي هستند كه وقتي حكومت را در دست گرفتند فساد مي كنند. چه كسي گفته اتاق رئيس بايد بزرگتر باشد؟ ! اتاقي بايد بزرگتر باشد كه رفت و آمد و مراجعين بيشتري دارد. حالا چون من نماينده ولايت فقيه در نهضت سواد آموزي هستم كه نبايد اتاقم از همه اتاقها بهتر باشد يا فرش باشد. البته يك زماني سوار شدن بر بنز ضد گلوله لازم بود ولي الآن كه 6 سال است ترور نميشود سوار بنز شدن سوءاستفاده از موقعيت است. پس مواظب باشيم مسؤول جايي شديم سوء استفاده و اسراف نكنيم. اگر فقط لامپ بالاي سر من روشن باشد كافي است و لازم نيست همه لامپهاي اتاق روشن باشد.
4- سوء ظن به ديگران يكي از آفات
قرآن ميفرمايد: (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) (اسراء /36) يعني روي چيزهايي كه علم نداري قضاوت نكن. و باز ميفرمايد، (إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ) (حجرات /12) سوء ظن به مسلمانها گناه است. برخي اوقات ما كارهاي خيلي عجيبي ميكنيم. كسي 8 سال است در جايي هست و اگر ميخواست هر دزدي يا عملي انجام بدهد ميداد. ولي حالا بعد از 8 سال موتور سوار ميرود از بقال ميپرسد دختر عمه فلاني زمان ناصر الدين شاه حالش به هم نخورده است؟ ! و تحقيقات بيهوده ديگر. مثل كسي كه در ميدان داد ميزد هندوانه كيلويي4 قران و كسي نزديك شد و آرام از او پرسيد هندوانه كيلويي چنداست؟
5- كم كاري يكي از آفات
قرآن ميفرمايد: (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ) (مطففين /1) واي بر كم فروشان. و كم فروشي كسي است كه زياد ميگيرد و كم ميدهد. من وقتي درنماز بودم فكر كردم كه من ملتفت هستم چون وقتي حمد و سوره ميخواندم توجه كمتري داشتم تا هنگام قنوت كه ميخواستم چيزي بگيرم. قرآن ميفرمايد: (الَّذينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُون) (مطففين /2) كم فروش كسي است كه كم ميدهد و زياد ميگيرد. يا كسي رفته است مشهد امام رضا و ميگويد حاجتم را نگرفتهام. يعني رفته مشهد 5 هزار تومان خرج كرده است و خانه 5 ميليوني ميخواهد. يا يك حمد و سوره براي ولي خدا ميخوانيم ولي ميخواهيم 33 هزار مشكل از ما حل بشود. از واعظ كه در واقع عالم بود و منبر هم ميرفت خوشم ميآمد. گفت امروز من مطالعه نكردم ولي هر چه گفت، باز گفتند هر كس ميخواهد فلاني برود بالاي منبر صلوات بفرستد. او هم بالاي منبر رفت و گفت بي مطالعه حرف زدن خيانت به افكار امت است و من خيانت نميكنم. كم كاري در تحصيل و تدريس و. . . هم همين است. وقتي ميخواهند بگويند خانه خراب است ميگويند بساز و بفروش است و وقتي ميخواهند بگويند خوب است ميگويند خارجي است. نبايد ساخت كارگر خارجي بر كارگر داخلي ترجيح داشته باشد. و در كار و تحصيل و اداره هم همينطور است. آيت الله يزدي رئيس قوه قضائيه گفت ساعت اداري، نماز خواندن هم ايراد دارد مگر اينكه مسئول مهمي باشد يا رئيس بالاتر اجازه بدهد. بي ميلي(كه ان شاءالله يك شب جمعه در اين باره بحث مفصلي خواهم داشت.) قرآن در اين افرادي كه بي حال هستند ميگويد: (كارِهُونَ) (توبه /54) و افرادي كه پول ميدهند ولي بدون نشاط و بي حال هستند از همين گروه هستند. براي جبهه پول جمع ميكردند كارگري آمد و چند خرما آورد و اينهايي كه پول حسابي داده بودند خنديدند. آيه نازل شد: (الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقاتِ) (توبه /79) چرا كارگري را كه از دسترنج خود خرما آورده بود مسخره كرديد و همين خرما قبول است چون با نشاط آورده است ولي ممكن است كسي 100 هزار تومان بدهد ولي از روي رودربايستي. به من گفتند بيا فلان جا سخنراني كن و من قبول نكردم چون اينكه پاي سخنراني من ميآيد براي خدا نيست، براي علم هم نيست، بلكه براي نمره است و اين ارزش كار را كم ميكند.
6- بدرفتاري و كارشكني از آفات
خدا به پيامبر ميفرمايد اينكه مردم پيرامون تو جمع ميشوند بخاطر اخلاق توست (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ) (آل عمران /159) اگر بدرفتار بودي از پيرامون تو پراكنده ميشدند. «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ»(كافى، ج2، ص199)، محبوبترين مردمها كسي است كه با مردم خوش رفتاري كند و خوش رفتار باشد. بد رفتاري در اداره به خصوص در تهران: كسي كه كلي وقت گذاشته و متحمل هزينه شده تا آنجا آمده از شهرستان و شما ميگويي برو فردا بيا در حالي كه امروز هم ميتواني كارش را انجام بدهي. من در ادارهاي بودم خواستيم ميزي را جابجا كنيم گفتند بايد نامه بنويسيد برود روابط عمومي و فلان جا و بالاخره حمل و نقل بيايد جابجا كند و ما هم گفتيم اين كارها چي است، مثل اينكه كسي ميخواست پشهاي را بكشد ميگفت بايد سنجاق را برداري از فلان جا پشه را بگيري و سنجاق را بزني توي چشم راست پشه و من گفتم خوب ميزني توي سرپشه ميميرد و او گفت اين هم يك راهش است. و واقعيت اين است كه ما برخي مواقع نميخواهيم كار راه بيفتد. بدرفتاري، كارشكني عدهاي زمان پيامبر ميگفتند علت موقعيت پيامبر اين است كه پول دارد و اگر به او پول ندهيد و او هم نتواند به اطرافيانش پول بدهد همه از پيرامون او پراكنده خواهند شد. بودند در تاريخ افرادي كه تحريك ميشدند با پول تا بنويسند خمس واجب نيست و افرادي هم نوشتند ولي به پوزشان خورد. و ميخواستند كاري كنند تا قدرت روحانيت بوسيله خمس و پولي كه مردم به آنها ميدهند، گرفته شود چون اگر خمس داشته باشند حوزه علميه درست ميكنند و طلبه درست ميكنند. و ميخواستند مثل آل سعود باشد كه پول ميگيرد و در نماز جمعه خطبههاي آبكي ميخواند كه هيچ تركشي به هيچ كسي نخورد. آن هم بوسيله روحانيون درباري با حرفهاي استاندارد شده بين المللي. اگر خوب باشيد خيلي خوب است مثل حرفهايي كه سياسيون در فرودگاهها ميزنند. خلاصه ميگفتند پول ندهيد. (لا تُنْفِقُوا) (منافقون /7) تا جيب پيامبر خالي شود.
7- استعفاء يكي از آفات در ادارات است
قرآن ميفرمايد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا) (توبه /49) نزد پيامبر ميآمدند و ميگفتند اجازه بدهيد ما به جبهه نياييم چون دشمنان ما زنهايشان را هم ميآورند و وقتي نگاه ما به زنها ميافتد تحريك ميشويم و گناه ميكنيم و براي حفظ تقوي بهتر است جبهه نياييم. قرآن ميگويد اينها از فتنه نميترسند. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» خود نيامدن اينها فتنه است. مثل اينكه ميگويد من قاضي نميشوم و احتياط ميكنم ولي مردم توي زندان بي دليل ماندهاند و يا جبهه هم همين طور. قرآن ميفرمايد: (لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ) (توبه /44) كساني كه به خدا ايمان دارند هيچوقت از زير كار فرار نميكنند. امروز فلاني مسئول است و فردا ديگري، با هم همكاري كنيد. ظهر جايي بودم كه مسئول امروز يك جا آمده بود نزد مسئول پيشين آن(ديروز) و او هم صادقانه در جواب سؤالات او تمام تجربيات خود را در اختيار او ميگذاشت و حتي گفت امام پولي(قابل توجه) به من داده بود كه جايي ثبت نشده براي برخي امور و اين هم فلان جا در اختيار شماست و من لذت بردم. ولي كسي كه بگويد اگر فلاني باشد من كار ميكنم وگرنه خير، معلوم ميشود او براي خدا كار نميكند. حديث داريم كسي كه دختري را براي زيبايي يا مال بگيرد، خدا هر دو را از او ميگيرد ولي اگر بخاطر خدا با او ازدواج كند، خدا او را به هر دو ميرساند. جواني را ديدم كه دوستش ميگفت ازدواج نميكند و دنبال دختري ميگردد كه دو شرط داشته باشد. 1- پدر زن پولدار و ميلياردري داشته باشد. 2- پدر زن دو بار سكته ناقص كرده باشد تا بلافاصله پس از عقد سكته سوم را هم بزند. خوب اين دنبال دختر نيست، بلكه دنبال پول پدرش است. كسي در ادارهاي آمده بود ولي ميخواست استعفاء بدهد و آقا گفت كه اينجا مملكت امام زمان است اگر ميخواهيد استعفاء بدهيد بايد به امام زمان بدهيد. آدم به خاطر خدا بايد كار كند و يك وقت به خاطر خدا بيايد و زماني هم به خاطر خدا برود. خانم يكي از علماي نجف مريض بود و خانهاش دو اتاق داشت، يكي سايه و ديگري آفتاب. وقتي مهمان آمد به همسرش گفت برو آفتاب تا من مهمان را ببرم اتاق سايه. مهمان آمد و گفت كه من براي خدا آمدهام ديدن شما. ايشان هم گفت پس حالا كه اينطور است به خاطر خدا هم برو. چون من به خاطر شما همسرم را بردم اتاق آفتاب و نجات مريض واجب است و پذيرايي از مهمان مستحب. بهانه تحريك ديگران به كم كاري. قرآن ميفرمايد: (قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ) (احزاب /18) يعني كساني كه ديگران را به كم كاري و به تعويق و تأخير انداختن تشويق و تحريك ميكنند مثلاً در مورد جبهه يا خواستگاري. خواستگار ميآيد ولي به خاطر اينكه دختر عموي بزرگترش عروسي نكرده است خواستگار را جواب نميكند در حالي كه از سعادت مرد اين است كه دخترش را زود شوهر بدهد. من از پدر شهيدي كه در نهضت سواد آموزي همكار ماست بسيار لذت بردم. شب عروسي دختر ايشان به او خبر دادند كه پسرت در جبهه شهيد شده است. او كمي فكر كرد و سوخت و گفت ازدواج و شهادت هر دو خير است و دليلي ندارد بخاطر يك خير، خير ديگر را بر داماد و عروس تلخ كنيم يا بگوييد كه قدم عروس يا داماد تلخ و شوم بود. بعد از ماجراي عروسي مسأله را گفت ولي گفت من نگفتم تا يك خير جلوي خير ديگر را نگيرد.
8- انزوا گرايي و توقعات نابجا يكي از آفات
مثل برخي كه ميگويند ما با سياست و اين كارها كار نداريم و نيستيم. قرآن در اين باره ميفرمايد: (انزوا گرايي) (يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ) (احزاب /20) اينها دوست دارند در بيابانها باشند و اصلاً سر و صدايي به گوششان نرسد. «يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ» و خبري از راديو و تلويزيون بشنوند و دوست ندارند در ميدان باشند و ميگويند خانه كسي نرويم تا خانهمان نيايند. و خدا از اينها انتقاد كرده است. توقعات نابجا قرآن ميفرمايد: (أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعيمٍ) (معارج /38) هر كس دلش ميخواهد بهشت نعيم داشته باشد خوب اين توقع نابجاست. مثل اينكه من كارمند دولت هستم و خانه شخصي ندارم. يا تا خانه شخصي نداشته باشم داماد نميشوم. من زماني بي پول شده بودم و نزد استادم رفتم و گفتم تا به حال بي پول شدهايد؟ و او هم فهميد بي پول شدهام ولي گفتم از شما پول نميگيرم فقط ميخواهم خاطرهاي از بي پولي خودتان تعريف كنيد و ايشان گفت ما زمان آيت الله العظمي بروجردي طلبه قم بوديم و خانوادهمان درد زايمان گرفت ما آمديم ماما بياوريم ديديم پول نداريم و از كوچه برگشتم و باز دوباره ميرفتم توي كوچه و ميديدم پول ندارم و برمي گشتم و سعي صفا و مروه ميكرديم و هيجاني شده بودم و در هواي گرم تابستان راه به جايي نداشتم. نامه نوشتيم. حضرت مريم چون بي شوهر حامله شده بود وقت زايمان هيجاني شد و خدا به او گفت برو در بيابان درخت خشك را تكان بده (وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا) (مريم /25) يعني درخت خشك را تكان بده خرماي تازه ميريزد. ما هم اين نامه را نوشتيم و رفتيم در خانه آقاي بروجردي و در زديم و خادم آمد و گفتيم: اين نامه را به آقا بده. خادم پرسيد استخاره كردهاي و خلاصه نامه را برد داد وآقا گفت خانم اين طلبه حامله است و پول ندارد به او پول برسانيد. بعد گفت حالا آقاي قرائتي به اين بي پولي رسيدي؟ و من گفتم نه اگر كتابهايم را هم بفروشم چند ماه پول دارم. شما فكر كنيد بقيه خانه اجارهاي نشستهاند؟ من خودم در قم صاحبخانه هروئيني داشتم همسر او به من روزي گفت پول را به او ميدهي او خرج هروئين ميكند از اين به بعد به من بده. بعد او پرسيد چرا كرايه را به خانم دادي و من گفتم هر بار به شما ميدادم اين بار به خانم دادم. ولي ماه ديگر به شما ميدهم. ولي او گفت الان برو بيرون و سه شنبه بود و حتي تا جمعه هم صبر نكرد و به ما دو روز هم مهلت نداد. اثاثيه را گذاشتيم بيرون توي كوچه. خانه رهني نشستي بعد خانه خشتي حالا هم آجري. اصفهان به اين بزرگي را آجر آجر ساختند گاهي وقتها توقعات بالاست. ما قاضي داريم 37 سال است قاضي است ولي هنوز هم در خانه اجارهاي مينشيند بايد به كساني شك كرد كه دو روزه به همه چيز ميرسند.
9- از مشخصات اداره سالم صفا و سادگي است
سادگي اداره سالم بايد صفا و سادگي داشته باشد و خوشا به حال ادارهاي كه اتاق رئيس را از مبلمان و ظاهر آن تشخيص ندهند. حضرت علي با قنبر غلام خود به بازار رفت و دو پيراهن 2 درهمي و 3 درهمي خريدند و 3 درهمي را به غلام داد و وقتي غلام گفت مردم شما را ميبينند و بهتر است لباس بهتر را شما بپوشيد ايشان فرمود تو جواني و دوست داري شيك بپوشي پس براي تو باشد. ادارهاي كه تشريفات كمي داشته باشد سالم است. به پيامبر ميگفتند كه او پيامبر نيست چون زندگيش خيلي ساده است. (أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ) (اسراء /93) اين چه خانهاي است كه طلايه ندارد. فرعون ميگفت: (أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذي هُوَ مَهينٌ وَ لا يَكادُ يُبينُ) (زخرف /52) من بهتر هستم كه كاخ و باغ دارم. (وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي أَ فَلا تُبْصِرُونَ) (زخرف /51) يا موسي كه چوپان است. پس مبناي اسلام بر سادگي است. (فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ) (زخرف /53) اگر موسي پيامبر است چرا دست بند طلا و نقره ندارد. سادگي مردم را رشد ميدهد. برادران نهضت سوادآموزي امروز سميناري داشتند رفتيم حسينيه جماران خدمت حاج احمد آقا و بعد رفتند بيت امام را ببينند. و وقتي خانه و اتاق امام را ميديدند منقلب ميشدند و به اندازه تمام حرفهاي من روي آنها اثرمي گذاشت. و تأثير و ارزش آن اتاق ساده براي اين نهضتيها از تمام سخنرانيهاي من براي آنها اثر و ارزش بيشتري داشت. سادگي اثر ميگذارد. سوز «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً»(نهجالبلاغه، نامه 53) علي(ع) ميفرمايد تو كه استاندار شدي با مردم با محبت رفتار كن و به آنهالطف كن و از تو نترسيدند. قرآن ميفرمايد: «فَسَقى لَهُما» قصص/24 يعني حضرت موسي از دختران شعيب به خاطر آن سوز و محبت از مستضعفين حمايت كرد در حالي كه تحت تعقيب بود.
10- تواضع، حوصله، تشويق و تنبيه، بازرسي از مشخصات اداره سالم
مثلاً فرياد ميزند با ديگران به خاطر پست يا مقامي كه دارد در حالي كه آرامتر هم ميتوان صحبت كرد (وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ) (شعراء /215) قرآن به پيامبر ميگويد بالهايت را براي مردم باز كن. پيامبر در حال عبور بود و عربي عباي ايشان را كشيد و باعث شد خراشيدگي روي گردن ايشان ايجاد شود. پيامبر گفت چه شده؟ او گفت پولها را بده با لحن خشني. مردم ميخواستند او را بزنند ولي پيامبر گفت او عصباني و ناراحت است به او قدري پول بدهيد تا آرام شود. عرب كافري آمد منزل پيامبر مهماني و در رختخواب خوابيد و رختخواب را آلوده و خراب كرد و وقتي بيدار شد و وضعيت را ديد فرار كرد. صبح كه پيامبر وضعيت را ديد اصحاب گفتند ما ميشوييم ولي پيامبر گفت خودم بايد بشويم چون مهمان خودم بوده است ولي اجازه گرفتند تا براي ايشان آب بريزند. اتفاقاً عرب عصاي خوبي داشت و جاگذاشته بود. عرب ميترسيد بيايد تو و عصايش را بردارد. وقتي ديد پيامبر در حال شستن رختخواب است گفت ُ «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ». خدا ميداند ما اگر اخلاق پيامبر را داشته باشيم هر كسي ببيند ميگويد اگر دين اين است پدر و مادر من فداي دين بشود و كودتاي اخلاقي ميشود. اگر قرار بود با پول و كفش و كلاه و مد رئيس شد ديگران شده بودند. بي طرفي كه اشاره ميكنند وقت كم است و من آيات و احاديث در اين باره نوشته بودم. تشويق و تنبيه، بازرسي.
11- قبول كردن عذر و گذشت نشانه مديريت سالم
قبول عذر (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ) (آل عمران /159) گاهي رئيس يا معاون يا پدر با پسر و يا غيره مشورت ميكند و مشورت نافرجام از آب در ميآيد آن وقت ميگويد بر پدرم لعنت كه ديگر با تو مشورت كنم. پس اينطور نباشد. حديث داريم پيامبر با جوانان مدينه مشورت كرد بيرون بجنگيم يا داخل شهر و گفتند بيرون البته عدهاي هم گفتند داخل شهر و خود پيامبر هم مايل بود داخل مدينه بجنگد. و در جنگ احد رفتند بيرون از شهر جنگيدند و شكست خوردند و كساني كه گفته بودند برويم بيرون شرمنده شده بودند كه آيه نازل شد: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» يعني اينها را كنف نكن بلكه آنها را ببخش و برايشان طلب استغفار كن و باز هم با آنها مشورت كن. الله اكبر از اين دستور و اينها مديريت است. پس اگر يك بار مشورت اشتباه از آب در آمد يا جوان حزب اللهي دسته گلي به آب داد در حالي كه ذاتش خوب است. قرآن ميفرمايد: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» و مديريت ما اينهاست. خلاصه بحث براي كساني كه تازه تلويزيون را روشن كردهاند. شهيد محراب آيت الله مدني كه سالگرد شهادت ايشان هم هست اين جمله را به خود من ميگفت: ميگفت عبايي داشتم كه پاره بود ولي تصميم گرفته بودم درباره دنيا با خدا و امام رضا صحبت نكنم و اين قسمتي را كه پاره بود در دستان خود ميگرفتم تا معلوم نباشد و كسي نفهمد ولي وقتي رها ميشد مردم ميديدند و خسته شده بودم و روزي وقتي ميخواستم از حرم امام رضا بيرون بيايم در حالي كه هم ميخواستم بگويم و هم نگويم سوراخ عبا را به امام رضا نشان دادم. آيت الله اشرفي هم كه شهيد محراب است 20 سال خودش قم بود و همسرش اصفهان و 2 ماه 2 ماه ميرفت و برمي گشت و 20 سال نتوانست اتاقي در قم اجاره كند ولي من ميخواهم همان سال دوم يا سوم طلبگي خانهام را بسازم. دير آمدهايم و زود ميخواهيم برويم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 63